محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840182985
نقد های فیلم پایان نامه
واضح آرشیو وب فارسی:ایران ویج: نقد های فیلم پایان نامه نقد شماره ۱ فیلم پایان نامه
فیلم سینمایی پایان نامه با بازی:حامد کمیلی، بهاره افشاری، کامران تفتی، محمد صادقی، چکامه چمنماه و… کارگردان: حامد کلاهداری مدیر فیلمبرداری: شاپور پورامین صدابردار: بهروز معاونیان دستیار اول کارگردان و برنامهریز: حسن حجگذار طراح صحنه و لباس: علی وطندوست طراح گریم: ایمان امیدواری موسیقی: سیدبهنام ابطحی جلوههای ویژه میدانی: داوود رسولیان جلوههای ویژه رایانهای: بهنام خاکسار تدوین: داوود یوسفیان صداگذار: سید محمود موسوینژاد تولید: مجتبی متولی مدیر تدارکات: حسین بخشیپور منشی صحنه: مارال فتحی خلاصه داستان:چهار دانشجو برای رساندن پایاننامه به استاد، به طور ناخواسته درگیر ماجرایی پیچیده میشوند. این داستان در ماههای پس از انتخابات سال ۸۸ اتفاق می افتد و… نگاهی به فیلم “پایان نامه” ساخته حامد کلاهداری {پایان نامه شوم} وقتی جوان دوست داشتنی و شیرین سریال محبوب ”پساز باران”، تصمیم گرفت با سرمایه یکی از مهره های فعال سینمایی یعنی علیرضا سجادپور و با حضور بازیگران برجسته ای چون فریبرز عرب نیا، نیکی کریمی، داریوش ارجمند و علیرضا خمسه اولین فیلم بلندش را کارگردانی کند، همگان جسارت این جوان کم سن و سال را ستودند. اگرچه شکلات داغ بعنوان کار اول فیلمسازش، ضعف های متعددی در لحن و روایت خود داشت ولیکن یک کار دلی و سرشار از مضامین معرفتی و انسان شناسی محسوب می شد و تداعی گر این بیت قابل تامل از حضرت مولانا بود : هرکسی از ظن خود شد یار من *** از درون من نجست اسرار من متاسفانه این نگاه و تفکر تداوم نداشت و حامد کلاهداری خیلی زود و سهل انگارانه خط مشی خود را تغییر داد و به ساحت سینمای سیاسی قدم گذاشت و فیلم ظاهرا جنجالی”پایان نامه”را ساخت. این چرخش افراط گونهی وی می توانست با حوصله و سعهیصدر بیشتری انجام گیرد تا اثرگذار و ماندگار واقع شود و اینگونه داد و فغان منتقدین محترم سینما را برملا نسازد. ورود به ساحت های حساس و واکنش بر انگیز جامعه، نیازمند دقت و ظرافتی است که حتی بسیاری از بزرگان سینما به خود اجازه نمی دهند خیلی دم بریده و خام دستانه به آن نزدیک شوند چون مسلما نتایج معکوسی خواهد داشت و آسیب رسان جلوه خواهد کرد. “پایان نامه” فیلمی سیاسی-جناحی است که سعی می کند با محوریت قراردادن چهار جوان دانشجو از دل جامعه ایران، پرده از جنایات خرابکاران و منافقان وابسته به غرب بردارد و دست به افشاگری اساسی بزند. در این مسیر مخاطب به شدت با خشونت، خونریزی و انفجار مواجه و به نوعی دچار تخریب احساسی میشود؛ از این منظر اثری ضد احساسات تلقی میگردد چرا که حس همذات پنداری مخاطب را بر نمی انگیزد بلکه با نمایش تصاویری عریان از خشونت و خون، بی آنکه درجه بندی سنی روی فیلم صورت گرفته باشد، احساسات او را جریحه دار می کند و بی واسطه به ضد خود بدل میشود؛ بعبارتی دیگر، ”پایان نامه” فیلمی ضد درام محسوب میشود که هرگز به ریشه یابی این همه تجاوز و زشتی نمیپردازد و تنها به دنبال این نکته است که به بهانهی تردید جنبشی سیاسی روی نتایج انتخابات ۸۸ و اعتراض پیدا و پنهان عده ای قلیل، به هدف اصلی خود نزدیک شود. اتفاقا یکی از ضعف های عمده این فیلم، حذف قصه در جریان روایت آن است که صرفا با تمرکز روی هیجان و تعلیق ناشی از حضور بدمن ماجرا در دل شهر و نمایش صحنه های تعقیب و گریز تلاش میکند مخاطب اثر را تا پایان نگه دارد. فیلمساز کوشیده تمامی شورش ها و خرابکاری های پس از انتخابات را به مهره های غربی مرتبط سازد و با انتخاب یک فرد با هیبت جیمزباند و چهره کریه بعنوان بدمن ماجرا(محمدصادقی)،از درون جمع کثیف و حیوانی که رهبرشان گویی به واسطه گناهان مرتکب شده به نوعی بیماری پوستی مبتلاست، تمامی تقصیرات و کشتارهای اخیر را برگردن بیگانگان بیندازد و دولت ایران را از آن مبرا سازد.این نگاه یکسویه و جهت گیرانه به معذل حساس و روز جامعه، شدیدا مخرب است؛ اگر ابراهیم حاتمی کیا پس از سالها فیلمسازی و فعالیت دلسوزانه در عرصه سینما اینک انتقاد سیاسی می کند و از درون نظام حرف میزند بدین خاطرست که به بلوغ فکری و روحانی در این ساحت رسیده و در بلوغ احساسی گیر نیفتاده است. وی خودش را وسط گود میگذارد و بعد واکنش نشان میدهد بیآنکه به قشری خاص توهین کند و برای مهره ای دولتی با ذکر مصداق بخواهد نسخه بپیچد. وقتی در فیلمی مثل فیلم مورد بحث، عناوینی چون آقازاده مطرح و مستقیما اسم شخصیت های مهم سیاسی آورده میشود، آن اثر تاریخ مصرف پیدا میکند و خیلی زود فاسد میگردد؛ نه در حال کارایی دارد و نه آیندگان به سراغ چنین سوژه هایی خواهند رفت و این عین از کوزه شکسته آب خوردن است. وقتی چهار جوان ساده دل قصه با اندیشه ها و تفکرات متفاوت و بعضا سطحی بعنوان نمایندگان جامعه جوان ایران که به واسطه اخذ تاییدیه پایاننامه روزبه(حامد کمیلی) از استاد بهرامی(شریفی نیا)در دهان گرگ های خفته جامعه قرار میگیرند، لحن فیلم آشکارتر و صریح تر از قبل میگردد و هدف از ساخت این فیلم عیان میشود. جوانانی که خیلی ناخواسته درگیر فضای تروریستی داستان میشوند و یکی پس از دیگری به طرز فجیع و چندشآور قربانی میگردند.مسلما ورود به حریم خصوصی افراد و قلمروهای ممنوعه این تبعات را به دنبال خواهد داشت ولی ای کاش کارگردان روی همین مفهوم وفادار می ماند و به مضامین عمیق تری میرسید. چه معنی دارد که دانشجو برای تایید پروژه اش توسط استاد، در کوچه و خیابان به دنبال او راه بیفتد و حتی تا پاسی از شب او را زیر نظر بگیرد و بعد بخواهد از ارتباطات او سوءاستفاده کند! اگرچه در این مسیر ماهیت اصلی استاد دانشگاه افشا و به عنوان عنصری خرابکار به مخاطب معرفی میگردد ولی به منطق داستانی خدشه وارد میکند و روابط علی و معلولی را زیر سوال میبرد.واقعا حضور آن زن همراه استاد(مریم کاویانی) چه کمکی به پیشبرد قصه میکند جز اینکه با خلق شخصیتی اغواگر به شکلی مضحک، فیلم را در حال و هوای تریلرهای نوآر(Thriller-Noir) قرار دهد. در آن جمع دانشجویی، گویا روزبه نقش پررنگ تری نسبت به بقیه دارد. شاید به همین خاطر است که معترض تر از دیگران به نظر میرسد. البته ادای دیالوگ های اعتراض آمیز او به شرایط وقت جامعه، خیلی پرداخت خوبی ندارد و پرواضح است که صرفا خواسته های کارگردان اثر را بلغور میکند بیآنکه به آن اعتقاد راسخی داشته باشد. نمونه بارزش در لحظه شروع فیلم قبل از تیتراژ ؛ ”رای ما را بالا کشیدند صدامون در نیاد” یا جایی دیگر در ماشین به مهره دولتی می گوید: ”با تو هم هستیم دارند می کشندمون” حتی نامزد او، ترانه(چکامه چمن ماه) هم که معتقدست در انتخابات تقلب رخ داده و در سکانسی در ساختمان بی اسباب(نماد خلوتگاه جوانان بریده از جامعه)، خیلی رو بر سر این موضوع با دوستش، آذر(بهاره افشاری) درگیری لفظی پیدا میکند، کاریکاتوری و نمایشی جلوه می کند؛ دختری که ساده لوحانه از شوخی های موذیانه نامزدش میگذرد و کورکورانه از عقیده اش(البته اگر اعتقادی در کار باشد) دفاع میکند. حتی کامران(هادی دیباجی) هم در قالب شخصیتی منفعل و بزدل، از خود اراده ای ندارد و زخم هایی که در طول فیلم برمیدارد بیانگر روحیهی به شدت آسیب پذیر اوست و در نهایت هم خیلی دردناک زیر ماشین منافق له میشود.از زبان خودش؛ موافقان دستم را شکستند و مخالفان پایم را گاز گرفتند. این در شرایطی است که دست و پا مهم نیست بلکه روح آدمی باید جهت خود را پیدا کند تا جذب هیچ حزب و جناحی نشود و همواره به سمتی گام بردارد که طرف حق است و اعتقادش را با قلوب الهی پیوند زند و به قول دکتر فیلم با حضور قابلقبول و اندک داریوش ارجمند با این مضمون : من طبیب جسم آدم ها هستم و برای روح شان کاری از دست من بر نمی آید و خطاب به مهره دولتی، اعتقادی که در راه خدا باشد، ارزشمند است. با نگاهی اجمالی به سرنوشت این چند جوان برگزیده فیلمساز در”پایان نامه”، در مییابیم که آنها شخصیت های محافظه کاری هستند؛ محافظه کار نه بدین معنا که عقیده خود را پنهان نگه دارند بلکه بدین معنا که اندیشه و اعتقادشان قوامی ندارد و خیلی زود بسته به شرایط رنگ میبازد و چه بسا آنها هم مرتکب بیاخلاقی شوند. صرف با ادای چند دیالوگ و چند تکه کلام نمی توان طرف مقابل را صاحب اندیشه دانست. چون حرف باد است و سریع در گذر تندباد حادثه صورت خود را عوض میکند.این نوع محافظه کاری که حقیقتی در خود نگنجانده عین بی اخلاقی محسوب میگردد و اینجاست که به انتخاب غلط فیلمساز از شخصیت های محوری اثر خود پی میبریم و بسیار تاسفبار است که کارگردانی بدون شناخت و معرفت نسبت به کاراکترهایش، بخواهد موضوعی جنجالی را محور فیلم خود قرار دهد. به همین دلیل علیرغم هدف بزرگ داشتن، در سطح و پوسته خود میماند. حالا که شخصیت های محوری فیلم قوام نیافته اند و سرجای خود نایستاده اند، ضرورت ایجاب می کند که خود کارگردان دست و آستین اش را بالا بزند و در قالب شخصیت فرهاد، همکار روزبه در آژانس وارد کارزار نبرد خیر و شر شود؛ حامد کلاهداری که از قضا شخصیتی کمیک برای خود خلق کرده و با واژه های سردار و سرهنگ شوخی اساسی میکند، برای لحظاتی خنده را بر لبان بهت زده مخاطب قرار میدهد. نوع پوشش و گریم وی که تلویحا و چه بسا غیرفیلمنامه ای خود را حامی یکی از جنبش های سیاسی وقت معرفی میکند دیری نمی پاید که او هم سرنوشت جوانان فیلم را پیدا میکند و از این منظر بر این حقیقت صحه می گذارد که این جنبش، بهانه ای آشکار برای جنایات پشت پرده است که دامن همه ی افراد موافق و مخالف نظام را خواهد گرفت.
یکی از مضامین مهمی که نسبتا قابل قبول در فیلمنامه پرداخت میشود، تقابل نفاق و محافظه کاری است. پس از آنکه منافقان(مزدوران وابسته به غرب از دیدگاه فیلمساز) یکی از مامورین خود و در واقع بدمن ماجرا را مامور ازبین بردن جوانان ناظر اعمال خود میکنند به طور موازی یکی از سربازان نظام(کامران تفتی) که قرار بوده از دور بدون دخالت ، خرابکاران را زیر نظر داشته باشد تا به موقع بتواند در لانه جاسوسی آنها نفوذ کند، برای نجات جان آن جوانان(که همانا سرمایه ملی مملکت هستند) از دستورات مافوق تسبیح به دست خود (میرطاهر مظلومی) سرپیچی میکند و به صورت خودجوش و مختاروار به مقابله با مهره ی دست نشانده غرب برمیخیزد. این مهره دولتی،کاوه گویی به جمله زیر ایمان آورده است؛ به پا خیزید که نااهلان به کارند *** همه مردان عاشق سربدارند کاوه معتقدست و به آنچه ایمان دارد عمل می کند بدون اینکه به موضعش در نظام توجهی داشته باشد و این همان معنای بسیج است؛ بسیجی یعنی معتقد و متعهد به اخلاق. اگر مافوق از او می خواهد که چشمانت را بر روی حقیقت خون دادن جوانان ببند تا به ریشه فساد و نفاق برسند و به قول خودشان امنیت ملی را برقرار کنند، وی واکنش نشان میدهد چون این عقب نشینی را با عقایدش سازگاز نمیبیند و حفظ جان و حرمت هم وطنانش را در هر شرایط سیاسی-اجتماعی جامعه بر خود واجب می داند. به راستی که اعتقاد راسخ و محکم، اعتقادی که برای خدا باشد به هیچ وجه آسیب پذیر نخواهد بود حتی اگر هزاران مانع خودی و بیگانه بر سر راه انسان قرار گیرد. وقتی کاوه جان بر کف، خود را در مقابل گلوله های منافق قرار میدهد و با تمام وجود بی هیچ چشمداشتی از جان جوانان مملکت خود دفاع میکند و به نوعی چراغ هدایت آن جمع میشود، دیری نمی پاید که خودش هم به دستور مافوق توبیخ و شخص دیگری(علی اوسیوند) مامور کنترل و مهار او میگردد. درست همان حرکت های غیرانسانی که مخاطب از مهره های بیگانه مشاهده میکند به طور موازی و علنی از حامیان نظام و مملکت خویش هم به شکلی دیگر میبیند. درواقع شاید بهترین معنا و مضمون ”پایان نامه” را بتوان در قرین شدن رفتار نیروهای اجنبی و خودی جستجو کرد؛ اجنبی با هیبتی ترسناک و صورتی کریه قصد نابودی جوانان آینده دار مملکت را دارد و نیت شان، خوفانگیز کردن فضای جامعه و ایجاد رعب و وحشت در دل مردم و تخریب احساسات ایشان است (تیراندازی، تصادف، انفجار و حتی هتک حرمت) تا بتوانند به مقاصد شوم و پلید خود نائل شوند. حال تصور کنید که بدمن ماجرا که ذره ای فرصت اندیشیدن به طرف مقابلش نمیدهد و سریع اسلحه می کشد، چطور ممکن است یکدفعه مهربان شود و اینقدر نرم و باعطوفت با خانواده های این جوانان همدردی کند. هرهدفی هم که داشته باشد نمی تواند خشونت بی پایان و لبریز خود را برای حتی لحظه ای پنهان کند و این عملا به بی منطقی و عدم انسجام قصه فیلم برمیگردد. از طرفی دیگر، نیروهای خودی حاضرند برای رسیدن به ریشه های فساد و لانه خرابکاران، عده ای بی گناه را طعمه قرار دهند و با گذشتن از جان و ناموس آنها به اهداف پشت پرده و خارج از حوزه ی دید مردم و ریشه کن کردن عوامل ناسازگار و نامطلوب داخلی و خارجی دست یابند. شاید در یک نگاه گذرا، نیت و انگیزه این دو جناح خیلی با هم متفاوت باشد ولی مسیری که این دو برگزیده اند، تفاوت چندانی باهم ندارد و حرف اول را جنگ و خونریزی میزند. این مضمون و نگرش می توانست با قصه ی پروپیمان و منسجم و کارگردانی حساب شده، غنی گردد و حداقل واکنش تند و منفی منتقدان را به همراه نداشته باشد. منتقدان محترم سینما دلسوزترین افراد این عرصه میباشند و به استثنای عده ای اندک از آنها، خصومتی با سینماگران ندارند.وقتی فیلمسازی ساحت و موضوعی ملتهب را برای فیلم خویش برمیگزیند و قصد دارد حرف بزرگ بزند باید بر فوتوفن موضوع تسلط داشته باشد در غیراینصورت قطعا باید بین قلم منتقد و تفکر کارگردان اصطکاک ایجاد شود وگرنه باید حوزه نقد را بوسید و از جریان سینما حذف کرد. درست از لحظه ای که اتومبیل شخصیت منافق فیلم در خیابان های تهران در حالی که یکی از جوانان قصه را زیر میگیرد، چپ میکند فیلم به پایان خود میرسد ولی همین صحنه ها تسلسل وار تا آخر فیلم تکرار میشود بی آنکه منطق دراماتیکی پشت آن باشد و صرفا بهانه ای است برای خلق نماهای سرشار از توحش که به کارگردان، این امکان را میدهد تا شخصیت های بیشتری را از داستان حذف کند؛ گویی تمام جوانان این شهر به دست یک حیوان انسان نما(یک فرد) از روی زمین نیست شده اند و همین موضوع، باورپذیری اثر را بیش از پیش زیر سوال میبرد. اینکه سهل انگارانه تمامی آشوب ها، انحرافات و نا امنی های موجود در جامعه ی ایران پس از انتخابات ۸۸ را به غرب بچسبانیم و تحلیلی جامعهشناسانه-روانشناسانه بر این نگرش نداشته باشیم و صرفا تصویری زمخت و خونآشام از بیگانه در اذهان عموم خلق کنیم، خیلی به عمق فاجعه کمک خاصی نمی کند و همچون آتشی زیر خاکستر میماند که با یک جنبش و جرقه چه از داخل و چه از خارج ممکن است فوران کند و شعله هایش، دامن خیل وسیعی از جامعه را دربرگیرد. در بین صحنه های اکشن فیلم، صحنه های تعقیب و گریز سه اتومبیل تواما در اتوبان های تهران خیلی قابل توجه و اثرگذار از کار درآمده است و زحمت فراوان فیلمساز در آن به وضوح نمایان است. سه اتومبیلی که بیانگر تقاطع سه تفکر و سه دیدگاه است؛ چه بسیارند جوانانی که بین افراط و تفریط اسیر شده اند و راه فرار ندارند جزاینکه خود را آلوده و قربانی یکی از این دو جناح باطل کنند. در کلام آخر آنچه پس از تماشای فیلم جنجالی ”پایان نامه”} البته بستگی دارد که منظورمان از واژه جنجالی چه باشد!}در ذهن مخاطب باقی میماند، نگاههای سرشار از عقده و نفرت شخصیت محوری و باقیمانده ی فیلم نیست که حرکت و جنبشی از وی در طول اثر تصویر نمیشود بلکه تصاویر تهوعآور و چندش آور از سرنوشت عده ای جوان ظاهربین و احساسی است که تاوان تفکرات و عقاید باطل عده ای جاهل و انسان نما را در پایاننامهی زندگی خود میدهند. تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف *** مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی نگارنده : ایمان آئینه دار
نقد شماره ۲ ) چرا «پایان نامه» نمی فروشد؟! زیع بلیط در ایستگاه های مترو، چهارراهها و حتی ارسال به درب منازل هم تا به امروز برای عوامل فیلم سینمایی «پایان نامه» کارگشا واقع نشده و پس از گذشت بیش از دو هفته از آغاز اکران این فیلم رقم فروش آن نه فقط برای موافقان که برای مخالفان آن هم تعجب برانگیز بوده است. حتی مخالف ترین مخالفان فیلم «پایان نامه» که در هنگامه رونمایی و اکران این دومین ساخته حامد کلاهداری در جشنواره فیلم فجر، همه جوره از خجالت آداب و ترتیب نقد و نقادی درآمدند هم پیش بینی نمی کرد این فیلم در گیشه با چنین شکستی مواجه شود. استدلال هم مشخص بود؛ تنها یکی از برگ برنده های متعددی که «پایان نامه» در دست داشت، برای فروش یک فیلم در گیشه کفایت می کرد. از موضوع حساس و مرتبط با حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری گرفته تا جنجالهای حین ساخت و رونمایی فیلم در جشنواره و از همه مهمتر حمایت تمام قد مدیران سینمایی از آن. اما گویی هیچ یک از این موارد برای «پایان نامه» مثمرثمر واقع نشده و آنچه امروز بعنوان کارنامه این فیلم در گیشه به ثبت رسیده است برای هیچ کس قابل پیش بینی نبود. از سلیقه هنری تا استاندارد سینمایی اگر از پیگیران تحولات سینمای ایران در سالهای قبل و پس از انقلاب بوده باشید، حتماً بارها با این کلیدواژه در تحلیل کیفیت برقراری ارتباط مخاطبان با یک فیلم مواجه شده اید که «مخاطب ایرانی غیرقابل پیش بینی است.» این گزاره البته ریشه در رفتارشناسی جمعی ما ایرانیان دارد و در مقیاسی بزرگ تر بارها شاهد شگفتی آفرینی همین جماعت در عرصه های تأثیرگذاری چون انتخابات بوده ایم. اما این غیرقابل پیش بینی بودن تا حدی می تواند تکیه گاه یک تحلیل صحیح پیرامون چرایی استقبال و یا عدم استقبال مخاطبان از یک فیلم و یا هر اثر هنری دیگر قرار گیرد. پس باید کمی جدی تر به این مقوله پرداخت و نباید از یاد برد که سینما فراتر از سویه هنری که مستقیم با سلیقه سینماگر و مخاطب در ارتباط است و چندان فرمول بردار نیست، سویه ای صنعتی هم دارد که معادلات و اصولی کاملاً روشن دارد و برای رسیدن به حد «استاندارد» ناگزیر از رعایت آنها هستیم. با این مقدمه شاید بتوان جدی تر به دنبال پاسخی برای این سوال بود که چرا «پایان نامه» نمی فروشد؟ «پایان نامه» از چه می گوید؟ فیلم سینمایی «پایان نامه» به زعم عواملش یک فیلم سیاسی است. فیلمی که می خواسته حرفهای متفاوتی پیرامون پشت پرده حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری بزند و در این راستا هم در مرحله پیش تولید و انتخاب عوامل با مشکلاتی مواجه شد. همین موانع هم طبیعتاً اجازه فعلیت یافتن بخشی از پتانسیل حرفه ای و بالقوه سینماگران برای مشارکت در این پروژه را نداد. اتفاقی که حامد کلاهداری آن را مسبب تحقق یافتن تنها بخشی از آنچه از ابتدا در ذهن داشته، خوانده است. اما آنچه از محصول نهایی برمی آید نشان دهنده این است که چند گام پیشتر از مرحله انتخاب عوامل هم این پروژه دچار معضلی اساسی بوده است؛ فیلمنامه پایان نامه که به قلم برادر کارگردان و بعنوان نخستین تجربه به رشته تحریر درآمده است آنچنان رویایی و شانه به شانه تخیل نوشته شده است که تبدیل آن به یک فیلم تأثیرگذار و دیدنی به این سادگی ها مقدور نبوده است. فضای بشدت متأثر از سینمای هالیوود در نگارش دیالوگها و فضاسازی های غریب، چنان برگرده فیلم سنگینی می کند که مخاطب ایرانی که بخش عظیمی از آنچه فیلم قصد تحلیل آن را دارد(حوادث پس از انتخابات) از نزدیک درک کرده است را پس می زند و امکان برقراری ارتباط اولیه برای درک روایت را از او سلب می کند. پس نمی توان از این مخاطب خرده گرفت که چرا حرفهای مهم فیلم را نادیده گرفته و خرده ایرادات ساختاری را بر سر فیلم می زند! تمهیداتی که جواب نمی دهد جدای از محتوای الکن، فیلم «پایان نامه» در ساختار هم نتوانسته اتفاقی نو در سینمای ایران رقم بزند و جز در مواردی که پشتیبانی های مالی دست عوامل را برای خلق صحنه های پرخرج بازگذاشته است هیچ حرکت تأثیرگذار و قابل ملاحظه ای از سوی کارگردان و بازیگران آن مشاهده نمی شود. اشاره می کنم به تمهیدات کارگردان برای خلق فضای رازآلود در برخی قسمتهای فیلم که بیشتر یادآور تجربه های ناموفق و دست و پاشکسته سینمای وحشت در سال های اخیر سینمای ایران است. یا کافیست کیفیت بازی بازیگران این فیلم را در قیاس با دیگر فیلمهای خودشان به داوری بگذارید تا مشخص شود تعجیل و اصرار در به سرانجام رساندن سریع یک فیلم تا چه حد می تواند برای حاصل آن مضر باشد. همه این ها اما ناظر به متن فیلم بود، ناکامی «پایان نامه» از منظری دیگر هم قابل بررسی است. جای خالی صداقت! باید اعتراف کنیم عوامل فیلم «پایان نامه» اگر هیچ دستآوری با ساخت و اکران آن برای سینمای ایران نداشته باشند، همین که باب ساخت فیلم های سیاسی را باردیگر و با صراحت بیشتر در سینمای ایران گشوده اند کاری بس مهم انجام داده اند که البته استمرار آن نیاز به مساعدت و همراهی بیش تر سینماگکران و مدیران دارد. اما این بخشی از داستان است؛ اینکه فیلم «پایان نامه» به دلیل محتوای تند و تیز سیاسی مخالفان بسیاری دارد و احتمالاً در مسیر تبلیغ با سنگ اندازی و دشواری هایی مواجه بوده است را نمی توان کتمان کرد، اما در این بین واقعیت دیگری هم وجود دارد که نادیده انگاشتن آن یک طرفه به قاضی رفتن است. حامد کلاهداری همچنان در آغاز راه است و این جسارت که در دومین تجربه کارگردانی خود فیلمی این چنین حساس را روی پرده سینماها فرستاده است، خود محل تحسین است اما باید پذیرفت که این جسارت تیغ دو دمی است که به همان میزان که می تواند پیشبرنده باشد، خاصیت برندگی هم دارد و می تواند ذوق و استعدادهای بسیاری را در او کور کند. مخالفان «پایان نامه» از همان نخستین روز اکران فیلم در جشنواره به صورت آشکار (و به تعبیری صادقانه!) مخالفت خود با محتوا و احتمالاً کلیت این فیلم را فریاد زدند (هرچند خروج برخی از ایشان از دایره ادب و انصاف نه فقط قابل تأیید نبود که تأسف برانگیز بود) اما در مقابل عوامل فیلم در اقدامی عجیب فضایی متظاهرانه برای جذب مخاطب برگزیده اند که به هیچ عنوان نمی توان در تحلیل چرایی رویگردانی مخاطبان از فیلم آن را نادیده گرفت. حتماً در روزهای اخیر تیزرهای تلویزیونی و تبلیغات میدانی این فیلم را دیده اید. متأسفانه تنها چیزی که از این تبلیغات درک نمی شود محتوای واقعی فیلم است و به تعبیر دیگر عوامل فیلم برای جذب مخاطب از بنیانی بهره گرفته اند که اتفاقاً در فیلم داعیه بی بنیانی آن را دارند! این یعنی عبور از «صداقت». دوستان و عوامل فیلم «پایان نامه» خود متوجه این امر هستند که با فاصله گرفتن از اصل خود در بعد تبلیغاتی، چنان تصویر ناصحیحی از خود ارائه کرده اند که مخاطب از همه جا بی خبر اگر با پیش فرض این تبلیغات پا به سالن تاریک سینما بگذارد جز بهت و تعجب عایدی دیگری نصیبش نمی شود چراکه عوامل فیلم مخاطب خود را دور زده اند. بی تردید این بی صداقتی در تبلیغ اگر اصلی ترین عامل شکست ایشان در گیشه نباشد یکی از مهمترین هاست. و اما حرف آخر با وجود تمام این واقعیتها اما همچنان باید منتظر ماند، چراکه اکران فیلم «پایان نامه» همچنان ادامه دارد و با آغاز پخش تیزرهای تلویزیونی احتمالاً حال و روز بهتری در آینده خواهد داشت. حامد کلاهداری همچنان در آغاز راه است و این جسارت که در دومین تجربه کارگردانی خود فیلمی این چنین حساس را روی پرده سینماها فرستاده است، خود محل تحسین است اما باید پذیرفت که این جسارت تیغ دو دمی است که به همان میزان که می تواند پیشبرنده باشد، خاصیت برندگی هم دارد و می تواند ذوق و استعدادهای بسیاری را در او کور کند. نکته دیگر اینکه حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری هم ای کاش متوقف به این فیلم نماند، چه اینکه این موضوع پتانسیل بسیار بالایی برای احیای سینمای سیاسی در ایران دارد و می توان امید داشت که در آینده نزدیک با تدبیر مدیران و جسارت فیلمسازان حرف های بسیار ناگفته مانده از این حوادث، بر پرده سینماها به تصویر درآید و مانع تکرار رویدادهایی از این دست در آینده و در سطح ملی شود. —————————— منبع : تبیان
۱۹ خرداد ۱۳۹۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران ویج]
[مشاهده در: www.iranvij.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]
-
گوناگون
پربازدیدترینها