واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: ايران و آمريكا بسوي صلحي پايدار؟
خبرگزاري انتخاب : شهير شهيد ثالث: اين برداشت كه دستكم بخشي از حكومت ايران از تلاقي دو حادثه، يكي پيام تبريك بي سابقه احمدي نژاد و متقابلا برخورد بسيار سرد اوباما در اولين كنفرانس مطبوعاتي با اين قضيه و سپس انتخاب رم امانوئل سخت ناخشنود است را مي توان از انتشار مقاله "دل بستن به سراب" در روزنامه جمهوري اسلامي كه با افكار برخي مقامات ارشد كشور نزديكي دارد دريافت. در مقاله مزبور احمدي نژاد به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و گفته شده كه آقاي احمدي نژاد از حوزه اختيارات خود پا را فراتر گذاشته و آنچه كه ايشان انجام داده اند در "قلمرو اختيارات رهبري مي باشد و رئيس جمهور نمي تواند وارد اين عرصه شود."
آزمايش موشكي سجيل (سجيل سنگ ريزه هائي است كه پرندگان به دهان گرفتند و با ريختن آنها بر سر فيل هاي سپاه ابرهه كه قصد تخريب كعبه را داشت لشگر او را از پاي درآوردند. حكايت مذكور در سوره فيل بيان شده است)، نقطه عطفي در صنايع موشكي ايران بشمار مي رود. يكي از معتبرترين نشريات هفتگي در زمينه مسائل دفاع يعني Jane’s Defense با درج مقاله اي در اين ارتباط، از قول يوزي (يا اوزي) رابين (Uzi Robin) مدير سابق برنامه موشك هاي دفاع بالستيكي اسرائيل مي نويسد: "برخلاف ديگر موشك هاي ايراني، سجيل تشابهي به هيچيك از موشك هاي كره شمالي، روسيه، چين و يا پاكستان ندارد. ]موشك سجيل[ نمايانگر جهشي در قابليت دفاعي ايران است. صرف نظر از موفقيت اين پروژه، اين موشك، ايران را در زمره ]كشورهائي[ قرار مي دهد كه داراي موشك هاي چند مرحله اي با قابليت دستيابي به موشك هاي بالستيك بين قاره اي هستند."
به گفته مصطفي محمد نجار، وزير دفاع و پشتيباني نيروي مسلح ايران اين موشك دو مرحله اي داراي دو موتور سوخت جامد مركب است كه ويژگي آن سرعت بسيار براي استقرار، پرتاب و خروج از محل پرتاب است. همزمان آقاي نجار اعلام كرد كه "آزمايش موشك سجيل از سال قبل برنامه ريزي و تنظيم شده بود و هيچ ارتباطي به تحولات اخير منطقه اي و بين المللي ندارد." اين سخنان اشاره اي بود تلويحي به جريان انتخابات در آمريكا و اينكه اين اقدام آنهم در اين مقطع به معناي دادن يك پيام به برك اوباما و اينكه چندان با اتكاء به محبوبيت خود گرد و خاك بپا نكند، نيست.
عقل متعارف و برخي قرائن نشان مي دهد كه آزمايش سجيل به خلاف گفته آقاي نجار حامل پيامي براي برك اوباما بوده است.
نخست اينكه هيچ ضرورت و اضطراري نبود كه درست در شرايطي كه اوباما جواب پيام تبريك آقاي احمدي نژاد را با انتخاب رم امانوئل داده دست به اين آزمايش زده شود بخصوص كه اخبار نشانگر آنست كه پست كليدي وزارت امور خارجه نيز ممكن است از طريق هيلاري كلينتون و يا دنيس راس در اختيار لابي اسرائيل قرار گيرد.
اين برداشت كه دستكم بخشي از حكومت ايران از تلاقي دو حادثه، يكي پيام تبريك بي سابقه احمدي نژاد و متقابلا برخورد بسيار سرد اوباما در اولين كنفرانس مطبوعاتي با اين قضيه و سپس انتخاب رم امانوئل سخت ناخشنود است را مي توان از انتشار مقاله "دل بستن به سراب" در روزنامه جمهوري اسلامي كه با افكار برخي مقامات ارشد كشور نزديكي دارد دريافت. در مقاله مزبور احمدي نژاد به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و گفته شده كه آقاي احمدي نژاد از حوزه اختيارات خود پا را فراتر گذاشته و آنچه كه ايشان انجام داده اند در "قلمرو اختيارات رهبري مي باشد و رئيس جمهور نمي تواند وارد اين عرصه شود." باين ترتيب آزمايش سجيل آنهم در اين مقطع نمي تواند اتفاقي و بي ارتباط با انتخاب رم امانوئل و سپس حوادث و شايعات مربوط به تصاحب پست وزارت امور خارجه كه اين روزها به رسانه هاي آمريكائي كشيده شده است، باشد.
خبرهاي جسته و گريخته مربوط به اينكه به خانم كلينتون سمت وزارت امور خارجه پيشنهاد شده است زنگ خطر را براي حكومت ايران به صدا درآورد. هيلاري كسي است كه در مرحله مقدماتي انتخابات از محو ايران از صحنه روزگار در صورت حمله اتمي اين كشور به اسرائيل سخن گفت، بحثي كه اصلا نه بر واقعيت استوار بود و نه ضرورتي داشت. البته اين سخنان از جهتي قابل درك بود چرا كه هيلاري كلينتون با راي دادن به لايحه ليبرمن، حامي افراطي اسرائيل، كه در آن سپاه به عنوان يك سازمان تروريستي شناخته مي شد قبلا موضع عقاب گونه خود را به نمايش گذاشته بود و اين در حالي بود كه اوباما از راي دادن به لايحه مذكور خودداري كرده بود.
شناسائي سپاه به عنوان يك سازمان تروريستي زمينه حمله به ايران را در قالب مبارزه با تروريسم آماده مي كند چرا كه براي نخستين بار در تاريخ آمريكا نيروي نظامي يك كشور به عنوان يك تشكيلات تروريستي شناخته شده است. برخورد با سپاه در حاليكه به گفته اي يك سوم اقتصاد كشور را در دست دارد و نفوذ سياسي آن با استناد به سخنان آقاي ذوالقدر مبني بر اجراي يك طرح چند لايه براي روي كار آوردن احمدي نژاد انكار ناپذير است، هيچ مفهوم ديگري جز حمله به ايران را در بر ندارد.
بن بست عجيب ايجاد صلح و آشتي بين آمريكا و ايران است كه مشكلي است دو طرفه.
حكومت آمريكا نمي تواند زير سلطه آنچه كه دو استاد آمريكائي والت و ميرشايمر آنرا لابي اسرائيل مي نامند باقي بماند و رابطه اش را با ايران بحال عادي درآورد. حكومت آمريكا محتاج تفكر جديدي است كه نظام موجود را نه بر پايه حفظ و بقاء سياستمداران (مآلا اتكا به منابع مالي لابي اسرائيل براي انتخاب شدن) بلكه منافع آمريكا شكل دهد. اين به آن معنا نيست كه در يك فضاي خيالي و ايده آليستي تصور كنيم كه ممكن است اسرائيل به كناري گذاشته شود تنها كافي است كه در چارچوب واقعيت ها از نفوذ جرياناتي مانند ايپك (AIPAC) كاسته شده و كفه قدرت به سمت لابي هاي يهودي مانند J Street كه ضمن حمايت از اسرائيل مدافع صلح و آرامش در منطقه هستند، سنگين شود.. انتخاب افرادي چون رم امانوئل، هيلاري كلينتون و يا دنيس راس نمي تواند چنين تحولي را در سياست خارجي آمريكا شكل دهد. شعار "تغيير" آقاي اوباما در صورتي كه وي پست هاي كليدي مانند وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و مشاور امنيت ملي را در اختيار جريانات نزديك به لابي اسرائيل قرار دهد، در حد شعار باقي خواهد ماند و بالاخره بر اثر يك جرقه وضعيت بي ثبات امروز به كوهي از آتش بدل خواهد شد.
از سوئي ديگر در ايران نيز آقاي احمدي نژاد و جريان حامي وي صرف نظر از اينكه چقدر قدرت و نفوذ در اختيار دارند بدليل اتخاذ سياست هاي غيرمنطقي صرفاً غيرضروري بدون كمترين شبهه قادر نيستند با هيچ حكومتي در آمريكا تا حصول آشتي و صلح بر سر ميز مذاكره بنشينند. آقاي احمدي نژاد با براه انداختن كنفرانس هالوكاست تحت تاثير عناصر تندرو كه تصور مي كردند با طرح مسئله هالوكاست، مسئله هسته اي ايران را حل كرده اند براي خود و كشور مشكل بزرگي را فراهم آورد. علاوه بر اين، طرح پي در پي شعار نابودي اسرائيل آنگونه كه در غرب رسانه ها از آن بهره برداري كردند، از احمدي نژاد فردي خطرناك ساخت كه در نتيجه آن به حكومت بوش- چني اين امكان را داد كه با تهديد دائمي ايران به حمله نظامي، سلسله اعصاب اقتصاد ايران را در معرض فشاري كاهنده و مستمر قرار دهند. سرمايه گذاري خارجي و داخلي از ترس آينده و بدليل احساس بي ثباتي ناشي از تهديدات دائمي آمريكا تقريبا به حالت سكون در آمد و چرخ اقتصاد هر روز كندتر شد. نهايت اينكه هيچ نيروئي در آمريكا قادر نيست با كسي كه شعار نابودي اسرائيل و نفي و بزير سئوال بردن هالوكاست را مي دهد بر سر ميز مذاكره نشسته و اگر هم بنشيند قادر نخواهد بود آنرا به سرانجامي مطلوب برساند.
در داخل نيز، كاهش ۶٠ درصدي قيمت نفت، شرايط نامساعد اقتصادي و تورم لجام گسيخته، سوء مديريت هاي دولت نهم همراه با ايجاد عكس العمل و آلرژي شديد در بخش بزرگي از جامعه بخصوص قشر جوان كه ناشي از نگاه از موضع بالا و "جناح محورانه" آقاي احمدي نژاد است (كه نمونه آنرا در جريان ماجراي كردان شاهد بوديم) كلا شرايط پر از مجادله اي را فراهم آورده است. مطمئنا از ٢٠ ژانويه كه اوباما كليد كاخ سفيد را تحويل مي گيرد روزگار را به نعل و به ميخ تا انتخابات دولت دهم سپري خواهد كرد ضمن اينكه از روز نخست به اعمال فشار بر ايران همت خواهد گماشت.
هر چند كه هيچ دولتي به اندازه دولت نهم به آمريكا چراغ سبز نشان نداده اما آنانكه شب و روز در فضاي سياسي در آمريكا پرسه مي زنند نيك مي دانند كه با وجود احمدي نژاد كسي در آمريكا قادر نخواهد بود (حتي اگر بخواهد) دست دوستي بسوي ايران دراز كند.
ايران هزينه سنگيني براي طرح و تكرار شعار نابودي اسرائيل كه بكلي پيش از دولت نهم بيسابقه بود (هر چند كه هيچيك از روساي جمهور ضديت خود را با اسرائيل پنهان نمي كردند) پرداخته و ادامه حضور تفكر فعلي ، سد محكمي در برابر آشتي دو كشور ايران و آمريكا است. بدون خروج آن از صحنه سياسي ايران ادامه همين وضعيت بي ثبات نه جنگ و نه صلح با آمريكا باعث از هم پاشيدن اقتصاد و شدت گيري نارضائي هاي عمومي بدليل برخورد از موضع بالا با مخالفان و تشديد فشار بين المللي بر روي ايران است.
جورج بوش بدليل سياست هاي يكجانبه گرايانه اش منفور بخش عظيمي از جامعه آمريكا و بخش عظيم تري در اروپا بود و با تكبر و نخوتي كه خود و شركايش با جهان روبرو مي شدند هرگز قادر نگرديد اجماعي جهاني عليه ايران را سامان دهد. اما تضمين مي كنم اوباما با خصلتي كاملا متفاوت و با لحني بكلي دگرگون پا به صحنه سياست جهاني خواهد گذاشت و در كمترين زمان جهان را عليه ايران بسيج خواهد كرد.
شهير شهيد ثالث
[email protected]
چهارشنبه 29 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 182]