واضح آرشیو وب فارسی:تهران98:
نیما مسیحا از دردهایش می گوید!
نیما مسیحا از آن دست خوانندههایی است که تعدادشان در موسیقی ایران همیشه اندک بوده؛ خواننده تکنیکی و توانایی که از نظر قدرت صدایی با بزرگترین خوانندگان جهان قابل مقایسه است. او متفاوت است، دلایل این تفاوت را در مطلب زیر بخوانید نیما مسیحا اواخر دهه ۷۰ با خواندن آهنگی از بابک بیات در فیلم «دستهای آلوده» بهطور حرفهای وارد دنیای موسیقی شد و امسال در آغاز دهه ۹۰، جدیدترین آلبومش به نام «توهم» را روانه بازار کرد که جزو آلبومهای موفق امسال بود و همین اتفاق بهانهای شد تا گفتوگویی با این خواننده دوستداشتنی داشته باشیم. از تالار وحدت شروع کردم گفتن اینکه من از بچگی میخواندم یک حرف کلیشهای است و من فکر میکنم بیشتر خوانندهها از بچگی به خواندن علاقه داشتهاند من هم همینطوری بودم و علاقه زیادی به خواندن داشتم، این علاقه را هم از پدرم به ارث بردم. ایشان مشوق اصلی من بودند. صدای او نیز مثل من تنور دراماتیک است. در خانوادهای بزرگ شدم که به موسیقی خوب و فاخر اهمیت ویژهای میداد و من هم به همین علت بهمرور با موسیقی جهان و سبکهای مختلف آشنا شدم. در کنار این آشنایی تحصیلاتم که در رشته ادبیات بود نیز کمک زیادی برای شناخت قواعد شعری به من کرد. ورودم به عرصه موسیقی به این صورت بود که فراخوانی را در روزنامه همشهری دیدم که تالار وحدت برای تکمیل گروه کر هنرجو میپذیرفت. به تشویق خانوادهام رفتم و در این فراخوان و امتحانی که مرحوم حسین سرشار و آقای موسیسیان آن را میگرفتند، شرکت کردم و قبول شدم. بعد از آن بهعنوان وکالیست تنور شروع به خواندن در گروه کر تالار وحدت کردم و آواز کلاسیک را از مرحوم سرشار و تئوری موسیقی را از گرگی موسیسان آموختم. این قضیه تا سال ۷۲ ادامه داشت و بعد از آن یک وقفهای در خواندنم رخ داد تا سال ۷۷ که با مرحوم بابک بیات آشنا شدم و من بعد از آن خیلی چیزها را که در موسیقی پاپ آموختم از ایشان یاد گرفتم. اتفاقی که برای آلبوم اولم افتاد بعد از آشناییام با بابک بیات ترانهای را خواندم به نام «پروانگی» برای تیتراژ فیلم«دستهای آلوده» به کارگردانی سیروس الوند که خوشبختانه فیلم خوبی بود و سناریوی قوی داشت. استقبال مردم از فیلم باعث شد کار من هم دیده شود، این فیلم برای من سکوی پرتابی شد برای ورود به عرصه موسیقی پاپ. بعد از آن به فکر جمعآوری آلبوم افتادم البته در کنارش قطعاتی را برای صداوسیما میخواندم. نخستین آلبومم را به دلایلی منتشر نکردم اما خیلی از کارهایش را در صداوسیما اجرا کردم. این دلایل تغییر و تحولی بود که در موسیقی پاپ ما یکدفعه اتفاق افتاد، این تغییر گرایش خیلی از خوانندهها و آهنگسازها به موسیقی شش و هشت بود که جو بازار خراب شد. نمیدانم دردم را به کی بگویم از من نه در وزارت ارشاد حمایت میشود، نه در صداوسیما پس من بهعنوان یک خواننده چه کنم؟! چند نفر از خوانندهها هستند که از حمایتهای عجیب و غریب برخوردار هستند همان خوانندههای غیرمجاز که به جرگه خوانندگان مجاز کوچ نمودهاند، که آنها اول کلیپهایشان را در شبکههای ماهوارهای پخش کردند و بعد مجاز شدند درصورتیکه من هیچوقت اینکار را نکردم. اگر به کسی برنخورد میتوانم بگویم که بعضی از آنها حتی الفبای موسیقی را هم نمیدانند. موسیقی این افراد بازاری است و کسانی هم که از آنها حمایت میکنند یک نگاه کاملا بازاری دارند به همین دلیل سطح سلیقه مردم پایین آمده است. من باید خودم با پول خودم یک آلبوم را جمع کنم، درصورتیکه خوانندهای هست که در سال تعداد بالایی آلبوم وارد بازار میکند و آلبومش هم کاملا حمایت میشود و بهواسطه همین سرمایهگذاریها و پشتیبانیها خیلی هم طرفدار پیدا کرده است. اکنون کنسرتها و برنامههای ارگانی قبضه شده توسط این خوانندههاست و من که یک خواننده پاپ کلاسیک هستم سالی یکبار هم کنسرت ندارم. نمیدانم درددلم را باید به چه کسی بگویم؟ خیلی از خوانندههایی که همزمان با ما میخواندند و کارهای فاخر میکردند دیگر نمیخوانند و باقی هم کمکم کمرنگ میشوند؛ درحال حاضر ۶-۵ نفر از خوانندهها نماینده موسیقی پاپ ایران حتی درخارج از کشور شدهاند! و جالب اینکه وقتی صحبت از موسیقی فاخر میشود اسم ما چند نفر که اکنون کمکار هستیم گفته میشود. از خوانندگانی که سالهاست بهطور مجاز در این مملکت زحمت کشیده و موسیقی پاپ را زنده نگه داشتهاند پشتیبانی و حمایت نمیشود، واقعا جای سوال دارد، اینطور نیست؟ هرچه مد شود، مردم گوش میدهند درتمام دنیا خوانندهها در سبکهای مختلف وجود دارند و میخوانند و مردم طرفدار خوانندهای هستند که سبکش را دوست دارند ولی متاسفانه این در مملکت ما وجود ندارد، هرسبکی که باب و مد میشود همه به سمت آن میروند و مردم آن را از خوانندهها میخواهند درصورتیکه نباید اینطوری باشد و از نظر من این نوع محبوب شدن مدگونه مردود است. الان هم موسیقی هاوس، ترانس و رپ مد شده و خیلی از همان خوانندههای شش و هشت سبکشان را تغییر دادهاند. مردم باید در سلیقههایشان تجدیدنظر کنند و کمی به فکر موسیقی باشند مثلا در اتریش سلیقه مردم گوش دادن به موسیقی کلاسیک است چون تلویزیون و رادیوی آنها بیشتر موسیقی کلاسیک پخش میکند و مردم خواه ناخواه سلیقهشان به آن سمت میرود یا مردم ایتالیا اپرا دوست دارند چون مدام اپرا میشنوند. داستان من و کنسرتهای آنجا و اینجا خوانندههایی که الان درآمد خیلی خوبی از خواندن دارند بهخوبی هم حمایت میشوند، من خیلی از کارهای سخت و ارزشی صداوسیما را خواندهام اما حمایت نمیشوم، خود من هم نمیدانم چرا این اتفاق برای من و بعضی از خوانندهها افتاده است. من خوانندهای هستم که ۲ سمفونی از کارهای استاد مجید انتظامی را اجرا کردم و در ۵ کشور اروپایی با ارکستر سمفونیک تالار وحدت برنامه اجرا کردم. در فرانسه شهر استراسبورگ در سالن «پالودوکنگره»، بلژیک شهر بروکسل سالن «هانری لوبوف»، ایتالیا شهر رم سالن «گوفر دوپطروسی»، هلند شهر رتردام سالن «دولن» و سوئیس شهر ژنو سالن «ویکتوریا هال» جزو افتخارات بنده است. چرا در کشور خودم نمیتوانم کنسرت بگذارم. در کشورهایی مثل ایتالیا وقتی یک خواننده تنور و کلاسیک دارند کاملا حمایتش میکنند ولی در ایران… در حال تولید آلبوم جدیدی هستم چند هفتهای میشود که تولید آلبوم تازهای را آغاز کردم که احتمالا نیمه های سال ۹۱ وارد بازار خواهد شد. مسیری که در آلبوم توهم آغاز کردم را در این آلبوم نیز ادامه خواهم داد.همیشه بر این عقیدهام، هنرمند موفق هنرمندی است که براساس اقتضائات زمانهاش قدم بردارد و سعی می کنم این مولفه را در مسیر هنریام لحاظ کنم. «توهم» پلی میان موسیقی مدرن و فاخر بود در آلبوم توهم سعی کردم پل پیوندی بین موسیقی فاخر و مدرن و امروزی برقرار کنم. به همین دلیل به سمت اجرای قطعاتی رفتم که در عین برخورداری از مولفه های هنری موسیقی، از تازگی و به روز بودن مناسبی برخوردار باشند. در این آلبوم در کنار اجرای تعدادی قطعات ارکسترال، قطعاتی کاملا الکترونیک و با فضاهای هاوس و ترنس هم اجرا کردم و از نتیجه این حرکت بسیار راضیام. جا دارد تشکر ویژهای از دوست عزیز و ترانه سرای توانا بابک صحرایی داشته باشم که به نوعی مدیر هنری این آلبوم بود و سرودن تمام ترانههای آلبوم را نیز برعهده داشت و معتقدم یکی از نقاط قوت آلبوم توهم ترانه های زیبای بابک صحرایی است. گردآوری:تهران۹۸ منبع: مجله ایده آل / سیمرغ
اسفند ۴م, ۱۳۹۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تهران98]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]