واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: صمیمیت در گفتار، سکوت و به کار بردن زیاد از واژه “مثلا” از ویژگیهای داوودی است. آنقدر سر به زیر بود که برای گرفتن عکس با او به مشکل برخوردیم. متن زیر حاصل گفتوگوی یک ساعت و نیمه با احسان است. به نوشته روزنامه ابتکار و به گزارش برنا، آقا: پرویز داوودی متولد سال 1331 در تهران است. وی مدرک دکترای خود را در سال 9531 از دانشگاه آیووا آمریکا دریافت نمود. از سمتهای قبلی داوودی میتوان به معاونت و مشاور اقتصادی رئیس قوه قضاییه و معاونت امور اقتصادی وزارت اقتصاد و دارایی اشاره کرد. سمتی که باعث بیشتر شناخته شدن او شد، معاون اولی دولت محمود احمدی نژاد است.آقازاده: احسان داوودی پسر ارشد پرویز داوودی معاون اول رئیس جمهور در دولت نهم متولد اسفند 59 است. او مدرک فوق لیسانس برق از دانشگاه تهران را سه ساله دریافت کرد. صمیمیت در گفتار، سکوت و به کار بردن زیاد از واژه “مثلا” از ویژگیهای داوودی است. آنقدر سر به زیر بود که برای گرفتن عکس با او به مشکل برخوردیم. متن زیر حاصل گفتوگوی یک ساعت و نیمه با احسان است.* الان مشغول چه کاری هستی؟فوق لیسانس برق میخواندم که تمام شد. در دانشگاه تهران، البته لیسانس را در شهید بهشتی تمام کردم.* از امتیاز هیأت علمی پدر استفاده کردی؟بله، برای انتقال به دانشگاه تهران. ایشان هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی است.* بعد از تحصیل مشغول چه کاری شدی؟پایان نامه ام سلولهای خورشیدی بود. بعد از تحصیل، در شرکتی سعی کردم طرحی با عنوان آب گرم کن خورشیدی را به اجرا در آورم. چون کشور ما آفتاب گیر است، این طرح در آن به خوبی جواب میدهد.* با مشورت پدر این رشته را انتخاب کردی؟زمان انتخاب رشته لیسانس دنبال این بودم بر اساس نیاز کشور، رشته خود را انتخاب کنم. آن زمان فکر میکردم بر روی برق و الکترونیک کمتر کار شده. علاقه ام به علوم مهندسی بود. در انتخاب رشته برق و الکترونیک، ریاضی فیزیک و اقتصاد اولویت داشت.* درس شما چه سالی تمام شد؟مهر 78 در دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شدم. آنجا با یکی از دوستان پروژهای را شروع کردیم که به دلیل کمبود امکانات مقداری زمان برد و همین باعث شد اردیبهشت سال 83 فارغ التحصیل شوم. یعنی پنج ساله.* کی ارشد قبول شدی؟شروع دوره ارشد با فاصله بود. حدود یک سال بعد از لیسانس، مشغول کارهای کوچک، مثل ساختن برد الکترونیکی و کارهای کامپیوتر بودم. سال بعد دانشگاه تهران پذیرفته شدم. البته کارشناسی ارشد را هم سه ساله تمام کردم. کلا علاقه دارم پیک فرصت را پر کنم. (باخنده)* برای دکترا شرکت نمیکنی؟الان رفتم سر کار و مشغول هستم، ولی بنا دارم شرکت کنم.* غصه این را نداری که مثلا فرزند یک مسئول دیگر دارد دکترا میگیرد و بگویی من هم بروم دکترا بگیرم؟این مسأله دو طرف دارد. اولی توجه به این مطلب است که برویم ببینیم چه چیزی نیاز جامعه است. نه صرف این که شروع کنیم لیسانس، ارشد، دکترا و فوق دکترا به بالا.الحمدلله به خودم این تلنگر وظیفهای را میزنم، که باید به گونهای حرکت کنم تا نیاز جامعه برطرف شود. اگر این دید را داشته باشیم، دیگر لزومی ندارد، بیایم در رشته الکترونیک رتبه یک شوم. به عنوان مثال در جامعه ما الان موضوع اصلی علوم انسانی است. یا در علوم مهندسی، شیمی علمی که نیاز به تحقیق روی آن زیاد است. فرد اگر در الکترونیک اول بشود، مسألهای پیدا میشود که اگر این علم بخواهد کاربردی شود، باید علوم پایه آن قوی باشد.از طرف دیگر کم سر به هوا نبوده ام. کامپیوتر بازی و ... وگرنه باید لیسانس را به جای پنج سال، چهار ساله تمام میکردم.* ازدواج کردی؟خیر. الحمدلله فکر کنم خیلی از سؤالات حذف شد. (با خنده)* همسر خود را از آقازادهها انتخاب میکنی؟در مقابل این مسأله مقداری موضع و وسواس دارم. خیلی جوانب را باید بسنجم. حتی در نزدیک شدن به اساتید مراعات میکنم. دوست ندارم شایعهای یا دید بدی پیش بیاید.* در ارتباط گرفتن با دیگر آقازادهها نگران چه چیزی هستی؟آنقدر سریع در خبرگزاریها و روزنامهها جو درست میشود که آدم باید از این طور چیزها فرار کند. در دوران فوق لیسانس شایعهای را پشت سرم درست کرده بودند که؛ فلانی را با دستور پسر داوودی عوض کرده اند. (باخنده)سریعا اتفاقی که میافتد را ربط میدهند. تازه با تمام دقتی که میکنم، باز چنین حرفهایی را میزنند. گاهی تاخیر در تصمیم گیری به دلیل همین وسواس برایم دردسر ساز میشود. چون دیدم دیگران حساب و کتاب این مسایل را نمیکنند، به سمت دقت بر روی آن رفتم.* چقدر با محیط کاری پدر آشنا هستی؟تا دلتان بخواهد! دوران معاون اولی پدر، او را نمیدیدم. معمولا اتمام ساعت کاری ایشان ساعت 11یا 12 شب بود. اوایل خیلی مشکل بود. بعدا برای رساندن نامه مردم رفت و آمد میکردم، ولی اکثر شبها برای آوردن پدر به محل کار او میرفتم.* برای کار خاص دیگری میرفتی؟چندین بار برای تمرین ورزشی رفتم، البته یکی از دوستان نیز آنجا مشغول به کار است. ولی الحمدلله خودم مسئولیتی آنجا نداشتم.* وظایف پدرت را میدانستی؟یکی این است که اگر رئیس جمهور حضور نداشته باشد، وی مسئول اداره جلسات هیأت دولت است ولی ریز مسایل کاری را خیر.* وقتی شنیدی پدر معاون اول رئیس جمهور شده، خوشحال شدی؟با توجه به آن جوها، نه خوشحال شدم و نه ناراحت. از ابتدا پیشبینیهایی وجود داشت که پدر شاید رئیس بانک مرکزی یا وزیر اقتصاد شود، ولی با عنایت به تصمیمات ناگهانی آقای احمدی نژاد، معاون اول شد. پدر زیاد در خانه مسایل را مطرح نمیکند. اما این را عنوان کرد که تصمیم ناگهانی گرفته شده بود.ساعت کار دانشگاه چهار یا فوق آن پنج بعد از ظهر است. یک دفعه ساعت کاری بابا رفت روی ساعت 12 شب. خیلی به خانواده ضربه زد. در اینجا لازم میدانم از مادرم تشکر کنم که بار منزل را به روی دوش کشیدند.* وقتی که از معاون اولی رفت، چه حسی داشتی؟حس خاصی نسبت به اینکه پدر مسئولیت داشت ندارم و خدا را شکر میکنم، به دلیل دیدی که داشتم از این قبیل مسایل دور ماندم. به هر حال امکاناتی فراهم میشود و ممکن است انسان خود را در آن رها کند. حساب کتابهایی که میکنم، خیلی باعث میشود خود را کنترل کنم. به نظرم انسان باید همیشه خود را مورد محاسبه قرار دهد و آن موقع شاید تصمیمات ناگهانی را نگیرد.* چیزی در مورد اختلافات پدر با رئیس جمهور شنیده ای؟عرض کردم، در زمان معاون اولی، پدر اصلا مسایل کاری را در منزل مطرح نمیکرد. گاهی حتی با ایشان جدل میکردم که؛ شما وقتی در دانشگاه یا مناسب اداری دیگر بودی بیشتر به ما اطلاعات میدادی، ولی الان هیچ خبری نیست. در جواب میگفتند:” شاید حرفی باشد و زیاد اهمیت نداشته باشد، ولی باز احتیاط خود را انجام میدهم.”هر چه اطلاعات داشتم از سایتها و روزنامهها بود. اصلا وقت صحبت در این مورد را نداشت. شاید حتی مسایل شخصی خانوادگی را فرصت نمیکردم، مطرح کنم.* تا حالا شده جایی بروی و به این روند اعتراض کنی؟نمی دانم اصلا باید کجا بروم. اغلب این فیلمها از روی الگوهای خارجی ساخته میشود و بیشتر برای جذب مخاطب است. شاید از طریق این خبرگزاری اعتراض وسیعی بکنم.(باخنده)* یعنی دغدغه آن را نداشتی؟این بحثی بوده که از خیلی وقت پیش روی آن فکر میکردم، با عنوان تهاجم فرهنگی. عدهای احساس کردند بحثهای اخلاقی است و رفتند دنبال کارهای اخلاقی صرف و عدهای هم این مطالب را در حد تستهای کنکور قرار دادند. شاید افکارم از مدتها پیش درگیر این مطلب بوده است.* منزل کجاست؟حوالی قلهک.* از چه سالی آنجا ساکن هستید؟حدود 73* چه مقدار از خواستههای امام (ره) و مقام معظم رهبری را در مورد عدالت پیگیری کرده ای؟به صورت خاص و موضوعی خیر.در گذشته میگفتند:” خوب ما الان در گیر مسایل مهم تری هستیم و موضوعاتی مثل عدالت موضوع دست چندم ماست” ولی حالا میبینیم توجه نکردن به آن، چه ضررهای بزرگی را به همراه داشت.این نکته را به کسانی میگویم که با فردی مثل احمدی نژاد بد هستند؛ اگر با خود او مشکل دارند از شعار او که همان عدالت است، صرف نظر نکنند. همیشه از این میترسم که مخالفان دکتر، دغدغه عدالت را نیز نادیده بگیرند. لااقل آنقدر آزاده باشند و برود دنبال عدالت.* میگویند پدر شما برای ناهار از خانه غذا میبرده، چرا؟بله، گاهی اوقات. به هر حال نگاه مردم به مسئولین است و امکان دارد جوهایی درست بشود. پدر سعی میکرد با این کارها جلوی جو سازیها را بگیرد.* چرا پدر از دولت رفت؟حواشی زیادی شنیده ام. یکی از مسایلی که خیلی تاثیر داشت، مشکلات خانواده بود. خیلی از افرادی که از دولت جدا شدند، مشکلی با مجموعه دولت نداشتند و شاید این شک و فشار کاری داشت روی خانواده آنها تاثیر میگذاشت.* ماشینت چیست؟پراید. برای تهران واقعا ماشین عالی است.*جای خاصی برای تفریح میروی؟خدا توفیق داد، دو سال پیش رفتم کهف الشهدا. یک علاقهای ایجاد شد. آدمهای جالبی میآیند. اگر منظورتان پاتوق بود میروم کهف. از نظر ورزشی هم قبلا فوتبال میرفتم، ولی مدتی است به دلیل پارگی رباط نمیتوانم بازی کنم.* حرف آخرانشاالله خود پرچم دار عدالت بیاید. اول خودمان دنبال عدالت باشیم و بعد به دنبال بر پا کننده عدالت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 506]