تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835743828
سينما - زندگي در خيال
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سينما - زندگي در خيال
سينما - زندگي در خيال
نويد پورمحمدرضا:هدف اين نوشتار تحقيقي كوتاه درباره موضوع تحقيق و پژوهش در آثار مستند «1» سينماي ايران. بر اين اساس، سعي شده تا آموزه مذكور، از طريق قرائت و بازخواني پوياي مضامين و انگارههاي طرح شده در سه اثر مستند بهطور خاص، مورد شرح و بسط و تفسير قرار گيرد. انتخاب وگزينش اين تعداد محدود براي بررسي و تبيين هدف ياد شده، مبتني بر دلايلي است. اول آنكه، تحليل و خوانش مفهومي چون پژوهش در آثار مستند سينما و تلويزيون ايران، در مقياسي گستردهتر- به عنوان مثال تمامي فيلمهاي يك دوره- نه تنها در مجال اندك و كوتاه نوشتار حاضر امكانپذير نيست، كه خود به مثابه امري بزرگ نيازمند لحاظ كردن تحقيق و تفحصي بسيار جدي، دقيق و گسترده در قالب پروژههاي گوناگون و متكثر فكري و تحقيقاتي است. دوم و در سطحي جزئيتر، از آنجا كه امكان تماشاي تمامي، يا حتي، بخش اعظمي از آثار مستند ايراني براي نگارنده فراهم نبوده است، لذا به تبعيت از محدوديت فوق و نيز به منظور پرهيز از هرگونه كليگويي و اقامه احكام جزمي و خشك مبتني بر رد يا پذيرش كل جريان سينماي مستند، از ميان مجموعهاي مشتمل بر 10 اثر مستند، تنها سه فيلم براي بررسي انتخاب شدهاند. بنابراين، پيشاپيش لازم به ذكر است كه ايدهها و فرضيههايي كه در سطور آتي مطرح خواهند گشت، تنها منحصر به مجموعه كوچك فوق بوده و هرگز قابل تعميم به تمامي جريان و فرآيند مستندسازي ايران نيست. سه فيلم مورد بحث عبارتند از :«تهران چند درجه ريشتر»، «ساحلنشينان» و «تهران انار ندارد». فيلم اول به كارگرداني پيروز كلانتري، مقوله وقوع محتمل، يا حتي، قطعي زلزله در شهر تهران را به عنوان ايده و انگاره محوري مطرح ميكند. فيلم دوم ساخته رضا بهرامينژاد به موضوع ساخت و ساز واحدهاي آپارتماني، ويلايي، صنعتي و در سطحي فراتر به بحث سوداگري و معاملهگري زمين و ساختمان در سواحل كناري درياي خزر به عنوان واقعيتي عيني و مملوس ميپردازد. فيلم سوم نيز به كارگرداني مسعود بخشي، با داعيه «ثبت دروغاي حقيقي تهران» مبتني است بر ارائه روايتي طنزآميز از وضعيت گذشته و حال كلانشهر تهران در محدوده زماني حدوداً 200 ساله.
با استناد به اين سه فيلم و به منظور درك و تصوري بيش و كم روشن از جايگاه و ارزش مقوله پژوهش و تحقيق درعرصه سينماي مستند ايران، سعي بر بررسي و شناخت اين موضوع بوده كه ديدگاه و رويكرد فيلمسازان مذكور در ارتباط با مضامين و مباحث طرح شده در اين آثار- زلزله در تهران به مثابه امري محتمل، سوداگري زمين در سواحل درياي خزر به مثابه امري واقع و ثبت دروغاي تهران به مثابه امري تاريخي - تا چه حد استوار بر روند و فرآيند پويا و خلاقانه تحقيق و پژوهش بوده است. به بيان ديگر، هدف مقاله حاضر بررسي اين پرسش است كه پيوند و ارتباط ميان ذهنيت فيلمسازان مورد بحث و عينيت جاري در موضوع مطروحه آنان، پيوندي چند سويه و ديالكتيكي و مبتني بر انجام تحقيقاتي مستند و مستدل است يا اين پيوند حاصل نگرش يكسويه فيلمساز به موضوع مورد بحث است، بيآنكه جنبههاي متعدد مرتبط را با آن مدنظر قرار داده باشند.
در پاسخ به اين سوال، فرضيه طرح شده در اين نوشتار مبتني برشق دوم دوگانه فوق است؛ يعني به نظر ميرسد گرچه هرسه فيلم از آثار مطرح و تحسين شده سينماي مستند چند سال اخير هستند، اما درفقدان يا بهتر، كاستي و ضعف روند تحقيق و تفحص پويا، پيشرو و خلاقانه، اين آثار به سمت گويش و نگرشي تكآوا و تك ساحتي ميل نموده و از برقراري پيوند و ارتباطي پويا، چند سويه والبته دقيق و مستند با مقوله و موضوع اصلي فيلم بازماندهاند.
در ادامه به منظور وضوح بخشيدن هرچه بهتر به فرضيه فوق - بيآنكه از سطح فرضيه به ساحتي ديگر نظير نظريه، حكم و ... عدول كنيم- سعي ميشود تا اين سه فيلم با عطف به محوريت تحقيق و پژوهش در عرصه سينماي مستند مورد تبيين و تحليل قرار گيرند. در انتها ذكر اين نكته الزامي است كه بررسيها، تحليلها و گاه قضاوتهاي صورت گرفته در اين نوشتار، تنها معطوف به وجوه محتوايي اين آثار به طور عام و ارتباط درونمايه آنها با مقوله پژوهش و تفحص بهطور خاص است؛ بر اين مبنا، هيچگونه بحث، توصيف و قضاوتي در ارتباط با وجوه و جنبههاي زيباشناختي اين آثار اعم از شيوه مونتاژ، كيفيت فيلمبرداري و .... صورت نگرفته است.
تهران چند درجه ريشتر
موضوع زلزله بهطورعام و طرح رخداد آن در كلانشهري همچون تهران بهطور خاص، از آن دسته موضوعاتي است كه بيترديد، شرح و تبيين دقيق و مبسوط آن تنها، از طريق رجوع به انگارهها وديدگاههاي ذهني يك فرد امكانپذير نبوده و نيازمند انجام پژوهشي گسترده و بسيار جدي در اين حيطه است؛ پژوهشي كه خواه با استناد به مطالعات كتابخانهاي، خواه با عطف به مشاهدات ميداني و خواه با رجوع به آرا و عقايد محافل رسمي و علمي مربوطه، ميتواند فراهم آورنده چارچوب نظري ساده و مقدماتي براي حصول به موضوع مورد بحث باشد. بيشك دستيابي به چنين چارچوبي گامي راهگشا و مؤثر جهت نزديك شدن هرچه بهتر به پديدار مورد نظر، فارغ از جايگاه آن- موضوع يك كتاب، فيلم، نقاشي، رساله علمي و ... - است. در اين ميان به نظر ميرسد مستند «تهران چند درجه ريشتر» در مدت زماني حدود 30 دقيقه، كم و بيش توانسته با عطف به تحقيقات، به شرح و بررسي ايده مركزي خود يعني مقوله زلزله در شهر تهران بپردازد؛ بدين معنا كه مشاهده نهيكباره كه چندباره اثر، حاكي از تحقق فرآيند پژوهش و تفحص در معناي عام آن است؛ چه آنجا كه در تبيين تاريخي گزاره «زلزله جزء طبيعت تهران» با مروري توصيفي- تاريخي بر حدود اين شهر و روند تحول و گسترش آن از زمان ناصري - نقشه عبدالغفار - تا دهه 40 - طرح جامع تهران - و حتي پس از آن مواجه ميشويم و چه در بخش معرفي و تبيين اجمالي گسلهاي تهران، كه شاهد نمايش خطوط گسل بر وضعيت توپوگرافي كلانشهر هستيم. دو مثال فوق به همراه چند نمونه ديگر، همگي مصاديقي بارز و سرشتنما از انجام فرآيند تحقيق و پژوهش در اثر مذكور است؛ اما آنچه سبب طرح بيان فرضيه نوشتار حاضر- نگرش يك سويه و رهيافت تكآواي فيلمساز به موضوع مورد بحث- در ارتباط با مستند فوقالذكر ميشود، تنها، در پرتو توجه دقيق به دو گزاره زير قابل فهم و تبيين است:
گزاره اول: نحوه و چگونگي تفسير و نتيجهگيري فيلمساز/محقق از روند تحقيق (فرآيند تحليل و استنباط)
دوم: علت و سبب اختيار و گزينش منابع و مآخذي خاص ازسوي فيلمساز/ محقق ( منبع و مأخذشناسي)
در تبيين گزاره نخست، واقع امر اين است كه به طور كلي در طول هر فرآيند تحقيقاتي، مرحله گذار از توصيف به تحليل و در نهايت نتيجهگيري، مرحلهاي حساس و البته زمان بر است. در اين مرحله از تحقيق، همواره احساس اين خطر وجود دارد كه نتيجهگيريها و تفسيرهاي مطرحه از سوي محقق حاصل برآيند روند خلاقانه توصيف و تحليل نبوده و به عكس متاثر از رويكردي آشفتهوار و توام با قضاوتهاي شخصي گردند. حال به منظور بسط مفهومي و قياسي گزاره نخست و وضوح بخشيدن هر چه بيشتر آن در ارتباط با مستند مورد بحث به چند نمونه از گفتار متن فيلم دقت ميكنيم:
«13،12 سال پيش، شهرداري كه توانست خيلي از نقاط تهران را متحول كند، زورش به جابهجايي و تغيير وضعيت بازار نرسيد و عقب نشست. در اينجا هوش هست، پول هم هست، پس چه حكمتي پشت اين مقاومت است كه اين حجره تنگ قديمي به پاساژهايي تجاري سودآورتر و در عين حال امنتر تبديل نشود... (يا) اين تصاوير كوچههاي باريك خيابان هاشمي در بافت فرسوده جنوب غرب تهران هستند. اگر زلزله بيايد، چطور ميتوان از اين كوچهها گذشت و از اين منطقه دور شد يا از آنها گذشت و به زخميها و زير آوار ماندهها رسيد... منطق شهرسازي ميگويد اين بافت فرسوده بايد به هم بريزد و اين كوچهها و خانهها بايد از نو طراحي و ساخته شوند...»
عبارات فوق مبين آن است كه فيلمساز / محقق با مشاهده وضعيت بافت شهري در دو نقطه از تهران- محدوده بازار و خيابان هاشمي- و عطف به مقوله زلزله در ذهن خويش، به سادگي يا به بيان بهتر، سادهانگاري، مساله و معضل در اين نقاط را، با انتقال حجرههاي قديمي به پاساژهاي تجاري در نمونه اول و تخريب و نوسازي بافت فرسوده در نمونه دوم، حل شده تلقي ميكند؛ به ديگر سخن، مساله زلزله و تلاش براي نيل به ايمني در برابر آن، چنان فكر و ذهن محقق/فيلمساز را معطوف به خود داشته كه در قالب حكمي جزمي وخشك و بدون ملحوظ داشتن ابعاد پيچيده پديدار اصلي - كلانشهر تهران- و سويههاي متعدد و متكثر آن، و البته در سنتنري غير تحليلي به بيان حقيقت و منطق شهرسازي پرداختهاست. در واقع چنين شيوه برخورد و نتيجهگيري از مشاهده بافتهاي قديمي، يا حتي، فرسوده به معناي تقليل دادن تمامي سويههاي چند وجهي يك كلانشهر به مقولهاي تكبعدي همچون زلزله است؛ بر اساس اين روش و با اتخاذ نگرش و رويكردي تقليلگرا در ارتباط با تهران و هر انگاره ديگري نظير: ترافيك، اقتصاد، هويت، اجتماع، و دهها مورد ديگر، ميتوان به صدور احكام و نظريههايي پرداخت كه بيگمان ميان آنها تناقضهاي بنيادين وجود خواهد داشت؛ به عنوان مثال اگر كلانشهري همچون تهران را تنها از جنبه اقتصادي پررنگ نماييم، راهكارها و اصولي از آن بيرون ميجهد كه كاملاً در تضاد با نگاه و رهيافت هويتگرا به تهران است؛ تبعيت از ديد اقتصادي صرف به معناي آن است كه تمامي كلانشهر بايد در قالب مكانها و فضاهاي سودآور نظير پاساژهاي بزرگ تجاري تعريف شود، در حاليكه مدنظر قرار دادن نگاه هويتگرا به تهران، با داعيه رد و عدم پذيرش مكانها و فضاهاي مدرن، تنها در پي حفظ و پاسداشت مكان - فضاهاي كهن و خاطرهاي است؛ به طريق اولي، گرچه تخليه و انتقال حجرههاي قديمي بازار تهران به پاساژهاي مدرن تجاري از حيث ايمني توجيهپذير است، اما از سويي ديگر پاك كردن چنين فضاهايي از سطح شهر- نظير نمونه نواب- به معناي ناديده انگاشتن و خط بطلان كشيدن بر انباشت سالها سرمايهگذاري اجتماعي- فرهنگي و از بين بردن مكانها و فضاهاي مرجع در ذهن و خاطره هر شهروند تهراني است؛ بيشك با حذف اين مكانها، بر خاطرهها و معاني مستتر و عيان در آنها نيز به مرور زمان غبار فراموشي خواهد نشست. ضمناً در فيلم علاوه بر دو محدوده مورد بحث، منطقه الهيه نيز به عنوان مصداقي معضلدار- به دليل تراكم بالاي ساختماني و فضاهاي اندك پيراموني- در ارتباط با موضوع وقوع زلزله طرح گرديده است. نكته طنزآميز در اشاره فيلمساز/ محقق به نمونه الهيه يا نمونههاي مشابه ديگر در اين است كه معضل و مشكل اصلي اين مصاديق، متاثر از سياست تراكم فروشي همان شهرداري است كه بنابر نظر فيلمساز ميتوانست همچون فرشته نجاتي قضيه بازار تهران را تا ابد حل نمايد.
به طور كلي، به زعم نگارنده، استناد و بهره جستن از واژههاي ترديدي نظير«شايد»، «به نظر ميرسد» و...، ميتواند تا حدي برابر نهادي باشد برگزارههاي صلب و قطعي كه در صور احكام و ايدههاي جزمي نه تنها در اين فيلم، كه در آثار مشابه نيز ديده ميشود؛ هر قدر ايدهها و ديدگاههاي مطروحه در چنين آثاري، به گونهاي انعطافپذيرتر طرح گردد، به فيلمساز/ محقق اين اجازه را ميدهد كه با پرهيز از نگاه و رويكردي ايدئولوژيك و كلاننگر، بتواند پيوندي چند سويه، پويا و خلاقانه را با پديدار مورد بحث برقرار نمايد. در اين ميان، گزاره دوم يعني مقوله منبع و مأخذشناسي، بيگمان، ميتواند نقطه عزيمت مناسب و راهگشايي براي حصول به چنين پيوندي ميان فيلمساز و پديدار و درهم تنيدگي هرچه بيشتر و دقيقتر آنها گردد. بهره جستن از مطالب سايت اينترنتي به غايت معمولي يا نقل قول از متن احساسي و غير تحليلي سرمقاله يك روزنامه خاص در فيلم مذكور، بهطور بالقوه، عواملي هستند كه ميتوانند به آساني تضييعكننده فرآيند پژوهش و تفحص باشند؛ محل ترديد نيست كه مضامين و محتواي مطروحه در سايتها يا مطالب عنوان شده در يك روزنامه، كاركرد خاص خود را دارند؛ حال يا از حيث خبررساني يا ايجاد تاثيري آني در خواننده، اما جايگزين كردن آنها به جاي مقالات، كتب و پژوهشهاي جدي، دقيق و مستدل، ميتواند تا حدي از غنا و عمق ايدهها و انگارههاي مطروحه در هر فيلم مستند كاسته، و حتي در مقياسي فراتر، آن را به اثري سطحي و نه چندان جدي بدل سازند.
ساحلنشينان
رضا بهرامينژاد در مستند ساحلنشينان در مدت زماني حدود 30 دقيقه، با اتخاذ رويكردي عمدتاً مشاهدهگرايانه، سعي در شرح و تبيين موضوع ساخت و ساز واحدهاي مسكوني، تجاري و تفريحي در سواحل درياي خزر دارد. در اين ميان، آنچه مستند مذكور را به عنوان اثري قابل توجه و مهم، در ارتباط با مقوله تحقيق و پژوهش در عرصه سينماي مستند، بدل ميسازد، شناخت و بررسي پيوند و نحوه پيوند ميان رويكرد عيني فيلم با موضوع پژوهش و تفحص است. به نظر ميرسد مساله اصلي در اين فيلم، به بيان ساده، باقي ماندن و درجا زدن اثر در سطح اوليه و البته خام مشاهده عيني سوژه مورد نظر است؛ بدين معنا كه اتخاذ رويكرد مذكور از سوي فيلمساز/ محقق نتوانسته به مثابه نقطه عزيمتي باشد براي واكاوي لايههاي متعدد و متكثر موضوع مورد بحث، حال نه به معناي ارائه پاسخ به تمامي ابهامات يا ارائه راهكار و راه حل، كه حصول به حداقل تعدادي سوال راهگشا يا تبيين دقيقتر موضوع.
در توضيح گزاره فوق و نيز بسط مفهومي و قياسي آن در ارتباط با اثر قبلي، توجه به مراحل زير به عنوان چارچوبي مقدماتي براي فرآيند تحقيق در رويكردهاي مشاهدهگرايانه، ميتواند نكتهاي براي بررسي دقيقتر موضوع باشد:
طرحي شماتيك از چارچوب مفهومي روند پژوهش در رويكردهاي عيني
مرحله1: مشاهده دقيق پديدار
مرحله 2: تفحص و كاوش در ارتباط با چرايي و چگونگي پديدار مشاهده شده
مرحله 3: تحليل يافتهها و نتايج اوليه
مرحله4: نتيجهگيري در قالب سنتزي نهايي
در فيلم«تهران چند درجه ريشتر»، بحث طرح شده در اين نوشتار، معطوف به گذار از مرحله دوم به مراحل سوم و چهارم بود - كه بر اين اساس دو گزاره مشخص تعريف گرديد- اما در فيلم حاضر، اساساً موضوع اصلي گذار از مرحله اول به دوم است؛ يعني در اثر مذكور مشاهده در حد مشاهده صرف باقي مانده و دوربين / ذهنيت فيلمساز به شكار و ثبت امپرسيونها بسنده كرده و چندان خود را مقيد به نفوذ و رسوخ به فرآيند پيچيده و جريان حقيقي سوژه مورد نظر، حتي براي نيل به درك وتصوري بيش و كم روشن، نميداند.
نمونه بارز و مشخص از گزاره فوق را ميتوان در دو، سه بخش فيلم مشاهده كرد:
نمونه اول تصويري از«شكوه و زيبايي دريا» در پلاني كوتاه است كه بلافاصله كات ميشود به «ساحل كوچك، كثيف و خطرناك براي شنا». با استناد به گفتار فيلم، متوجه ميشويم كه تصوير اول رويا/ ذهنيت محقق - يا حتي مسافر- و ديگري واقعيت موجود دراين سواحل است. مورد دوم مربوط به سكانسي است كه محقق / مسافر تصميم ميگيرد، كه در ساحلي آرام و خلوت، شب را تا صبح سركند. در اين مورد، آرزو، يا بهتر، روياي او مبتني است بر«با صداي امواج خوابيدن و صبح را با دريا شروع كردن»، حال آنكه واقعيت مبين «حضور تراكتورها و انجام عمليات ساختماني در كنار ساحل» است .
اين تقابل ذهنيت- عينيت در جايي ديگر از فيلم نيز به گونهاي طنزآميز مشهود است: نمايي بسته از«خزههاي لجن گرفته» كنار ساحل كه به سبب فرم و هيئت انتزاعياش، شايد مخاطب را خوشتر آن بود كه به«عروس دريايي» تعبيرش ميكرد .
مثالهاي فوق و بهطور كلي تقابل دوگانه ياد شده در طول اثر، هرگز، در راستاي تبيين، تحليل و حتي شناخت دقيقتر واقعيت عيني حركت نكرده و فيلمساز/ محقق / مسافر تنها با اشارتي كوتاه، كه ذكر آن رفت، به سكون و درجا زدن در سطح ذهنيت خويش بسنده كرده است . حاصل اين امر، به زعم نگارنده، تحقق و تبلور بارز فرضيه اين نوشتار يعني نگرش و رهيافت يكسويه و تكآواي فيلمساز به پديدار مورد بحث است؛ به ديگر سخن، ابعاد، جنبهها و سويههاي درهم تنيده و پيچيده واقعيت و حقيقت نهفته در موضوع مورد بحث، به طريق اولي و به مانند اثر قبلي، به ذهنيت يكسويه و تك ساحتي فيلمساز تقليل يافته است. به همين سبب است كه در طول فيلم هرگز از مشاهدات صورت گرفته، اشارهاي ولو اندك و موجز به مفاهيمي بنيادين و كليدي نظير ارتباط و پيوند اجتنابناپذير، يا بهتر، تنش ازلي - ابدي رشد صنعتي و شهرنشيني فزاينده با آموزهايي نظير تعادل اكولوژيكي، مفهوم حفظ محيط زيست، مناظر طبيعي و... نميشود؛ در عوض تاثيرات و تاثرات كل اين جريان و فرآيند، تنها در كاركرد و عملكرد ابژهاي نهاني و هيولاوار خلاصه ميشود؛ اين ابژه پنهان، همانا، «بساز و بفروشها»، چه به صورت افراد حقيقي و چه حقوقي، هستند؛ اگر ميگوييم «نهاني و هيولاوار»، خود، بدان سبب است كه در اين مورد خاص و ويژه نيز در طول اثر، هرگز، شاهد كلامي كوتاه، جملهاي موجز، چه رسد به گفتگو و مصاحبه، از سوي قشر مذكور نيستيم.
يکشنبه 19 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 271]
-
گوناگون
پربازدیدترینها