واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: تكرار تاريخ
وبلاگ مسافر راههاي نرفته و نكوفته
وبلاگ مسافر راههاي نرفته و نكوفته
امثال طلحه و زبير كه در ابتداي راه، همراه پيامبر بودند و القاب دهنپركني داشتند (سيفالاسلام زبير و طلحهالخير)، به باجخواهي حكومت علي آمدند! يكي بصره را ميخواست و ديگري شهر ديگر!
عادت شده بود! هر كس به خلافت ميرسيد بايد حق و حقوق آنان را ميپرداخت! افتخار به چند ضربهي شمشير در ابتداي راه، موضوعي بود كه هنوز بابت آن از حكومت باج ميگرفتند!
فاصلهي طبقاتي زياد شده بود! عدهي قليلي ثروت جامعه را در اختيار داشتند! و جالب است كه اين عده با هم فاميل بودند!!!
اولين جنگ علي با باجخواهان حكومت كه انتظار پست و مقام داشتند رخ داد! جنگ اول در راه عدالت مبارزه با اسلام اشرافي و سرمايهداري بود! همانها كه دم از اسلام و قرآن و پيامبر ميزدند.
بهانهي اين گروه براي جنگ، خونخواهي خليفهي سوم بود!
از سوي ديگر معاويه كه از بنياميه بود، همان ابتدا دو شكست سنگين از مالكاشتر خورد! مالكاشتر جنگ تمام عيار معاويه با علي را پيشبيني كرد!
معاويه كه نگران از دست دادن حكومت شام بود، در نامهاي خطاب به علي ادعاي خونخواهي خليفهي سوم را مطرح كرد! و مدعي شد كه علي در جنگ جمل (مبارزه با اسلام اشرافي) تعدادي از مهاجرين و انصار نامدار پيامبر را كشته است و به اسلام هتك حرمت شده است!!
رسانهي سرمايهداري در اختيار معاويه بود! او با تطميع منبرنشينها، ناسزاگويي عليه علي را در ساختار تبليغاتي، نهادينه كرد! در ناسزا گويي به علي "بيبند و باري" ترويج يافت! (تاجايي كه گروهي پس از شنيدن خبر شهادت علي در مسجد، گفتند مگر علي نماز هم ميخوانده؟!)
جنگ اتفاق افتاد! در حالي كه چند ضربهي شمشير تا محو فتنه فاصله بود، ماجرا به حكميت كشيده شد. آنان كه علي را مجبور به پذيرش حكميت كردند، در حكميت شكست خوردند!
اينبار خرمقدسهايي مدعي علي شدند كه پيشانيهايشان از شدت سجده بر درگاه خداوندي، پينه بسته بود!
جنگ سوم علي با خرمقدسها بود!
وجه تشابه اين سه گروه فقط يك چيز بود! عدالت علي، دوران خوش آنان را پايان داده بود! آناني كه هر كدام به نحوي از حكومت اسلامي بهرهمند بودند، با آمدن علي راههاي استفاده از بيتالمال را مسدود شده ميديدند و به ناچار به بهانههاي مختلف به مبارزه با علي پرداختند!
چقدر شباهت دارد اين اوضاع به دوران ما!
آنان كه در ابتدا همراه انقلاب بودند و القاب دهنپركن يدك ميكشيدند، چون در دولت نهم به نوايي نرسيدند و حق و حقوقشان محفوظ نماند، از همان روز اول شروع كردند به جنگ!
گروه دوم كه نگران وضع موجود خودش بود، با تبليغات رسانهاي، اينقدر فحش و ناسزا گفتند كه رهبري آن را به "بيبند و باري" تعبير كرد!
بهانهاي كه در آن زمان خونخواهي خليفهي سوم ناميده ميشد، اينبار يك بهانه نبود! هر اتفاق در دولت نهم، يك بهانه بود براي فحاشي و عقدهگشايي آقايان!
گروه سوم هم خرمقدسهايي كه معلوم نيست چه ميخواهند و چه ميگويند! يك روز به نعل، يك روز به ميخ!
دكتر شريعتي در يكي از آثارش اشاره به موضوع جالبي دارد! مضمون سخنش در كتاب "چه بايد كرد؟" اين است:
"اگر شيعه امروز ببيند در جامعه از كساني كه علي در آن روزگار ضربه ميخورد ، ميجنگيد و مقابله ميكرد ، سر سازش دارد بايد در شيعه بودنش شك كند!"
طبق اين گفتهي دكتر شريعتي كه واقعاً نكتهي ظريفي است و بر اساس افزايش روزافزون هجمهي ناسزاگوييها و فحاشيها عليه دولت نهم از تير84 تا همين امروز، ميتوان نتيجه گرفت:
عدالت راه سختي است! اما آقاي رئيس جمهور، در اين راه سختي كه انتخاب كردي، بر عهدي كه با مردم بستي وفادار باش! همانگونه كه به لطف خداوند تا امروز ثابت قدم بودهاي!
ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم!
/انتهاي پيام/
سه شنبه 28 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]