تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836477795
خواجه عبدالصّمد شیرین قلم «شیرازی»
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نقاش كه كارش به كارهای رضا عباسی شباهت فراوان دارد ساقی بزمین نشستهای را كشیده است كه شراب میریزد لباس و طرح و صورت و درخچههای اطراف و ابرها همه ایرانی است و... هنرمند نامدار ایرانی پایهگذار مكتب نقّاشی مغولی (ایران ـ هند) ( ...خواجه عبدالصمد شیرینقلم از شیراز است اگرچه این فن را پیشتر از زمان ملزامت میدانست اما با كسیر بینش شاهنشاهی رتبه والا یافت و صورت او روی بمعنی آورد و شاگردان استاد از آموزش او پدید آمدند ... )(1) در سالهای پیش در بازار بمبئی اثری سیاه قلم عرضه شد كه حاوی امضای استاد عبدالصمد شیرازی بود امضا در بالای نقاشی طرف راست قرار داشت و بختی خوانده میشد صاحب آن یك نوابزاده ثروتمند از نواحی هند بود كه قصد داشت این اثر را همراه با بسیاری اشیاء قدیمی دیگر بفروش برساند. اگرچه امضا را دیده بود اما بخوبی نمیدانست كه عبدالصمد در تاریخ هنر ایران و هند دارای چه مقام ارجمندی است، دانشمند هنرشناس دكتر موتی چندرا رئیس موزه پرنس آفویلز بمبئی درباره اصالت این اثر شك مختصری داشت اما آنرا بدون تردید شاهكاری در فن صورت سازی و نقاشی سیاه قلم میدانست و معتقد بود كه استاد هركه بوده در كارخود تسلط كامل داشته است نقاشی روی كاغذی اجرا شده بود كه بواسطه رطوبت و عدم مواظبت پوسیده و حاشیهای تا حدودی ضایع گشته بود اما بخود نقاشی هیچ لطمهای وارد نشده بود. نقاش كه كارش به كارهای رضا عباسی شباهت فراوان دارد ساقی بزمین نشستهای را كشیده است كه شراب میریزد لباس و طرح و صورت و درخچههای اطراف و ابرها همه ایرانی است و روی لباس ساقی نیز طراحیهائی صورت گرفته است. دربالا و پائین و پشت صفحه جمعأ سه رباعی و نیم از خیام نوشته شده كه میتوان آنرا دلیل برین دانست که این برگ یا ورقی از یك كتاب خیام بوده است و یا ورقی از یك مرقع: چن دو مصرع روی صفحه از عرض صفحه كوتاهتر است در هر دوجا دو مستطیل كوچك بازمانده را تذهیب كردهاند و این تنها موردی است كه درین نقاشی رنگآمیزی بكار رفته و بخصوص رنگ آبی سیر آن درخشندگی و جلوهای خاص دارد. سه رباعی خیام عبارتست از: گوشم به نی و رباب باشد دایم میلم بشراب ناب باشد دایم آن كوزه پر از شراب ناب باشد دایم گر خاك مرا كوزهگری كند تا از كف اندوه شرابی نخورم هرگز بطرب شربت آبی نخورم تا از جگر خویش كبابی نخورم نانی نزنم بر نمك هیچ كس بخرام بسوی سبزهزار رو لب جوی برگیر پیاله و سبو ای دلجوی صدبار پیاله كرد و صدبار سبوی كین چرخ كه صورت بتان مهروی و آنها كه بشب مدام در محرابند ... آنها كه كشنده شراب نابند ساقی ـ احتمالأ كار عبدالصمد كه برای نخستین بار چاپ و منتشر میشود اگرچه بنده نتوانستم این اثر را خریداری كنم اما این توفیق را داشتم كه صاحب اثر آنرا بمن سپرد و اجازه و اختیار داد كه از آن عكسبرداری كنم و تحقیق كنم كه تا چه حد اصالت دارد و این سبب شد كه بنده درباره نقاش بزرگوار ایرانی تحقیق زیر را تهیه و نقش پرارزش عبدالصمد شیرازی و میرسیدعلی تبریزی را در پیریزی نقاشی مغولی هند ارزیابی كنم. نقاشی مغولی هند كه بدان هندوایرانی هم خطاب میشود یكی از پردامنهترین و غنیترین سبكهای نقاشی اسلامی است و شاید در سراسر جهان اسلام از لحاظ تعداد اثرهای برجای مانده بینظیر باشد. نقاشیهای سبك مغولی با این خصوصیات: برداشت اشرافی، روح حقیقتطلبی و سادگی حاوی اصالت نقاشی ایرانی و ابداعات نوین نقاشی اروپائی نیز و بود و بهمین دلیل سالهاست كه مورد توجه و علاقه صاحبان ذوق لطیف قرار گرفته است. اگرچه مهمترین عامل تشكیل دهنده این مكتب مینیاتور ایرانی است (2) اما خطاب هند و ایرانی بدان نمیتوان كرد زیرا همانگونه كه اثرات نقاشی چین در نقاشی ایرانی سالها هویدا و آشكار بود درین آثار نیز روح مینیاتور ایرانی قرنها برجای ماند(3) اما این عقیده یعنی مقایسه اثر هنری چین در مینیاتور ایرانی و اثر مینیاتور ایرانی در نقاشی هند درست نیست زیرا در ایران نقاشی چینی به نقاشی ایرانی روح نوینی داد و چون مورد علاقه فاتحان مغول بود رونق یافت اما مدتی بعد ادبیات فارسی كه در خلق اثرات هنری عاملی موثر بشمار میرفت راه نوینی را ارائه كرد و همین عامل یعنی التزام نقاشی مغولی با ادبیات فارسی هند، برهم زننده این مقایسه است كه در فوق بدان اشاره شد، نقاشی، كتابسازی و ادبیات مانند خوشنویسی و تذهیب درجهان هنری دوران صفوی و دوران مغولی هند با هم بستگی فوقالعاده داشتند و همبستگی هنری ایران و هند درین عصر فقط بر پایه نقاشی و مینیاتور استوار نشده بود بلكه زیربنا و شاهستون این همبستگی زبان و ادبیات فارسی بود كه درهردو محیط هنری مشترك بود. گذشته از عامل مهم و اصلی سازنده این مكتب كه نفوذ همهجانبه ایران بر هند در عصر بایران است درین سازندگی عوامل دیگری نیز وجود داشته است كه باید بدان اشاره شود. از آن جمله وجود نقاشی و مینیاتور درعصر پیش ازمغول و آثار برجای مانده از مكتبهای نقاشی دیگر هند در آستانه ظهور سبك مغولی است كه بخصوص این عامل دوم پیش ازهر عامل دیگر در سطح مساوی با اثرات هنری اروپائیان ولی كمتر از اثران هنری ایران در تكوین این مكتب مؤثر بود. از اواسط قرن 15 میلادی 25 نقاشی متعلق به یك نسخه خطی خمسه امیر خسرو دهلوی برجای مانده است كه در گالری فریرواشنگتن نگهداری میشود این اثر را میتوان قدیمیترین اثر مصور ادبیات فارسی هند دانست درین نقاشیها كه بر پایه مینیاتور ایرانی پیش از صفویه تهیه شده اثرات نقاشی هندی بخوبی هویداست از آنجملهاست سبك رنگآمیزی كه برخلاف سبكهای اسلامی آسیای غربی شدید و تند است و همین مایه رنگآمیزی سبب شده است كه اثر احساسی قصه شدید و موثر باشد، چشمهای بادامی به چشمهای ایرانی مشابهت ندارد، درحالیكه طرز تزیین صفحه، قاب كردن شعرها در چهارخانههای دوخطی و بعضی خصوصیات دیگر بیننده را بیاختیار بیاد نسخ متعلق به عصر اینجو در شیراز میاندازد (قرن چهاردهم میلادی) در بعضی آثار هنری مصر نیز بعضی ازین خصوصیات بچشم میخورد و امكان دارد كه تجارت میان دو كشور سبب یك مبادله هنری شده باشد. آنچه مسلم است اینست كه درین نقاشی اثرات مهم نقاشی بومی هند (غارهای الورا غار شماره 33) بخصوص در چشمهای بادامی كشیده زنان دیده میشود (6). تاریخ این نقاشی بایك خط نستعلیق خام نوشته شده خطی كه درآن عصر در هند شناخته نبوده و درایران نیز كه مولد آنست پیش از سال 1450 نمیتوانست وجود داشته باشد. تعیین محل تهیه این نقاشیها بسیار مشكل است و فقط بعضی از خصوصیات آن (از جمله گل و گیاهان زیبا كه آنهم متعلق به سبكهای مختلف در سراسر هند است) به سبك دكنی شباهت دارد، فقط سبك معماری است كه میتواند تا حدودی بیننده را رهبری كند درین رهبری نیز نتیجه تقریبی و محدود است و محل اجرای اثر ناحیه وسیعی است از دكن تا دهلی و ازسوی غرب تا جونپوروملوا. آئین هندو، آئین بودا و آئین چین هیچیك با هنر مشکلی نداشتند و ازینروست كه در معابد هندو در كتابخانههای هند اینهمه اثر هنری بدیع میتوان یافت ولی این اثرهای بدیع كمتر بصورت نقاشی كتاب بصورتی كه جهان اسلام عرضه داشت ارائه شد بنابرین نمیتوان گفت كه با علاقمندی اكبر و پدرش همایون و ورود چند استاد ایرانی نقاشی مغولی هند پایه گرفت و گسترش یافت، نقاشی درهند وجود داشت و بهمین دلیل سبك مغولی تحت تأثیر هنر بومی و محلی خیلی زود راهش را از هنر ایرانی صفوی جدا كرد اما ارائه اثرهای مهمی كه دراین راه با مكتب هنری ایران همگامی داشتهاند مشكل است و گاهی این سختی و اشكال بجائی میرسد كه انسان ناچار میشود اعتراف كند كه استادان نقاش ایرانی مبدع این مكتب بودهاند لاغیر، اما این درست نیست، درمیان نواحی مختلفی كه محل نشوونمای مكتبهای مختلف نقاشی هند بودهاند دكن و ارجستان درخشندگی خاص دارند، دكن ازین لحاظ كه در قرن شانزدهم میلادی مقر فرمانروائی سلسلههای اسلامی سهگانهای بود كه در احمدنگر، بیجاپور و گلكنده حكومت داشتند و متحدأ دولت بزرگ امپراتوری و بیجانگر Vijianagar در جنوب هند را منقرض كردند (1565) بیجاپور و احمدنگر علاوه بر اینكه مقدم هنرمندان هندو را كه از وییجانگر رانده شده بودند گرامی داشتند بدعوت هنرمندان ایرانی هم مبادرت كردند و بطوری كه میدانیم بعضی از پادشاهان محلی دكن با پادشاهان صفوی روابط بسیار دوستانه داشتند و همین روابط سبب شد كه علاوه بر زبان فارسی و آئین شیعه، نقاشی ایرانی نیز دردكن نفوذ كند نفوذی كه از لحاظ زمانی بر نفوذ هنر ایران بر دربار مغولان هندبرتری و تقدم دارد. مینیاتور از یك نسخه خطی خمسه امیر خسرو دهلوی اواسط قرن 15 میلادی. از احمد نگر فقط یك اثر مهم برجای مانده است كه امروز در دفتر پونا (درغرب هند 200 كیلومتری بمبئی) حفظ میشود (7) و كارش به كار نقاشی مورد بحث ما از بیجاپور شبیه است از بیجاپور آثار مهمی برجای مانده است اعم از نقاشی چهره و اندام (پرتره) نقاشی رویدادها (صحنه) و نقاشی دیواری و سقف كه از خصوصیات آن بكار بردن رنگ سفید و آبی است به وفور. درینجا فقط به معرفی یك نمونه كه حامل آثار برجستهای از نقاشی عصر صفوی است میپردازیم: این نقاشی از مجموعه راگینی است (8) وسال تهیه آن باید در حدود 1570 باشد و یكی از پرتحركترین و سرزندهترین آثار هنری هند است كه بخوبی میتوان با مشاهده آن احساسهای گوناگون مرد و زن را دریافت درین اثر جز لباس نارنجی زن كه البته در هند معنی و مفهوم خاص دارد همه چیز ایرانی است (9). درختها، گل درختها و ساختمانها همه اثر نفوذ نقاشی صفوی را مجسم میسازد با این تفاوت كه درین همه عوامل هنری دست بدست هم داده و یك حالت قوی عشقی و عاطفی راخلق كرده و شكل درختان هلال شكسته در زیر طاقها و گنبدها و نیمكت بزرگ كنار صحنه و صراحی شراب این احساس را بوجود میآورد كه عاشق و معشوق در گوشهای جدا از جهان خارج بسر میبرند و وسیله خوشی و لذت نیز برایشان فراهم است در حالیكه مرد با تمنا دست زن را گرفته است، زن تحاشی میكند. در راجستان سرزمین راجپوتها نیز اثرات هنز چهرهنگاری ایرانی هویداست واین اثر از دوراه یكی از سوی جنوب دربار پادشاهان دكنی مسلمان و یكی از شمال دربار سلاطین دهلی و بابریان به ثمر رسیده است. ازلحاظ بررسی كه مادرپیش داریم نام راجه رایسینگ (نیمه دوم قرن 16) قابل ذكر است وی از متحدان اكبر بود و چون از طرف اكبر مأمور فتح دكن گردید سالها در جنوب هند بسر برد و سرانجام احمدنگر را گشود و بخانه خود در راجستان شهر بیكانیر بازگشت وی از لحاظ هنردوستی وتوجه به ادبیات مانند اكبر بود و همانگونه كه نقاشی سبك مغولی را امپراتور اكبر تأسیس و تقویت كرد راجه رایسینگ نیز در تقویت سبك راجستانی كه اكنون از معروفترین سبكهای نقاشی هند است كوشش داشت اما مؤسس این سبك و هنرمند ارزندهای كه دربار هنری راجه را رونق داد از جنوب آمده بود نه از ایران نام وی نورمحمد بود وی یك نفر مسلمان بود و بدون شك ایرانی بود. بطوری كه ذكر شد در راجستان و دكن نقاشی هند سابقه داشت تنها چون هندیان كاغذ را نمیشناختند كارها در روی پارچه، حاشیه لباسها، چوبهای دیوار و سقف عرضه میشد. یكی از قدیمیترین نقاشیهای راجستانی كه درآن اثر شدید هنر ایران نمایان است پرتره راجهای دیگر از راجستان است دست و پاو حالت راجه و تذهیب بالای صفحه كاملأ ایرانی است در حالیكه اسلحه و لباس و حالت پرتحرك آن نو است و لباس قرمز یك تخته راجه بر زمینهای تیره كه بدان استحكام خاص میبخشد هندی است. این نقاشی را در سال 1606 تهیه كردهاند و باحتمال قریب به یقین كار نورمحمد است. اكنون با ذكر این مقدمه وارد بحث اصلی خود كه پایهگزاری مكتب نقاشی مغولی است میشویم. امیران خاندان بابر نیز مانند عموزادگان خود بخصوص الغبیگ و بایسنقر و سلطان حسین كه درخشانترین عصر هنری ایران را پدیدار ساختند به هنر و ادبیات علاقه فراوان داشتند و وجود بعضی از آثار بهزاد و دیگر هنرمندان ایرانی در مجموعههای هند دلیل براین است كه این پادشاهان هنردوست و هنرشناس بودهاند، بررسی كتاب با برنامه كه توسط بابر سرسلسله این خاندان نوشته شده است این مدعا را بثبوت میرساند كه بابر با اینكه در سراسر زندگی خود گرفتار جنگ و گریز بود از هنر و ادبیات نیز بهرهوری میكرد، كتاب وی با برنامه كه در عصر اكبر به فارسی ترجمه و مصور شد حتی بدون تصویر نیز یك كتاب مصور است و نویسنده بادقت و ظرافت خاصی به توصیف واقعات و تشریح سرزمینها میپردازد و از هنر و هنرمندان نیز یاد میكند. از قدیمیترین نمونههای نقاشی دكن، آثار قوی سبك صفوی حدود 1570 میلادی همایون با مشاهده دستگاه هنری صفویان و كارگاههای نقاشی و كتابسازی در گوشه و كنار ایران از جمله تبریز بیش از پدر به نقاشی و رواج آن در هند شائق شد و بطوری كه خواهیم دید در صدد برآمد كه نه تنها آثار هنری ایران بلكه برخی از هنرمندان بزرگ ایران را نیز با خود به هند ببرد، شاید اگر همایون بناگاه كشته نمیشد و پادشاهیش كوتاه نمیبود سرنوشت نقاشی اسلامی هند رنگ دیگر مییافت و بیشتر ایرانی و اسلامیب اقی میماند. اما همایون در تصادفی غمافزا كشته شد و فرزندش اكبر بجایش نشست و این اكبر بود كه مكتب نقاشی اسلامی هند را پایه گزاری كرد اگر بخواهیم درباره این مكتب و نقاشیهای آن كنجكاوی بیشتر كنیم باید نخست خود اكبر را بشناسیم زیرا نقش وی درین تأسیس اگر بیشتر از نقش دو نقاش ایرانی میرسید علی و خواجه عبدالصمد نباشد با ایشان برابر است. اكبر درمیان پادشاهان مشرق از لحاظ توجه فوقالعاده به فرهنگ ممتاز است، شاید علت این امر محیط تربیت وی بوده است، پدرش علاقه فراوان داشت كه وی درس بخواند و خوب تربیت شود، اما اكبر تقریبأ بیسواد ماند در حالیكه بسیار علاقمند بود كه گفتههای پیشینیان را برایش بخوانند و وی گوش فرا دهد و با این استماعات پربركت از خود دانشمندی ژرف ساخت، اكبر فیلسوفی گرانقدر شد و تابجائی جلورفت كه درین عصر تاریك استبداد مذهبی و انجماد فكری آزادی مذهب را مطرح كرد و دین الهی را كه تلفیقی ظریف از همه ادیان بزرگ عصر بود ارائه داد. از سوی دیگر میتوان گفت كه اتفاقات عصر همایون در روحیه اكبر اثری بزرگ داشت. وی شنید و دید كه پادشاه دیگر اسلامی هند شیرشاه و حتی برادران پدرش برضد وی بودند و دانست كه آنچه سلطنت ایشان را در هند دوام و بقا خواهد داد اسلام نیست و این مطلب یعنی اتحاد امیران مسلمان در هند افسانهای است برباد رفته، ازاینرو پایه سیاست خود را برجلب علاقه هندوان نهاد و چون هیچ عاملی را بهتر از شناختن بهتر ایشان نمیدید، چون دانشمندی بیطرف و بلندنظر به بررسی ایشان و فرهنگ و آئینشان پرداخت، اكبر خود هندشناسی بنام بود و درین رهگذر سعی داشت كه هرچه میكند برپایه توجه به هند و فرهنگ هند باشد، ازینرو بود كه نقاشی مغولی زاده شد نقاشی و هنر ایران با اثری شدید از فرهنگ و هنر هند، اگرچه قدم اول كارگاه هنری و كتابسازی وی ساختن و ارائه كردن ترجمههای فارسی حماسههای هندی بود چهار مرحله توسعه نقاشی سبك مغولی در عصر اكبر بدین شرح بود: 1- دوران تهیه و مصور ساختن كتابهای بزرگ فارسی از جمله حمزهنامه و شاهنامه .... 2- عصر ترجمه و كتابت حماسههای بزرگ رامایانا، مهابهارت، هاری واسما، نالادامایانتی، كاتاساریت ساگارا و .... كه همه مصور بودند. 3- دوران تهیه و مصور ساختن كتابهای تاریخی معروف: تاریخ الفی، تاریخ خاندان تیموریه، اكبرنامه، با برنامه و ... از قدیمیترین نمونههای سبك راجستانی با آثار قوی سبك صفوی 4- عصر تهیه نقش چهره و اندام (پرتره)، بدستور شاه ازهمه رجال درباری تصویرهائی تهیه و در كتابخانه گردآوری شد. درباره زندگی عبدالصمد اطلاعات ما بسیار نارساست و آنچه هست از اكبرنامه و آئین اكبری و برخی كتابهای دیگر است، صاحب اكبرنامه مینویسد كه همایون پس از كسب اجازه از شاه طهماسب از راه تبریز عازم خراسان شد در تبریز نخست میرسیدعلی و سپس خواجه عبدالصمد را دید: نادره سحرآفرین خواجه عبدالصمد شیرینقلم نیز درین مدینه فاضله بملازمت استعسار یافت آن قدردان بارگاه هوشمندی را بسی پسند آمد و از عوائق روزگار نمیتوانست همراهی گزیند(10). همانگونه كه میرسیدعلی تبریزی هم نقاش بود و هم شاعر عبدالصمد نیز نقاش بود و هوشنویس، پدرش در شیراز وزیر شاه شجاع حكمران شیراز بود، درباره ورود این نقاش (كه باوجود اصرار همایون نتوانستند همراه وی به شرق عزیمت كنند) به كابل ابوالفضل صاحب اكبرنامه مینویسد: خواجه جلالالدین محمود را كه برسم رسالت پیش حاكم ایران فرستاده بودند و خواجه بجهت بعضی موانع در قندهار توقف نموده بود بازپس طلیبدید و خواجه عبدالصمد و خواجه میرسیدعلی كه در فنون تصویر و نقاشی یگانه آفاق و نادره ادور بود مصحوب خواجه سعادت بساط بوس دریافته، مشمول عنایت بیكران گشتند.)(11) در كتابخانه معروف بانكیپور (خدابخش) در پتنه در حاشیه یك نسخه اكبرنامه خطی اكبر با خط خود نوشته است كه در كابل من و پدرم (همایون) هردو تحت تعلیم عبدالصمد قرار داشتیم. درهمین شهر كابل بود كه نطفه تأسیس مكتب نقاشی مغولی (هندوایران) بسته شد و بفرمان همایون دو نقاش ایرانی كارگاه نقاشی خود را دائر كردند و با كمك چند شاگرد ایرانی و هندی نقاشی بزرگترین و نخستین اثر نقاشی هند و ایران: داستان امیرحمزه را شروع كردند(12) در هند پس از كشته شدن همایون، اكبر ولیعهد جوان را كه در دامنههای هیمالیا سرگرم جنگ بود به پایتخت فراخواندند و درین فراخوانی یك نقاش ایرانی احتمالأ عبدالصمد نیز شركت داشت و چهره اكبر را هنگام استماع اینی خبر كشیده است این اثر كه در موزه كلكته نگهداری میشود نیز از آثار كمنظیر در تاریخ نقاشی هند و ایرانی است، صورت اكبر كاملأ ایرانی كشیده شده است. در كشمكشهای نخستین هنگام بسلطنت رسیدن اكبر عبدالصمد متعلق بهمین دوره است كه دستگیری شاه ابوالمعالی را نشان میدهد. این نقاش هنرمند در دوران امپراتوری اكبر منصب چهارصدی كه یك درجه نظامی و اشرافی بود یافت و باردیگر اكبر تمرین نقاشی را آغاز كرد ابوالفضل در وقایع سالهای نخست سلطنت وی مینویسد: (درتصویر خانه بموجب اشارت عالی مشق تصویر میفرمودند و نادره كاران باریك بین چون میرسیدعلی مصور و خواجه عبدالصمد شیرینقلم كه از بیبدلان این فناند در ملازمت بودند ... )(13). دستگیری شاه ابوالمعالی در ابتدای سلطنت اكبرشاه ـ كارمسلم عبدالصمد عبدالصمد درسال 985 سرپرستی ضرابخانه امپراتوری را در فتح پورسیكری (پایتخت اكبر در نزدیكی اگره) برعهده گرفت و پنجسال بعد درسال 990 بفرمان اكبر به تعلیم نقاشی در دربار پرداخت این بار شاهزاده جوان «مراو» شاگرد استاد بود و آخرین شغل مهم عبدالصمد ریاست دیوان مولتان بود، اكبرنامه درباره وقایع سال 994 مینویسد: درینسال امپراتور مصمم شد كه برای هراستان دو حكمران اعزام دارد تا اگر یكی بدرگاه آید یا رنجور شود دیگری بكار پردازد و دیوان و بخشی نیز همراه ساخت (14). بدیهی است این فرصت یعنی عزیمت به گجرات برای خواجه فرصتی مغتنم بود زیرا گجرات از قدیم مركز ادب و هنر هند بود و با غرب از جمله ایران نیز ارتباط بسیار داشت. متأسفانه از آثار عبدالصمد آنچه بدست ما رسیده بسیار كم است. گذشته از حمزهنامه شاید قدیمترین اثر منسوب به عبدالصمد نقاشی معروف شاهزادگان خاندان تیموریه باشد كه درسال 1570میلادی تهیه شده و ابعاد آن بسیار بزرگ است (40×42 اینچ یعنی 106 در 112 سانتیمتر) این نقاشی نیز بروی پارچه كشیده شده و حاوی دهها صورت است. قسمتی از گوشه راست نقاشی در بالا و بخشی از صحنه در پائین صفحه نیز پاره شده و ازبین رفته است(15). زیباترین اثری كه اكنون از عبدالصمد دردست داریم مربوط است به كتاب بزرگ خمسه نظامی كه در نوع خود از پرارزشترین نسخ خطی مصور فارسی است این مجموعه نخست به دایسون پرینیز Dyson Perrins تعلق داشت و اكنون در موزه بریتانیاست خط آنرا خطاط نامی دربار اكبر عبدالرحیم نوشته است كه لقب عنبر قلم داشت و پایان كار سال 1593 است(16) یعنی سالهای آخر سلطنت اكبر، طبق نوشته ابوالفضل سیزده نقاش بزرگ دربار اكبر در نقاشی این كتاب سهیم بودهاند كه از آنجمله است عبدالصمد شیرینقلم، البته درین سالها عبدالصمد پیرو شاید بیش از هفتاد سال داشته است اما كاروی دارای درخششی بینظیر و پختگی اعجابآوری است. درپایان گفتار خلاصهای ازاظهارنظر هنرشناس معروف پرسی براون را میآوریم وی با اشاره به این نكته كه درباره هنرمندان ایران و هند برخلاف هنرمندان چین و ژاپن بسیار كم میدانیم عبدالصمد را این چنین معرفی میكند: « ... همایون كه شیفته كار عبدالصمد بود ویرا در كابل به لقب شیرین قلم چهارصدی داد و در ازای خدمات گذشتهاش از او تجلیل كرد احترامی كه اكبر نسبت به خواجه روا میداشت نه فقط برای تجلیل از مقام یك هنرمند بود بلكه ویرا ازاینكه معلم نقاشی خودش نیز بود سرافراز میداشت، اكبر عبدالصمد را به ریاست ضرابخانه شاهی رساند و وی كه سالها دراین مقام انجام وظیفه كرد در ضرب سكههای اصیل و زیبای عصر اكبر نقشی برجسته داشت، این سكهها گذشته از خلوص و عیار درست از لحاظ نقش نیز دارای امتیاز خاص است و اثرات هنری این سرپرست با ذوق در نقش و نوشته و شكل سكهها مشهود است،نوشتن شعر بر روی سكه كه یكی دیگر از مظاهر نفوذ فرهنگی ایران برهند است درین دوره آغاز شد و رویهمرفته سكههای عهد اكبر از لحاظ هنری بهترین سكههای هند بشمار میروند، آخرین شغل مهم وی ریاست دیوان مولتان بود یعنی امور مالی این استان زرخیز بوی سپرده شد ازین ببعد دیگر خبری از استاد نداریم، پسرش بنام شریف شاعری بنام شد و جهانگیر جانشین اكبر وی رابه لقب امیرالامرائی كه عالیترین لقب درباری بود مفتخر كرد جهانگیر از شریف تجلیل كرد، همانگونه كه اكبر از عبدالصمد تجلیل كرده بود.» 128-42-1 پاورقیها: 1- نقل از ص 77 جلد اول آئین اكبری ابوالفضل علامی چاپ نول كیشور 1882 ابوالفضل سپس استادان بزرگ نقاشی هند در عصر اكبر را كه شاگردان عبدالصمد بودهاند این چنین برمیشمرد: (سونته ـ بساون ـ كیسو ـ مكند ـ مشكین ـ فرخقلمان ـ مادهو ـ جگن ـ مهینس ـ كهمكیر ـ تارا ـ سانوله ـ هرینسورام.) 2- (اتینگوسن) پایه و اساس نقاشی مغولی را دو مكتب صفوی و شیبانی (در تبریز و آسیای مركزی) میداند درحالیكه پرسی براون بانظری عمیقتری مینویسد كه نقاشی ایرانی در قرن 14 در بغداد و واسط و بصره درخشید در قرن 15 در سمرقند و بخارا و هرات و در قرن 16 در تبریز، قزوین و اصفهان و هرات بود و این سه شهر نخستین یعنی بغداد و واسط و بصره ازین لحاظ درهنر نقاشی درخشیدند كه مركز اصلی فرهنگ و هنرایران ساسانی بودندو البته سمرقند و بخارا از لحاظ جغرافیائی و انسانی در قلمرو ایران بزرگ قرار داشتند، عوامل تشكیل دهنده مغولی نیز در هند از همین شهرها بخصوص تبریز و هرات و سمرقند به هند رسید: 5- این نظر اتینگوسن است كه البته درست نیست و اكثر هنرشناسان با وی همعقیده نیستند. 6- نقاشیهای پادشاهان و امپراتوران هند تصویر شماره 1. 8- Dhanasri Ragini تركیبی است از اشعار احساسی هندی و نقاشی ایرانی بایك برداشت هنری روان (Musical Mode) كه در دربار دكن توسط هنرمندان ایرانی و هندو تهیه شد ایرانیان از قلمرو صفویان آمده بودند و هندیان از قلمرو دولت هندی ویجاپور یانگر، آخرین دولت مقتدر هند و در جنوب، پیش از گسترش اسلام در جنوب هند. 9- بازیل گری Rajput Paintings تصویر شماره 2. 10و11- اكبرنامه ج1 ص 220 و ص292. 12- این عقیده پرسی براون است بیشتر هنرشناسان و مورخان عقیده دارند كه كار تحریر و نقاشی حمزهنامه در هند و درعصر اكبر آغاز شد نه در كابل و عصر همایون. 13- اكبر نامه ج3 ص42. 14- اكبرنامه ج3 ص 404 و ص 511. 15- پرسی براون تصویر شماره 60. 16- تصویری از صفحه آخر كتاب خمسه نظامیمتعلق به دیسون پرنیز كه اكنون در موزه بریتانیاست در ص 82 كتاب پرسیبراون چاپ شده در این نقاشی تصویر دولت در حال نقاشی و عبدالرحیم در حال خطاطی دیده میشود و البته نمونه خط خوش عبدالرحیم نیز در قسمت بالای صفحه بچشم میخورد. 16- نمونه كار عبدالصمد درین كتاب در ص 178 The Miniature Paintings and Painters of Persia India and Turky by F.R. Martin. لندن 1912 و تصویر شماره 36 در كتاب پرسی براون دیده میشود. سالهای سلطنت پادشاهان بابری هند كه بدیشان در مقاله اشاره شده است بابر 1530-1526. همایون 1530-1556 كه قسمت اعظم آن در تبعید و خارج از هند سپری شد. اكبر 1556-1605. جهانگیر 1605-1627.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2040]
صفحات پیشنهادی
sms : نازکتر از بلورم و نرم تر
خواجه عبدالصّمد شیرین قلم «شیرازی» · رفع بوی بد یخچال · معینی:نمی دانم قطبی کجاست!/ گفتند مشکل دارد نمی آید · نمایشگاه عكس «عاشورائیان» در تهران برپا شد ...
خواجه عبدالصّمد شیرین قلم «شیرازی» · رفع بوی بد یخچال · معینی:نمی دانم قطبی کجاست!/ گفتند مشکل دارد نمی آید · نمایشگاه عكس «عاشورائیان» در تهران برپا شد ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها