واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: گفتوگو با مينو فرشچي درباره اقتصاد فيلمنامه و فيلمنامهنويسي همه حقوق متصوره يك فيلمنامهنويس!
عليرضا مجمعبخش دوم بخش دوم گفتوگو با مينو فرشچي بيشتر به صحبت درباره فيلمنامههايي كه از او ساخته شده، گذشت.
در اين ميان البته او آسيبهايي را هم مطرح كرد كه در سينماي ايران آفت جان فيلمنامهنويسيها شده است، آسيبهايي كه به نظر بسيار ريشهاي بايد به آنها پرداخت و در مجال يك گفتوگو شايد چيزي را حل نكند، آدم عملگرا ميخواهد كه وقتي حرف ميزند عمل كند. بخش دوم را بخوانيد:
سايه برخوردهاي قبيلهاي هنوز بر سر فيلمنامهنويسان است. تهيهكنندهها هنوز هم فكر ميكنند اگر مبلغ مورد توافق را بپردازند، بايد همه چيز را مال خود كنند. در قراردادها ذكر كردهاند فلان حقوق و فلان حقوق فيلمنامه هم مال آنها است.
ميشود توضيح دهيد دقيقا چه مواردي مد نظرشان است؟
حقوق معنوي فيلمنامه مثل چاپ و خيلي چيزهاي ديگر. انگار خيلي برايشان سخت است كه اين پول را ميپردازند. اين فيلمنامه را خريدهاند و از كنارش كلي استفاده كردهاند، حقوق بعدي را چرا اينجور حريصانه طلب ميكنند، نميدانم. بنابراين اگر آدم يك فيلمنامه خوب بنويسد كه تبديل به يك فيلم شود، به نظرم كافي است. چون مجبور ميشود در همين ماراتني كه ديگر فيلمنامهنويسان دارند، او هم بيايد و يكي از دوندگان باشد. مغز ايراني مگر چقدر ظرفيت دارد كه بتواند در اين ماراتن دوام بياورد.
بحث ديگري كه در مورد كار فيلمنامهنويسي وجود دارد، شيوه كار آنها است، كه در مورد شما اين شيوه احتمالا كمي با بقيه فرق ميكند. شما سه فيلمنامه ساخته شده نوشتهايد كه فيلمهاي بدي نشدهاند. شوكران و كاغذ بيخط و ازدواج به سبك ايراني. كاغذ بيخط كه حكايتش مقداري فرق ميكند؛ ظاهرا به عنوان پاياننامه دوره فيلمسازي شما است. اما در شوكران و ازدواج ...را كاملا به عنوان فيلمنامهنويس حرفهاي كار كرديد. در مورد شوكران رابطهتان با آقاي افخمي چگونه بود. اصلا قرارداد نوشته شد و پولي پرداخت شد؟
خيلي كم، يعني مبلغش جوري نبودكه بگويي پولي پرداخت شده است. در مورد شكل كار هم، موضوع اين بود كه فيلمنامه كاغذ بيخط در حوزه هنري مطرح شده بود و بهروز افخمي هم آن را خوانده بود.
فيلم هنوز ساخته نشده بود؟
نه، افخمي كه فيلمنامه را خوانده بود، مرا صدا كرد و طرح كلي شوكران را برايم تعريف كرد. من بسيار پسنديدم و بسيار شوقانگيز بود كه شوكران را بنويسم.
فرم نگارش فيلمي مثل شوكران در تعامل با بهروز افخمي چگونه بود؟ اين رابطه ميتواند جالب باشد.
قرار ما هفتگي بود، يعني هفتهاي يك بار ميآمديم چيزي را كه من نوشته بودم، تحويل ميدادم، ميرفتم و براي هفته بعد، پانزده دقيقه از كار را مينوشتم و دوباره ميآمدم.
در شوكران، شاخصهاي كه وجود دارد، شخصيتهاي جذاب كار است. اصلا يكي از معضلات فيلمنامهنويسي ما خلق شخصيتهاي ماندگار و سمپات است كه در اين زمينه بسيار ضعف داريم. اما در شوكران شخصيت سيما رياحي كه هديه تهراني بسيار عالي آن را بازي كرد، يا مهندس بصيرت (فريبرز عربنيا) شايد در سينماي بعد از انقلاب نقاط عطف شخصيتهاي ماندگار باشد.
كاملا درست ميگوييد. ما شخصيتهايي كه كسالتآور نباشند، كم داريم. بيشتر آدمها در فيلمنامهها تيپ هستند. افخمي در كلاسهايش هم تاكيد ميكند كه تيپ بايد تبديل به شخصيت شود. خوشبختانه موفق شد در شوكران هم اين كار را بكند.
خاصيتي كه افخمي دارد، به هر حال اين است كه هيچ محدوديتي براي خودش قائل نميشود. پليس ذهني برايش وجود ندارد. شما سعي ميكنيد خودتان را سانسور كنيد و مثلا صحنه زن خياباني شوكران را ننويسيد؟
من در آن زمان اين خودسانسوري را داشتم. آن صحنه را هم به اصرار افخمي نوشتم و اصلا دوست نداشتم بنويسم. اما الان ديگر اين كار را نميكنم. آزاد و رها مينويسم. ديگر دست كارگردانها است كه بخواهند بسازند يا نسازند.
برسيم به ازدواج به سبك ايراني كه ديگر در اين فيلم فيلمنامهنويس شناخته شدهاي بوديد، شكل كارتان احتمالا تفاوت داشت با روال قبل؟
بله. تفاوت داشت. چون اين بار ديگر ارتباط مستقيم من با تهيهكننده بود. حسن فتحي به عنوان كارگردان آخرين كسي بود كه به جمع ما پيوست.
قراردادتان براي ازدواج... چقدر بود؟
هشتميليون تومان.
پس ميشود به يك سوال جواب صريح بدهيد؟ كساني كه قراردادهاي 15و 20ميليوني براي يك فيلمنامه ميگيرند، چه خصوصياتي دارند؟
اين دليل دارد. اسم فيلمنامهنويس براي گيشه مهم است. امضاي فيلمنامهنويس ميتواند در فروش فيلم تاثير بگذارد.
ميشود اسم بياوريد؟ من كسي را سراغ ندارم...
منظورم براي تماشاگرها نبود. اگر يك آدم مطرح فيلمنامه را بنويسيد، به اعتبار او تهيهكننده ميتواند برود با يك آدم مطرح براي كارگردان اثرش حرف بزند. اگر هم فيلم با كيفيت خوب ساخته شود، خب ميتواند گيشه داشته باشد. الان كه اگر بگوييد فيلمنامه را فلان شخص نوشته، بازيگران خوب هم به اعتبار او ميآيند بازي ميكنند.
اين قضيه را قبول دارم. اما به نظرم اين ماجرا محدود به خود اهالي سينما است. يعني مثلا مرتضي شايسته ميآيد، به مينو فرشچي سفارش فيلمنامهاي ميدهد و ميرود مثلا با مسعود كيميايي فيلم را ميسازد (!) مثالي زدم كه اصلا امكان ندارد اتفاق بيفتد.
چرا امكان ندارد؟ من خيلي دوست دارم براي مسعود كيميايي فيلمنامه بنويسم. نه اين كه فيلمنامه من به دست او ساخته شود، بلكه كاري كه او ميسازد يك فيلمنامه منسجم داشته باشد. چون واقعا كارگردان درجه يك و كار بلدي است.
اين را گفتم كه به اين نتيجه برسم كه اين قضيه بسيار در محدوده خود سينما تعريف ميشود. من فيلمنامهنويسي نميشناسم كه اسمش را مردم بشناسند و به خاطر او بيايند فيلم را ببينند. شايد فقط پيمان قاسمخاني در اين ميان استثنا باشد، كه من تماشاگر شايد مطمئن باشم كاري كه او مينويسد، حتما كار خوب و با مزهاي است. پيمان قاسمخاني هم از تلويزيون آمده.
بله، تلويزيون بسيار تاثير داشته، اما كار پيمان قاسمخاني را حتما يك كارگردان خوب كارگرداني ميكند و بازيگر خوب هم در آن بازي ميكند.
ولي به نظرم رابطه كارگردان / بازيگر با مخاطب رابطه محكمتري است تا رابطه فيلمنامهنويس، كارگردان / بازيگر با مخاطب.
به هرحال پيچيده شدن آوازه آدمها در بين اهالي سينما، باعث تشكيل گروه برتر و الف ميشود كه اين گروه الف براي خودشان تماشاچي دارند. اگر تهيهكنندهها اين توان فكري را داشته باشند كه به فيلمنامه اهميت بدهند و از عنوانبندي فيلمهاي آمريكايي ياد بگيرند كه چه ارزش و اعتباري به فيلمنامه و فيلمنامه نويسي ميدهند و اسم فيلمنامه نويسي را كجا مينويسند، و كارگردانها هم اصرار نداشته باشند خودشان بيايند وسط معركه و بازنويس فيلمنامه بشوند، فيلمنامهنويسها هم يك روز اين تشخص را براي گيشه پيدا ميكنند. به قول استاد حسين ترابي، كارگردان معمولا بايد كنار دست تدوينگر بنشيند، اما اسم كارگردان را هرگز كنار اسم تدوينگر ميبينيم؟ اما همه به خود حق ميدهند در فيلمنامه دخالت كنند.
اين ايرادي كه ميگوييد ريشهاي است، يعني بايد نسبت به فيلمنامه نويسي يك كار اساسي صورت بگيرد تا ارزش معنوي و مادي كار لحاظ شود.
اصل اين ايراد اتفاقا به تهيه كنندهها بر نميگردد، به خود ما برميگردد ما حتي يك قرارداد فرم ثابت نداريم. اين قرارداد را هر دفعه تهيه كنندهها به ما ميدهند. من هر دفعه بايد بروم با يك كارشناس حقوقي مشورت كنم تا ببينم فلان تهيه كننده چه قراردادي دارد و تهيه كننده بعدي چه قراردادي. در يكي از اين موارد در ابتداي كارم آقايي آمد گفت من با تو يكميليون تومان قرارداد ميبندم، پانصد هزار تومان را الان ميدهم، بقيهاش را وقتي فيلم ساخته شد. گفتم اگر ساخته نشد چي، گفت ميشود و آن فيلم هرگز ساخته نشد، ولي من كه فيلمنامهام را نوشتم چه گناهي دارم.
سه شنبه 9 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 283]