واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتاري از عليرضا پناهيانمحبت، مهمترين شرط تبليغ
خبرگزاري فارس:مهمترين و اساسيترين شرط تبليغ محبت ورزيدن و علاقه قلبي داشتن است كه شامل دو ركن ميشود: 1. محبت به مردم و خلق خدا و2. محبت به خدا و اولياء او
در جلسات پيش عرض شد كه مؤمن بايد خاصيت تبليغي داشته باشد. هم تبليغ عملي و هم تبليغ زباني كه اعم از امر به معروف و نهي از منكر، نصيحت و .... است. مؤمن كسي است كه غريزي تبليغ دارد و ميخواهد همه را از لذت دين آگاه سازد همچنين بايد توجه داشت كه تبليغ با عنايت ويژة الهي و توفيق او ممكن است. نبايد اگر كسي را تحت تاثير قرار داديم و او بعد از مدتي خسته شد و رفت، نااميد شويم. بايد به وظيفة خود عمل كنيم و بدانيم كه چون نمك گير امام حسين(عليه السلام) شده است دوباره برميگردد. مهم اين است كه ما خاصيت تبليغي داشته باشيم. درست است كه مقدمه خاصيت تبليغي داشتن، كسب علم بود، اما گاهي اين خاصيت مختص به اهل علم نيست مثلاً كسي كه سطح علم بسيار كمي دارد، ولي در خانهاش براي امام حسين(عليه السلام) مراسم ميگيرد و از طريق دعوت كردن سخنران، علم را به ديگران منتقل ميكند در واقع خانهاش محلي شده براي اثرگذاري.
دو شرط از شرايط تبليغ را قبلا ذكر كرديم: 1- كسب آگاهي و علم 2- اهل عمل بودن و گفتيم براي اينكه بر ديگران اثر بگذاريم، بايد خود اهل عمل باشم و اين سوال اساسي را مطرح كرديم كه: آيا لازم است زماني تبليغ كنيم كه خود كاملاً عامل به اوامر الهي هستيم؟ از پيامبر اكرم چنين سوالي را پرسيدند، ايشان در جواب فرمودند: "امر به معروف كنيد، هر چند كاملا به آن عمل نمي كنيد و نهي از بدي ها كنيد هر چند هميشه آن را ترك نمي كنيد"(1) مهم اين است كه خود را فراموش نكنيد، بناي عمل داشته باشيد و به ديگران هم بگوييد، بدانيد به بركت آن خودتان هم اهل عمل خواهيد شد. فقط بايد مراقب باشيد كه شيوه برخوردتان تحقيرآميز نباشد.
همچنين اين نكته عرض شد كه مقدمه همه شرايط اين است كه بايد اهل تضرّع و توسل و التجاء باشيم، تا به ما توفيق اثر گذاري بدهند كه البته اين ويژگي در بين مذهبيهاي ما كمتر مورد توجه قرار ميگيرد و هنوز فرهنگ سازي نشده است.
اما شرط سوم كه مهمترين و اساسيترين شرط تبليغ است، محبت ورزيدن و علاقه قلبي داشتن است كه شامل دو ركن ميشود: 1. محبت به مردم و خلق خدا و2. محبت به خدا و اولياء او
درباره محبت به مردم و خلق خدا بايد گفت اگر به خداوند علاقه داشته باشيد اما فاقد ركن اول يعني محبت نسبت به مردم باشيد، هنگام امر به معروف و نهي از منكر به مردم اهانت خواهيد كرد، چون نسبت به آنها محبت نداريد البته محبت به مردم كار بسيار دشواري است. امام صادق(عليه السلام) در روايتي ميفرمايند:"كسي كه ميخواهد امر به معروف كند، بايد عالم به حرام و حلال باشد، نصيحت كننده مردم باشد، دوست و مهربان با مردم باشد و با گفتار نيك مردم را دعوت كند"(2)
در اين روايت به نصيحت كردن اشاره شده است؛ نصيحت يعني دلسوزانه حرف زدن، از راه شفقت و مهرباني تذكر دادن. لذا فقط وقتي شما مردم را دوست داشته باشيد، ميتوانيد آنها را نصيحت كنيد.
نكته كاربردي براي طلبهها و مبلغان ديني اين است كه براي كسب موفقيت در تبليغ، به جاي فكر كردن به اين مسئله كه چه كار كنيم تا موفق بشويم، تلاش كنيد مخاطب خود را دوست بداريد و به سعادتمندي او علاقهمند باشيد. اين موفقترين راه اثر گذاري است. مانند مالك اشتر كه مردي به او جسارت كرد و زباله بر سر او ريخت، اما مالك به مسجد رفت و براي مغفرتش نماز خواند و براي هدايتش دعا كرد.
جداي از مبلغان ديني، از افراد هيئتي هم توقع ميرود كه علاقه مند به مردم باشند. چرا اين توقع از افراد هيئتي است؟ زيرا از مقدمات مقرب شدن به امام زمان دوست داشتن انسانهاست. هر كس به اندازه صفاي باطنش به حضرت وليعصر ـارواحنا له الفداءـ نزديك ميشود و صفاي باطن هيچگاه حاصل نميشود مگر با محبت نسبت به مردم. بايد آنقدر سعه صدر و دل دريايي داشته باشيم، تا محبت همه مردم در آن جا بگيرد. اصلاً كسي كه ديگران را بيبهانه دوست نداشته باشد، محبت امام زمان(عليه السلام) را هم نسبت به خود درك نميكند. آيه شريفه "رنجهاي شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مومنان، رئوف و مهربان است."(3) در مورد پيامبر اسلام است.
در روايتي از اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) آمده است: "هر حرفي كه از دل بر آيد بر دل مينشيند"(4) پس بايد در دل، مردم را دوست داشت، تا بتوان بر آنها اثر گذاشت. براي دوست داشتن مردم، انسان بايد خودخواهي خود را كنار بگذارد. با خودخواهي نميتوان مردم را دوست داشت. بايد مردم را به اين چشم نگاه كرد كه همه مورد نظر خدا هستند. همچنانكه در حديث قدسي آمده است:"مردم عيال من هستند"(5) بايد از باب لطف به مردم نگاه كنيم، با خوبان، بر اساس رفاقت، با بدان، بر اساس دلسوزي و ترحم رفتار نمائيم.
اگر شما محبت به امام حسين داريد؛ اولين نشانهاش اين است كه چند نفر را با اباعبدالله(عليه السلام) و دستگاهش آشنا كرده باشيد. در غير اين صورت مطمئن باشيد كه نمك نشناسي كردهايد. مانند حبيب بن مظاهر باشيد كه چند شب مانده به عاشورا، مدام در پي جمع كردن يار براي امام بود. هرچند به دليل محاصره دشمن نتوانست آنها را گرد حضرت جمع آورد، اما نفس عملش را ببينيد. شما هم مانند حبيب باشيد، براي امام زمان خود يار جمع كنيد، براي امام حسين (عليه السلام) يار جمع كنيد.
شيوه امتحان علاقه داشتن به خلق اين است: زماني كه مورد آزارشان واقع شدي، بتواني راحت گذشت كنيد و ببيخشيد. مانند خود امام حسين(عليه السلام) در كربلا. مانند ابالفضل عباس كه قبل از آنكه راهي ميدان شوند، فرمودند"اگر شما اكنون از خون حسين بگذريد، حسين هم از خون كشتههاي خود ميگذرد" يعني از خون علي اكبر، خون قاسم، ... از همه اينها ميگذرد. اين چه محبتي است؟ مردم چه قلبي را تير باران كردند.
مردمدوستي باعث تاثيرگذاري عميق بر ديگران ميشود. حرارت سخن يك انسان مردمدوست، وجود مخاطب را گرم خواهد كرد. ميدانيد كه چشم انسان چقدر در تبليغ تأثيرگذار است؟ علتش اين است كه سر شاخههاي عصب شما بيشتر در صورت شما و در صورت هم بيشتر در اطراف چشم شما واقع شده است. درست است كه مردم چهرهشناس نيستند، اما كوچكترين حب و بغضي در چشمان شما آشكار ميشود و اصلاً بخش عمدهاي از تاثير بر مخاطب، حاصل نگاه صادقانه شماست، كه آن هم تحت تأثير مستقيم دل شما و رابطه قلبي شما نسبت به مخاطبانتان است.
اهليبت شيعيان خود را خيلي دوست دارند. شما در پيشگاه اهلبيت مقام بالايي داري. در روايت است كه"شيعيان ما از دشمنان ما درخواستي نكنند، زيرا ممكن است روز قيامت دشمن ما به پيشگاه پيامبر آمده و بگويد من به شيعه شما كمك كردم و احتجاج كند"(6) در واقع حضرت رسول او را به خاطر كمك به شما ميبخشد. ببين شما چقدر نزد اهلبيت داراي ارزش و اهميت هستيد، كه به خاطر شما حاضرند دشمنان خود را ببخشند.
ركن دوم براي اهل محبت بودن، محبت و علاقه داشتن به "حق و حقيقت" است. كه شامل علاقه به خدا، ولي خدا، كربلا، و كار حسيني كردن و .. ميشود. نقل شده است كه امام صادق(ع) با منصور دوانقي جلسهاي داشتند، منصور ميخواست زخم زباني بزند گفت: ابا عبد الله! چرا محبان شما نميتوانند زبانشان را كنترل كنند، طاقت نميآورند و سريع نشان ميدهند كه از دوستان شما هستند. (شايد ميخواست بگويد كه چرا اينها نميتوانند درست و حسابي تقيه كنند. زيرا در آن زمان شيعيان به دستور امامان تقيه ميكردند و شيعه بودن خود را آشكار نميكردند) امام جواب محكمي به او دادند و فرمودند:"به خاطر رسوخ شيريني ايمان در قلوبشان است كه نميتوانند آن حلاوت را آشكار نكنند"(7) شما هم اگر از امام زمان(عجل الله فرجه)، از امام حسين(عليه السلام) لذت ببريد، امكان ندارد كه از آنها براي ديگران تعريف نكنيد.
تهاجم فرهنگي خودش چيزي نيست جز تبليغات و هياهوي رسانهاي. اما همه اينها بر اين مبنا هستند كه انسانها چند برابر هر چه ديده يا چشيدهاند را براي ديگران تعريف ميكنند و اينگونه ديگران را هم آلوده ميكنند. خودش ميچشد، بعد دوست دارد ديگران را هم آلوده كند. فيلم سياه و سفيد را رنگي تعريف ميكند و به اين ترتيب امر باطل به راحتي تبليغ ميشود.
عشق به حق، عشق به خدا، عشق به حسين(عليه السلام)، آتشي است كه وقتي در قلب مومن بيفتد همه جا را با آن به آتش ميكشد. اگر اين آتش در دل كسي بيفتد، تبليغ و تاثيرگذاري او بر ديگران، نتيجي طبيعي و قهري آن است. امام علي(عليه السلام) ميفرمايند: "دوست داشتن خداوند، آتشي است كه از چيزي نميگذرد مگر اينكه او را بسوزاند"(8) پس شرطش اين است كه ابتدا اين آتش در سينه خودمان باشد، تا بتوانيم ديگران را به آتش بكشيم.
يك شخصي به امام حسن عسكري(عليه السلام) نامه نوشت و سؤال كرد كه اين حديثي كه از پدارن شما نقل شده است كه: "حديث ما سخت است و تحمل نميكندآن را پيامبران و ملائكه و مومنان امتحان پس داده" اين به چه معناست؟ حضرت در جوابش نوشتند: "يعني نميتوانند آن را فقط در قلب خود نگه دارند؛ طاقت ندارند؛ در نتيجه آن را به ديگران هم منتقل ميكنند"(9) مثل يك ظرف پر از آب كه با كوچكترين حركتي سر ريز مي شود.
______________
1. عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ قِيلَ لَهُ لَا نَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ حَتَّى نَعْمَلَ بِهِ كُلِّهِ وَ لَا نَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ حَتَّى نَنْتَهِي عَنْهُ كُلِّهِ فَقَالَ لَا بَلْ مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلُوا بِهِ كُلِّهِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْهُ كُلِّهِ (وسائل الشيعة، ج16، ص151)
2. قَالَ الصَّادِقُ ع وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ يحْتَاجُ إِلَى أَنْ يكُونَ عَالِماً بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ .....نَاصِحاً لِلْخَلْقِ رَحِيماً رَفِيقاً بِهِمْ دَاعِياً لَهُمْ بِاللُّطْفِ وَ حُسْنِ الْبَيان(مستدرك الوسائل، ج12، ص214)
3. لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (سوره توبه، آيه 128)
4. امام علي(ع)، الكلمة إذا خرجت من القلب وقعت في القلب، و إذا خرجت من اللّسان لم تجاوز الآذان. (تحرير مواعظ العدديه، فصل 4، ص193)
5. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَلْقُ عِيالِي فَأَحَبُّهُمْ إِلَي أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِمْ (كافي، ج2، ص199)
6. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَسْأَلُوهُمُ الْحَوَائِجَ فَتَكُونُوا لَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِي الْقِيامَةِ (علل الشرايع، ج2، ص564)
7. لِلصَّدُوقِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لَهُ الدَّوَانِيقِي بِالْحِيرَةِ أَيامَ أَبِي الْعَبَّاسِ يا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا بَالُ الرَّجُلِ مِنْ شِيعَتِكُمْ يسْتَخْرِجُ مَا فِي جَوْفِهِ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ حَتَّى يعْرَفَ مَذْهَبُهُ فَقَالَ ذَلِكَ لِحَلَاوَةِ الْإِيمَانِ فِي صُدُورِهِمْ مِنْ حَلَاوَتِهِ يبْدُونَهُ تَبَدِّياً (صفات الشيعه، ص15)
8. قال أمير المؤمنين ع: حُبُّ اللَّهِ نَارٌ لَا يمُرُّ عَلَى شَيءٍ إِلَّا احْتَرَق، (مصباحالشريعة، ص192، باب 96)
9. عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الْمَدَائِنِ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع رُوِي لَنَا عَنْ آبَائِكُمْ ع أَنَّ حَدِيثَكُمْ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِي مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ فَجَاءَهُ الْجَوَابُ إِنَّمَا مَعْنَاهُ أَنَّ الْمَلَكَ لَا يحْتَمِلُهُ فِي جَوْفِهِ حَتَّى يخْرِجَهُ إِلَى مَلَكٍ مِثْلِهِ وَ لَا يحْتَمِلُهُ نَبِي حَتَّى يخْرِجَهُ إِلَى نَبِي مِثْلِهِ وَ لَا يحْتَمِلُهُ مُؤْمِنٌ حَتَّى يخْرِجَهُ إِلَى مُؤْمِنٍ مِثْلِهِ إِنَّمَا مَعْنَاهُ أَنْ لَا يحْتَمِلَهُ فِي قَلْبِهِ مِنْ حَلَاوَةِ مَا هُوَ فِي صَدْرِهِ حَتَّى يخْرِجَهُ إِلَى غَيرِهِ (بحارالانوار ج2، ص184)
..................................................................................
ادامه دارد...
يکشنبه 29 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]