واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: شيوه مناظره امام صادق(عليه السلام)
مروري بر درس خداشناسي امام صادق(ع) به مفضلدر گفت وگو با حجت الاسلام علي رباني گلپايگاني
مفضل بن عمر از اصحاب امام صادق(ع) مي گويد: روزي در مسجد النبي نشسته بودم كه ابن ابي العوجا (يكي از چهره هاي شاخص زنادقه) وارد و با تعدادي از هم فكران خود مشغول صحبت شد. آن ها در مورد پيامبر صحبت كردند و ايشان را شخصي فيلسوف خواندند. پس از اين ابن ابي العوجا به رفيق خود گفت: صحبت درباره او را كنار بگذاريم، عقل من درباره او متحير است پس بهتر است درباره دين او صحبت كنيم. او (پيامبر) ادعا مي كند اين جهان خالق و مدبري دارد. من ادعاي او را قبول ندارم. صحبت آن ها به اين جا كه رسيد، بسيار ناراحت شدم و با تندي به ابن ابي العوجا گفتم: اي دشمن خدا، تو خالقيت خدا را منكر شده اي، در حالي كه همين نظام بدن تو مخلوق خداست و اگر تفكر مي كردي دلايل وجود خدا را در خودت پيدا مي كردي. ابن ابي العوجا به من گفت: تو كيستي؟ اگر از متكلمين هستي چرا عصباني مي شوي؟ بيا با همديگر بحث كنيم. اگر بر ما غلبه كردي از تو پيروي خواهيم كرد و در صورتي كه از متكلمين نيستي وارد اين گونه مباحث نشو. اما اگر تو از اصحاب جعفربن محمد هستي، او هيچ گاه اين گونه با ما برخورد نكرده است. او حرف هاي تندتر از اين هم از ما شنيده است اما هيچ وقت عصباني نشده و با تندي با ما برخورد نكرده است. او حليم و عاقل است. ابتدا به حرف هاي ما كامل گوش مي دهد، سپس با جمله اي كوتاه و استوار به ما جواب مي دهد و معمولا در مناظره با او شكست مي خوريم.
من با ناراحتي از مسجد خارج شدم و نزد مولاي خويش جعفربن صادق رفتم. ايشان علت ناراحتي من را پرسيدند و من هم آن چه كه اتفاق افتاده بود، براي فرزند رسول خدا گفتم. ايشان فرمود: فردا نزد من بيا تا مطالبي به تو بياموزم كه در چنين مواقعي بتواني پاسخ گو باشي.مفضل بن عمر فرداي آن روز نزد امام صادق(ع) مي رود ايشان طي جلساتي در ٤ روز به او درس خداشناسي مي دهند. اين درس ها را كه به توحيد مفضل مشهور شده است، مرحوم مجلسي در جلد سوم بحارالانوار از صفحه ٥٧ تا ١٥١ نقل كرده است.در گفت وگويي با حجت الاسلام علي رباني گلپايگاني استاد حوزه علميه قم و مدرس علم كلام نگاه كوتاهي به اين روايت طولاني و مهم انداخته ايم كه اين گفت وگو را با حذف سوال ها مي خوانيد.
اخلاق علمي امام صادق
اتفاقي در مسجد پيامبر(ص) بين « مفضل» كه از ياران امام زمان خود بود و ابن ابي العوجا كه از ملحدين شاخص آن زمان محسوب مي شد رخ داد. در همين جا دو مطلب بسيار ظريف وجود دارد. اول اين كه «مفضل» مي توانست به راحتي از كنار اعتقاد ابن ابي العوجا عبور كند و هيچ واكنشي نشان ندهد. رفتار مفضل مبني بر حساس بودن به انحراف هاي فكري و اعتقادي موجود در جامعه مي تواند الگويي براي ما مسلمانان به ويژه روحانيون باشد.نكته دوم هم در جواب ابن ابي العوجا به مفضل نهفته است، آن هم روش برخورد امام صادق(ع) با مخالفان است كه هيچ گاه در مقابل حرف ها و برخورد تند آن ها عصباني و ناراحت نمي شد بلكه حرف هاي آن ها را كامل گوش مي دادند و در جواب آن ها هم از ادله محكم استفاده مي كردند.
آسيب شناسي امام از شكاكان
امام در ٤جلسه به مفضل درس خداشناسي مي دهند. جلسه اول شامل شگفتي هاي آفرينش انسان از قبيل تدبير جنين در رحم، چگونگي تولد كودك، تغذيه كودك، رشد دندان ها، بالغ شدن كودك، فوايد گريه كودكان، اسرار حواس پنج گانه و آفرينش انسان در دو جنس نر و ماده مي شود.جلسه دوم شگفتي هاي آفرينش آسمان، جلسه سوم و چهارم شگفتي هاي آفرينش طبيعت و مطالبي درباره ناملايمات و گرفتاري ها بيان مي شود.يكي از مطالبي كه امام(ع) در مقدمه بيان مي كنند جواب به اين سوال است كه شك، شكاكان از كجا ايجاد مي شود. حجت خدا(ع) مي فرمايد: يا مفضل ان الشكاك جهلوالاسباب والمعاني في الخلقه و قصر افها مهم ان تامل الثواب و الحكمة.امام صادق(ع) منشاء شك را ندانستن مي دانند و به خصوص ندانستني كه در اثر نداشتن دقت و شكيبايي در پژوهش و شتاب زدگي در اظهار نظر باشد.
استاد مطهري زماني كه آسيب هاي شناخت را در كتاب«انسان و ايمان» مطرح مي كند يكي از آسيب هاي شناخت را در نظر نگرفتن همه جوانب در اظهار نظر و تصميم گيري بيان مي كند.امام در ادامه چنين فردي را به انسان نابينايي تشبيه مي كند كه وارد خانه اي شده كه همه چيز در آن به طور آماده و منظم قرار دارد. اما چون نمي تواند ببيند شكايت مي كند.در ادامه همين مقدمه امام مي فرمايند: فيجب علي من انعم ا... عليه معرفته و هدايته من دينه، سزاوار است بر انساني كه خداوند به او نعمت معرفت و هدايت داده قدر اين نعمت را بداند.اين مطلب بسيار مهم است. گاهي ما مثل ماهي كه در آب است و قدر آب را نمي داند، هستيم.اگر خود را با آن انسان گمراهي كه در راه بدبختي قدم گذاشته است مقايسه كنيم قدر و ارزش اين نعمت الهي، ايمان و معرفت را مي دانيم و شكرگزار آن خواهيم بود. سپس امام به آيه «لان شكرتم لازيدنكم ولان كفرتم ان عذابي لشديد» اشاره مي كنند. اين ها خلاصه اي از مقدمه اي بود كه امام قبل از شروع درس خداشناسي خود به مفضل بيان كردند.
روش امام در اثبات خدا
روش هاي خداشناسي متفاوت است. روش فلسفي محض يكي از اين روش هاست كه بر اساس برهان هاي عقلي به اثبات خدا و صفات او مي پردازد، اين روش قابل فهم براي همه نيست. روش دوم مطالعه جهان هستي و تدبر در آن است.
در قرآن كريم جهان به عنوان «آيه» معرفي شده است و انسان ها به تفكر درباره آن تشويق شده اند.روش ديگري هم وجود دارد كه روش شهود عرفاني است كه باز هم همانند روش فلسفي براي همگان قابل تجربه و استفاده نيست و حتي نسبت به روش فلسفي هم عده كمتري مي توانند به آن دست پيدا كنند.از راه فطرت هم مي توان به خداشناسي رسيد.اين روش قابل دسترسي براي همگان هم است و در فرمايش هاي معصومين عليهم السلام به آن اشاره شده است. به عنوان نمونه، شخصي خدمت امام صادق(ع) آمد و به ايشان گفت كه حرف هاي مختلفي در زمينه خداشناسي شنيده ام من را راهنمايي كنيد. امام او را اين گونه راهنمايي كردند كه از او پرسيدند: آيا تا به حال كشتي سوار شده اي؟ آن مرد پاسخ داد: بله، حضرت پرسيدند: آيا تا به حال دچار توفان شده اي، آن شخص باز هم پاسخ مثبت داد. امام در ادامه سوال كردند، زماني كه گرفتار توفان شده بودي و دستت از همه جا كوتاه بود، چه احساسي داشتي؟ او گفت: احساس كردم كه قدرتي وجود دارد كه اگر بخواهد مي تواند ما را نجات دهد. امام در اين جا به او گفتند، همان قدرت، خداست. اين هم راهي است به سوي خداوند متعال كه معمولا در شرايط عادي به آن توجهي نداريم.روشي كه امام صادق(ع) در اثبات توحيد براي مفضل به كار مي برند، روش دوم است. امام مي فرمايند: اولين چيزي كه عبرت آموز و دليلي بر وجود خداوند متعال است، نظم موجود در جهان هستي است اگر همين عالم را در نظر بگيري و از قوه عقل خودت در شناخت اين عالم استفاده كني، مي بيني همچون خانه اي است كه در آن هرچيزي كه بندگان به آن نياز دارند، گذاشته شده است. آسمان سقف اين خانه را تشكيل مي دهد. زمين همچون فرشي است كه زير پاي بندگان گسترده شده است. ستارگان در نقش چراغ هايي هستند كه باعث روشنايي مي شوند. معدن ها به ذخايري مي مانند كه بشر از آن ها استفاده مي كنند و هر چيزي به تناسب شأني كه دارد در جايگاه خودش قرار دارد. اين خانه با تمام امكاناتش در اختيار انسان گذاشته شده است. از اين كه چنين مجموعه عظيمي به هم پيوسته و نظمي بين آن ها برقرار است و از طرف ديگر با يكديگر هم سو و هم جهت هستند دو مطلب را مي توان برداشت كرد، اول اين كه تدبيري بر آن ها حاكم است و دوم اين كه همه اين ها در اختيار يك خالق قرار دارند.بنابراين امام صادق(ع) براي اثبات وجود خدا از برهان نظم استفاده مي كنند.
اشكال منكران خدا بر برهان نظم و پاسخ امام(ع)
مفضل مي پرسد: نظم موجود در طبيعت را كسي نمي تواند منكر شود، اما گروهي هستند كه مي گويند اين نظم معلول يك علت برتر (خدا) نيست بلكه چنين نظمي مقتضاي طبيعت و در ذات آن وجود دارد.اين سوالي كه مفضل مي پرسد سوال مهمي است. هيوم (متفكر انگليسي قرن هجدهم) درباره همين برهان نظم چند شبهه دارد. البته اين شبهه ها در كتاب «علل گرايش به مادي گري» استاد مطهري و «الهيات» استاد جعفر سبحاني مطرح شده است. يكي از شبهه هايي كه هيوم بيان مي كند همين مسئله اي است كه مفضل از امام جعفر صادق(ع) مي پرسد.
هيوم مي گويد: الهيون جهان خلقت را به يك ماشين تشبيه مي كنند، ما مي گوييم جهان را به يك خرچنگ تشبيه كنيد كه نظم از درون آن برمي خيزد. پاسخ امام صادق(ع) چقدر زيباست. ايشان مي گويند: تو (مفضل) از آن ها سوال كن كه اين طبيعتي كه مي گويند چگونه است. آيا طبيعت را موجودي مي دانند كه علم و قدرت دارد. آن هم علم و قدرتي كه متناسب با اين عالم باشد. يا اين كه مي گويند طبيعت اصلا علم و قدرتي ندارد و اگر هم دارد متناسب با اين جهان نيست. اگر پاسخ اولي را دادند و گفتند كه طبيعت چنين قدرت و اختياري دارد، يعني اين كه آن ها هم وجود خالق را قبول دارند فقط بر سر اسمش با ما بحث مي كنند. چون ما به موجودي كه بتواند چنين نظمي را به وجود آورد خالق مي گوييم. در صورتي كه پاسخ دوم را دادند و گفتند كه اين جهان از خودش قدرت و اختياري ندارد. بگو، نمي شود اين فعل محكم و استوار را از طبيعتي دانست كه فاقد صفت علم، قدرت و اختيار است. اين گفته امام به قانون سنخيت بين علت و معلول اشاره دارد. به قول استاد مطهري، ما كه سعدي و حافظ را نديده ايم اما زماني كه گلستان و بوستان سعدي و ديوان حافظ را مي خوانيم، به قدرت ادبي آن دو نفر پي مي بريم. اگر ما چنين قدرتي و حكمتي را در طبيعت مي بينيم و از طرفي هم مي گوييم طبيعت فاقد علم، قدرت و اختيار است، بنابراين خود طبيعت منشاء چنين قدرتي نمي تواند باشد. فرزند رسول خدا(ص) در ادامه مي فرمايد: آن هايي كه مي گويند طبيعت منشاء نظم عالم است در واقع اين براساس سنت خدا در آفرينش جهان هستي است. مرحوم مجلسي مي گويد: چنين افرادي مي بينند كه جهان براساس اسباب اداره مي شود. مثلا اگر قرار است باران ببارد عوامل مختلف دست به دست يكديگر مي دهند تا از ابرها باران باريده شود. اين اسباب را مي بينند اما از سبب سازش غفلت مي كنند. يعني چشم ظاهر بين مانع ژرف نگري و تدبر آن ها شده است، همان صحبتي كه امام در مقدمه به آن اشاره كرده بودند. در قرآن و سخنان ديگر ائمه هم به اين مسئله اشاره شده است. اين شبهه اي است كه برخي از منكران خدا، بر برهان نظم وارد مي كنند كه امام اين گونه پاسخ دادند.
اين روش مطالعه و دقت درجهان خلقت اولا در صورتي ما را به خداشناسي مي رساند كه با ژرف نگري همراه باشد و دوم اين كه چنين روشي براي مخاطبان عمومي خوب است اما بايد توجه داشت همان طور كه استاد مطهري در كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» يا «سيري در نهج البلاغه» تاكيد مي كنند مطالعه طبيعت قدم اول در خداشناسي است يعني فقط به ما مي آموزد كه اين جهان خالقي دارد، اما اين كه، اين خالق علمش عين ذات اوست، ممكن الوجود است يا واجب الوجود، علم حضوري دارد يا حصولي و...، اين سوال ها را بايد با روش هاي فلسفي جواب داد. بنابراين زماني به روش مناسب و متعارف در خداشناسي مي رسيم كه از هر دو روش استفاده كنيم.
چهارشنبه 1 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 195]