واضح آرشیو وب فارسی:برنا نيوز: تنها مونس او در اين شهر هزار تكه، چرخ دستياش بود
در ايامي كه بوي نو و تازه اي را به خود گرفته بيشتر جوانان به دنبال خريد هاي عيد هستند . خريدهاي كلاني كه تا پايان عيد هم تمامي ندارد در حالي كه چنين افرادي هيچ چيز برايشان تازگي ندارد و فقط به دنبال تكه ناني هستند تا بتوانند شب خود را با شكمي سير به صبح برسانند و با طلوع خورشيد دوباره همان كار ديروز خود را با سختي هاي بيشتري ادامه دهند.عده اي با چرخ هاي دستي در بازار و عده اي هم با رساندن غذا و بسته به درب خانه ها كه به نوعي نام آن ها را پيك موتوري گذاشته اند در حال كار در اين شهر پر جمعيت هستند.
باشگاه جواني برنا/ فاطمه قره داغي- لنگ قرمز رنگي را كه از زور چرك به سياهي مي زد، برگردنش انداخت، با گوشه آن عرق هاي پيشاني و صورتش را پاك كرد و بعد يا علي گويان بارهايي كه در پشت وانت بودند را به گاري دست اش منتقل كرد.
چروك هاي صورتش از روزگار سخت گذشته مي گويد و دستانش نشان از كج مداري روزگار دارد. دستاني كه از سختي روزگار پيله بسته بودند.مگر چند سال دارد كه اكنون به اين شكل در آمده است. در دوران نوجواني اش آنقدر بار بر پشتش گذاشته بود كه حالا به توهم همان روزگار كمرش راست نمي شود. در اوج سرماي زمستان با پوشش نازكي كه بر تن داشت تمام سعي خود را براي خالي كردن بار مي كرد تا كمتر سرماي طاقت فرساي هوا را حس كند و هرچه زودتر از شر آن بار هاي سنگين خلاص شود.
چند ساعتي به كارهايش چشم دوختم. سختي كار بسياري را بر دوش خود تحمل مي كند گويي آنقدرخسته است كه نايي براي رفتن به خانه ندارد.در كنارش كه ايستاده بودم آنقدر گرم كار بود كه وجود من را حس نكرد ، شايد هم به رويش نياورد. آنقدر فكر و خيال داشت كه حضور من نظرش را جلب نكرد. با گام هايي بلند چرخ دستي اش را به سمت كوچه پس كوچه هاي بازار هدايت كرد.
با تحويل دادن بار به انبار دار دست مزد اندكي در ازاي كارش گرفت و با كج كردن چرخ دستي اش مسيرش را عوض كرد تا بتواند تا پاسي از شب هزينه اي را براي سير كردن شكم خانواده اش فراهم كند و باز هم فردا از شش هفت صبح تا پاسي از شب همانطور سرپا و بدون لحظه اي استراحت با چرخ دستي اش امانت دار بارهاي مغازه داران از جايي به جاي ديگر مي برد آنقدر مسير هاي طولاني را با چرخ دستي اش طي مي كند تا بتواند هر طور كه شده پول يك لقمه نان را تهيه كند و ...
هر گاه كه به خيابان هاي بازار ميروي همه جا جنب و جوش خاصي دارد. كوچه پس كوچه هايي كه با مغازه هاي مختلف ميزبان آدم هاي رنگ و وارنگ است كه هر كدام براي خريد مايحتاجي به بازار مي آيند.
زماني كه نگاه افرادي كه براي خريد در خيابان ها عبور و مرور مي كنم كه چگونه به كارگر جواني كه با يك چرخ دستي در حال جابه جايي بارهاي سنگيني كه قدشان سر به فلك كشيده شده مي افتد و زير لب مي گويند تفلك جوان است اما آنقدر كار كرده كه گويي هماند يك پير مرد 60 ساله شده است.
عده اي از عابران هم كه فقط گاهي با صدايي بلند و غرغر كنان مي گويند اينجا كه جاي چرخ نيست در حالي اگر آن ها نباشند بار ها به مقصد نخواهد رسيد و مغازه داران چيزي براي فروش ندارند تا بازديدكنندگان خريد كنند.
آن طرف خيابان جواني را ديدم كه مي گفت: 10 سالي مي شود كارش باركشي است. از زماني كه خود را شناخته مشغول به اين كار است. سنش زياد نيست او كه به خاطر فرار از بيكاري از شهر و خانه خود را ترك كرده است و براي كار كردن به اين شهر هزاران رنگ دروغين پاگذاشته است. ولي چقدر با آن چيزي كه فكرش را مي كرد فاصله داشت. اما از هيچ چيز كه بهتر بود...
تنها مونس او در اين شهر هزار تكه، چرخ دستي اش بود كه در سراشيب ها و سربالاهاي كوچه و پس كوچه هاي بازار ياري مي كرد.
پيش خود گفتم در ايامي كه بوي نو و تازه اي را به خود گرفته بيشتر جوانان به دنبال خريد هاي عيد هستند . خريدهاي كلاني كه تا پايان عيد هم تمامي ندارد در حالي كه چنين افرادي هيچ چيز برايشان تازگي ندارد و فقط به دنبال تكه ناني هستند تا بتوانند شب خود را با شكمي سير به صبح برسانند و با طلوع خورشيد دوباره همان كار ديروز خود را با سختي هاي بيشتري ادامه دهند.عده اي با چرخ هاي دستي در بازار و عده اي هم با رساندن غذا و بسته به درب خانه ها كه به نوعي نام آن ها را پيك موتوري گذاشته اند در حال كار در اين شهر پر جمعيت مشغول هستند.
اگر مي خواهيد اوج سختي كار باربران و يا پيك هاي موتوري را متوجه شويد فقط براي نيم ساعت در فضايي خلوت نه شلوغ و بدون لحظه اي استراحت چرخ دستي اي را حركت دهيد، مطمئناً بعد از يك ساعت مي بريد.در زمستاني كه سوز سرما بدنتان را به لرزه در مي آورد با موتور به اين گوشه و آن گوشه شهر برويد .حتي تصور كردنش هم سخت است چه برسد به ...
آنها نه بيمه اند نه امنيت شغلي و نه حقوق خوبي دارند زير تيغ آفتاب تابستان و شلاق باد و برف زمستان بي محابا و پرتلاش به همراه چرخ دستي خود مي دوند و جاهايي كه به دليل بافت بازار چرخ امكان عبور ندارد اجناس سنگين را به دوش گرفته و از راه پله ها، زير زمين ها، كوچه هاي باريك و فضاهاي تنگ عبور مي كنند تا محصول را سالم به مقصد برسانند.
بيشتر باربرها و يا افرادي كه در پيك ها ي موتوري كار مي كنند قشرجوانان شهرستاني هستند كه از نوجوانان 17،18 ساله تا پيرمرد خميده 70 ، 80 ساله را مي تواني مشاهده كرد. آنها توهين مي شوند خرد مي شوند كمرشان خم دولا مي ماند تا بتوانند براي خانواده خود هزينه اي را فراهم كنند.
به گونه اي مي توان گفت حدود هشت هزار باربر از بازار نان مي خورند و با يك حساب سرانگشتي كه مي گيرند زندگي خود را مي گذرانند. باربري يكي از شغل هايي است كه خطرهاي جسمي زيادي مانند ساييدگي مهره هاي كمر را براي افراد در پي دارد و توان حمل بار را از فرد مي گيرد تا بالاجبار برسر شغل ناپديدار ديگري رود و...
يك جامعه شناس اجتماعي معتقد است:بسياري از جوانان به علت كمبود شغل در جامعه به چنين شغل هايي كه مي تواند عواقب بدي را در رفتار آنها به وجود مي آورد.
در واقع جواناني كه در پيك هاي موتوري و يا با چرخ هاي دستي در بازار مشغول كار هستند محيط اطراف آن ها مي تواند در رفتار اجتماعي آنها نقش بسياري را داشته باشد.در نتيجه وجود چنين شغل هايي در جامعه مي تواند به گونه اي هم در سلامتي جسمي و هم در سلامتي رواني افراد به خصوص جوانان تاثير گذار باشد.
***
انتهاي خبر // شبكه خبري برنا//133 - 133 - 55//www.BornaNews.ir
يکشنبه|ا|11|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برنا نيوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]