واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: 2 مجرم در برابر يك آيينه
اگر از نگاه خود به دنياي جرم و مجرمان بنگري، گاه افسوس مي.خوري و گاه انگشت حيرت به دهان مي.گيري كه چگونه برخي مجرمان به ارتكاب انواع جرايم ريز و درشت عادت كرده.اند. عده.اي از مجرمان، جرم را عادت مي.دانند،. برخي ديگر به آن احتياج مي.گويند و بعضي نيز آن را افتخار مي.نامند. باور كنيد به همين سادگي!
با نگاه به هزاران هزار حادثه تلخ و شيرين گذشته مي.بينيم فردي به خود اجازه مي.دهد جان انسان.ها را بگيرد و در سويي ديگر، فردي با فروش كاخ دادگستري به چند خارجي، هنگام تحويل آن مدعي مي.شود كاه فروخته و اين فرد لقب «آرسن لوپن» ايران را به خود اختصاص مي.دهد.
آرسن لوپن يا مهدي بليغ يك سارق و كلاهبردار حرفه.اي بود كه اوايل پيروزي انقلاب اسلامي به اتهام خريد و فروش مواد مخدر اعدام شد. او زمان شاه، كاخ دادگستري را فروخت.نقب به دنياي مجرمان و اظهارات آنها در ارتباط با جرايمي كه مرتكب مي.شوند، هميشه جذابيت داشته است. به همين بهانه سراغ پرسابقه.ترين مجرم ـ كه اكنون چهره شناخته شده.اي در محاكم قضايي و انتظامي است ـ و كم.سن..ترين متهم رفتيم و با آنها به گفت.وگو نشستيم.
چند سابقه كيفري داري؟
راستش تعداد دقيق آن را به ياد نمي.آورم. از وقتي كه خود را شناختم به زندان رفت و آمد كرده.ام.
حدودا؟
سي.چهل باري مي.شود.
چند سال داري؟
فكر مي.كنم 62 سال.
مهم.ترين جرمي كه در پرونده.هايت ثبت شده است، چيست؟
سرقت، بدل.اندازي،.زاغ.زني، كلاهبرداري، نزاع، جعل،.خلاصه از هر كلاسه.اي كه مربوط به جرايم است، يكي را دارم.
آخرين بار كه دستگير شدي و به زندان رفتي؟
الان را بگويم؟
نه قبل از دستگيري.
سال 88 بود كه بعد از 7 سال آزاد شدم.
به چه جرمي دستگير شده بودي؟
آدم.ربايي. اما من كاره.اي نبودم. فقط تماس گرفتم و بعد هم كه همدستانم دستگير شدند، من نيز محكوم شدم.
فقط جرمت آدم.ربايي بود؟
نه، فروش مال غير و چك سرقتي بود كه آنها هم به جرم.هايم اضافه شدند.
اولين بار كه زندان رفتي؟
فكر كنم 13 سال داشتم.
به چه اتهامي؟
دخل يك درشكه.چي را در خيابان ايران سرقت كردم. بعدش هم دستگير شدم.
چرا تصميم به سرقت گرفتي؟
آن وقت.ها مثل الان نبود. پدرم 8 تا بچه داشت كه نمي.دانست كجا زندگي مي.كنند و چي مي.خورند.
آن زمان كجا زندگي مي.كردي؟
دروازه غار. الان اسمش شده هرندي.
قبل از دستگيري، دزدي هم مي.كردي؟
بله. دزدي.هاي جزئي، مثلا هندوانه و خربزه مي.دزديدم.
آن موقع چه تصوري از زندان داشتي؟
راستش تعداد دقيق آن را به ياد نمي.آورم. از وقتي كه خود را شناختم به زندان رفت و آمد كرده.ام
خيلي مي.ترسيدم. يادم مي.آيد رفتم كانون و بعد هم با بچه.هاي هم.سن و سال خودم كه خلافكار بودند، آشنا شدم.
در اين مدت آيا پيش آمده براي مالباخته.اي دلت بسوزد؟
آره خيلي. من دزد هستم، اما نامرد نيستم. يادم مي.آيد روزي جيب يك نفر را در اتوبوس زدم و بلافاصله پول.ها را رد كردم تا اگر دستگير و بازرسي بدني شدم، اتهامي متوجه من نشود. آن روز متوجه شدم مرد مالباخته كارگر يك كارخانه است كه پول را براي عمل جراحي زنش به بيمارستان مي.برد. داشت گريه مي.كرد. خيلي دلم سوخت. رفتم سراغ حسن كه آن موقع رئيس دزدها بود. كلي التماس كردم و پول.ها را گرفتم و بعد هم پول.هايش را پس دادم و گفتم آن را پيدا كرده.ام. وقتي پول را به اين فرد مي.دادم او باز هم گريه مي.كرد، اما اين بار از خوشحالي. بعد از آن هم مجبور شدم كلي دزدي كنم تا حسابم با حسن صاف شود.
شغل پدرت چه بود؟
واكسي بود. با يك گاري توي گاراژها مي.رفت و كفش واكس مي.زد.
خانواده.ات مي.دانستند دزدي مي.كني؟
اوايل نه. اما بعد فهميدند.
چه عكس.العملي داشتند؟
خيلي گرفتار بودند. مستاجري و بي.پولي و پر كردن شكم 10 سر عائله براي پدرم خيلي سخت بود. راستش خيلي اهميت نمي.داد.
درس هم خوانده.اي؟
3 كلاس، آن هم اكابر شبانه.
خودت را دزد قهاري مي.داني؟
اي بابا! من آدم بدبختي هستم. الان هم يك پايم لب گور است. نه آينده.اي، نه خانواده.اي،.نه كسي كه در زندان به ملاقاتم بيايد و چشم.انتظار آزاديم باشد.
ازدواج كرده.اي؟
يك بار. اما زنم طلاق گرفت و رفت. تقريبا 40 سال پيش بود.
چرا طلاق گرفت؟
كسي با آدم خلافكار زندگي نمي.كند. پدر و برادرش مرا مجبور به طلاق كردند.
اعتياد داري؟
نه. خيلي وقت پيش ترياك مي.كشيدم كه بعد هم ترك كردم.
در اين مدت چند سال از عمرت را در زندان بوده.اي؟
حدود 40 سال.
لقب هم داري؟
آره، فري دست.طلا.
چرا دست.طلا؟
چون جيب.بري مي.كردم.
سرقت را عادت مي.داني؟
شايد، اما با سرد شدن هوا سعي مي.كنم دستگير شوم و به زندان بروم.
چرا؟
چون جايي ندارم. كجا بهتر از زندان. حداقل يك سقف بالاي سرم هست و غذايي كه با آن شكمم را سير كنم.
در كدام شهرها زنداني بوده.اي؟
خيلي از شهرها. امروز همه مامورها مرا مي.شناسند و اگر كس ديگري هم دزدي كند،. آمار مرا مي.گيرند.
با پول.هاي دزدي چه مي.كني؟
اي بابا! از قديم گفته.اند پول باد آورده را باد مي.برد.
رفيق صميمي هم داري؟
8 خلافكار و دربه.در مثل خودم. رفاقت در دزدي فايده ندارد. سعي مي.كنم تنها باشم.
چرا؟
نمي.شود به كسي اعتماد كرد. بلافاصله آدم را مي.فروشند.
الان به چه اتهامي دستگير شده.اي؟
زاغ..زني در بانك هر كسي پول مي.گرفت، مشخصاتش را به همدستانم مي.دادم،. بعد آنها طرف را خفت مي.كردند.
گفتي تنها دزدي مي.كني.
ديگر پير شده.ام و به چابكي دوران قديم نيستم.
تا حالا زاغ چند تا از مشتري.هاي بانك را چوب زدي؟
تعدادش يادم نيست،. چندتايي بوده.اند.
با خواهر و برادرهايت ارتباط داري؟
نه. فقط يك خواهر دارم كه كمي مرا تحويل مي.گيرد؛ اما شوهرش هر بار مرا مي.بيند، .ناراحت مي.شود. منم به خاطر همين خيلي با او ارتباط ندارم.
از خلافكارهاي اسمي قديمي كسي يادت هست؟
بله، خيلي.ها مثل عباس قورباغه، ممد تزتز، رسول قيچي، داوود سردسته، قاسم شه.پر، رضا كتدي و ...
چرا دزدها به هم كلك مي.زنند؟
دزدهاي قديمي اين طوري نبودند. هر كي گردن كلفت.تر بود، پول بيشتري برمي.داشت. همه رو بازي مي.كردند، اما الان دزدها هم مي.زنند.
اين بار قاضي پرونده.ات مي.گفت، قصد درخواست افساد في.الارض براي باندي دارد كه تو هم عضو آن بودي؟
نمي.دانم،.من به كسي حمله نكردم، من فقط زاغ.زن بودم.
از زندان رفتن خسته نشده.اي؟
راستش چرا؛ اما براي من كه آدم يه لا قبا هستم، زندان و بيرون از زندان فرقي نمي.كند.
بزرگ.ترين دزدي.اي كه انجام داده.اي؟
دزدي، دزدي است و بزرگ و كوچك.تر هم ندارد. شما با دزديدن يك سيب از روي پيشخوان ميوه.فروشي هم دزد هستي و با دزدي از بانك هيچ فرقي نمي.كند.
منظورم بزرگ.ترين دزدي شما به لحاظ ارزش مالي است.
حدود 20 سال پيش بود كه وارد يك خانه در شمال تهران شديم و كلي پول، سكه و فرش دزديديم. آن موقع خيلي پول گيرم آمد.
با اين پول چه كردي؟
خوشگذراني و بعدش هم روز از نو روزي از نو.
اگر فرصت دوباره زندگي پيدا كني؟
نمي.دانم به اين موضوع فكر نكرده.ام. سعي مي.كردم دزدي نكنم.
حرف آخر؟
راستش از اين وضعيت كه براي خودم رقم زده.ام، خسته و درمانده شده.ام. هيچ آرزويي ندارم و مي.دانم يك روز صبح افسر نگهبان زندان موقع آمار گرفتن از زنداني.ها، جسد مرا خواهد ديد و بعد همان.طور كه گمنام به دنيا آمدم، گمنام هم خواهم مرد.
در كنار پرسابقه.ترين زنداني، كم.سن و سال.ترين زنداني نيز به پرسش.هاي خبرنگار ما پاسخ گفته است كه در پي مي.آيد. چند سال داري؟
12 سال.
به چه جرمي دستگير شدي؟
سرقت طلا و جواهر.
طلا و جواهر را از كجا سرقت كردي؟
از خانه زن عمويم.
چطور دستگير شدي؟
وقتي مي.خواستم النگوها را بفروشم، دستگير شدم.
قصد داشتي طلاها را به چه كسي بفروشي؟
به آقا رضا كه مال دزدي مي.خره.
والدينت مي.دانند دزدي كرده.اي؟
پدرم زندان است و مادرم هم طلاق گرفته.
به چه جرمي؟
مواد.
چند خواهر و برادر داري؟
يك خواهرم دارم كه پيش مادربزرگم زندگي مي.كند.
قبلا هم دزدي كرده بودي؟
مي.خواستي با پول.ها چه كار كني؟ مي.خواستم ثروتمند شوم و براي خواهرم عروسك و لباس بخرم
آره. يك.بار هم رفتم كانون. 3 ماه آنجا بودم.
چي دزديده بودي؟
كفش.
از كجا؟
از يك آپارتمان كه درش باز بود. به رفتم طبقات و كفش.ها را جمع كردم.
بيرون كه مي.آمدم، همسايه.ها مرا گرفتند و بعد از آن كه كتكم زدند، تحويل مامورها دادند.
پدرت چند وقت است به زندان رفته؟
5 سالي مي.شود. 15 سال حبس خورده.
با كي زندگي مي.كردي؟
با عمو.
از خانه عمو هم دزدي كردي؟
آره.
مي.خواستي با پول.ها چه كار كني؟
مي.خواستم ثروتمند شوم و براي خواهرم عروسك و لباس بخرم.
خواهرت چند سال دارد؟
7 سال.
او را مي.بيني؟
بعضي. وقت.ها.
چرا بعضي وقت.ها؟
چون مادربزرگم، خيلي بداخلاق است و هميشه مرا از خانه.اش بيرون مي.كند.
مادرت كجاست؟
بعد از طلاق ازدواج كرده.
او را مي.بيني؟
فقط يك بار او را ديدم. مي.گفت نمي.تواند من و خواهرم را پيش خودش ببرد.
چرا؟
نمي.دانم بعدش هم گريه كرد.
درس خوانده.اي؟
تا كلاس سوم.
چرا مدرسه نرفتي؟
خيلي از درس خوشم نمي.آيد. بچه.ها مسخره.ام مي.كردند و مي.گفتند بابام قاچاقچي است.
دلت مي.خواست چه كاره شوي؟
راننده كاميون، چون همه.اش در بيابان.ها هستي.
بعد از اين.كه از كانون آزاد شدي، باز هم دزدي كردي؟
بعضي.وقت.ها.
پول.ها را چه مي.كردي؟
خرج مي.كردم.
چه آرزويي داري؟
هيچي. دلم مي.خواهد پدرم آزاد شود و با مادرم ازدواج كند تا خواهرم هم پيش ما بيايد و همه با هم زندگي كنيم و ...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]