واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: سن توماس آکویناس درسال ۱۲۲۴م در روکاسه کا (ایتالیا) بدنیا آمد. او در سن ۲۰ سالگی به فرقه دومینیکن میپیوندد .
دومینیکن و فرانسیسکن دو فرقه رهبانیت بودند که در قرن ۱۳پدید آمدند. پیروان این دو فرقه فلسفه های بزرگی را در اروپا ایجاد کردند. مانندتوماس و دکارت که دومینیکنی بودند و اکام و راجر بیکن که فرانسیسی بودند.
توماس تحصیلاتش رادر زمینه فلسفه و کلام در ایتالیا و پاریس به انجام رساند از همان ابتدا مورد توجه بود و در حدود سال ۱۲۵۷علی رغم مخالفتهای گروهی از استاد تمام وقت دانشکده کلام در پاریس پذیرفته شداما در سال ۱۲۵۹ او به رم آمد و به فعالیتهای علمی وکارهای سلک رهبانی دومینیکنی خود پرداخت .توماس درسال ۱۲۶۸ دوباره به پاریس آمد و به استادی مشغول شد در سال ۱۲۷۲به ایتالیا فرا خوانده شدتا در دانشگاه ناپل تدریس کند اما از اواخر سال ۱۲۷۳ براثر بیماری دست از تدریس کشید و در سال بعد در راه سفر به لیون در فوزانووا فوت کرد.عمده تالیفات او در آخرین دوره اقامتش در پاریس به پایان رسید. توماس آثار متعددی از خود در زمینه های کلامی فلسفی بر جای گذاشت.همچنین شرح هایی بر چند رساله کتاب مقدس و دوازده رساله ارسطو نگاشت.
توماس آکویناس بر کلام و فلسفه مسیحی تاثیر بسیاری گذاشت امروزه هم دیدگاههای او پیروانی معروف به نو تومیستها دارد.شرح همه دیدگاههای او از حد نوشتار ما خارج است.تنها به چند بحث مهم او اشاره میکنیم.
اول:رابطه عقل و وحی
توماس اصطلاحی تحت عنوان کلام طبیعی( به معنی کلامی متکی بر عقل) مطرح می کند.او ایمان را از عقل جدا میکند و برای هر یک منشا جاگانه قائل است بخلاف نظرات اشراقی که عقل را همچون وحی دریافتی از نوع اشراق می داند.توماس مشائی بوده و تحت تاثیر ارسطو ، ابن رشد (که در تفسیر آرائ ارسطو بسیار کوشید)و ابن سینا دیدگاهی مشائی داشتاو میگوید معارف دینی از وحی سرچشمه گرفته و اگر هم انسان نفهمد باید بپذیرد ولی فیلسوف تابع عقل می باشد و اگر از عقل استفاده درست شود ما را گمراه نمی کند.ما تا آنجا که می توانیم باید اصول ایمانی را تفسیر عقلانی کنیم یعنی کلامی ایجاد میکنیم که تفسیر عقلانی محتوای ایمان است.انسان باید سعی کند فهم عقلانی به آنچه ایمان دارد پیدا کند .اگر در مباحث فلسفی به نتیجه خلاف وحی رسیدیم معلوم می شود که عقل به خطا رفته و باید منشا خطای عقل را بیابیم.
دوم:راه شناخت ماورائ طبیعت
توماس معتقد بود که شناخت حقایق مابعد الطبیعه و خصوصا خدا بعد از شناخت طبیعت است یعنی به شناخت ما بعد التجربه قائل بودلذا برای شناخت خدا برهانی میتوان اقامه کرد که از معلول ما را به علت (خدا)برسانداو برهان وجودی آنسلم را از همین جهت مخدوش میداند.
توماس بر وجود خدا پنج برهان اقامه میکند مانند برهان محرک نامتحرک ارسطو ،برهان وجوب و امکان ابن سینا،
سوم:حدث زمانی جهان
توماس معتقد است جهان قدیم زمانی نیست ودلیل این مدعی را کتاب مقدس میداند .او عقل را در این مسئله ناتوان میشمارد چرا که دلایل عقلی با اتکا به ماهیت میباشد و هر ماهیتی فی نفسه ربطی به زمان ندارد یعنی خود ماهیت غیر زمانی است پس با استدلال حدوث وقدم زمانی جهان ا نمی توان اثبات کردو تنها باید بر کتاب مقدس تکیه کرد.
چهارم : شناخت
عقل فعال در نظر توماس در هر فرد انسان است .او معتقد به وجود مستقل عقل فعال در خارج فرد نیست و منکر نظر ابن سینا در این باب است.
توماس مفاهیم فطری را منکر است و ذهن انسان را خالی میداند .ذهن صورتهای حسی را از خارج می گیرد و عقل فعال انسان از آن صورتهای کلی می سازدپس در هر شناخت همیشه رابطه ای بین عقل و حس برقرار است.
این اجمالی از بعضی دیدگاههای توماس آکویناس بود.
تاثیر آکویناس در کلیسا
تعلیمات و آثار توماس تاثیر زیادی در حوزه کاتولیکی نهاد.اما در طول تاریخ موضع کلیسا وکیشیشان نسبت به آرائ و تعلیمات توماس با فراز و نشیب مواجه بود.سه سال پس از مرگ او اسقف تمپیر پاریس،بعضی از دیدگاههای شبیه توماس را نادرست شمرد ولی در دوران روشنگری عموما دیدگاههای او ستوده شد.در سال ۱۹۱۸ مقرر شد که طلاب کاتولیک دو سال فلسفه و چهار سال کلام بر اساس تعلیمات توماس آکویناس فرا گیرند.
شاید رواج وسیع و مجدد تومیسم در سال ۱۸۷۹ به واسطه انتشار بیانیه پاپ لئوی دهم بود ،این سند مهم کاتولیکی اندیشه های توماس را ستود.
نظرات توماس بعنوان دیدگاههای رسمی کلیسای کاتولیک(۱۹۱۴) منتشر گشت .
برای مطالعه در باره این فیلسوف و متکلم نامی درعالم مسیحیت کاتولیک به دائره المعارف های معتبر اروپایی رجوع کنید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]