محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840381363
پیامبر در عهدین
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
خداى سبحان در آیه 157 سوره اعراف چنین فرموده است: «الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذی یجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة و الانجیل یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنكر... .»
از این آیه شریفه استفاده مىشود كه اهل كتاب در عصر نزول قرآن، بشارت به حضرت رسول اكرمصلى الله علیه وآله را در كتابهاى خود مىیافتهاند. همچنین بر اساس آیه سوره مباركه صف، حضرت عیسىعلیه السلام خود را مبشر پیامبرى به نام «احمد» مىداند:
«و اذ قال عیسى بن مریم یا بنیاسرائیل انی رسول الله الیكم مصدقا لما بین یدى من التوراة و مبشرا برسول یاتی من بعدى اسمه احمد فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین.» (صف: 6)
این آیات و نظایر آن ما را از مراجعه به تورات و انجیل موجود بىنیاز مىسازد. گذشته از آن، كسى كه اندك آشنایى با عهدین موجود داشته باشد به یقین مىداند كه این كتب اندك شباهتى با تورات و انجیل مورد نظر قرآن ندارند، حتى تركیب و صورت محرفى از آنها نیز نمىتوانند باشند. عهدین موجود «سیره مانندى» بیش نیستند كه در طول قرنهاى متمادى، نویسندگان بسیارى آنها را به رشته تحریر در آوردهاند. بنابراین، جستجو از بشارتهاى قرآنى در این كتابها اساسا خطاست. با وجود این، شواهد و قراینى در آنها وجود دارد كه به خوبى، بر پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله قابل تطبیق است. این شواهد و قراین هم در عهد عتیق و هم در عهد جدید قابل پیگیرى است.
پیامبر موعود در عهد عتیق
در عهد عتیق بشارتهاى بسیارى وجود دارد. در میان آنها، مواردى هست كه در طول تاریخ تنها بر پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله قابل تطبیق است. از این نمونه است آنچه در خطاب به حضرت موسىعلیه السلام در سفر تثنیه از عهد عتیق آمده است:
«نبىاى را از براى ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم كرد و كلام خود را در دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت و هر كسى كه سخنان مرا، كه او به اسم من مىگوید، نشنود من از او مطالبه خواهم كرد.» (1)
مسیحیان به بیانى كه در كتاب اعمال رسولان آمده است، (2) مصداق این بشارت را حضرت عیسى مسیحعلیه السلام مىدانند. اما آیا حضرت عیسىعلیه السلام مىتواند مصداق این بشارت باشد؟
در این عبارت چند خصوصیت مهم براى «پیامبر موعود» وجود دارد كه قابل تامل و بررسى است:
الف- پیامبرى نظیر موسىعلیه السلام
بر اساس شواهد، آن پیامبر، خاتم الانبیاء است نه عیسی میسح که در ذیل، برخی از این شواهد و دلایل را می آوریم: 1- حضرت موسىعلیه السلام و پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله هم پدر داشتند و هم مادر، همچنین تشكیل خانواده دادند و داراى فرزندانى نیز گردیدند. اما حضرت عیسىعلیه السلام فقط مادر داشتند و خلقت ایشان همانند خلقتحضرت آدمعلیه السلام بود، تا پایان عمر هم تشكیل خانواده ندادند و مجرد باقى ماندند. پس او «نظیر موسى» نبودند.
2- حضرت موسىعلیه السلام و پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نزد مردم خود پذیرفته شدند.
شكى نیست كه یهود مزاحمتهاى فراوانى براى حضرت موسىعلیه السلام ایجاد كردند و در دوران سرگردانى در بیابان پیوسته بهانهجویى مىكردند. اما در عین حال، حضرت موسىعلیه السلام را به عنوان پیامبرى الهى قبول داشتند. به نحو مشابهى، قریش عرصه را بر پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله در مكه تنگ گرفتند و آن حضرت پیوسته مورد اذیت و آزار آنها بودند تا پس از سیزده سال از محل تولد خود به مدینه هجرت كردند، اما پیش از رحلت، تمام ملت عرب او را به عنوان پیامبر قبول داشتند. ولى بر اساس اناجیل موجود، یهود حضرت عیسىعلیه السلام را نپذیرفتند (3) و در نهایت، او را دستگیر نمودند و تسلیم فرماندار رومى كردند. حتى امروز پس از دو هزار سال، ملتیهود حضرت عیسىعلیه السلام را رد مىكنند و قبول ندارند. بنابراین، حضرت عیسىعلیه السلام «نظیر موسى» نبود.
گمان مبرید آمدهام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم، نیامدهام تا باطل نمایم، بلكه تا تمام كنم; زیرا هر آینه به شما بگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهاى از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.
3- حضرت موسىعلیه السلام و پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله پیامبر بودند و در عین حال، حكومت و رهبرى جامعه را نیز برعهده داشتند، وحى الهى را دریافت مىكردند و بر اساس آن، به ارشاد و راهنمایى مردم مىپرداختند. علاوه بر آن، حاكم بر مردم نیز بودند. او دستور داد مردمى را كه حرمت روز سبت را شكسته بود و در آن روز، هیزم جمع كرده بودند سنگسار كنند. (4) كم نبود گناهانى كه مرتكبان آنها به مجازات مرگ محكوم مىشدند و حضرت موسىعلیه السلام دستور اجراى حكم الهى صادر مىكردند.
به نحو مشابهى، حضرت محمد صلى الله علیه وآله نیز از چنین قدرتى برخوردار بودند. اما حضرت عیسی هرگز فرصت اجراى فرامین الهى را پیدا نكردند.
4- حضرت موسىعلیه السلام و پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله، هر كدام شریعت جدیدى آوردند. حضرت موسىعلیه السلام علاوه بر «ده فرمان»، شریعت جامعى براى هدایت قوم بنىاسرائیل آوردند. پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نیز در بین مردمى كه غرق در جهل و وحشیگرى بودند مبعوث شدند و آنها را از حضیض ذلتبه اوج عزت رسانیدند. ایشان مصدق و مهیمن تعلیمات انبیاى سلفعلیهم السلام بودند، ولى در عین حال، شریعت جدیدى آوردند. اما حضرت عیسىعلیه
السلام شریعت جدیدى نیاوردند و بر اساس نقل اناجیل فرمودند: «گمان مبرید آمدهام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم، نیامدهام تا باطل نمایم، بلكه تا تمام كنم; زیرا هر آینه به شما بگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهاى از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. (5)
ب از میان برادران ایشان:
كتاب مقدس از حضرت ابراهیمعلیه السلام به عنوان دوست و خلیل خدا یاد مىكند. حضرت ابراهیمعلیه السلام دو همسر به نامهاى ساره و هاجر داشت. هاجر اولین پسر حضرت ابراهیم، اسماعیلعلیه السلام، را به دنیا آورد. در این زمان، حضرت ابراهیمعلیه السلام هشتاد و ششساله بودند. (6) هنگام عهد خدا با حضرت ابراهیمعلیه السلام، حضرت اسماعیلعلیه السلام یگانه فرزند ایشان بود. (7) همسر دیگر حضرت ابراهیم، ساره، نیز در ایام پیرى حامله شد و پسرى زایید و حضرت ابراهیمعلیه السلام نام او را اسحاق نهادند. در آن هنگام، حضرت ابراهیمعلیه السلام صد ساله بودند. (8) عهد عتیق فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق را در مقابل یكدیگر با هم برادر خوانده است. (9) فرزندان اسحاق یهودى و فرزندان اسماعیل عرب زبان بودند. حضرت محمدصلى الله علیه وآله از نژاد اسماعیل، فرزند اول ابراهیم خلیل اللهعلیه السلام، بود كه خداوند او را از میان برادران اسرائیل - یعنى از نژاد اسماعیل - برگزید و این دقیقا همان چیزى است كه در خطاب به حضرت موسىعلیه السلام آمده است. (10)
ج- خداوند كلام خود را در دهان او گذاشت:
در كتاب اشعیاى نبىعلیه السلام چنین آمده است: «و آن طومار را به كسى كه خواندن نداند، داده، گویند: این را بخوان و او مىگوید: خواندن نمىدانم.» (11) پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله چهل ساله بودند كه در غار حرا، در شب بیست و هفتم ماه رجب، جبرئیل امین ایشان را با زبان مادریشان مورد خطاب قرار داد و فرمود: بخوان، او فرمود: من خواندن نمىدانم. به او گفته شد: به نام خداوند كریم خود بخوان. (12) اینچنین فرشته وحى، كلمات الهى را بر دهان مبارك پیامبرصلى الله علیه وآله گذاشت و ایشان نیز به همان صورتى كه به ایشان وحى و القا شده بود، تكرار كردند و به مردم ابلاغ نمودند.
در قرآن كریم، سورههاى متعددى وجود دارد كه با كلمه «قل» آغاز شدهاند. همچنین آیات فراوانى وجود دارد كه در ابتداى آنها كلمه «قل» وارد شده است. تمام اینها نشانگر آن است كه فرشته وحى كلام الهى را بر دهان حضرت رسولصلى الله علیه وآله گذاشته است. آن حضرت مكتب ندیده بودند و در تمام عمر شریف خود هرگز قلم به دست نگرفتند. معلم او فقط قادر توانا بود:
«وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى .» (نجم: 3-5)
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
او آن است كه بعد از من مىآید، اما پیش از من شده است. من لایق نیستم بند نعلینش را باز كنم.» ...«او از من تواناتر است.»
د- او از خدا و به نام خدا سخن خواهد گفت:
در سراسر قرآن كریم، كه معجزه جاوید پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله است، یك اظهار نظر و تفسیر و حتى یك كلمه و اشاره از خود پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله یا از یاران مؤمن و صدیق او دیده نمىشود. قرآن كریم، به تمامى، وحى و كلام خدا و از زبان خداست. 113 سوره از 114 سوره قرآن كریم با «به نام خداوند بخشنده مهربان» شروع شده است. تنها در ابتداى سوره مباركه «توبه» است كه «بسم الله الرحمن الرحیم» وجود ندارد. دلیل آن هم خطاب خاص این سوره مباركه به مشركان است. مسلمانان به تبع پیامبر خود، هر امرى را با نام خدا شروع مىكنند و هر كارى را كه با نام اقدس خدا شروع نشود ابتر مىدانند. اما مسیحیان امور خود را با نام خدا شروع نمىكنند، بلكه با نام «پدر، پسر، روح القدس» شروع مىكنند، در حالى كه خدا اسمى است كه جنسیتبردار نیست. بنابراین، پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله كه از خدا و به نام خدا سخن مىگفت، مصداق اتم این بشارت است.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله در عهد جدید
در قرون اولیه میلادى، مردم در انتظار پیامبرى نظیر موسىعلیه السلام بودند. براى كسانى كه با عهد جدید آشنایى داشته باشند این مطلب غیر قابل انكار است. بر اساس عهد جدید و اسناد به دست آمده در سواحل بحرالمیت، مردم در عصر حضرت یحیى و حضرت عیسىعلیهما السلام در انتظار چند نفر بودند. این انتظار در مواقع گوناگونى ظهور و بروز داشته است:
- اشاره (14) به «آن نبى»
الف- «آن نبى» پس از موعظه روز عید:
در روز عید بزرگى كه حضرت عیسىعلیه السلام مردم را موعظه مىكردند، پس از اتمام موعظه، در بین مردم اختلاف افتاد كه او چه كسى است. بعضى او را همان پیامبرى دانستند كه حضرت موسىعلیه السلام و دیگران به آن بشارت داده بودند و بعضى دیگر او را مسیح موعودعلیه السلام دانستند: «آنگاه بسیارى از آن گروه چون این كلام را شنیدند، گفتند: در حقیقت، این شخص همان نبى است
و بعضى گفتند: او مسیح است و بعضى گفتند: مگر مسیح از جلیل مىآید؟... پس درباره او در میان مردم اختلاف افتاد.» (15)
از این عبارت به خوبى هویداست كه مردم در انتظار یك مسیح و یك پیامبر موعود بودند. به عبارت دیگر، آنها در انتظار دو نفر بودند به همین دلیل در بینشان اختلاف افتاد; زیرا بعضى گفتند این است و بعضى گفتند آن!
چون سیر شدند حضرت دستور دادند كه پارههاى باقىمانده را جمع كنند تا چیزى ضایع نشود. پس جمع كردند و از پارههاى پنج نان جو، كه از خورندگان زیاده آمده بود، دوازده سبد پر كردند. چون مردمان این معجزه را، كه از عیسى صادر شده دیدند، گفتند: "این البته همان نبى است كه باید در جهان بیاید" و اما عیسى چون دانست كه مىخواهند بیایند و او را به زور برده پادشاه سازند باز تنها به كوه برآمد
ب- «آن نبى» پس از معجزه اطعام:
در طبریه، آن سوى دریاى جلیل، گروه بسیارى به پیشواز حضرت عیسىعلیه السلام آمدند. آن حضرت با پنج قرص نان و دو ماهى كوچك تمام آن جمعیت را، كه در حدود پنج هزار نفر بودند، اطعام كردند. «چون سیر شدند حضرت دستور دادند كه پارههاى باقىمانده را جمع كنند تا چیزى ضایع نشود. پس جمع كردند و از پارههاى پنج نان جو، كه از خورندگان زیاده آمده بود، دوازده سبد پر كردند. چون مردمان این معجزه را، كه از عیسى صادر شده دیدند، گفتند: "این البته همان نبى است كه باید در جهان بیاید" و اما عیسى چون دانست كه مىخواهند بیایند و او را به زور برده پادشاه سازند باز تنها به كوه برآمد.» (16)
ج- «آن بنى» در تفحص یهود و شهادت حضرت یحیىعلیه السلام:
وقتى حضرت یحیىعلیه السلام به ارشاد و موعظه مردم پرداختند، درباره او به تحقیق و تفحص پرداختند. در انجیل یوحنا، در این باره چنین آمده است: «این استشهادت یحیى در وقتى كه یهودیان از اورشلیم، كاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال كنند كه تو كیستى. معترف شد و انكار ننمود، بلكه اقرار كرد كه من مسیح نیستم.
آنگاه از او سؤال كردند: پس چه؟ آیا تو الیاس هستى؟
گفت: نیستم،
آیا تو «آن نبى» هستى؟ جواب داد كه نى.
آنگاه بدو گفتند: پس كیستى تا به آن كسانى كه ما را فرستادهاند جواب بریم؟ درباره خود چه مىگویى...؟ فرستادگان از فریسیان بودند. پس از او سؤال كرده، گفتند: اگر تو مسیح و الیاس و «آن نبى» نیستى پس براى چه تعمید مىدهى...؟
یحیى در جواب ایشان گفت:... او آن است كه بعد از من مىآید، اما پیش از من شده است. من لایق نیستم بند نعلینش را باز كنم.» (17) «او از من تواناتر است.» (18)
چنان كه مكرر بیان شده است، انبیاى بنىاسرائیل پیوسته از ظهور «مسیح» و «پیامبرى نظیر موسى» خبر داده بودند. بنابراین، طبیعى بود كه مردم گمان كنند حضرت یحیىعلیه السلام همان «مسیح موعود» و یا پیامبر موعود باشد.
بدین سبب، حاكمان اورشلیم برخود لازم و واجب مىدانستند كه از این موضوع تحقیق كنند. آنها افرادى ساده لوح و زودباور نبودند; اگر كسى ادعاى نبوت مىكرد به خوبى، تحقیق مىكردند. تحقیق در مورد دعاوى كسانى كه ادعاى نبوت مىكردند و یقین به صحت و سقم ادعاها از وظایف شوراى بزرگ سنهدرین بود.
این شورا از 71 نفر عضو مشاور تشكیل مىشد. (19) از اینرو، شوراى مزبور، كه انجیل یوحنا آن را «یهود» مىنامد، هیئتى اعزام كرد تا درباره دعاوى یحیىعلیه السلام تحقیق كنند.
هیئت اعزامى سه سؤال از حضرت یحیىعلیه السلام پرسیدند:
- آیا تو «مسیح موعود» هستى؟
- آیا تو الیاس نبى هستى؟
- آیا تو «آن نبى» - پیامبر موعود - هستى؟
كه اهل كتاب در عصر نزول قرآن، بشارت به حضرت رسول اكرمصلى الله علیه وآله را در كتابهاى خود مىیافتهاند. همچنین بر اساس آیه سوره مباركه صف، حضرت عیسىعلیه السلام خود را مبشر پیامبرى به نام «احمد» مىداند
حضرت یحیىعلیه السلام در جواب سؤال اول، اقرار كرد كه مسیح نیست. سؤال دوم درباره حضرت الیاسعلیه السلام بود. یهودیان طبق كتاب دوم پادشاهان (20) معتقد بودند كه حضرت الیاسعلیه السلام پیامبرى است كه بر گردباد سوار شده و به آسمان عروج كرده و شخصا به زمین رجعتخواهد كرد. چون حضرت یحیىعلیه السلام مسیح بودن خود را منكر شد، به نظر هیئت اعزامى چنین رسید كه وى باید حضرت الیاس نبىعلیه السلام باشد كه رجعت كرده است. بنابراین، از حضرت یحیىعلیه السلام سؤال كردند كه آیا تو الیاس نبى هستى؟ حضرت یحیىعلیه السلام پاسخ دادند كه من الیاس نیستم. (21) سپس فرستادگان با خود گفتند كه اگر او مسیح و الیاس نیست، آیا همان نبىاى است كه حضرت موسى و انبیاى دیگرعلیه السلام به ظهور او بشارت دادهاند؟ لذا، سؤال سوم را مطرح كردند. حضرت یحیىعلیه السلام به این پرسش نیز پاسخ منفى دادند و فرمودند پیامبر موعود «از او نیرومندتر است» (22) و او حتى خود را لایق نمىیابد كه بند نعلین او را باز كند. (23)
این مطلب معلوم است كه كلیسا همواره حضرت یحیىعلیه السلام را منادى ظهور حضرت عیسىعلیه السلام، وابسته و تابع وى معرفى كردهاند. در این باره چند نكته قابل توجه است:
- حضرت یحیى و حضرت عیسىعلیهما السلام معاصر و با تفاوت شش ماه، (24) همسن یكدیگر بودند. حضرت یحیىعلیه السلام در این پرسش و پاسخ مىفرماید: آن كه بعد از من مىآید نیرومندتر از من خواهد بود. قید «بعد» نشان مىدهد كه آن پیغمبر در زمان نامعینى در آینده خواهد آمد. این كلمه در زبان انبیاعلیهم السلام در عهد عتیق معمولا به معناى یك یا چند دوران است.
- حضرت یحیىعلیه السلام به دنبال بررسىهاى هیئت اعزامى، آشكارا اعلام كرد كه پیامبر دیگرى در راه خواهد بود. شان و جلال او در پیشگاه قادر متعال آنچنان است كه او - یحیى - حتى شایسته بازكردن بند كفشهایش نیست. بدیهى
است كه آن پیامبر، با چنان مشخصاتى، حضرت عیسىعلیه السلام نبود; زیرا اگر حضرت عیسىعلیه السلام «آن نبى» بود، حضرت یحیىعلیه السلام مانند یك شاگرد و مرید و حوارى باید دنبالهرو او مىشد و البته حضرت یحیىعلیه السلام هرگز در مورد حضرت عیسىعلیه السلام چنین نكرد. او بدون آنكه كوچكترین توجهى به حضور پسر خالهاش، حضرت عیسىعلیه السلام، در یهودیه و جلیلیه داشته باشد، موعظه مىكرد و همچنان مردم را تعمید مىداد و شاگرد و حوارى جدید مىپذیرفت. (25) او با هردویس در افتاد، (26) فریسیان و صدوقیان را سخت مورد حمله قرار مىداد (27) و پیشگویى مىكرد كه پس از او پیامبرى خواهد آمد كه «بس نیرومندتر» از اوست. (28) البته در تمام این مدت، حضرت عیسىعلیه السلام هم، كه از قبل به آنجا آمده بود، در آن حوالى، سرگرم فعالیتهایى بود. (29)
- هنگامى كه حضرت یحیىعلیه السلام را نزد خود مجسم كنیم كه در بیابانهاى یهودیه و در سواحل رود اردن براى تودههاى مؤمن یهودى، كه چند هزار سال سابقه خداپرستى داشتهاند، با فریاد موعظه مىكرد و با وجود آن، راه به جایى نمىبرد و آنگاه كه حضرت محمدصلى الله علیه وآله را در نظر آوریم كه آرام و با وقار، آیات آسمانى قرآن كریم را به گوش اعراب بتپرست و جاهل دیرباور مىرساند و وقتى كه تاثیر و نفوذ این مواعظ دوگانه را بر شنودگان آن دو بزرگوار ارزیابى كنیم و به نتایج نهایى آنها بنگریم مىتوانیم تفاوت عظیم میان آنان را حس كنیم و به اهمیت و معناى این كلمات كه «او از من نیرومندتر است» پى ببریم.
- مردم به شدت در انتظار ظهور «پیامبر موعود» بودهاند و این مطلب در جاى جاى عهد جدید آمده است. در بعضى جاها «پیامبر موعود»، حضرت عیسىعلیه السلام دانسته شده، اما از آنجا كه بر خود آن حضرت پوشیده نبوده كه شخص دیگرى در راه استبه درخواست مردم توجه نكردهاند. حتى ممكن استحضرت عیسىعلیه السلام در تعیین او مطالبى گفته باشند، ولى انجیلنویسان آن را نقل نكرده باشند. اما اجمالا نقل شده است كه «و چون مردمان این معجزه را، كه از عیسى صادر شده دیدند، گفتند: این البته همان نبى است كه باید در جهان بیاید و اما عیسى چون دانست كه مىخواهند بیایند و او را به زور برده، پادشاه سازند باز تنها به كوه برآمد.» (30) اگر حضرت عیسىعلیه السلام همان پیامبر موعود بود نباید به درخواست مردم پشت پا مىزد. تعداد جمعیتبسیار زیاد بوده است; دست كم، پنج هزار نفر به استقبال حضرت عیسىعلیه السلام شتافتند و آن حضرت با معجزه، تمام آنها را اطعام كرد. (31) بنابراین، بهترین فرصتبراى اجابت دعوت مردم فراهم بوده است، ولى حضرت عیسىعلیه السلام به اصرار آنها پاسخ منفى مىدهد و به تنهایى به كوه مىرود تا خدا را عبادت كند. (32) پس چون مردم در تطبیق پیامبر موعود با حضرت عیسىعلیه السلام دچار اشتباه شده بودند، آن حضرت با عدم اجابت دعوت آنها تفهیم كرد كه او آن «پیامبر موعود» نیست و باید در انتظار دیگرى باشند. در نتیجه، فرمود كه تسلىدهنده دیگرى در راه است و او شما را به جمیع راستى هدایتخواهد كرد.
- اشاره به تسلىدهنده یا فارقلیط
تسلىدهنده یا فارقلیط معروف، در ابواب چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم انجیل یوحنا آمده است: «من از پدر سؤال مىكنم و او تسلىدهنده دیگرى به شما اعطا خواهد كرد... .» (33) «و لكن چون تسلىدهنده كه او را از جانب پدر نزد
شما مىفرستم، آید... او بر من شهادت خواهد داد.» (34) «و من به شما راست مىگویم كه رفتن من براى شما مفید است; زیرا اگر نروم تسلىدهنده نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما مىفرستم.» (35)
در توضیح كلمه «تسلىدهنده» باید بگوییم: این كلمه در این عبارتها ترجمه واژه «فارقلیط» است. كلمه فارقلیط از طریق زبان سریانى به زبان عربى راه یافته و اصل آن «پاركلیتوس» به زبان یونانى است. در زبان یونانى، این كلمه به معناى تسلىدهنده مىباشد، اما كلمه ستایش شده یعنى «محمد» و مشتقات آن نظیر «احمد» ترجمه پركلیتوس است. بعید نیست كه این دو كلمه در اصل، یكى بوده و با افزودن «الف»، تعریف شده باشد. در این نوشته ما همان معنایى را لحاظ مىكنیم كه خود مسیحیان در نظر گرفتهاند.
مسیحیان معتقدند كه مقصود از تسلىدهنده «روحالقدس» است كه پنجاه روز پس از عروج حضرت عیسىعلیه السلام نزد حواریون آمد و آنان را تقویت روحى كرد، به شرحى كه در آغاز كتاب اعمال رسولان آمده است. (36) ولى مسلمانان اعتقاد دارند كه شواهد و قراین كافى وجود دارد كه تسلىدهنده مورد نظر نمىتواند روحالقدس مورد نظر مسیحیان باشد.
منبع: سایت ستاد پاسخگویی به مسایل دینی
تبیان:مرتضی رستمی
1) تثنیه، 18:18 و 192) اعمال رسولان، 3:22
3) او در جهان بود... جهان او را نشناخت. به نزد خاصان خود آمد و خاصانش او را نپذیرفتند.» یوحنا، 1:10 و 11
4) اعداد، 15:32، 36
5) متى، 5:17
6) پیدایش، باب 16
7) پیدایش، 17:15 - 1
8) پیدایش، 21:2 - 5
9) پیدایش، 16:12 و 25:18
10) تثنیه، 18:18 قابل توجه است كه در ترجمههاى جدید، كه به نام ترجمه تفسیرى از سوى كلیساها انتشار یافته است، در این عبارات، لفظ «از میان برادران» ایشان را حذف كردهاند. ر. ك. به: كتاب مقدس، ترجمه تفسیرى، انجمن بینالمللى كتاب مقدس، 1995م، تثنیه، 18:18
11) اشعیا، 29:12
12) آیات 1 - 5 سوره علق
13) شیخ محمود شبسترى، گلشن راز
14) آن كس است اهل بشارت كه اشارت داند
نكتهها هستبسى محرم اسرار كجاست
(حافظ)
15) یوحنا، 7:40 - 43
16) یوحنا، 6:10 - 14
17) یوحنا، 1:19 - 27
18) مرقس، 1:7
19) در اسرائیل سه دادگاه وجود داشت كه مهمترین آن دادگاه سنهدرین كبیر بود. اعضاى آن هم وظیفه قضاوت را به عهده داشتند و هم وظیفه هئیت منصفه را، این دادگاه مسئولیتهاى سنگینى داشت. پیغمبر دروغین و كاهن اعظم را تنها در این دادگاه مىتوانستند محاكم كنند. ر.ك. به: گنجینهاى از تلمود ص 302.
20) كتاب دوم پادشاهان، 2:11
21) بر اساس اناجیل موجود، نظریه عیسىعلیه السلام در اینجا مخالف نظریه یحیى است. حضرت یحیىعلیه السلام مىفرماید كه او الیاس نبى نیست، اما حضرت عیسىعلیه السلام، حضرت یحیىعلیه السلام را همان الیاس نبىعلیه السلام مىدانست. ما هر دو بزرگوار را پیامبر خدا و راستگو مىشماریم، لكن اناجیل موجود را هم مخدوش مىدانیم اما كلیسا كه هم وثاقت اناجیل را پذیرفته و آن را الهام و تحت اشراف روحالقدس مىداند باید این تناقص را حل كند، لابد مىگویند یكى نمىدانسته است! (ر. ك. به: متى 17:11 - 13)
22) مرقس، 1:7 و لوقا، 3:16
23) یوحنا، 1:27
24) لوقا، 1:26
35) متى، 3:5 و لوقا، 3:18
26) مرقس، 6:21 - 29 / لوقا، 3:19 - 20
27) متى، 3:7 / لوقا، 3:7
28) متى، 3:11 / مرقس، 1:7
29) متى، 4:12 ، 13 ، 23 و ابواب دیگر
30) یوحنا، 6:14 و 15
31) یوحنا باب 6.
32) یوحنا، 6:15
33) یوحنا، 14:17 و 18
34) یوحنا، 15:26 و 27
35) یوحنا، 16:7 و 8
36) اعمال رسولان، بابهاى 1 و
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]
-
گوناگون
پربازدیدترینها