واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: سینمانگار: غلامرضا خنده زمین: بعضی.ها می.گویند یا کیمیایی را دوست داری و سینمایش را می.پسندی و یا دوستش نداری و فیلم.هایش آزارت می.دهد. نمی.دانم این سخن تا چه میزان درست است و در پی تحلیل و تفسیر آن نیز نیستم. فقط می.خواهم بگویم حکایت آدم.هایی مثل من که کیمیایی را دوست دارند و فیلم.های اخیرش آزارشان می.دهد چیست؟!
اینکه یک فیلمساز خوب فیلم بد بسازد، جرم نیست. اینکه یک فیلمساز خوب چندین فیلم بد هم بسازد، جرم نیست. ولی اینکه کیمیایی این همه فیلم بد بسازد جرم است!
از همان روزهای جشنواره که «جرم» را دیدم تا امروز، و اصلا راستش را بخواهید از خیلی سال.های قبل.تر که کیمیایی را شناختم و آثار قبلی و بعدی.اش را دیدم، همیشه یک بغضی همراهم بود. بغضی که به خاطر آثار چند دهه اخیر فیلمسازیِ کیمیایی در گلویم خانه کرده بود و همچنان با من است. می.دانید میان کیمیایی که من دوستش دارم و کیمیایی که امروز فیلم می.سلزد تفاوت بسیار است.
من آرزویم این است که به جای فیلم.های لوده و دروغ.های جعلی که بر پرده.ی سینماهای ایران نقش می.بندد، فیلم.های مستقل و آثاری بیایند و فروش کنند که دست کم حرف و سخنی برای بیان دارند. «جرم» کیمیایی حرفی برای گفتن دارد و دوست دارم خوب بفروشد. اما واقعیت اینجاست که بر خلاف نقدهای مثبتی که سوی «جرم» روانه می.شود، «جرم» فیلم خوبی نیست. خیلی از دوستان و طرفداران کیمیایی که این روزها «جرم» را بازگشت به سینمای کیمیایی می.دانند و خوشحالند که پس از سال.ها فیلمساز مهم سینمایمان فیلمی خوب ساخته، سخت در اشتباهند. «جرم» بازگشت به سینمای کیمیایی هست، اما نه بازگشتی باشکوه. بیشتر شبیه به کپی.برداری از سینمای او می.ماند تا شبیه خود آن.
قصد ندارم در این یادداشت به نقد فیلم «جرم» بپردازم، بلکه می.خواهم به بهانه.ی آن، چند کلامی با طرفداران کیمیایی سخن بگویم. می.خواهم به آنان بگویم این فیلمسازی که این سال.ها و شاید در دهه.های اخیر به نام کیمیایی فیلم می.سازد، هرگز خود او نیست. و یا شاید اینکه کیمیایی.ای که من می.ستایم، نیست. ای کاش مار غلزی بود تا تقاضا می.کردیم این فیلمساز نازنین دستش را در کیسه.اش فرو می..برد تا اگر مار او را زد بفهمیم که او کیمیایی نیست و اگر او را نزد، باور .کنیم واقعا او همان کیمیایی.ای است که ما می.شناسیم.
منم چاقوم تو دستم بازه!!!
بزرگواران، دوستداران و طرفداران فیلم «جرم»
شاید نزدیکترین شاخصه.ی فیلم که می.تواند او را نزدیک به سینمای کیمیایی نگاه دارد همین دیالوگ.ها باشد، دیالوگ.هایی از جنس او و زبان او. که البته همیشه با او بوده است. اما این.ها هم نمی.تواند دلیلی باشد که من باور کنم کیمیایی شما، کیمیایی من باشد. می.شود از روی یک دست.خط رونویسی کرد. از رو نوشتن هرگز شبیه دست.خط اصلی نخواهد شد، اما در متن با یکی دو غلط همان است. آری، قصه.ی «جرم» و دیالوگ.هایش شبیه است، اما فیلم.اش هرگز.
وقتی می.گوییم چرا در فیلم پراید و پرشیا و کولرگازی دیده می.شود و یا اینکه بر روی دیوارنوشته شده است «سبوس برنج محسن». بر ما خرده می.گیرید که این.ها مهم نیست و حرف اصلی چیز دیگری است. اما من به شما می.گویم اینها بسیار مهم است و اگر چنین شده است ناشی از شلختگی و بی.حوصلگی است. شاید کیمیایی شما بی.دقت باشد، اما کیمیایی من، هرگز شتاب و عجله.ای ندارد و با دقت فیلم می.سازد. تازه بماند که برخی از دوستان می.گویند فیلمساز این کار را کرده تا با نشانه.های امروزه به ما بگوید زمان فیلم همین اکنون است و فقط به خاطر اینکه نمی.شود در حال حاضر این حرف.ها را زد زمان فیلم را به عقب برده است. من هیچ نمی.فهمم. شاید کیمیایی شما چنین کند، اما این تحلیل ببخشید ابلهانه، از کیمیایی من تبری می.جوید. کیمیایی من بلند حرف می.زند، از کسی ترسی ندارد و حقش را خودش می.ستاند. راست می.ایستد و ایستاده می.میرد و می.ماند. .
در پلانی از «جرم» که پسربچه.ی قهرمان، مشغول بازی فوتبال است و پدرش بعد از سالها به دنبالش می.رود و در آغوشش می.گیرد، بچه.هایی که داشتند با او فوتبال بازی می.کردند بیش از سه بار مستقیم زل می.زنند به دوربین. این دقیقا عین بی.توجهی و بی.کیفیتی است. این دیگر چه ربطی به سیاست و گذشته و حال و فردا دارد؟
کیمیایی من عاشق نماهای درشت است، نماهای درشت با حرف.های درشت. و این به خاطر نزدیکی به قهرمان.های داستان و حرف.های آن است نه به خاطر ناآگاهی و بی.توجهی. اما کیمیایی شما به نظر می.رسد سینما هم نمی.داند. کیمیایی من دانش آموخته مدرسه.ی فیلمسازی است، او با فیلم دیدن بر روی پرده.های لاله.زار فیلمساز شده است و سینما را نه از قاعده که از متن می.شناسد. اما کیمیایی شما چه کرده است؟ مگر می.شود هفت، هشت دقیقه گفت.گو را در نمای بسته دید، آن هم به صورت نمای مقابل و نمای معکوس و بدون حتی نمای معرف و تنها با تک نمایی خارج از صحنه. و بدون کارکرد. کیمیایی شما اصلا قاعده.ی سینما نمی.داند و دلیلی هم برای این تخطی از قواعد کلاسیک سینما نیز ارائه نمی.دهد. خواهش من از شما دوستدارن «جرم» این است که یکبار دیگر به دیدن فیلم بروید و اینبار فیلم را از صندلی.های جلویی سالن ببنید و دست آخر نیز در انتها برای فیلم دست بزنید. اما شک نکنید که چشم.هایتان خسته شده و کمی درد می.کند میگرنتان(اگر داشته باشید) عود کرده و سردرد آزارتان می.دهد. کجای سینما دیده.اید فیلمی آن هم با این ساختار، این همه نمای بسته داشته باشد. غالب نماهای فیلم، نمای درشت از صورت بازیگرها و در باز ترین حالت نمای متوسط آنهاست. جز چند پلان آن هم برای معرفی، دیگر هیچ نمای بزرگتری از اینها نمی.بینیم. مگر می.شود بیش از هشتاد درصد یک فیلم نمای بسته.ی بازیگر باشد.
کیمیایی من، بازی بازیگرهایش همیشه چشم.نواز و همدلی برانگیز است. اما کیمیایی شما چه طور؟ صادقانه بگویید آیا بازی پولاد در نقش قهرمان اصلی آثار دهه.ی اخیرکیمیایی.تان قابل دفاع و چشم نواز است. آیا بازی شبنم درویش در نقش ملیحه در «جرم»، زیبا و باورپذیر است؟ آیا از بازی پسربچه.ای که نقش فرزند رضا سرچشمه را بازی می.کند خنده.یتان نمی.گیرد؟ فیلمسازی که من دوستش دارم دیوار هم در آثارش نقش بازی می.کرد. چه برسد به یک پسربچه.. به راستی به جز حامد بهداد که قامت نقش بر تنش نشسته است و جز معدودی بازیگرقدیمی که غالبا خوبند، کدام نقش خوب است؟! کیمیایی من نه کارگاه آزاد بازیگری داشت نه هیچ.گاه بر روی سن و صحنه.ای جایزه و تقدیر و چیزی گرفت، اما همیشه در کنار تماشاگرانش پرستیده می.شد. همیشه استاد خطاب می.شد و بدون هیچ گارگاه آزاد و غیر آزادی درس می.داد.
آری، میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. کیمیایی من انسان نوستالژیکی است، دوست دارد در چشمان مخاطبش زل بزند و با قلب و روحش او را بخواند. اما کیمیایی شما انسان سالخورده.ای که با بی.حوصلگی و شلختگی فیلم می.سازد و بزرگ می.نویسد فیلمِ ِ مسعود کیمیایی. کیمیایی من فیلم خودش را می.ساخت، اما برای خودش نمی.ساخت. اینکه فیلمش چندمین ساخته.ی اوست مهم نبود. این مهم بود که این چندمین ساخته.ی او چگونه فیلمی است.
کیمیایی من هیچگاه دمده، کهنه و قدیمی نمی.شود، چه با حال و هوای امروز فیلم بسازد، چه در حال و هوای چهل سال پیش. اما کیمیایی شما دمده و تکراری است. کیمیایی من، خود به واقع یک کیمیا است، اما کیمیایی شما دست به خاک بزند ِگل می.شود.
اگر قرار باشد بهترین آثار سینمای ایران را برشماریم. از کیمیاییِ من، حداقل دو اثر شاخص را می.توان در آن میان نام برد. مگر می.شود از «قیصر» و «گوزنها» چشم پوشید و یا «داش آکل» و.... را نادیده گرفت. اما از کیمیایی شما شاید بتوان در بین آثار متوسط سینمای ایران به زور، چند اثری را جای داد. شاید «جرم» هم یکی از آن.ها باشد، فیلم بسیار متوسطی که توسط فیلمسازی ساخته شده که تنها اسم بزرگی را به همراه می.کشد.
بزرگوارن و طرفداران عزیز «جرم»، «جرم» را ببنیم ولی زیاد بزرگش نکنیم. «جرم» تنها رونوشتی از روی دست فیلمساز مهمی است که سالهاست فیلم خوبی نساخته است. باور کنید کیمیایی شما مدت.هاست که تمام شده است. حالا اگر کمی شبیه.تر به آن چیزی است که از قبل می.شناسید ذوق نکنید و جشن بر پا نکنید. عروسی را که برایش جشن گرفته.اید داماد ندارد.
اما کیمیایی من، هیچگاه تمام نخواهد شد. حال اگر بازهم فکر می.کنید من یاوه. سرایی می.کنم و غرض می.ورزم، خواهش کنید از کیمیایی خودتان که بیاید و دستش را در کیسه.ی مار قازی فرو کند تا اگر کیمیایی شما همان کیمیایی من است، ته نگاه و ته دل من و امثال من دیگر چیزی نماند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]