تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836614043
مروري بر تاريخچه سرزمين فلسطين
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: مروري بر تاريخچه سرزمين فلسطين
گروه خبرنگاران افتخاري / محمود بابايي سواسري: فلسطين سرزميني عربي و اسلامي است كه در قديم كنعان نام داشت و درياي مديترانه در غرب، لبنان در شمال، سوريه و رود اردن در شرق و درياي سرخ و شبه جزيره سينا در جنوب و جنوب غربي آن قرار دارد.
فلسطين سرزميني عربي و اسلامي است كه در قديم كنعان نام داشت، حدود 27024 كيلومتر مربع مساحت دارد كه درياي مديترانه در غرب، لبنان در شمال، سوريه و رود اردن در شرق و درياي سرخ و شبه جزيره سينا در جنوب و جنوب غربي آن قرار دارد.
فلسطين سرزميني حاصلخيز و داراي آبوهواي معتدل است. اين منطقه محل ظهور پيامبران بزرگي چون عيسي(ع)، موسي(ع) و محل عبور و زندگاني حضرت ابراهيم(ع) بوده است. اين سرزمين از نظر موقعيت سوقالجيشي بسيار حساس و پراهميت است و به مثابه پلي است كه كشورهاي عربي، اسلامي آسيا را به آفريقا متصل ميكند.
اين موقعيت ويژه جغرافيايي فلسطين را در طول تاريخ گذرگاه و نقطه تمركز بسياري از كشورها و تمدنهاي پياپي تبديل كرده بود تا اينكه همراه با ساير سرزمينهاي عربي به كشوري با هويتي اسلامي و عربي تبديل شد. شهر بيتالمقدس قديم بر فراز يك تپه بنا شده و از مكانهاي مهم فلسطين است. كوه صهيون و كوه زيتون از شرق و غرب آنرا احاطه كردهاند. پ
كنعانيان نخستين اقوامي بودند كه از شبه جزيره عربستان به فلسطين آمدند و در اين سرزمين سكونت گزيدند. آنان در فلسطين با آموريان و فلسطينيان در هم آميختند و از سال 2500 ق.م فرمانروايي ايجاد كردند كه 15 قرن ادامه داشت. تاريخ فلسطين با نام انبيا(ع) آغاز ميشود. نام حضرت يعقوب(ع)، اسرائيل بود. بنياسرائيل فرزندان يعقوب بودند و حدود سيزده قرن قبل از ميلاد اقتدار داشتند. در هنگام حكومت فرعون بر مصر و پيش از ظهور موسي(ع) جمعيت اسرائيليان زياد شد.
430 سال پس از ورود يعقوب(ع) به مصر، حضرت موسي(ع) قوم بنياسرائيل را از سرزمين مصر به مقصد سرزمين موعود به حركت درآورد. پيمودن اين مسافت چهل سال طول كشيد. حضرت موسي در اين دوران طولاني از هدايت قوم فروگذار نكرد، اما بنياسرائيل بارها دست به طغيان و تجاوز زدند. پس از حضرت موسي(ع)، يوشع(ع) جانشين وي شد و بنياسرائيل را از اردن عبور داد تا اينكه اين قوم به شهرهاي جديد رسيدند و دست به غارت و كشتار اهالي زدند، اما قوم فلسطين در مقابل آنان مقاومت كرد و سرانجام بنياسرائيل را مغلوب ساخت، ليكن پس از جنگهاي فراوان، مجددا بنياسرائيل قدرت گرفتند و بر شهرها مسلط شدند.
در حدود 1000 ق.م حضرت داوود(ع) توانست اورشليم را از دست فلسطينيان خارج كند و بيتالمقدس يا خانه خدا را در آنجا بنا كند. اين بنا توسط حضرت سليمان(ع) تكميل شد. حضرت سليمان(ع)، چهل سال سلطنت كرد و آرامش را به قدس بازگرداند، اما پس از او دوباره ظلم و غارت بنياسرائيل آغاز شد. حدود 730 ق.م شالمانصر (شلمنصر) به اسرائيل تاخت و عدهاي از آنان را اسير كرد و به جاي آنها بابليان را اسكان داد.
در سال 586 ق.م در زمان بختالنصر، كشور يهود مورد حمله آشوريان قرار گرفت كه منجر به انحطاط و اسارت بنياسرائيل شد. سرانجام كوروش پادشاه ايران، بابل را تسخير كرد و يهوديان را آزاد ساخت و به فلسطين و اورشليم بازگرداند. آسايش اورشليم تا پايان سلطنت داريوش سوم ادامه داشت تا اينكه اسكندر مقدوني در حدود 323 ق.م به ايران، مصر، سوريه، فينيقيه و فلسطين حمله كرد و ويراني و قتل و غارت فراواني به بار آورد. پس از اسكندر، جانشينان او بر فلسطين مسلط شدند. از سال 63 ق.م دوره تسلط روميان آغاز شد كه پس از جنگهاي فراوان به ارمنستان و قسمتي از آسيا و آفريقا، سپس سوريه و فلسطين حمله بردند. دوازده هزار يهودي را كشتند و ديوارهاي شهر را ويران ساختند. در چنان شرايطي، ظهور مسيح اميد و آرزوي يهوديان بود تا آنان را نجات بخشد، اما روحانيون يهود به او حسادت ميورزيدند و ميخواستند او را از ميان بردارند و سرانجام به فتواي شوراي يهود و جوسازيهاي آنان، حضرت عيسي(ع) توسط حكمران رومي سرزمين يهودا به اعدام محكوم شد.
در سال 70 م تيتوس فرزند امپراطور روم با هشتاد هزار سرباز، اورشليم را محاصره كرد و پس از چند ماه مقاومت يهوديان، سرانجام روميان فاتح شدند و قوم يهود دوباره آواره شد. در زمان خسرو پادشاه ساساني ايران امپراطوري روم را شكست داده و با راهنمايي يهودياني كه با ايران همكاري ميكردند اورشليم (فلسطين) را فتح كردند، اما پس از مرگ خسرو پرويز اين سرزمين دوباره به دست مسيحيان افتاد. در زمان خليفه اول مسلمين(ابوبكر)، سپاهي روانه سوريه و فلسطين شد كه با درگذشت او در زمان خليفه دوم، عمر، سوريه و بيتالمقدس به دست مسلمين افتاد و روميان در آنجا شكست خوردند.
اهالي شهر مقاومت زيادي كردند، اما طولاني شدن محاصره و مشكل غذا آنان را مجبور به تسليم كرد و قرارداد صلحي منعقد شد و از آن سال يعني 15ه.ق فلسطين در دست مسلمانان افتاد. از سال 1095م، با تهاجم اروپائيان عليه مسلمانان جنگهاي صليبي آغاز شد كه حدود دو قرن ادامه يافت، اگرچه اين جنگ علتهاي گوناگوني داشت، اما مورخان يكي از علل آنرا مسأله فلسطين و شهر بيتالمقدس و خراجگزار بودن مسيحيان اين شهر به مسلمانان ذكر ميكنند.
صليبيون پس از نبردي سخت و محاصره طولاني بيتالمقدس وارد شهر شده و دست به قتل عام زدند و همه چيز را بهعنوان غنيمت غارت كردند. بدينسان مسيحيان 90 سال بر فلسطين حكومت كردند. در مراحل پاياني جنگ دوم صليبي (1149-1147م) مطابق با 544-542 ه.ق صلاحالدين ايوبي صليبيون را تار و مار كرد و بيتالمقدس را باز پس گرفت و آنها را از سوريه و مصر و ساير مناطق بيرون راند. پس از هفتمين جنگ صليبي و مرگ آخرين پادشاه سلسله ايوبي، مماليك حدود سه قرن زمام امور را در دست گرفته و بيتالمقدس را نيز در اختيار داشتند و با سپاه مغول جنگيدند و آنها را شكست دادند و بازماندگان صليبيها را در عكا نابود كردند.
از سوي ديگر سلسله عثماني با جنگهاي طولاني و فتوحات عثمانيان غازي در نبرد با مغولان و يونانيان، پايهگذاري شد. در زمان سلطان محمد فاتح در سال 1453م. شهر قسطنطنيه كه مهمترين مركز اقتدار صليبيون و پايتخت روم شرقي بود فتح شد و به مدت 500 سال به پايتخت امپراطوري عثماني تبديل شد. اواخر قرن نوزدهم شورشهايي در فلسطين به وجود آمد. انگلستان در اين سالها مدافع عثماني بود، ناگهان تغيير روش داد و در برابر عثماني قرار گرفت و از شورشيان حمايت كرد. از جمله «حسين، امير مكه» را كه نماينده عثماني در حجاز و مردي جاهطلب بود تحريك كرد و با حمايت انگليس از عثماني جدا شود.
در چنين شرايطي عدهاي از يهوديان، انديشه ملت واحد يهود را مطرح كردند و براي تشكيل كشوري مستقل دست به اقداماتي زدند كه كار آنها مورد تشويق و حمايت دولت انگليس قرار گرفت. اين عده با گرفتن كمكهاي مالي از يهوديان ثروتمند، براي پيشبرد مقاصد خود حزبي تشكيل دادند و نام صهيون را بر خود نهادند. در سال 1916 قرارداد «سايكس ـ پيكو» ميان روسيه، فرانسه و انگليس به امضا رسيد تا به موجب آن سرزمينهاي تجزيه شده از عثماني را ميان خويش تقسيم كنند، اما انگليس كه چندي بعد آن پيمان را مغاير با سلطه خود بر كانال سوئز ديد در سال 1917 با استفاده از ضعف روسيه و انقلابي كه در آن كشور به وقوع پيوست، از پيمان سرباز زد و فلسطين را تحت قيموميت خويش درآورد.
صهيونيستها در اوايل قرن بيستم با استفاده از سلطه انگليس بر فلسطين، راهحل تشكيل يك كشور يهودي را در برابر ضديت با يهوديان جهان و آزار آنان مطرح كردند. انگلستان در اين زمان براي تداوم سلطه خود به پايگاهي در اين منطقه نياز داشت. در جريان جنگ جهاني اول صهيونيستها از انگليس و امريكا خواستند در صورتيكه دولت عثماني متحد آلمان، شكست بخورد، پس از خاتمه جنگ فلسطين تبديل به مملكت يهود شود. كوشش صهيونيستها نتيجه بخشيد و توانستند نظر «لرد بالفور» وزير خارجه انگليس را جلب كنند.
سرانجام در آوريل 1920 متفقين و جامعه ملل، قيموميت فلسطين را رسما به دولت انگلستان واگذار كردند و آنرا مؤظف كردند با تأسيس كانون ملي يهود، براي اجراي اعلاميه بالفور كمك كند. با واگذاري حكومت از سوي انگليس به يك يهودي، مهاجرت و انتقال يهوديان به فلسطين شروع شد. اين امر موجب شورش و مخالفت اعراب شد. در اين هنگام ساير اعراب كه دچار تفرقه بودند جز در شعار كمك ديگري به فلسطينيها نميكردند.
اعراب فلسطيني و مسيحيان اختلافات خويش را كنار گذاشتند و در برابر يهوديان صهيونيست متحد شدند. در تابستان 1929 نخستين برخورد خونين ميان فلسطينيها و صهيونيستهاي مهاجر درگرفت. در اين درگيري صهيونيستها و سربازان انگليسي با آتش گشودن بر روي فلسطينيها حدود 351 تن را شهيد و عدهاي را مجروح و دستگير كردند. در اواخر دهه 1920 تا 1936 قيام مسلحانه شيخ عزالدين قسام به وقوع پيوست، اما وي يارانش به شهادت رسيدند.
در سال 1937 عبدالقادر حسيني رهبري مبارزات را در دست گرفت، اما او نيز پس از نبردهاي زيادي عليه سلطهگران انگليسي صهيونيستها همراه با يارانش به شهادت رسيد. در سال 1944 حسن سلامه فرماندهي جنگ با نيروهاي مشترك صهيونيستي، انگليسي را برعهده گرفت، ولي او نيز به شهادت رسيد. از دهه 40 قمري، مساله فلسطين به يك مساله عربي تبديل شد و در رأس مسائل بينالمللي قرار گرفت.
در طول جنگ جهاني دوم آرامش نسبي بر فلسطين حكمفرما بود. انگليس در 14 مه 1948 به قيموميت خود خاتمه داد و نيروهايش را از فلسطين خارج كرد. در همان روز شوراي ملي يهود در تلآويو تشكيل شد و در ساعت 4 بعداز ظهر روز جمعه 14/5/1948 موجوديت دولت اسرائيل توسط «ديويد بن گورين» با اجتماعي در موزه تلآويو اعلام شد. وي ضمن سخنانش گفت: «ما در اينجا ميگوييم كه با پايان گرفتن حكومت قيموميت در نيمه شب 14-15 مه 1948 در انتظار برپايي دستگاههاي دولتي طبق قانون اساسي هستيم كه توسط شوراي قانون اساسي در زمان مناسبي كه آنرا حداكثر اول اكتبر 1948 تعيين كرده بود ـ تدوين خواهد شد.»
چند دقيقه پس از اعلام تشكيل اسرائيل، «ترومن» رئيسجمهور وقت امريكا دولت جديد اسرائيل را به رسميت شناخت. انگليسيها نيز هنگام خروج از فلسطين، تجهيزات خويش را در اختيار صهيونيستها قرار دادند. پس از اعلام تشكيل رژيم صهيونيستي، يهوديان غاصب شروع به تصرف شهرها و روستاها و بيرون راندن فلسطينيها از خانه و كاشانهشان كردند. آنها هنگاميكه با مقاومت مردم فلسطين روبه رو شدند جناياتي مانند كشتار روستاي «دير ياسين» و «كفر قاسم» را در آوريل 1948 بهراه انداختند. اين كشتار وحشيانه موجب گسترش وحشت و فرار فلسطينيها از خانه و كاشانهشان شد.
نتيجه مستقيم اشغال فلسطين و برپايي دولت اسرائيل در اين سرزمين منجر به آن شد كه ملت تاريخي فلسطين تقريبا به ملتي آواره و پناهنده تبديل شود و در اردوگاهها پراكنده در ديگر كشورهاي عربي زندگي فقرآلود و آكنده از بيماري بگذرانند.
پس از اعلام موجوديت رژيم اشغالگر قدس و توسط بن گوريون، اولين جنگي كه اين رژيم عليه فلسطين و كشورهاي عربي منطقه به راه انداخت به جنگ 1948 معروف است. در طي اين جنگ صهيونيستها 78 درصد كل خاك فلسطين را به اشغال خود درآوردند. در اثر اين جنگ نخستين مرحله آوارگي بزرگ مسلمانان فلسطين بهوقوع پيوست. طي آن حدود يك ميليون فلسطيني از مجموع يك ميليون و نهصد هزار فلسطيني در آن زمان آواره شدند. حدود 200000 تن از مسلمانان فلسطين به نوار غزه مهاجرت كردند و 496000 تن به اردن و 100000 تن به لبنان و 85000 تن به سوريه و 20000 تن به مصر و عراق كوچ كردند. پس از جنگ 1948، رژيم اشغالگر قدس از سويي با اجراي سياست خشونت و توسعهطلبي و دست زدن به اقداماتي نظير تخريب منازل و آتش زدن مزارع سعي و تلاش ميكرد تا باقيمانده اعراب منطقه را مجبور به فرار از خانههايشان كند و از سوي ديگر شرايط و تسهيلات لازم را براي ادامه انتقال يهوديان سراسر جهان به فلسطين فراهم ميكرد.
در مه 1949 اسرائيل به عضويت سازمان ملل متحد درآمد. در پي تحكيم سلطه رژيم صهيونيستي بر فلسطين اشغالي به تدريج گروهها و سازمانهاي مبارزه فلسطيني اعلام موجوديت كردند. در 28 مه 1964 كنگره فلسطين در شهر قدس تشكيل شد و تأسيس «سازمان آزاديبخش فلسطين» را اعلام كرد. در پي آن نيز ارتش آزاديبخش فلسطين تشكيل شد و مبارزات فلسطينيان شكل جديدي به خود گرفت.
جنگ 1967 از سوي رژيم صهيونيستي در حالي شروع شد كه كشورهاي عربي خود را از قبل براي نبردي بزرگ با دشمن آماده كرده بودند. نيروهاي نظامي كشورهاي عربي به طرف مرزهاي اسرائيل در حركت بودند. راديوهاي اين كشورها نيز دائم مارش نظامي پخش مي كرد و پيروزيهاي اعراب را به ياد ميآورد. مصر و سوريه با هم اعلام همبستگي كردند. نيروهاي پاسدار صلح نيز از مناطق مرزي در نوار غزه عقبنشيني كردند.
در 15 ماه مه، مجموع اين شرايط از جنگي درخشان و موفقيتآميز براي اعراب حكايت داشت. جوانان شهر بيتالمقدس تحقق رؤياي تصرف خاك آبا و اجداي خود را قريبالوقوع ميپنداشتند، اما در 5 ژوئن قبل از اينكه اعراب هرگونه اقدامي انجام دهند با حمله غافلگيرانه تانكهاي رژيم صهيونيستي روبرو شدند. چهره اين شهر دگرگون شد و حالت جنگي به خود گرفت. پس از مدت كمي نيز به اشغال نيروهاي صهيونيستي درآمد. سپس ستون تانكهاي اسرائيلي راهشان را به سوي جنوب و مرزهاي مصر بازكردند و به جلو پيش رفتند.
در آن روز رژيم صهيونيستي همزمان با حملات زميني خود، از طريق هوا نيز به فرودگاههاي كشورهاي مصر، اردن، سوريه حمله هوايي غافلگيرانه كرد. اين جنگ كه از زمين و هوا اغاز شده بود، مدت 6 روز طول كشيد و به جنگ ششروزه اعراب و اسرائيل مشهور شد. اسرائيل در طي اين جنگ، كرانه غربي رود اردن و نوار غزه و بلنديهاي جولان در سوريه و صحراي سينا در مصر را اشغال كرد. سازمان ملل متحد طي قطعنامهاي اسرائيل را به عقبنشيني از سرزمينهاي اشغالي دعوت كرد، اما اسرائيل خودداري ورزيد.
پس از آن رژيم صهيونيستي شهر بيتالمقدس را كه تحت حاكميت اردن بود و شهر بيت الحم و 27 روستاي عربي ديگر را طبق مصوبهاي كه صادر كرد ضميمه خاك خود كرد. يكي از رويدادهاي تلخي كه قبلا اشاره شد الحاق بيتالمقدس به قلمرو رژيم صهيونيستي بود. اين مسأله توجه جهانيان را به خود معطوف كرد. اهميت و قداست اين منطقه به حدي بود كه زماني باعث پيدايش جنگهاي صليبي شد. مسأله حفظ و حراست اين مكان شريف توسط مسلمانان از قرنهاي پيش مسجل شده است و ملل يهودي و مسيحي در اين مورد اطمينان داشتند كه مسلمانان در حفظ و نگهداري اماكن مقدس آن كوتاهي نميكنند، اما جنگ ششروزه كه باعث اشغال بيتالمقدس توسط رژيم صهيونيستي شد اين نگراني را به وجود آورد كه ممكن است توجه و دلسوزي لازم براي حفظ آن صورت نگيرد.
اسرائيل شرط عقبنشيني خود از مناطق اشغالي را بعد از گذشت سالها از جنگ ششروزه و تأكيد سازمان ملل، به رسميت شناختن اين رژيم از سوي اعراب عنوان كرد و بارها اعلام كرد كه تا زماني كه كليه كشورهاي عربي اين رژيم را به رسميت نشناسند و با او پيمان صلح برقرار نكنند از سرزمينهاي اشغالي بيرون نمي رود. پس از جنگ شش روزه در ژوئن 1967 كه موجب تحقير و شكست اعراب شد، سازمانهاي مقاومت فلسطيني كه در اردوگاههايي در اردن، سوريه و لبنان آموزش ديده بودند بر شدت عمليات خود عليه اسرائيل افزودند و شهر «كرامه» كه در 25 كيلومتري غرب امان (پايتخت اردن) در دره اردن واقع شده است مركز نيروهاي مبارزه فلسطيني شد، زيرا اين شهر عدهاي از آوارگان فلسطيني را در خود جاي داده بود، در اثر جنگ ژوئن 1967، كرامه در 4 كيلومتري خط جديد آتشبس صهيونيستها و در تيررس آنها قرار گرفت و جمعيت فلسطيني ساكن كرامه از 25000 تن به دو برابر افزايش يافت.
به همين لحاظ جنبش فتح با توجه به نزديكي كرامه به مواضع صهيونيستها آنجا را پايگاه خود قرار داد. وزير دفاع وقت رژيم صهيونيستي نيز اعلام كرد كرامه به پايگاه اساسي مقاومت فلسطين تبديل شده است. در پي آن با يورش نيروهاي زميني و زرهي اسرائيل به شهر كرامه نبرد سختي ميان آنها و انقلابيون فلسطيني در گرفت. طي جنگ تن به تن با 300 چريك فلسطيني عده زيادي از صهيونيستها كشته شده و سربازان اسرائيلي ناچار به عقبنشيني شدند. اين مقاومت كه به نبرد كرامه مشهور شد راه و رمز جديدي را براي پيروزي ملت فلسطين به ارمغان آورد و از آن پس عده زيادي داوطلب پيوستن به جنبش فتح شدند.
جنگ 1973 در اكتبر 1973 ارتش مصر به طور ناگهاني و با شعار الله اكبر از كانال سوئز گذشت و با شكستن خط دفاعي « بارلو» كه در آن زمان به عنوان خط دفاعي تسخيرناپذير معروف بود با حمايت نيروي هواي به صحراي سينا و داخل خاك اسرائيل هجوم برد. از طرف شرق نيز به طور همزمان نيروي هوايي سوريه تهاجم عليه اسرائيل را آغاز كرد. در روزهاي اول جنگ دهها هواپيماي اسرائيلي نابود شد و هزاران اسرائيلي كشته و يا اسير شدند و بر افسانه شكست ناپذيري آن خط بطلان كشيده شد، اما با حمايت سريع نظامي امريكا و غرب در روزهاي بعد وضع جنگ تغيير كرد و در حالي كه ديگر كشورهاي عربي از كمك به مصر و سوريه دريغ ورزيدند.
ارتش اسرائيل با هلي برد نيروهايش توانست در غرب كانال سوئز منطقه محدودي را به تصرف خويش درآورد. سرانجام در كيلومتر 601 قاهره گفت و گو براي پايان دادن به جنگ اغاز شد و با انعقاد قرارداد صلح جنگ پايان يافت. سازمان ملل متحد نيز در سال 1974 سازمان آزادي بخش فلسطين را بهعنوان تنها نماينده ملت فلسطين به رسميت شناخت.
بعد از پايان يافتن اين جنگ ظاهرا رهبران كشورهاي عربي فكر مبارزه با رژيم اشغالگر قدس را از سر بيرون كرده و به صلح با آن رژيم به صورت يك مسأله اصلي روي آوردند. آنها در پي شكستهاي پي در پي ـ در مراحل مختلف ـ فكر مذاكره با دشمن و خط سازش با امريكا و اسرائيل را در پيش گرفتند و در نهايت پذيرش موجوديت آنرا جايگزين انديشه به دريا ريختن صهيونيستها كردند.
سردمدار اين جريان و طرز تفكر، «انور سادات» رئيسجمهور مصر بود كه با كنار گذاشتن اسلحه به مذاكره و صلح با رژيم صهيونيستي تن داد و در سال 1975 قرارداد سينا را با اسرائيل امضا كرد. سپس در سال 1977 به فلسطين اشغالي سفر كرد و «مناخيم بگين» دشمن سرسخت و هميشگي فلسطينيان و مسلمانان را در آغوش گرفت. متعاقب آن سفرهاي ديگر از جانب دو طرف انجام گرفت و مقدمات انعقاد يك قرارداد صلح ميان مصر و اسرائيل فراهم شد و بالاخره در سال 1978 در محل كمپ ديويد، ميان سادات و مناخيم بگين نخستوزير اسرائيل در حضور «جيمي كارتر» رئيسجمهور وقت امريكا پيمان صلحي امضا شد كه به پيمان «كمپ ديويد» معروف شد.
در حاليكه باور كردن انعقاد اين پيمان براي جهان اسلام بسيار مشكل بود جنگ و خصومت ميان دو دشمن قديمي يعني اعراب به رهبري مصر و رژيم اشغالگر قدس به پايان رسيد و رژيم مصر موجوديت رژيم صهيونيستي را به رسميت شناخت. اين واقعه در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي ايران روي داد موجب ايجاد شكاف بين جهان عرب شد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1979م، به رهبري امام خميني(ره)، اسلام وارد صحنه مبارزاتي مردم فلسطين شد.
هرچند كه فلسطينيان پيش از انقلاب ايران مسلمان بودند، اما عاملي كه آنها را بههم پيوند ميداد «عربيت» بود و اسلام در درجه دوم قرار داشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اسلام عاملي مؤثر و قوي براي اتحاد و پيروزي مبارزان مسلمان فلسطين شد. با شروع دهه هشتاد و به دنبال تاثيرپذيري فلسطينيهاي مستقر در لبنان، از انقلاب اسلامي ايران و تشديد فعاليت نظامي خود عليه نيروهاي اسرائيلي در مناطق اشغالي، رژيم صهيونيستي در ششم ژوئن 1982 به قصد نابودي مقاومت فلسطين حمله گستردهاي را از طريق زمين، هوا، دريا به لبنان آغاز كرد.
اين تهاجم منجر به بيرون رفتن نيروهاي مقاومت فلسطين از جنوب لبنان و بيروت شد، اما چند سالي نگذشت كه با شكلگيري مقاومت اسلامي در لبنان و عمليات نظامي آن عليه مراكز نظامي و امنيتي اسرائيل، رژيم صهيونيستي مجبور به عقبنشيني از بعضي مناطق اشغالي خود در مناطق جبل و جنوب لبنان شد و مردم فلسطين ضمن تأثيرپذيري از انقلاب اسلامي ايران در منطقه و مقاومت اسلامي در لبنان، درصدد برآمدند تا حركت جديدي را در داخل سرزمين هاي فلسطين اغاز كنند.
در آوريل 1987 كنفرانس سران عرب در عمان برگزار شد، اما هيچگونه موضعي در زمينه مبارزه عليه رژيم صهيونيستي اتخاذ نكرد و صرفا تمام توجه آن به جنگ ايران و عراق معطوف شد. مردم فلسطين كه طي سالهاي 1967 تا 1982 تجارب تلخي را پشتسر گذاشته و راههاي گوناگون سازمانهاي فلسطيني و دولتهاي عربي را آزموده و شكست طرحهاي سياسي را به چشم ديده بودند و سالها انتظار ميكشيدند كشورهاي عربي (اعراب) آنها را از آوارگي نجات بخشند.
با توجه به اختلافها و انشعابها بين گروهها و احزاب فلسطيني و با مشاهده بيتوجهي رژيمهاي عربي به اوضاع فلاكت بار فلسطينيها دريافتند كه شعارهاي انقلابي رهبران سياسي فلسطين و دولتهاي عربي محتواي خود را از دست داده و طي اين مدت هيچ نشانه اميدي از نابودي رژيم صهيونيستي و يا حداقل كم شدن حاكميت آن در فلسطين پيدا نشده است، لذا از دولتهاي عربي و گروههاي فلسطيني قطع اميد كردند.
اين عوامل و رويدادهاي چند زمينهاي شد تا شور و شوق انقلاب و گرايش به اسلام در مردم فلسطين احيا شود و جنبشهاي سياسي ـ مذهبي، مردمي جايگزين احزاب و سازمانهاي سياسي ـ ملي و غيرمذهبي در سرزمينهاي اشغالي شود و روند جديدي از قيام و مبارزه با اسرائيل توسط ساكنين سرزمينهاي اشغالي در پاييز 1987 آغاز شد كه انتفاضه يا «انقلاب مساجد» نام گرفت. وقوع انتفاضه روزنه اميدي براي فلسطينيان آواره به وجود آورد و اهداف و آثاري را در پي داشت و موجب شد تا اسرائيل از تداوم انتفاضه احساس خطر و ترس كند.
با آنكه رژيم صهيونيستي از سال 1948 تاكنون در برابر همه قطعنامهها و طرحهاي سازمان ملل متحد، كه حقوق و امتيازات محدودي براي فلسطينيان قائل ميشد ايستادگي ميكرد و از پذيرش قطعنامههاي 242 و 338 شوراي امنيت خودداري ميورزيد، ولي سرانجام وحشت آن و امريكا از انتفاضه آنان را مجبور كرد به مذاكره با ساف تن دهند. از سوي ديگر جناح سازشكار فلسطيني نيز با اين تصور كه براي چانه زدن در مذاكرات با اسرائيل و گرفتن امتياز از آن انتفاضه برگ برندهاي در دست آنها است زمزمه مذاكره با اسرائيل را مطرح كردند.
رژيم صهيونيستي نيز در كنار مذاكره چندجانبه خود با اعراب، گفتوگوهاي پنهاني را با رهبران ساف شروع كرد و پس از ده دور گفتوگوي مستقيم اعراب و رژيم صهيونيستي در فرايند صلح خاورميانه، سرانجام سازش رهبران فلسطيني و تسليم آنها در برابر خواستههاي اسرائيل، با طرح غزه ـ اريحا (در توافقنامه ساف ـ اسرائيل ) وارد مرحله نويني شد و از 2121 آبانماه 1371 مذاكرت سري دو جانبه ساف و اسرائيل شروع شد. در 19 شهريورماه 1372 ياسر عرفات با عنوان رئيس سازمان آزاديبخش فلسطين طي نامهاي به «اسحاق رابين» نخستوزير وقت رژيم صهيونيستي موجوديت اسرائيل را به رسميت شناخت و تعهد ساف را به پايبندي به اعلاميه اصول كلي (توافقنامه) و نيز قطعنامههاي شماره 242 و 338 شوراي امنيت (كه وجود رژيم اشغالگر قدس را به رسميت شناخته و خواستار بازگشت به مرزهاي آن به مناطق پيش از 1968 شدهاند) اعلام كرد و آنبخش از مفاد منشور فلسطين را كه منكر حق وجود اسرائيل است، ملغي اعلام كرد.
اسحاق رابين نيز متقابلا در همان تاريخ طي نامهاي سازمان آزاديبخش فلسطين را بهعنوان نماينده مردم فلسطين به رسميت شناخت و موافقت خود را با آغاز مذاكره با ساف اعلام كرد. سرانجام ياسر عرفات رهبر ساف در تاريخ 22 شهريور ماه 1372 در واشنگتن در حضور «بيل كلينتون» رئيسجمهور امريكا و تعدادي از شخصيتهاي سياسي جهان با قلم خود بر نام فلسطين خط كشيد و متن قراردادي را امضا كرد كه به طرح «غزه ـ اريحا» معروف شد.
عرفات و رابين طي مذاكراتي پيشنويس 17 مادهاي توافق را امضا كردند كه در آن يك حكومت خودمختار فلسطيني در كرانه غربي و نوار غزه پيشبيني شد. اين توافق هرچند در ظاهر نوعي عقبنشيني محدود اسرائيل از مواضع قبلي آن به شمار ميرفت، ولي با اهداف بلند مبارزه ملت مسلمان فلسطين فاصله زيادي داشت، زيرا هدف آمريكا و رژيم صهيونيستي از اين توافق صرفا ايجاد شكاف ميان فلسطينيان و خاموش كردن شعلههاي آتش انتفاضه به دست جناح فلسطيني سازشكار بود، اما با هوشياري نيروهاي انقلابي فلسطيني در سرزمينهاي اشغالي از اين حربه نيز موثر واقع نشد و انتفاضه فلسطين هرچه قويتر به راه خود ادامه داد تا اينكه آتش آن هنگام ديدار «آريل شارون» رئيس حزب ليكود اسرائيل از مسجدالاقصي در تاريخ 28 سپتامبر 2000 بار ديگر شعلهور شد و شكل جديدي به خود گرفت كه به انتفاضه الاقصي معروف شد.
منابع: دانشنامه فلسطين/مجيد صفا تاج سرگذشت فلسطين/اكرم زعتير، ترجمه آيتالله اكبر هاشمي رفسنجاني.
دوشنبه 30 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 184]
-
گوناگون
پربازدیدترینها