واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: به بهانه اكران خنك تابستاني يك سينماي « سي » يا « صد ساله » سقوط به سينماي دهه 40
فيلم سينمايي « پاك باخته » است كه صحنه به صحنه از روي فيلم فارسي « شادي هاي زندگي » كپي برداري شده است ...يا فيلم « سربلند » كه يك كپي كامل حتي فيلمبرداري به شكل سياه و سفيد همراه دوبله و صداگذاري شخصيت اول فيلم كه صداي « فردين » را برايش انتخاب كردند از فيلم فارسي « كوچه مردها » بود...اين جداي فيلم هاي به اصطلاح طنزي است كه اين روزها از فيلم هاي آن سوي آبي كپي برداري مي شود و در ليست اكران قرار مي گيرد...آيا ما در سي سالگي انقلاب به سينماي قبل از انقلاب بازگشته ايم
در يك محفل شعري افراد كه به ترتيب نام شعر خواني مي كردند غزل عاشقانه بود كه تند و تند از دهانشان مي ريخت موزون و ناموزون با قافيه و بي قافيه و قوي و ضعيف . .. دست آخر يكي از جوانان منتقد گفت كه در دوره هاي پيش شاعران به درد جامعه خود مي پرداختند اما در اين دوره تنها به عشق زميني و. .. كه يكي از صاحبنظران پاسخ جوان را با طعنه داد : خب عشق و عاشقي هم درد جامعه امروز است ديگر!
داستان فيلم سازي در اين دهه هم شده مثل شعر و شاعري آن انجمن . انگار تمام درد كارگردانان خلاصه شده در نشان دادن نماهاي اعياني و ماشين هاي آخرين سيستم و چشم و ابروهايي چله و كمان شده . كارگردان هم در تجويز دارو براي اين درد كم نمي آورد و چشم سته دارو تجويز مي كند; شريفي نيا به علاوه امين حيايي و مقدار مكفي ليلا اوتادي و... آنچه در تابستان گذشته روي پرده سينما رفت حاصل 100 سال فعاليت سينماي ايران بود . سينمايي كه روزي با حضور يك دوربين فيلم برداري توسط ناصرالدين شاه وارد ايران شد . حالا اين سينما پس از 100 سال و در دهه 80 در كارنامه اكران تابستاني خود فيلم هايي چون « زنها فرشته اند » « ده رقمي » « تيغ زن » « قرنطينه » و . .. را دارد كه هيچ گونه جاي دفاعي براي هرز نرفتن 100 سال گذشته نمي گذارد .
گنج قاروني ها به صف !
آنچه امروز روي پرده مي رود نتيجه تعهدات و اهدافي نيست كه اوايل انقلاب بيان شد تا هنر سينما در ايران ماندگار بماند. هنري كه بنيان گذار انقلاب همان ابتدا هم گفته بود كه با آن مخالف نيست بلكه با فسادش مخالف است . آنچه بعد از انقلاب مطرح شد اين بود كه سينماي قبل از انقلاب سينماي فاسدي بود كه غالب فيلم ها از جذابيت هاي رقص و آواز و حضور زنان براي جذب گيشه استفاده مي كردند. تا جايي كه بعد از ورود فيلم رنگي به ايران حتي فيلم هايي كه به صورت سياه و سفيد ضبط مي شد براي جذب تماشاگر هنگام تماشاي فيلم در نيمه هاي پخش داستان قطع و تكه هايي از رقص و آواز زنان به صورت رنگي پخش مي شد. پس از اقبال « گنج قارون » هم كه ساخت فيلم هايي از اين دست باب شد و به فيلم هاي گنج قاروني معروف شد; دختر پولدار و پسر گدا يا به عكس . (كه البته در حال حاضر سينماي ايران هم به وفور يافت مي شود!)
نمي توان به صراحت گفت آنچه امروز روي پرده مي رود همان سينماي فاسدي است كه بايد از آن دوري جست اما فيلم هاي گيشه پسند و رنگ و لعاب دار نشانگر بلا و مرضي است كه مثل خوره به جان فرهنگ اين كشور افتاده است . آنچه پرده هاي سينما در طول 30 سال انقلاب فرهنگي بيان مي كنند اين است ; با پيروزي انقلاب اسلامي سينما بعد از طي كردن زماني مقطعي در انتظار ماندگار شدن يا نشدن اين هنر عاقبت به فعاليت خود ادامه داد . بعد از گذراندن دهه طلايي 60 و 70 در ساخت فيلم هاي ارزشي سينما در دهه 80 به سمت و سويي رفت كه جذب گيشه به جاي انتقال مفاهيم انساني جز اولويت ها قرار گرفت .
اين فرزند خلف سينماي قبل از انقلاب است
شايد بد نباشد از بابت يادآوري هم كه شده چه به خودمان و چه آنان كه به خواب خرگوشي فرو رفتند بگوييم سينمايي را كه از در رانديم از پنجره وارد شد; سخن مجيد مجيدي كه مي تواند مرثيه اي باشد بر پايان يافتن اولويت انتقال مفاهيم ارزشي . آنهم وقتي فيلم هاي نكوهش شده قبل از انقلاب دستمايه ساختن فيلم هاي بعد از انقلاب شد. البته همان موقع هم كارگرداناني چون علي حاتمي و مسعود كيميايي و داريوش مهرجويي فيلم هايي ساختند كه در مقايسه با آنچه در آن زمان روي پرده مي رفت داراي موج روشنفكري بود. اگر چه بنا به علت ذكر شده مجبور بودند براي رساندن حرف خود و جذب مخاطب از حضوز زنان نيز به سبك و سياقي خاص بهره بگيرند.
حالا همان سينماي نكوهيده بعد از انقلاب بارها به صورت مستقيم و غير مستقيم دستمايه ساخت فيلم هاي سينمايي شده است . چه از اين جنبه كه برخي فيلم ها كپي از فيلم فارسي بود و چه فيلم هايي كه نگاه ابزاري به زن جهت جذب مخاطب را به ارث بردند. اين ميراث بجا مانده را مي توانيد در سر در سينماها و پوسترهايي كه تنها روي زنان فيلم مانور مي دهند به وضوح ببينيد. به نظر مي رسد اين سينما دارد به سمت فرزند خلف سينماي قبل انقلاب مي رود!
درباره استفاده از زن به عنوان ابزار كه اصلا احتياجي به ذكر نمونه نيست و اگر سر بچرخانيد به راحتي مي توانيد ببينيد اما بد نيست در اينجا به ذكر چند نمونه كپي رايت فيلم فارسي با سانسور رقص و آواز پرداخت .(شايد به علت همين سانسور باشد كه فيلمساز مجبور مي شود تمام بار فقدان صحنه هاي رقص را روي « صورت » ستارگان جبران كند.)
نمونه واضحي كه مي توان در اينجا نام برد فيلم سينمايي « پاك باخته » است كه صحنه به صحنه از روي فيلم فارسي « شادي هاي زندگي » كپي برداري شده است . اگرچه برخي از فيلم ها متعلق به گذشته است و برخي متعلق به همين چند سال اخير اما نمونه اي است نشانه خروار. البته لازم به يادآوري است كه چند فيلم ماندگار « مثل ميم مثل مادر » « به همين سادگي » « فرزند خاك » « آواز گنجشك ها » و... نمي تواند ضعف فيلم سازي ضعيف چند ساله اخير را بپوشاند و سند افتخار باشد براي سينماي ايران . آنهم براي صنعتي كه سالانه در ايران 70 فيلم توليد مي كند . كپي برداري از فيلم فارسي ها كماكان به صورت كلي و جزئي ادامه يافت . تاجايي كه مي توان به عنوان مثال به فيلم هايي چون ضيافت (كپي از فيلمي با بازي ايرج قادري ) عروس فراري (همسفر) گل يخ (سلطان قلب ها) گرگ و ميش (قيصر) و. .. نام برد.
يا همين فيلم « سربلند » كه يك كپي كامل حتي فيلمبرداري به شكل سياه و سفيد همراه دوبله و صداگذاري شخصيت اول فيلم كه صداي « فردين » را برايش انتخاب كردند از فيلم فارسي « كوچه مردها » بود...اين جداي فيلم هاي به اصطلاح طنزي است كه اين روزها از فيلم هاي آن سوي آبي كپي برداري مي شود و در ليست اكران قرار مي گيرد.
اين كپي برداري در شخصيت هاي سريال هاي تلويزيوني نيز يافت مي شود. نمونه بارز آن شخصيت مرده شور (با بازي جواد رضويان ) سريال « فرار بزرگ » بود كه چند سال پيش به مناسبت ايام دهه فجر پخش مي شد و كپي واضحي از فيلم فارسي بود كه مرده شور را « ميري » در فيلمي با همان شمايل و تكه كلام ها اجرا مي كرد. هرچند اين كپي برداري ها كه گويي عادي است و امري متعارف تنها از روي فيلم هاي ايراني قديمي ديده نمي شود. كار در كپي برداري از فيلم هاي خارجي نيز تا جايي رسيده كه يكي از فيلم هاي گيشه پسند (آتش بس ) با دو تا به اصطلاح ستاره محبوب بايد از روي خانم و آقاي اسميتي ساخته شود كه بارها از رسانه ملي آن هم با حذفيات بسيار زياد و اصلاحات خيلي واضح پخش شده است .
سكانس آخر; سينمايي رو به سقوط
مثل اينكه ديگر قرار نيست مثل دهه 60 و 70 چند كار ارزشي را در سال روي پرده سينما ببينيم . ديگر قرار نيست كارگردان و نويسنده اي به خودش زحمت بدهد تا تحقيقاتي روي عشيره ها انجام دهد و فيلمي به ماندگاري « عروس آتش » بسازد. حالا ساخت و ساز فيلم هاي سينمايي در چارچوب خانه هاي مجلل و ساكنان مجلل تر دست كمي از ساخت سريال هاي آپارتماني ندارد. تاجايي كه فيلم هايي نظير « زن ها فرشته اند » كاملا شايسته عنوان سينماي آپارتماني است . رواج چنين سينمايي بين كارگردانان و گيشه چنان با سرعت انجام شده كه كارگردان « نياز » ابايي از ساختن فيلمي چون « تيغ زن » ندارد و كارگردان فيلم هايي چون « شب روباه » و « شوخي » « ده رقمي » را روي پرده مي برد. موفقيت در گيشه اين سينماي شلم شوربا تا حدي است كه كارگردان ها حاضر مي شوند عنوان چنين فيلم هايي را در كارنامه خود ثبت كنند. شايد علت افول سينماي ايران در اين دهه عدم هدايت درست بودجه هاي هزينه شده براي تهيه و توليد فيلم است . اين افول تا جايي پيش مي رود كه مجيد مجيدي با تاسف مي گويد : « به اعتقاد من پرش سينماي ايران در جشنواره هاي جهاني دوران اوج خودش را پشت سرگذاشته و ما اكنون در دوره افول سينما هستيم ...ما شاهد اين هستيم كه سينماي هنري و مستقل رو به افول است و متاسفانه بيش از هر چيزي ما سينماي بي هويت را داريم . سينمايي كه چند سال پيش مي گفتيم صداي پاي ابتذال از آن شنيده مي شود امروز اين ابتذال را با تمام هيبتش در آن مي بينيم . سينماي ما فقط در ظاهر و شكل تغيير هويت داده ولي در باطن در همه عرصه هايش همان است كه بود. البته ابتذال ممكن است در خود وجهه معنوي و معرفتي اين سينما جلوه كرده باشد نه اينكه ابتذال فقط در سطح نمايش عشق هاي سطحي و غيره باشد بلكه در خيلي از مفاهيم و موضوعات ديگر نيز ديده مي شود . دهه هاي 60 و 70 مهم ترين دهه هاي سينماي ايران بودند . دهه 60 دوره سينماي نوين ايران بود و دهه 70 اوج سينماي دهه 60 بود اما اكنون دهه 80 دهه افول كامل براي سينماي ايران است . »
به نظر مي رسد سينماي فاخري كه برخي ها قولش را دادند و گفتند كه هم اكنون روي پرده است بدجوري گريبان فرهنگ را گرفته و او را به سمتي مي برد كه سمتي نيست . سينماي لنگان و بيماري كه نمي تواند نقشي در دفاع از خود و يا مقابله به مثل در جنگ فرهنگ ها و رسوخ در ملل با ابزار رسانه داشته باشد.
كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
وه كه بس بي خبر از غلغل چندين جرسي
ليلا باقري ـ برنا
نمي توان به صراحت گفت آنچه امروز روي پرده مي رود همان سينماي فاسدي است كه بايد از آن دوري جست اما فيلم هاي گيشه پسند و رنگ و لعاب دار نشانگر بلا و مرضي است كه مثل خوره به جان فرهنگ اين كشور افتاده است
سينمايي كه 30 سال پيش آنرا از در رانديم اكنون از پنجره وارد شده است
نگاه ابزاري به زن در بسياري از فيلم هاي سينمايي امروز رايج شده و اين را مي توان از سردر سينماها متوجه شد كه فقط روي زنان فيلم مانور مي دهند
شنبه 25 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]