محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840379851
نويسنده: منصور ساعي نقش رسانهها در انتقال ارزشها
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: منصور ساعي نقش رسانهها در انتقال ارزشها
خبرگزاري فارس: اين مقاله با توجه به دادههاي نظري و نظر صاحب نظران به تبيين موضوع شكاف نسلي از طريق رسانهها و نقش اين دستگاهها در انتقال ارزشها و معيارهاي نو به جوامع ميپردازد.
رسانهها به عنوان يكي از نهادهاي اجتماعي كاركرد انتقال ميراث فرهنگي و اجتماعي و ارزشهاي جوامع را برعهده دارند. در عصر كنوني با توجه به نقش بارز آنها در جامعه و اطلاع رساني پيرامون موضوعات اجتماعي، سياسي، فرهنگي و... سعي ميكنند الگوهاي نويني را به جوامع وارد كنند تا جايگزين فرهنگها و ارزشها و الگوهاي سنتي شوند. در اين رهگذر رسانهها به عنوان عاملان تغيير و تحول در ارزشها و هنجارها مطرح هستند، بهطوريكه سنتها را به مبارزه ميطلبند و به صورت يك عامل مؤثر در دگرگوني نگرشها و رفتارهاي نسل جديد عمل ميكنند. همين امر مي تواند منجر به شكاف نسلي و عدم انتقال تجربيات نسل گذشته به نسل فعلي شود. نسل فعلي، هر آنچه را كه از رسانه ميخواند، ميشنود و مي بيند، ملاك نگرش، عمل و رفتار خود قرار ميدهد. در دوران كنوني نقش نهادهاي اجتماعي همانند خانواده، مدرسه و همسالان در اجتماعي كردن نسلها تضعيف و در مقابل روز به روز بر اهميت و نقش رسانهها افزوده ميشود. اين مقاله با توجه به دادههاي نظري و نظر صاحب نظران به تبيين موضوع شكاف نسلي از طريق رسانهها و نقش اين دستگاهها در انتقال ارزشها و معيارهاي نو به جوامع ميپردازد.
رسانهها در دوران كنوني بخشي جدايي ناپذير از زندگي مردم شدهاند. مردم در طول شبانه روز از محتواهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و آموزشي و سرگرمي رسانهها استفاده ميكنند. نسل كنوني جامعه از ابتداي حياتش با رسانهها بزرگ ميشود و در دنياي اطلاعاتي و ارتباطي امروز، اين نسل، بخش عظيم فرهنگ، ارزشها و هنجارهاي جامعه خود و ديگر جوامع را از رسانهها دريافت ميكند. به عبارتي در دوران معاصر كه به عصر اطلاعات و جامعه اطلاعاتي و ارتباطي معروف است، بخش عظيمي از جامعه پذيري نسلها از طريق رسانهها انجام مي شود و نفوذ و تأثير رسانه تا جايي است كه برخي از نظريه پردازان ارتباطي بر اين باورند كه رسانهها اولويت ذهني و حتي رفتاري ما را تعيين ميكنند و اگر چگونه فكر كردن را به ما ياد ندهند، اينكه به چه چيزي فكر كنيم را به ما ميآموزند. بر همين اساس با توجه به نقش تأثيرگذار رسانه بر تمامي اعضاي جامعه و به ويژه نسلهاي كنوني، هدف اصلي اين مقاله بررسي و تبيين نقش رسانهها به عنوان يكي از دستگاههاي فراگير و گسترده و در دسترس همگان در انتقال محتواي فرهنگي و انتقال ارزشها و هنجارهاي نسلي و تأثير آنها در شكلگيري و يا عدم شكلگيري پديدهي گسست نسلي است.
مباني نظري و چهارچوب مفهومي
تعريف مفاهيم رسانهها، ارزشها، هنجارها و شكاف نسلي
رسانهها: به وسايل انتقال پيام ها از فرستنده يا فرستندگان به مخاطب يا مخاطبان گفته ميشود؛ كه شامل روزنامه، كتاب، راديو، تلويزيون، ماهواره، تكنولوژيهاي نوين ارتباطات و اطلاعات و اينترنت و... است. اين وسايل داراي ويژگيهايي مانند پيامگيران ناآشنا، سرعت عمل زياد و تكثير پيام هستند. (دادگران، 1384: 6)
هنجارها (norms): قواعد و رهنمود هاي مشتركي هستند كه رفتار مناسب را در يك وضعيت معين مقرر ميدارند. هنجارها تعيين ميكنند كه مردم چگونه در شرايط معين در يك جامعه خاص بايد رفتار كنند. مانند نحوه لباس پوشيدن، نحوه ازدواج كردن و...
ارزشها: هنجارهاي يك جامعه در نهايت تجلي ارزشهاي آن جامعه است. يعني عقايد مشترك اجتماعي دربارهي آنچه كه خوب، درست و مطلوب است. مانند احترام به بزرگتر. (رابرتسون، 1374: 60 و 64)
شكاف نسلي (Generation Gap): براي اين واژه معادلهاي ديگري همانند گسست نسلي، انقطاع نسلي تضاد نسلي، انسداد نسلي نيز در مقالات و كتابهاي فارسي به كار بردهاند.از نظر لغوي شكاف نسلي به معني "بريده شدن و منفرد گشتن از دوست يا كسي است" (منصور نژاد، 1382: 191). گسست نسلي دور شدن تدريجي دو يا سه نسل پياپي از يكديگر از حيث جغرافيايي، عاطفي، فكري و ارزشي است( اسپاك، 1364: 259). مفهوم فاصله نسلي نيز با شكاف نسلي مترادف است. بهطوريكه فاصله نسلي به اختلافات مهم بين دو نسل در تجربه، ارزشها و هنجارها و به طور كلي به اختلاف و شكاف فرهنگي قابل توجه بين دو نسل گفته ميشود. (پناهي، 1383: 4)
فرايند اجتماعي كردن و كاركرد رسانهها در انتقال هنجارها و ارزشها
دانشمندان علوم اجتماعي "اجتماعي كردن" را فرايندي مي دانند كه طي آن فرد شيوه هاي رفتاري، باورها، ارزشها، الگوها و معيارهاي فرهنگي خاص به جامعه را ياد ميگيرد و آنها را جزء شخصيت خود ميسازد. بنياديترين بخش اجتماعي كردن در دوران كودكي روي ميدهد اما اين روند در سراسر عمر آدمي ادامه مييابد. اجتماعي كردن داراي دو نقش اساسي است:
اول- از نظر فردي، اجتماعي كردن استعدادهاي بالقوه فرد را شكوفا ميكند و امكانات رشد شخصيت و تبديل فرد به شخصي اجتماعي را فراهم ميآورد.
دوم- از نظر جامعه اجتماعي كردن فرآيندي است براي انتقال ويژگيهاي فرهنگي يك جامعه از نسلي به نسل ديگر و فراهم آوردن امكان تعامل و استمرار فرهنگ و نيز تربيت افراد براي ايفاي نقشها و احراز پايگاههاي مختلف اجتماعي. (قنادان و همكاران، 1375: 94)
جامعهشناسان دو نوع عامل اجتماعي را از يكديگر متمايز كردهاند. الف- اجتماعي كردن نخست كه خانواده و گروههاي همسالان را دربرميگيرد. ب- اجتماعي كردن دوم كه شامل مدرسه و رسانهها است.(همان: 120 و 103 )
رسانههاي همگاني به عنوان يكي از عوامل بسيار مهم اجتماعي كردن مطرح هستند. روزنامه ها، نشريات ادواري، مجلات و به ويژه تلويزيون و رسانههاي نوين ماهوارهاي و الكترونيكي و ديجيتالي، هر روزه مورد استفاده وسيع گروههاي مختلف اجتماعي و از جمله نسل هاي كودكان، نوجوانان و جوانان قرار مي گيرد و نگرش و عقايد آنها را تحت تأثير قرار ميدهد. تحقيقات فراواني انجام شده است كه تأثير برنامه هاي رسانهيي را بر نگرشهاي كودكان و بزرگسالان تحليل كردهاند. اگر چه هنوز بيشتر اين تحقيقات از نظر استنباط قطعي نيستند. اما نميتوان انكار كرد كه رسانههاي جمعي انواع گوناگوني از اطلاعات و محتوا (به ويژه هنجارها و ارزشها) را انتقال ميدهند. (گيدنز، 1377: 88)
رسانهها به عنوان فراهم كننده چارچوبهاي تجربه براي مخاطبان، نگرشهاي كلي فرهنگياي براي تفسير اطلاعات توسط افراد جامعه در جوامع امروزي ايجاد ميكنند. رسانهها شيوههايي را كه افراد زندگي اجتماعي را تفسير كرده، نسبت به آن واكنش نشان ميدهند را با كمك نظم دادن به تجربه ما از زندگي اجتماعي، قالب ريزي مي كنند (همان: 479). بنابراين در جريان جامعه پذيري كودكان و نوجوانان و جوانان، رسانهها نقشي اساسي ايفا ميكنند، بدين معني كه ارزشها و هنجارهاي خانوادگي و اجتماعي را به نسل جديد انتقال ميدهند و آن را دروني ميكنند.
رسانهها، كاركردها و نقش هاي متعددي در جامعه برعهده دارند. "دنيس مك كوئيل" McQuail در كتاب "مقدمهاي بر نظريهي رسانههاي جمعي"، ارتباط جمعي را فرآيندي جامعهگستر و رسانهها را ميانجي روابط اجتماعي ميداند. وي معتقد است، همانطور كه از واژه media" " يا رسانه برميآيد، رسانههاي جمعي از چند لحاظ ميانجي هستند: يكي اينكه غالباً ميان ما به عنوان دريافت كننده و آن بخش از تجربه بالقوهاي كه خارج از ادراك يا تماس مستقيم ما است، قرار ميگيرند؛ دوم ممكن است، ميان ما و ساير نهادهايي كه با آن سر و كار داريم (قانون، صنعت، دولت و غيره) قرار گيرند؛ سوم امكان دارد پيوندي ميان اين نهادهاي گوناگون ايجاد كنند؛ چهارم رسانهها، مجراهايي هستند كه توسط آنها ديگران با ما و ما با ديگران ارتباط برقرار مي كنيم و پنجم اينكه غالباً رسانهها با فراهم آوردن اسباب و لوازم، به ادراك ما از ساير گروهها، سازمانها و رويدادها شكل مي دهند (مك كوئيل، 1382 : 83). به نظر مك كوئيل، "نهاد رسانه به كار توليد، بازتوليد وتوزيع معرفت به معناي وسيع آن، يعني نمادهايي يا مرجعهايي معني دار و قابل تجربه در جهان اجتماعي اشتغال دارد. اين معرفت ما را توانا مي سازد تا به تجربه خود معنا ببخشيم، به دريافت هاي ما از اين تجربه نظم و نسق مي دهد و ما را ياري مي كند تا معرفت هاي گذشته را محفوظ نگهداريم و به درك امروزين خود استمرار بخشيم" (همان: 81 و 82). رسانهها وظيفه انتشار انواع معرفت را برعهده دارند، پس به جاي ديگر نهادهاي معرفتي (آموزش و پرورش و دانشگاه و...) هم عمل ميكنند. رسانهها در يك فضاي عمومي فعاليت مي كنند، يعني علي الاصول در دسترس همه اعضاي جامعه به صورت باز، داوطلبانه و كم هزينه قرار دارند. رسانهها در مقايسه با ساير نهادهاي اجتماعي، بر تعداد بيشتري اثر ميگذارد و زمان بيشتري را به خود اختصاص ميدهد.
"هارولد لاسول" Lasswell و "چارلز رايت" Raite از جمله پژوهشگراني هستند كه به طور جدي به نقش و كاركرد رسانهها در جامعه توجه كردهاند. آنها معتقدند كه رسانهها داراي كاركردهاي نظارت بر محيط، ايجاد همبستگي اجتماعي در واكنش به محيط و انتقال ميراث فرهنگي و سرگرمي و پركردن اوقات فراغت است (همان: 108). اين دو نظريه پرداز ارتباطات بر اين باورند كه در كاركرد نخستين، وظيفه رسانهها نظارت، مراقبت، تهيه و رساندن خبر دربارهي محيط پيراموني است. دومين كاركرد رسانه، انتخاب و تفسير اطلاعات در محيط است. رسانه اغلب شامل انتقادات و تجويزهايي براي چگونگي و منش افراد به حوادث است. دراين نقش رسانهها به تقويت ارزشهاي اجتماعي، اجماع و افشاي انحرافات، رجوع به پايگاه رهبران افكار، ممانعت از تهديد ثبات اجتماعي و وحشت عمومي، مديريت افكار عمومي و نظارت بر حكومت و حفاظت ميپردازند. يكي ديگر از كاركردهاي رسانه، انتقال فرهنگ، افزايش انسجام اجتماعي و تعميق تجربهي مشترك، كاستن از نابهنجاريهاي اجتماعي و احساس از خود بيگانگي، استمرار اجتماعي شدن پيش و پس از آموزش رسمي و كمك به يكدست سازي و انسجام است.
از نظر "هارولد لاسول" Lasswell جامعه شناس و نظريهپرداز ارتباطي امريكايي، رسانهها در حكم انتقالدهنده فرهنگ، براي انتقال اطلاعات، ارزشها و هنجارها از يك نسل به نسل ديگر و از افراد جامعه به تازه واردها، كاربرد دارند. آنها از اين راه با گسترش بنيان تجربهي مشترك، انسجام اجتماعي را افزايش ميدهند. رسانهها با استمرار اجتماعي شدن پس از اتمام اموزش رسمي و نيز با شروع آن در طول ساليان پيش از مدرسه، به جذب افراد در جامعه كمك ميكنند. گفته شده است كه رسانهها با نمايش و عرضهي جامعهاي كه فرد خود را با آن هم هويت ساخته و معرفي كرده است، ميتوانند احساس از خود بيگانگي يا احساس بيريشه بودن او را كاهش دهند (سورين و تانكارد، 1381: 452). از نظر مك كوئيل نيز، مخاطبان از رسانهها براي كسب تأييد ارزشهاي شخصي، جذب الگوهاي رفتاري، همذاتپنداري با ديگران و پيدا كردن بينش راجع به خود استفاده ميكنند (مك كونيل، 1382: 112).
"هانمن" (Hanneman) كاركردهاي وسايل ارتباط جمعي را به سه بخش تقسيم كرده است:
1- توليد: بدين معنا كه وسايل ارتباط جمعي قادر هستند، كاري انجام دهند كه اين كار ممكن است، ساختن بر مبناي خطوط از پيش تعيين شده و ياد دادن يا روشهايي كه مردم به اهدافشان برسند و ... باشد.
2- ابداع: يعني اينكه ايده هاي جديد را تشويق كند و تغيير بهوجود آورد.
3- نگهداري: بدين نحو كه قادر است، روابط موجود را حفظ و نگهداري كند (اعرابي، 1372: 31).
"هايبرت" Hybert معتقد است، وسايل ارتباط جمعي نقش بسيار مهمي در ارايه و شكلگيري عقايد و همچنين آشنا ساختن ما با دنيايي كه امكان آن را به نوع ديگري نداريم، ايفا ميكند. بسياري دريافتهاند كه رسانهها آثاري مهم و فراگيرنده دارند. اين آثار نه تنها مستقيم و فوري قابل مشاهده هستند، بلكه عميقاً بر تاريخ بشريت نيز تأثير گذاشتهاند. (همان: 22) "هايبرت" عقيده دارد، در پژوهشهايي كه دربارهي آثار وسايل ارتباط جمعي بر جامعه انجام گرفته، سه زمينه كلي وجود دارد: تأثير رسانهها بر شناخت ادراك، تأثير رسانهها بر تغيير عقيده و ارزش، تأثير رسانهها بر تغيير رفتار. وي معتقد است كه تغيير ارزشها به آگاه بودن و درك محتواي پيام بستگي دارد. اكثر مدارك و شواهد پژوهشي مبين اين نظريه هستند كه ايجاد عقايد جديد، آسانتر از تغيير دادن عقايد موجود است.(همان: 42)
رسانهها، تغيير ارزشهاي سنتي و شكاف نسلي
مفهوم شكاف نسلي به چگونگي تداوم فرهنگي يك جامعه از نسلي به نسل ديگر مربوط ميشود. اگر در فرآيند اجتماعي كردن كودكان، نوجوانان و جوانان، فرهنگ يك جامعه تا حد مطلوبي از نسلي به نسل ديگر منتقل شود و باز توليد فرهنگي به نحو احسن انجام پذيرد، ميزان اشتراك فرهنگي دو نسل بالا ميرود. اختلاف فاحشي بين دو نسل به وجود نميآيد، در اين صورت تفاهم بين دو نسل جديد و قديم برقرار ميشود و بحرات هويتي نيز براي نسل جديد روي نميدهد. در مقابل اگر فرآيند اجتماعي كردن به علل داخلي و خارجي دچار مشكل شود و به طور ناقص انجام گيرد و فرهنگي جامعه در حد مطلوبي به نسل بعد منتقل نشود، تداوم فرهنگي جامعه دچار مشكل ميشود و بين نسل جديد و قديم شكاف مي افتد (پناهي، 1383: 2). عوامل اجتماعي متعددي بر دور شدن نسلها از يكديگر و بروز شكاف نسلي تأثير گذار هستند. در اين ميان وسايل ارتباط جمعي نقش بارزي دارند. در ذيل به بررسي نقش رسانهها در دگرگوني ارزشها و در نهايت ايجاد و توسعهي الگوهاي نوين در جامعه و به چالش كشاندن ارزشهاي سنتي و پديده شكاف هنجاري و ارزشي نسلي اشاره ميشود.
در همين ارتباط، يكي از نظريه پرادازان امريكايي به نام "ديويد رايزمن" Raizman در كتاب خود به نام "انبوه تنها" سير تحول جوامع ودگرگوني هاي آنها را ناشي از تحول ارتباطات و وسايل ارتباطي ميداند. وي سير زندگي بشر را به سه دوره تقسيم بندي كردهاست. وي در اين دورهها، به نقش رسانهها در تغيير سنتها و ايجاد شكاف نسلي اشاره كرده است: دوره اول، دوره سنت راهبر است. در اين دوره سنتها فرهنگ را انتقال ميدهند و هر نسل پيوند خود با نسلهاي پيشين از طريق اشتراك سنتها باز مييابد و همين باعث مي شود كه وحدت و هويت اقوام انساني (نسل هاي انساني) تأمين شود. سنتها به عنوان راهها و شيوههاي عمل و ميراث نياكان، بعدي تقدس آميز دارند و همين امر هر گونه شك و ترديدي در مورد آنها را از بين مي برد. در اين دوره راههاي آينده، همان راههايي است كه نياكان جامعه ما طي قرن ها پيمودهاند (رابرتسون، 1372: 131). به عبارتي در دوران سنت راهبر يك نوع ساخت اجتماعي مبتني بر سنت، رفتار بشر را يكنواخت و قابل پيش بيني ميكند و به او آرامش و ثبات ميدهد. ارتباطات در اين دوره چهره به چهره است. (مهدي زاده، 1380: 24)
"رايزمن" بر اين باور است كه تربيت فردي در مرحلهي نخست، از طريق حماسه ها، افسانه ها و اسطورهها شكل ميگيرد كه به صورت شفاهي به فرد منتقل ميشود و نقش اين نوع تربيت همزمان، هم سنتها را متذكر مي شود و هم نشان مي دهند چطور قهرمانان بزرگ و استثنايي ميتوانند، جاودانه شوند. (دادگران، 1384: 86)
دوره دوم، دوره درون راهبر است. اين دوره با كاهش تدريجي اهميت سنتها آغاز و باعث كاهش تشابهات در رفتارها و اعمال ميشود. در اين دوره همه افراد جامعه از الگوي يكساني در حيات اجتماعي تبعيت نميكنند. همچنين فردگرايي گسترش مييابد و انسان بار مسئوليت و عمل خود را به دوش ميگيرد. "رايزمن" اين دوران را دوران التهاب، هراس و سرزنشهاي بيپايان ميداند. (رابرتسون، 1372: 131) در اين مرحله، انتقال ميراث فرهنگي، از طريق نوشتار به ويژه چاپ و مكتوبات كه انگاره هاي فردي را رواج ميدهند، انجام ميگيرد. در حالي كه اسطورهها و حماسهها با حلقه زدن بر گرد اجاق قبيله بازگو ميشد و سينه به سينه از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشد. نسل از درون هدايت شده كتاب خود را در انزوا و در خلوت و يا در گوشه اي از اتاق خود مي خواند. (دادگران، 1384: 86)
دوره سوم، دورهي دگر راهبر است كه دوران ظهور وسايل ارتباط جمعي است و پديدههايي چون هدايت از راه دور، بتواره پرستي، شيء سروري و بحران هويت از ويژگيهاي آن است. اين دوره عدهاي با استفاده از قدرت جادويي وسايل ارتباط جمعي، تودهها را تحت تأثير قرار ميدهند و الگوهاي خاص فكري و اجتماعي خود را القا ميكنند. انسان در اين دوره در پي امحاي روابط سنتي و پابرجاي خانوادگي، خويشاوندي، همسايگي و وسايل ارتباط جمعي دوستيهاي قديم است و در برابر رسانهها و گردانندگان قدرتمند آن و همچنين وسوسههاي ناشي از آن بسيار آسيب پذير است. به زعم "رايزمن" اين دوره در تاريخ انسان با عنوان دورهاي ثبت خواهد شد كه در آن رسانهها و گردانندگان آنها الگوهاي حيات اجتماعي را ميسازند (رابرتسون، 1383: 131). به عبارتي اين دوران ناشي از تمدن ارتباط جمعي و پيدايش ابزارسالاري است. در اين دوره بتهاي ذهني جديدي به وجود ميآيد كه در انسان موجب از خود بيگانگي مي شود. در اين مرحله فرهنگ بلعيده مي شود(مهدي زاده، 1380: 24). رسانهها افراد را مي سازند، آنهم نه در ميان جمع خانواده و يا در گوشهي عزلت، بلكه در ميان گروه دوستان و همسالان. تأثير آموزشي رسانهها در تمام طول حيات انسان تداوم مييابد و رسانههايي مانند تلويزيون، راديو (و تكنولوژيهاي نوين ارتباطات و اطلاعات) دائماً افراد كليشهاي و متحدالشكل توده را هدايت ميكنند و به رفتار آنها نظم ميبخشند. (دادگران، 1384: 86 و 87)
در زمينهي نقش رسانهها در دگرگوني ارزشهاي فردي و اجتماعي جوامع، ميتوان به يكي از پاردايمهاي مسلط در حوزه ارتباطات و توسعه در دهههاي 60 تا 70 ميلادي اشاره كرد كه به رسانهها به عنوان موتور دگرگوني و تغيير ارزشهاي جوامع سنتي و ورود به جامعه مدرن تأكيد ميشود. بر اساس اين نظريه، رسانه به انتشار يا اشاعهي نظام ارزشي كمك ميكند كه خواهان نوآوري، تحرك، موفقيت و مصرف است. "دانيل لرنر" Lerner جامعه شناس امريكايي و از پيروان اين رويكرد به نقش رسانهها در تغيير ارزشهاي سنتي در جوامع و جايگزين شدن ارزشهاي مدرن اشاره كرده است. وي در كتاب "گذر از جامعه سنتي؛ نوسازي خاورميانه"، معتقد است كه رسانه ميتواند به فروپاشي سنتگرايي، - كه معضلي براي نوسازي محسوب ميشود- كمك كند. اين كار با بالا رفتن انتظارات و توقعات، باز شدن افقها، توانا شدن مردم به تخيل ورزيدن و خواهان جايگزيني شرايط زندگي بهتر براي خود و خانواده عملي ميشود. (مك كوئيل، 1382: 144)
"لرنر" بر اين باور است كه ورود به جامعهي مدرن و جديد مستلزم مساعدت ملي يكپارچه، ارتباط با بازارهاي ملي و بينالمللي، ايجاد انگيزه براي تقاضاي كالاها و خدمات مدرن، بحران كسب منابع توسعه و گسترش روشها و ارزشهاي نوين در زمينههايي چون تغذيه، تنظيم خانواده، بهداشت، توليد كشاورزي و صنعتي در زندگي شهري و روستايي است. براي تحقق اين هدف، تحرك رواني در سطح فردي و اجتماعي ضروري است و رسانهها مناسبترين و مؤثرترين ابزار تغيير نگرش ها، ارزشها و رفتارها و به بيان ديگر ايجاد تحرك فردي و اجتماعي هستند. ( فرقاني: 0138: 49)
رسانهها موجب ايجاد پديدهاي تحت عنوان"تحرك رواني" ميگردند يا موجب ايجاد پديده ديگري تحت عنوان"بيگانگي عاطفي" ميشوند كه "لرنر" آن را به مثابه امتيازي رواني در نوسازي مؤثر ميداند. بيگانگي عاطفي، در نظر وي به معناي قدرت تطابق با محيط پر از دگرگوني در وضعيت هاي مختلف و متغير است. بنابراين وسايل ارتباط جمعي، اولاً باعث آموزش درك وضعيتهاي مختلف شده، با برانگيختن تخيل، افراد را به جاي كساني كه كارگردان قضايا هستند، قرار مي دهد. اين وسايل موجب به وجود آوردن تجارب جديد مختلفي ميشوند، كه لرنر آنها را عوامل افزايش تحرك رواني ميداند. (روشه، 1366: 232 و233)
"مسعود چلبي"، جامعه شناس ايراني نيز، در كتاب خود"جامعه شناسي نظم؛ تشريح و تحليل نظري نظم اجتماعي"، از آثار دوگانه و متناقض گسترش ارتباطات جمعي بر وحدت نمادي جامعه سخن ميراند. از يك سو، گسترش كتب، مطبوعات، راديو و تلويزيون، ويدئو، شبكه هاي اطلاع رساني و غيره ميتوانند باعث تحكيم وحدت نمادي شوند و از سوي ديگر، همين رسانهها به همراه ماهوارههايي كه پخش برنامه هاي تلويزيوني كشورهاي مختلف را بر عهده دارند، ميتوانند اسباب تضعيف وحدت نمادي جامعه را فراهم كنند. با گسترش ارتباطات از راه دور و از بين رفتن فواصل زماني و مكاني، غلظت نمادي و اطلاعاتي محيطهاي كنوني به طور غير قابل وصفي افزايش يافته است. بهطوريكه اين غلظت به هيچ وجه قابل مقايسه با غلظت نمادي محيطهاي نيم قرن گذشته جوامع نيست. به عبارت سادهتر، شهروندان جوامع معاصر به ويژه جوامع پيرامون نه تنها در معرض مستقيم سمبوليسم شناختي و سمبوليسم اظهاري بيگانه قرار گرفتهاند، بلكه در معرض بمباران نمادي آنها نيز هستند. (چلبي، 1375 : 139)
"مارتين سگالين" در ئكتاب جامعهشناسي تاريخي خانواده تأكيد ميكند، كه امروزه در كنار تفكيك جغرافيايي حوزههاي كار و سكونت، ناپديد شدن پديدهي همسايگي، وجود مادران شاغل و متخصصان مسئول مراقبت از اطفال و تأثير تلويزيون، از جمله عواملي هستند كه به ايجاد شكاف بين دنياي كودكان و بزرگسالان كمك ميكنند. (سگالين، 1373: 83)
"رونالد اينگهارت"، معتقد است كه تغيير ارزشي، روندي است كه از نسلي به نسل ديگر رخ مي دهد، نه به طور مداوم از سالي به سال ديگر (يوسفي، 1383: 42). وي معتقد است كه اشاعهي رسانههاي جمعي منجر به تغيير ارزشها شده است؛ بهطوري كه در عصر كنوني، جهاني شدن ارتباطات و رسانهها بر شكاف ارزشهاي نسلي تأثير گذاشته است. لباسهاي متحدالشكل جوانان، موسيقي پاپ و... از نمودهاي تأثير رسانه بر تغيير رفتارها و ارزشهاي نسل كنوني و عدم پايبندي به سنتهاي فرهنگي خود است. (همان: 114)
"يان رابرتسون" Rabertson جامعه شناس، معتقد است كه از اوايل قرن بيستم رشد و گسترش تدريجي رسانههاي جمعي و وسايل ارتباطي چنان بر زندگي بشر سايه افكند كه اثرات مثبت و منفي فراواني بر زندگي بشر گذاشته است. از همه مهمتر اينكه در عصر كنوني با ظهور اينترنت و تكنولوژيهاي ارتباطات و اطلاعات و به ويژه اينترنت فضاي ارتباطات و تأثير گذاري آنها، توسعه زيادي يافته است. به طوري كه ما هم اكنون، تحت تأثير اين رسانههاي نوين "دهكده جهاني" به سر ميبريم. به عبارتي مخاطبان جهاني رسانهها و نسل هاي كنوني در معرض انتشار و نمايش پيام هاي متنوع رسانهاي قرار دارند و پيامهايي را دريافت ميكنند كه ميتواند سنتها و الگوهاي فرهنگي و اجتماعي و نسلي جوامع و همچنين روابط نسلي آنها را دستخوش چالش و دگرگوني كند (بيات، 1382: 336 ).
برخي متفكران معتقدند كه با تسريع در جريان اطلاعات در شاهراهها و شريانهاي اطلاعاتي دنيا، تحولات مهمي در بسياري از عرصههاي اجتماعي در حال رخ دادن است. رسانههايي مانند ماهواره، ويدئو، نوار كاست، عكس و پوستر، مجلات و نشريات هم اكنون محتوايي دارند كه مغاير با الگوهاي فرهنگي و ارزشهاي سنتي نسل قبل است. محتواهاي رسانههاي فعلي پر از خشونت، مواد مخدر، رفتار تبهكارانه، سكس، كمدي، تخيل و علم است، به طوري كه محتواي فرهنگي سنتي جوامع را دچار بحران و يا دگوني كرده است.
وسايل ارتباطي آني و موقتي، وقايع و دگرگوني هاي اجتماعياي فراهم ميسازد كه دامنه آن اخبار و عقايد هوي و هوس ها و مدها را دربرميگيرد. اين وسايل معرفي كنندهي الگوها، نقش ها، ديدگاهها و چگونگي روي آوري به سبك هاي زندگي هستند كه ممكن است مردم به طريق ديگر هرگز به آنها دسترسي پيدا نكنند. طبقهي جوان نيز از طريق تبليغات رسانههاي گروهي مطالبي را درباره نقش هاي آينده خود فراميگيرد.تغييرات هنجارها و ارزشهاي اجتماعي به سرعت در رسانههاي گروهي منعكس ميشود و ممكن است به آساني مورد پذيرش مردم قرار گيرد. گسترش سريع گرايشهاي جديد در فرهنگ جوانان، عمدتاً به رسانههايي مانند تلويزيون، راديو، مجلات ويژه جوانان و سينما بستگي دارد (همان: 337).
در دنياي پرشتاب فنآوري امروز، رسانههاي جمعي افراد را به صورت انفرادي به خود مشغول كرده، آنها را از تعامل با ديگران باز ميدارند .البته اين موضوع نافي منافع ابزارهاي تكنولوژيكي نيست اما نوع بهره برداري غير فرهنگي از ابزارهاي فني موجب شده است كه كاركرد آنها عمدتاً درجهت تقويت فردگرايي سوق پيدا كند. به عبارتي، اگر جريان فرهنگي شدن ابزارهاي رسانهاي تحقق بيابد، مضرات آنها به شدت كاهش مييابد و كاركرد اصلي خود را پيدا ميكنند. گرچه برخي نظريهها بيانگر اين مطلب هستند كه ذات ابزارهاي الكترونيكي به دليل استفاده از عنصر تغيير، نميتواند موجد آرامش باشند، بلكه مخل آن ميباشند. برخي ديگر اين نظريه را افراطي و يك سويه ميدانند. كاركردهاي رسانههاي جمعي بهويژه رسانههاي شنيداري و غير متعامل به دليل كاركرد متنوع خود و ايجاد تغييرات پيوسته، به تدريج جاي ارتباط بين فردي از نوع چهره به چهره را گرفته و موجب شدهاند فضاي انفرادي، بهجاي فضاي جمعي و عاطفي در خانواده حاكم شود، بهطوريكه گسترش تكنيكي رسانههاي شنيداري و رايانهاي، ارتباط مستقيمي با فردگرايي و دوري از فضاي رواني و عاطفي خانواده را نشان ميدهد. به عبارت ديگر، اين ابزارها، به تدريج فضاي رواني و محيطي گفت وگو را در يك ارتباط بين فردي، خدشه دار ميكنند و اعضاي گروه را به جاي همگرايي، به واگرايي سوق ميدهند؛ تا جايي كه هر عضو خانواده صرفاً در يك فضاي فيزيكي مشترك زندگي كرده، اما هيچ تعاملي با هم نخواهند داشت. در ادامه، متأسفانه، اهداف آنها نيز به تدريج نسبت به هم، واگرا و منفك ميشود. دراين مسير، تعامل واقعي فرد بهجاي آنكه با افراد ديگري در محيط انساني سامان بيابد، با رسانههاي الكترونيكي، شكل ميگيرد و به دليل برتري تكنولوژيكي وتجهيزات خيره كننده رسانه اي، نوعي رعب فرهنگي و انفعال شخصيتي در فرد ايجاد ميشود. نتيجه اين ميشود كه افراد خانواده به جاي گفت وگوي صميمي با يكديگر كه ميتواند به تقويت پيوندهاي عاطفي وانسجام اعضاي خانواده منجر شود، با ابزارهاي الكترونيكي ارتباط برقرار ميكنند؛ ارتباطي كه فاقد بار عاطفي، احساسي و هيجاني است. به تعبير "فوكوياما" به دليل محدوديت اخلاق و كيفيت زندگي امروزي به تدريج شاهد يك فروپاشي بزرگ خواهيم بود. اين فروپاشي در زمينه هاي اخلاقي و در نهادها، بيشتر در زمينه خانواده اتفاق خواهد افتاد.
آسيب ارتباطي ناشي از حضور رسانهها، بيشتر در دو نوع ارتباط، بروز ميكند. يكي، ارتباط بين فرزندان و والدين و ديگري، ارتباط بين زن وشوهر است. تجربيات نشان ميدهند كه هراندازه ارتباط ميان فرزندان و والدين و همچنين ارتباط ميان همسران به دليل تغيير مخاطب كاهش يابد، پيوند عاطفي و هيجان و همچنين همگوني شناختي ميان اعضاء خانواده نيز كاهش مي يابد كه اين موضوع، انسجام گروه را به مخاطره مياندازد. آمارهاي رسمي نشان ميدهند كه ميزان مشاهده تلويزيون توسط افراد ايراني نزديك به چهار ساعت و نيم در روز است. اين ميزان دركشورهاي ديگر به شش ساعت مي رسد. ميزان استفاده از اينترنت و اتاقهاي چت نيز در برخي كشورها بيشتر از اين گزارش شده است. بهطوريكه ورود مردان و زنان در اتاقهاي چت به عنوان "زندگي دوم" مطرح است كه زندگي اول را به مخاطره انداخته است. طبيعي است كه زندگي دوم (second life) ميزان زيادي از انرژي و وقت گفتگو را به خود اختصاص ميدهد.
"مك گاير"، Guyer ورود ابزارهاي رسانهاي را به ورود بيگانه تعبير كرده است و ميگويد، به طور متوسط شش روز در هفته، بيگانهاي درخانه شما حضور دارد. بيگانهاي كه آزادانه در همه جاي خانه سرميزند و تأثير ميگذارد. اين بيگانه وظيفه سادهاي دارد و آن محدود كردن توانايي ما و بچه ها درتشخيص رويا از واقعيت ميباشد. ما به او اجازه ميدهيم كه در هر ساعتي وارد خانهمان شود. اگر ما درباره بيگانگان وغريبهها به بچه هايمان هشدار ميدهيم، متأسفانه درباره اين بيگانه هيچ هشداري به بچهها نميدهيم. اين بيگانه يكسره حرف ميزند وهرچه مي خواهد ميگويد و ديگران هم سراپا گوش ميشوند. "جان تيلور گاتر Gutter (1999) "دربارهي وسعت دنياي مجازي ميگويد : " تلويزيون و رسانهها با صرف وقت كودكان به دنياي مجازي، فرصت تجربه دنياي حقيقي و آشنا شدن با واقعيتهاي جذاب، نشاط آور و حتي مخاطره آميز را از آنان سلب ميكند و اين امر آنان را بيحوصله، حسود و... بار ميآورد. "گاتر" براي جبران اين موضوع، اعتقاد دارد كه كودك را با دنياي واقعي آشنا كنيد، طبيعت، مابقي كارها را انجام ميدهد. در گزارش "ان واي تي"(NYT)، زنان د رامريكا بيشتر از اينكه به فكر مراقبت ازكودكان خود باشند، تلويزيون تماشا مي كنند. دراين گزارش آمده است كه اين زنان در مرتبه اول تلويزيون تماشا ميكنند و خريد خانه و صحبت با تلفن در رده هاي بعدي ارتباط قرار دارند. مراقبت از كودكان و صحبت كردن با آنها در مراتب پايينتر قرار دارند. همانطور كه ملاحظه ميشود، صرف وقت زياد براي رسانه، بهمنزلهي كاهش ميزان ارتباطهاي انساني بهويژه با كودكان است. اين روند، به افزايش فردگرايي و كاهش جمعگرايي منجر خواهد شد كه عامل مهمي در آسيب ديدن انسجام خانواده و ايجاد پديدهي شكاف نسلي قلمداد ميشود (برگرفته از سايت رشد).
موضوع مهم ديگر سلطه اطلاعاتي و تكنولوژيكي غرب است كه از طريق آن فرهنگ غربي روز به روز در فرهنگهاي ديگر و به ويژه فرهنگ اسلامي رخنه كرده، سعي در تحميل و دروني كردن ارزشها و هنجار هاي خود از طريق فنآوري نوين و رسانهها دارد، كه به تبع آن نوعي شكاف و تضاد بين اولويتهاي فرهنگي و شيوه هاي تفكر و نگرش و هنجارها و ارزشهاي نسل جديد با نسل قبلي پديد ميآيد.
نتيجه گيري
رسانهها كاركردهاي متفاوتي همانند انتقال ارزشها و ميراث فرهنگي را برعهده دارند اما از نظر صاحب نظران اين ابزارها تنها بخشي ار ميراث گرانبهاي نسل پيش را منتقل ميكند و بيشتر خواهان و مروج نوآوري هستند. و از آنجا كه رسانه در جامعه در دست عده اي خاص قرار دارند سعي ميكنند ارزشها و هنجار مورد پسند آن قشر خاص را ترويج كنند كه ممكن است با فرهنگ سنتي، نگرشها و باورهاي عموم مردم در تضاد باشد و نوعي شكاف نسلي بهوجود آورد. در هر حال به نظر ميرسد، رسانهها موجد تغيير در الگوهاي سنتي جوامع هستند و با تشويق ارزشها و هنجارهاي جديد، الگوهاي نسل پيش را به چالش ميكشند.
بر اثر مسأله فراملي شدن رسانهها و دسترسي به فرهنگهاي مختلف محلي و جهاني از طريق رسانهها و بهويژه اطلاع از جديدترين الگوها و شيوههاي رفتاري و ظاهر و ترويج گستردهي نمادهاي فرهنگي بيگانه، (به ويژه فرهنگ غربي) فرهنگ و ارزشهاي سنتي جوامعي مانند ايران دچار دگرگوني هاي فراواني شده است كه نمود آن در جامعه و خانواده قابل مشاهده است. همين امر مسئلهي شكاف نسلي را دچار مشكل كرده است. رسانهها با وابسته كردن نسل جديد از نظر اطلاعات و دانش و سرگرمي، سعي در ديكته كردن ارزشها و هنجارهاي متضاد و مغاير با فرهنگ غالب دارند؛ بهطوريكه به جرأت ميتوان گفت كه نسل فعلي بيشتر برداشت هاي فكري و ظاهري خود را از رسانهها ميگيرد. البته نبايد به رسانهها با ديد منفي نگاه كرد و نبايد كاركردهاي مثيت آنها را در عرصه آموزش و اطلاع رساني و ترويج دانشهاي نوين و نقش آنها را در توسعهي جوامع ناديده گرفت. بايد با شناخت جايگاه رسانهها در جامعهپذيري و ارائه و انتقال محتواهاي فرهنگي به جامعه، به تدوين و سياستگذاري مناسب در جهت استفاده مناسب از آنها پرداخت؛ و در جهت تقويت فرهنگ و پالايش عناصر فرهنگي براي ارتقاي فرهنگي جامعه و انتقال ميراث فرهنگي به نسل آينده كوشش كرد، تا شكاف نسلي - كه حاصل متغيرهاي بسياري از جمله نفوذ و رخنه رسانهها در فرهنگ و جامعه است- كاهش پيدا كند و يا اصلاً بهوجود نيايد.
منابع:
1- رابرتسون، يان(1374). درآمدي بر جامعه (با تاكيد بر نظريه هاي كاركرد گرايي، ستيز و كنش متقابل نمادي)، ترجمه حسين بهروان، چاپ دوم، مشهد، نشر آستان قدس رضوي
2- اسپاك بنجامين(1364)، «پرورش فرزند در عصر دشوار ما»، ترجمه هوشنگ ابرامي، تهران، نشر صفي عليشاه.
3- منصور نژاد، محمد(1382)، «شكاف و گفتگوي نسل ها با تاكيد بر ايران». چاپ شده در كتاب «گسست نسل ها» با اهتمام علي اكبر عليخاني، تهران، نشر پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي.
4- پناهي، محمد حسين(1383)، «شكاف نسلي موجود در ايران و اثر تحصيلات بر آن»، فصلنامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي، شماره 17، پاييز 1383.
5- قنادان، منصور و همكاران (1375) جامعه شناسي مفاهيم كليدي، تهران، نشر آواي نور.
6- گيدنز، آنتوني(1377)، جامعه شناسي، ترجمه منجهر صبوري، تهران، نشر ني.
7- يوسفي، نريمان(1383)، شكاف بين نسلها-بررسي نظري و تجربي، تهران، نشر پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي.
8- مك كوئيل، دنيس(1382)، درآمدي بر نظريههاي ارتباطات جمعي، ترجمهي پرويز اجلالي، تهران، نشر مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها. چاپ اول.
9- دادگران، سيد محمد(1384)، مباني ارتباط جمعي، تهران، نشر مرواريد و فيروزه، چاپ هشتم.
10- سورين، ورنرو جيمز تانكارد (1381)، نظريه هاي ارتباط جمعي، ترجمه عليرضا دهقان، تهران، نشر دانشگاه تهران، چاپ اول.
11- اعرابي، نادره (1372)، انتقال ارزشي از طريق تلويزيون ايران، پايان نامه كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه بهشتي.
12- مهدي زاده، سيد محمد(1380)، نظريه هاي ارتباطات جمعي، تهران، جزوه درسي(پلي كپي) دانشكده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي.
13- فرقاني، محمد مهدي(1380)، ارتباطات و توسعه، چهاردهه نظريه پردازي ...و امروز؟، رسانه، سال دوازدهم، شماره دوم. نشر مركر مطالعات و توسعه رسان ها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
14- روشهگي(1366)، تغييرات اجتماعي، ترجمه منصور وثوقي، تهران، نشر ني.
15- چلبي، مسعود(1375)، جامعه شناسي نظم؛ تشريح و تحليل نظري نظم اجتماعي، تهران، نشر ني.
16- سگالين، مارتين (1370)، جامعه شناسي تاريخي خانواده، ترجمه حميد الياسي، تهران، نشر مركز.
17- رسانهها و خانواده، تأثير وسايل ارتباط جمعي بر پيوندهاي عاطفي درخانواده ها، برگرفته از سايت رشد.
................................................................................................
منبع:مركز تحقيقات و مطالعات رسانه اي همشهري
انتهاي پيام/
يکشنبه 8 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 839]
-
گوناگون
پربازدیدترینها