تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836487512
بدعت چيست و فرقه ناجيه چه كسانياند؟
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: بدعت چيست و فرقه ناجيه چه كسانياند؟
اشاره:آيت الله شيخ محمدمهدي آصفي در نامه سرگشادهاي به دكتر شيخ يوسف قرضاوي به اظهارات تفرقه افكنانه اخير وي پاسخ گفتند. با اميد موثر افتادن اين قبيل نوشتارهاي روشنگر و دلسوزانه در وحدت بخشيدن به امت اسلامي و رفع برخي شبههها، متن اين نامه به نقل از خبرگزاري ابناء، وابسته به مجمع جهاني اهلبيت عليهمالسلام، تقديم خوانندگان گرامي ميشود.
***
بسم الله الرحمن الرحيم/ جناب آقاي قرضاوي يكي از علما و مبلغين مسلمان است كه عرصههاي گوناگون اسلامي، وي را به پيگيري امور مهم امت و تلاش و حضور فعال در صحنه ميشناسد. وي پيشينهاي مملو از فعاليت دارد و در دوران سختگيري بر اخوان المسلمين حتي رنج زندان و تبعيد نيز كشيده است. جناب شيخ از بارزترين مبلغان و علماي اخوانالمسلمين است و از روزي كه با ديدار كرد و تحت تاثير او قرار گرفت، به تبليغ و دعوت پيوست.
ما او را از مناديان تقريب، وحدت و مبارزه با اختلافات فرقهاي ميشناسيم كه همچنان پيرو راه استاد خود شيخ حسن بنا(ره) است كه از اولين رهبران و موسسان به شمار ميرود.اما در اين روزها تغييراتي را در سخنان و گرايشهاي او ميبينيم كه از او سراغ نداشتيم. سخناني كه برخلاف گذشته، نشان از حرص شديد ايشان به تقريب و تفاهم مسلمانان ندارد.
آخرين چيزي كه از او خوانديم، گفتگوي او با روزنامه است كه در آن تصريح ميكند: و ميگويد: يا و نيز بيان ميكند:
من در رويكرد جديد آقاي قرضاوي تفاوتهايي را با و نيز وي يافتم؛ گذشتهاي كه در آن، براي تفاهم و نزديكي ميان مذاهب تلاش ميكرد؛ و مبانياي كه بر مكتب شيخ حسن بنا و شيخ محمود شلتوت رحمهماالله بنا شده بود. اين رويكرد با آن دو پيشينه منافات دارد.
البته تفاهم بين مذاهب اسلامي به معني توافق كامل بين آنها در اصول و فروع نيست؛ همچنانكه اختلاف در اصول و فروع نيز تا زماني كه در دايره اجتهاد در فهم كتاب و سنت باشد، نبايد باعث شود كه يكي از ما ديگري را به بدعت و گمراهي متهم كند.
بدعت در دين
نميدانم تعريف آقاي قرضاوي از چيست؟و نميدانم كه آيا ميتوان هر كس را كه در فهم كتاب و سنت با شخص ديگري اختلاف نظر دارد متهم به بدعتگري كرد؟ اگر چنين باشد، مجتهدان و صاحبنظران نيز ميتوانند يكديگر را متهم به بدعتگذاري كنند؛ چرا كه هر يك از آنان مطلبي را از آيات و روايات برداشت ميكند كه با برداشت ديگري مطابقت ندارد. همچنين به خاطر اختلاف در معيارهاي جرح و تعديل احاديث، يكي به روايتي عمل ميكند و روايت ديگر را رها ميكند و ديگري بر عكس او عمل مينمايد.بنابراين، هر مذهبي ميتواند مذاهب اسلامي ديگر را در اصول و فروع بدعتگذار بخواند. حتي هر يك از فرقههاي اهل سنت نيز ميتواند فرقههاي ديگر را بدعتگر بداند.البته فكر نميكنم كه آقاي قرضاوي چنين تعريفي از بدعت را قبول داشته باشد.
درباره اختلاف در فهم كتاب و سنت نيز بايد گفت كه اختلاف در اجتهاد نيز داخل در بدعت نيست.شيعه اماميه هم به جز و منبع ديگري ندارد. اجماع هم نزد شيعه، يك نقش ثانوي است و كاشف از سنت است و به خودي خود مانند كتاب و سنت يك دليل كامل نيست.
مرجعيت سياسي و ديني اهلبيت عليهمالسلام از ديدگاه كتاب و سنت
شيعه از حديث معروف غدير، مرجعيت سياسي امام علي عليهالسلام را پس از پيامبر صلياللهعليهوآله ميفهمد. حديث غدير هم از روايتهاي پيامبر صلياللهعليهوآله است و نيز از احاديث متواتر يا دستكم مستفيضه است كه سندهاي صحيح بسياري در كتب شيعه و سني دارد.
شيعه از كه همگي بر آن اتفاق نظر دارند، مرجعيت ديني اهلبيت عليهمالسلام در اصول و فروع را ميفهمد.نيز از به ضميمه روايات بسيار، كه روايات صحيحه هم در آن است، از پيامبر اعظم صلياللهعليهوآله رسيده است كه منظور از در آيه شريفه، فقط رسول خدا، علي، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام هستند.و خداوند آنان را از هرگونه پليدي پاك داشته است. دروغ نيز از بزرگترين پليديهاست، پس آنان در هرچه در اصول و فروع ميگويند، راستگويند. اين مقدار از عصمت - عصمت از دروغ - كافي است تا بدانيم كه مرجعيت سياسي و ديني بعد از پيامبر صلياللهعليهوآله با اهلبيت عليهمالسلام است.
اهلبيت عليهمالسلام خود تصريح ميكنند كه از صنف مجتهدان نيستند تا براي استخراج حكم شرعي از كتاب و سنت، ابزارهاي اجتهادي را به كار گيرند، بلكه آنان سخن پيامبر صلياللهعليهوآله را سينه به سينه منتقل ميكنند؛ پس اگر در اصول يا فروع، به چيزي حكم كردند، اين حكم از روي اجتهاد نيست، بلكه برگرفته از ميراث سخنان پيامبر صلياللهعليهوآله است كه به آنان رسيده است، و بعد از آنكه خداوند در قرآن آنان را به صراحت از پليدي دروغ، مبرا دانست، هيچ مسلماني نميتواند آنان را در اين مسئله تكذيب كند.نظر شيعه در اين سه نقطه كه بيان شد - دلالت آيه تطهير، حديث غدير و حديث ثقلين - روشن است. نظر آنان بر مرجعيت سياسي و ديني اهلبيت عليهمالسلام است كه در اين زمينه صدها كتاب نوشتهاند و نظرات خود را با ادله بيان كردهاند. كتابهايشان هم منتشر شده و در دسترس ميباشد.
گذشته از اين مطالب، چه آقاي قرضاوي با اين ادله اقناع شود يا نشود، استدلال شيعه بر مرجعيت سياسي و ديني اهلبيت عليهمالسلام با استفاده از كتاب و سنت، روي اصول و شيوههاي علمي است؛ همان شيوهاي كه ديگر مجتهدان در فتوا دادن از آن استفاده ميكنند، چه مجتهدان ديگر نظر آنان را بپذيرند چه نپذيرند، و عدم پذيرش نظر يك مجتهد از سوي مجتهدان ديگر به معني عدم شرعيت فتواهاي وي نيست و آن را از دايره كتاب و سنت خارج نميكند. كمترين چيزي كه ميتوان گفت، اين است كه استناد شيعه در مرجعيت سياسي و ديني اهلبيت عليهمالسلام، به خود اهلبيت عليهمالسلام از روي اصول علمي مشهور و معروف است و اين اصول تنها با عدم اقناع آقاي قرضاوي، تغيير نميكند.الان در صدد استدلال و اثبات نيستم، بلكه از باب تذكر نكاتي را ذكر ميكنم.
فرقه ناجيه (نجاتيافته)
چگونه به خود حق ميدهد كه بگويد فقط اهل سنت فرقه نجاتيافتهاند، و به شيعه اهلبيت عليهمالسلام چنين حقي نميدهد؟ با اينكه شيعه به سخن صريح پيامبر صلياللهعليهوآله تمسك كردهاند، سخني كه همه مسلمانان اتفاق نظر دارند كه درباره پيروان اهلبيت عليهمالسلام است. به حديث ثقلين تمسك كردهاند كه مسلم و ترمذي در صحيحهاشان آن را روايت كردهاند و اين حديث، تصريح در مرجعيت سياسي و ديني اهلبيت عليهمالسلام دارد و شيعه نيز از آموزههاي اهلبيت عليهمالسلام پا را فراتر نمينهد.آيا صحيح است كه وقتي در فهم كتاب و سنت، اختلاف نظر پيدا كرديم، همديگر را به بدعتگذاري و گمراهي و هلاكت، متهم كنيم؟!
چرا مقصود از فرقه نجات يافته، همه گروههايي نيستند كه تمسك به كتاب و سنت ميكنند حال با هر اجتهادي؟ با اينكه مقصود از بدعت و گمراهي و هلاكت، خروج از پيروي كتاب و سنت و رويگرداني از آن است. اما با شيوهاي كه آقاي قرضاوي در استدلال به فرقه نجاتيافته در پيش گرفته است كه ديگران را نفي ميكند، با اين شيوه سنگ روي سنگ بند نميشود. وي ميگويد:
اگر اهل سنت و جماعت، فرقه نجات يافته باشند، چنان كه آقاي قرضاوي ادعا ميكند، پس بايد ديگر فرقهها گمراه، بدعتگذار وهالك باشند و از جمله آن فرقهها شيعه است، زيرا حديث فرقه نجاتيافته به اين مطلب تصريح دارد. اگر اين سخن صحيح باشد، بايد بدعت و گمراهي و هلاكت به ديگر فرقههاي سني نيز كه با يكديگر در اصول و فروع اختلاف دارند، سرايت كند. اهل سنت در فقه و اصول، مذاهب متعدد دارند و بر يك مذهب واحد نيستند و اجتهادهاي اين مذاهب هم در فروع و هم در اصول متفاوت است.
اول اينكه چرا آقاي قرضاوي فروع را استثنا ميكند؟ حال آنكه حكم خداوند در فروع متعدد نيست؛ چنانكه در اصول هم حق يكي است و اهل سنت در فروع اختلافات بسيار زيادي دارند.
دوم اينكه چرا اختلافات اهل سنت را در اصول ناديده ميگيرد؟بنابراين مسئله بدعت و بدعتگذاري به اهل سنت نيز سرايت ميكند و فقط به شيعه منحصر نميشود.
بايد گفت كه مسئله اينگونه نيست و شايسته نيست مسئلهاي به اين روشني از شما پنهان بماند. هر كس كه به كتاب و سنت - چه به نص و چه با اجتهاد - تكيه كند، از فرقه نجاتيافته محسوب ميشود و هركس از دايره كتاب و سنت خارج گردد و به صورت كلي يا جزئي از آن رويگردان شود، از گمراهان و هلاك شدگان است. البته آن اجتهادي كه بر پايه اصول علمي باشد، نه از روي هوا و هوس و شرايط سياسي، آن گونه كه خوارج و تكفيريان خون مسلمانان را هدر ميدهند و در مقابل سخن صريح پيامبر مبني بر حرمت خون مسلمانان مگر به حق، ميايستند. قتل بدون دليل نيز داخل در حرمت است.
گسترش مذهب تشيع در محيطهاي سنينشين درباره گسترش تشيع در محيطهاي اهل تسنن كه جناب قرضاوي ادعا ميكند، اي كاش ايشان نمونهاي براي ادعاي خود ذكر ميكردند.من فكر ميكنم حجم اين قضيه بسيار كمتر از آني است كه جناب قرضاوي را نگران كند و ايشان مبالغه كردهاند.
اي كاش ايشان خاطرات آن دسته از سنيهايي را كه شيعه شدهاند ميشنيدند يا ميخواندند، بسياري از آنان در خاطرات شخصي خود، علت تشيع خود را بيان كردهاند. اگر ايشان اين خاطرات را ميخواندند، در مييافتند كه آنان بر اثر يك انقلاب دروني حركت به سوي تشيع را آغاز كردهاند يا در پي علت ديگري بوده است و ميتوانستند صحت و سقم اين نسبتهاي ناروا را كه به اين طايفه بزرگ اسلامي روا داشته شده، تشخيص دهند.
آيا تكفير آنان صحيح است يا خير؟ و چگونه توانستند با انبوه خرافات و بدعتهاي افسانهاي در زمانه علم و شناخت و عصر ارتباطات قيام كنند و استوار بمانند. بسياري از سنيياني كه شيعه شدند، پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران كه اولين تجربه تشكيل حكومت اسلامي در دوره معاصر است، شيعه شدند.
اين انقلاب، نگاههاي بسياري را در جهان، به ويژه توجه مسلمانان را درباره هويت شيعه، به خود جلب كرده است و نسبتهاي نارواي تاريخي را كه درباره شيعه شنيده بودند، دوباره در ذهن آنان آشكار كرد؛ مانند تحريف قرآن، سجده در نماز تربت امام حسين عليهالسلام نه تربت امام حسين عليهالسلام، نسبت خيانت به جبرئيل امين عليهالسلام درباره انتخاب پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله ، در حالي كه وحي براي علي عليهالسلام نازل شده بود، حلال شمردن زنا به اسم متعه، نمازگزاردن به سوي مراقد اهلبيت عليهمالسلام به جاي قبله مسلمانان و از اين دست اتهاماتي كه پيش از انتشار گسترده كتابهاي شيعي و معرفي ادبيات، فرهنگ، آموزهها، سخنان و سيره اهلبيت عليهمالسلام در جهان اسلام، به شيعه نسبت ميدادند.
وقتي معارف شيعه به صورت گسترده منتشر شد، مسلمانان بدون واسطه به كتب اصيل شيعي، به فرهنگ و روايات اهلبيت عليهمالسلام، سخنان آنان، فرهنگشان و دعاهايشان مراجعه كردند و به نتيجهاي كاملا متفاوت از آنچه ميپنداشتند رسيدند. جناب قرضاوي آنان را متهم به شرك در مراقد و زيارتگاهها ميكند، گناهي كه خدا هرگز آن را نميبخشد، گرچه هر گناهي كمتر از شرك را ميبخشد. وقتي ادبيات، دعاها، سخنان و فرهنگ ديني ائمه اهلبيت عليهمالسلام را خواندند، توحيد خالصي را نزد آنان يافتند كه خالصتر از آن وجود ندارد. اينجاست كه اعتمادشان به سخناني كه سابقا درباره شيعه شنيده بودند و اعتقاد داشتند، متزلزل ميشود و با شروعي دوباره به مطالعه تشيع از منابع اصلي آن ميپردازند و دلهاشان به آن مطمئن ميشود و شيعه ميشوند.
بديهي است كه هر يك از آنان در محيطي كه زندگي ميكند، تبديل به مبلغي براي مكتب اهلبيت عليهمالسلام ميشود. شايد اگر چنين پيشينه ذهني و تصوير ناشايست و وارونهاي از تشيع در ذهنشان نبود، چنين گسترشي پديد نميآمد تا جناب قرضاوي در شمال آفريقا از آن شكايت كند.
با اين حال، تا جايي كه من ميدانم، اين قضيه بسيار كمتر از آن است كه ايشان نگران آنند و اي كاش ايشان از دفترشان ميخواستند كه مسئله را مجدداً بررسي كنند و گزارش دقيقتر و محكمتري ارائه كنند.
ما در حوزههاي علميه هيچ برنامهاي براي اين گسترش مذهبي - به معناي نقض مذاهب ديگر در اصول و فروع و تلاش براي بطلانشان- در محيطهاي سنينشين نداريم. حتي بسياري از ما اين عمل را مغاير با شعار مراجع و حوزههاي شيعه درباره تقريب و توحيد ميدانيم؛زيرا اين برخوردي اهانتآميز به مرجعيت و مكتب اهل سنت است.
اگر موردي از اين قبيل در حوزههاي علميه و مبلغان ما بود، به طور حتم عيان ميشد و پنهان نميماند و جناب قرضاوي هم از چنين شواهد عيني نميگذشتند و آن را گوشزد ميكردند و فقط به ادعاي صرف هزينههاي ميليوني و بيشتر يا آمادهسازي كادر علمي گسترده براي اين هدف، بسنده نميكردند. و آيا ميتوان چنين طرح تبليغي عظيمي را در اين گستره وسيع كه ايشان ميفرمايد، در جهان امروزه كه همه چيز براي همگان عيان است، مخفي نگاه داشت؟! درب حوزهها و مدارس علميه ما براي هر كس كه بخواهد از آن مطلع شود، بدون هيچ مشكلي باز است، و شيوههاي آموزشي آن واضح و روشن است و منتشر شده است.
بله ما در محدوده فقه اهلبيت عليهمالسلام، آراي اصوليشان، دعاهاشان، فرهنگ و سيرهشان مينويسيم و آن را منتشر ميكنيم و در ماهوارهها و رسانهها و روزنامهها از آن سخن ميگوييم. فكر نميكنم ايشان ما را از اين گونه كارها منع كنند، آنهم در جهاني كه همه چيز عيان است و با ماهوارهها و اينترنت و روزنامههاي بينالمللي كه در چندين كشور همزمان چاپ ميشود، همه كس و همه چيز با هم ارتباط دارند.
همچنين فكر نميكنم كه ايشان علما و سخنرانان شيعه را از سخن گفتن در ماهوارهها و قلمزدن در مطبوعات منع كنند و بخواهند كه مذهب، فرهنگ، ادبيات، فقه و تاريخ اهلبيت عليهمالسلام را منتشر نكنند و در هيچ بحث علمي با ديگران وارد نشوند.
آنچه در سخنان ايشان معقول است، اين است كه كسي اقدام به فتنهانگيزي بين مسلمانان و نقض مذهب ديگران نكند تا افكار و مباني آنان را تحقير نكند. اين مطلب را ما نيز نفي ميكنيم و از ايشان ميخواهيم اگر نمونهاي بر اين مطلب دارند، بيان كنند. ما اين اتهام را نفي ميكنيم و از جناب قرضاوي ميخواهيم اگر شواهد عيني در اين حجم كه ميگويند، در دست دارند از ما دريغ ندارند. گاهي در نقطهاي كتابي چاپ ميشود يا مصاحبهاي انجام ميشود يا فردي سخني اينگونه ميگويد، ولي اينها كارهاي شخصي و فردي بسيار محدودي است.
اگر هم سخنان ايشان صحيح باشد -كه اينطور نيست- درست نيست كه فتنه را با فتنه پاسخ دهند، و شايسته بود كه اين قضيه را همانند طبيبي كه مشتاق درمان امت اسلامي است ،بررسي كنند و ميدانيم كه بين ايشان و علماي شيعه رابطهاي بيش از دوستي و علاقه است؛ نه اينكه اهل سنت را عليه شيعه بشوراند و آنان را از شيعه دور دارد و يك مانع دروني جديدي افزون بر موانع قديمي، بين شيعه و سني ايجاد كند. آنچه ما از ايشان سراغ داشتيم، تلاش در رفع موانع دروني بين مسلمانان بود نه تاكيد و پافشاري بر آن.
ما از ايشان ميخواهيم كه به دهها كتابي كه سالانه با نامهاي حقيقي و مستعار براي بد جلوه دادن شيعه و مذهب اهلبيت عليهمالسلام چاپ ميشود توجه كنند، و اين افزون بر نسبتهاي ناروايي است كه به شيوههاي يك قرن گذشته و تكفير شيعه انجام ميشود. هر ساله اين كتابها در موسم حج در حرمين شريفين مقابل ما قرار دارد. همچنين نويسندگاني متخصص هجوم به شيعه با شيوههاي اهانتآميز هستند و شبكههاي ماهوارهاي مانند كه آتشبيار معركهاند و شعله فتنه را افزايش ميدهند و پايگاههاي اينترنتي فراواني كه مخصوص هجوم به شيعه و تشيع راهاندازي شدهاند و روز به روز افزايش مييابند. من ميدانم كه جناب قرضاوي به همه اين مسائل آگاه است و آنچه در ماهوارهها و كتابها و موسسات انتشاراتي و پايگاههاي اينترنتي از هجوم به شيعه ميگذرد، بر او مخفي نيست. نبايد انتظار داشت كه اين هجمههاي ظالمانه بر شيعه بدون پاسخ بماند. گاهي نميتوان به همه اين هجمهها چيره شد و نميدانم كه سرانجام اين منازعه كه سايتها و ماهوارهها و موسسات انتشاراتي ادامه ميدهند، مسئله تقريب و وحدت مسلمانان را به كجا خواهند كشاند.
سب صحابه
اما درباره سب و فحش دادن به صحابه. اين مسئله جنجالي و حساس، بارها و بارها به وسيله دانشمندان شيعه توضيح داده شده است و گفتهاند كه: در فرهنگ و ادبيات ما، سب و فحش جايي ندارد. اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليهالسلام نيز از اين كار نهي كرده است. شريف رضي در نهجالبلاغه اين كلام اميرالمومنين را آورده است كه: البته نميتوان انكار كرد كه در برخي محافل شيعي، اين كار صورت ميگيرد؛ همان طور كه در برخي محافل اهل سنت كاري زشتتر از آن روي ميدهد كه همان تكفير شيعيان و تكفير علماي آنان باشد؛ علمايي كه حاملان وحدانيت و قرآن و داعيان تقريب و توحيدند.
معاويه و بنياميه ساليان سال به كاري قبيحتر از اين دست ميزدند؛ يعني سب امام علي عليهالسلام را بخشنامه كردند و آن حضرت را در تمام عصر خلافتشان (غير از دوران عمر بن عبدالعزيز) بر منابر لعن نمودند... و رنج اين زخمي كه معاويه ايجاد كرد، متاسفانه تا امروز باقي است.
بله، ما از دشمنان آل محمد(ص) برائت ميجوييم، و نيز از كساني كه با آنان جنگيدند، آنان را كشتند و آنان را آواره ساختند. و آيا كسي از علماي مسلمين توان آن را دارد كه ما را از اين برائت منع كند، حال آنكه رسولالله صلياللهعليهوآله آشكارا، علني و بيشتر از يكبار، از چنين افرادي برائت جسته و آنان را نفرين نموده است؟
شعائر حسيني
در پايان بايد به مسئلهاي اشاره كنم كه پيروان اهلبيت عليهمالسلام با آن انس و الفت دارند و آن را نسل اندر نسل به ارث ميبرند؛ يعني بزرگداشت سالگرد شهادت امام حسين عليهالسلام و برگزاري مجالس عزاداري آن حضرت كه با وجود گذشت چهارده قرن از شهادت ايشان، هنوز همه ساله برگزار ميگردد.
شيخ قرضاوي اين آيين را از جمله بدعتهايي دانسته است كه شيعه بدان عمل ميكند. از ايشان ميپرسم: چرا شيعيان را به دليل زنده نگهداشتن مراسم حسيني متهم ميكنيد؟ آيا دليلي در شريعت وجود دارد كه اين كار - و مشابه اين كار - را رد يا منع كرده است و شما از آن مطلعيد و ما از وجود آن بياطلاع هستيم؟!
بي ترديد رسول الله صلي الله عليه و آله بيش از يكبار بر امام حسين عليهالسلام گريسته است و جبرئيل به وي تسليت گفته است... و رسولالله خبر شهادت آن حضرت را به مسلمين داد و قاتلانش را لعنت كرد. اين امر در روايات زيادي كه منابع معتبر حديثي شيعه و سني و حافظان احاديث نبوي از رسول الله صلياللهعليهوآله نقل كردهاند، آمده است؛از جمله در مستدرك، در مسند، در دلائل النبوه، در تاريخ بغداد، در تاريخ دمشق، در ذخائر العقبي، در مقتل الحسين، در مسند، در الفصول المهمه، در صواعق، در منتظم و فرزند او در تذكرهالخواص، و در تاريخشان، در نظم الدرر، در المعجم الكبير، در مواهب، در كنز العمال و افراد بي شمار ديگري از حافظان حديث نبوي و منابع ديگري از منابع حديثي اهل سنت، كه توان احصاي آنان در اين فرصت وجود ندارد.
اينگونه احاديث در منابع شيعي هم چندين برابر آنچه گذشت وجود دارد؛ اما اكنون در صدد احصاي آن نيستم، چرا كه اينجا جاي آن و مقام، مقال پرداخت به آن نيست.من ميگويم: حتما جبرئيل عليه السلام خبر شهادت حسين عليهالسلام را به پيامبر صلياللهعليهوآله داده است و ايشان نيز اين خبر را به پدرش علي عليهالسلام و مادرش فاطمه سلاماللهعليها و به امالمومنين امايمن(رض) و به مسلمانان داده است. و نيز ايشان بيش از يكبار و در جاهاي مختلف بر حسين عليهالسلام گريسته است.
پس شيخ قرضاوي چه چيز عزاداري شيعيان اهلبيت عليهمالسلام را در سالگرد شهادت امام حسين عليهالسلام، گريه بر آن حضرت، اقامه مجالس عزا و نوحهخواني ناپسند ميشمرد، در حالي كه الگوي اين اعمال رسولالله صلياللهعليهوآله است؟در احاديث اهلبيت تاكيد بسياري بر زنده نگهداشتن سالگرد شهادت امام حسين عليهالسلام و اقامه مجالس عزا بر او شده است و ما به كلام اهلبيت تمسك ميكنيم و چنان كه گذشت قائل به حجيت آن هستيم.
شايد يكي از حكمتهاي آن، اين باشد كه حوادث عاشوراي سال 61 هجري، فرهنگ مقاومت و مبارزه با ستمكاران را در خود دارد. بنياميه و پس از آنان بنيعباس، تلاش بسياري براي محو اين فرهنگ از حديث و فقه كردند تا تبديل به فرهنگي خودباخته در برابر ملوك ستمكار و اطاعت از آنان و تحمل ظلم آنان شود و در اين زمينه احاديثي از پيامبر صلياللهعليهوآله نيز نقل كردند كه بيترديد اين احاديث را به رسولالله صلياللهعليهوآله نسبت دادهاند و براي آن فقهي درست كردند كه هيچ سنخيتي با فقه اسلامي ندارد و توان مقابله با آن را ندارد. به نظر من اين روايات، ياراي مقابله با محكمات قرآن را درباره امر به معروف و نهي از منكر و تحريم اطاعت از آنان و الزام رويگرداني و پرهيز از آنان ندارد، همچنين توان مقابله با روايات صحيحهاي از پيامبر صلياللهعليهوآله را درباره امر به معروف و نهي از منكر و رويارويي ظالم ندارد.
عليرغم همه اينها، فرهنگ انقياد، اطاعت، پذيرش ستمكاران و حضور در نماز جمعه با آنان و تحريم رويگرداني از آنان، فرهنگ و فقه رايج در دولتهاي اموي و عباسي بود كه تا كنون نيز اين فرهنگ ادامه دارد.
فكر ميكنم: شايد يكي از اسرار تاكيد بر احياي سالگرد امام حسين عليهالسلام اين است كه واقعه نينوا، حامل فرهنگي متضاد با اين فرهنگ است؛ فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر و رويگرداني از ظالمان و مبارزه با آنان و اهلبيت عليهمالسلام براي تثبيت اين فرهنگ بين مسلمانان در برابر فرهنگ پذيرش و فروتني در برابر ظالمان، تلاش ميكنند.
البته ناگفته نماند كه در اقامه مراسم عزاداري امام حسين عليهالسلام برخي رفتارهاي ناشايست در محدوده اندكي، صورت ميگيرد كه علماي شيعه نيز آن را نميپسندند و از آن منع ميكنند و براي پاك نگهداشتن شعائر حسيني از اين رفتارها تلاش ميكنند، ولي بايد دانست كه حساب اين رفتارها از حساب اصل اقامه عزاداري جداست و هيچ ارتباطي با هم ندارند.
محمدمهدي آصفي
يکشنبه 15 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]
-
گوناگون
پربازدیدترینها