واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: آداب براي ازدواج يا ازدواج براي آداب
خاطره بهفر
در كشور ما فرهنگ و آداب و رسوم انتخاب همسر، شكل ازدواج وزندگي مشترك (مانند بسياري از مقولات ديگر)به طرز غريبي يكدست نيست. رفتار برخي پدر و مادرها و خانواده ها عاقلانه، آزادانديشانه و فراتر از باورهاي ناكارآمد سنتي است. خانواده هايي كه به فرزندان شان سفارش مي كنند در انتخاب همسر عجله نكرده، نهايت دقت را به كار گيرند و به آنان فرصت كافي براي شناخت فرد منتخب شان را مي دهند و از آنها مي خواهند پيش از اطمينان يافتن بر درستي انتخاب همسر وارد زندگي مشترك نشوند، پس از ازدواج نيز اختلاف نظر بين زن و شوهر را كاملاً طبيعي دانسته و هنگام مشاهده مشكلات راه حل هاي منطقي و عاقلانه همچون مراجعه به مشاور را پيشنهاد مي كنند. سفارش بچه دار نشدن در نخستين سال هاي زندگي را آويزه گوش زوج جوان كرده و اگر تشخيص دادند كه زندگي زن و مرد جوان به جايي رسيده است كه كفه رنج و عذاب و تحمل و مدارا از كفه آرامش و شادي و لذت سنگين تر است، جدايي دوستانه و انساني را پذيرفته و مادام العمر نشدن يك انتخاب يا يك ازدواج را امري طبيعي مي دانند و نه يك فاجعه. حتي خانواده هايي هستند كه پس از انتخاب همسر و اطمينان يافتن به آن انتخاب به زوج جوان اجازه مي دهند با انجام يك عقد مختصر و بدون سروصدا و خبر كردن فاميل، مدتي عملاً زندگي مشترك با فرد مورد نظر را تجربه كنند و نظر دختر و پسر را براي ادامه آن زندگي پس از گذراندن چنين دوره يي است كه معتبر مي دانند. اما در مقابل مي شنويم كه در يكي از شهرهاي مرزي، زن و شوهري كه داراي فرزند نيز هستند و چند سال از زندگي مشتركشان گذشته، هنگامي كه براي آشتي و تقاضاي بخشش از خانواده هايشان - به دليل ازدواج كردن بر خلاف نظر آنها- به شهر خود باز مي گردند توسط اقوام وبا اجازه والدين سرهايشان بريده مي شود. در اين ميان شاهد آمار روبه رشد طلاق و زندگي هاي فرسايشي و پر از تنش و درگيري و ناكامي هستيم. آداب و رسوم و قواعد براي خدمت به انسان و كمك به ارضاي نيازهاي اساسي و فطري اوست ولي گاهي آن آداب و رسوم در گذر زمان از شرايط موجود عقب مي ماند، كهنه مي شود و گرچه روزگاري براي خدمت به انسان بود اكنون وبال او شده و الزام به آن فقط قرباني مي گيرد و ديگر انسان است كه در خدمت آن آداب و قواعد است. برخي از آداب و رسوم ازدواج در كشور ما اين گونه است.
1- ندادن فرصت آشنايي به زوج هاي جوان؛ هنوز هم فراوان است شيوه ازدواجي كه در آن، به محض انتخاب همسر توسط فرد، خانواده بر انتخاب او مهر دائم زده و مشغول تداركات عروسي مي شوند. در واقع دوره هايي مانند نامزدي يا دوران عقد كاركرد حقيقي خودش را ندارد. در دوره نامزدي خانواده ها بيشتر درگير تداركات جشن و تهيه جهيزيه و...هستند تا در انتظار شنيدن نظر نهايي فرزند. برپا كردن مراسم با هزينه هاي سنگين و تجملات و... گاهي حتي زوج جوان را به گونه يي در رودربايستي قرار مي دهد كه جرأت نمي كنند پشيماني خود را ابراز دارند. يكي از عادات رايج ديگر نيز اين است كه با مشاهده تفاوت ها يا مشكلات ارتباطي نامزدها، كه مي تواند هشداري جدي باشد، گفته مي شود؛ «خوب مي شه، بعد از ازدواج درست مي شه» اما حل مشكل به همين سادگي نيست.
2- دعوت به مدارا؛ ضرب المثل هايي چون سوختن و ساختن، با لباس سفيد رفتي بايد با لباس سفيد برگردي،گربه را دم حجله بكش و.. كه دستورالعمل بسياري از زندگي هاست بر لزوم ماندن در يك رابطه مشكل دار تاكيد مي كند. بدون توجه به دوراهي منطقي و معقول تلاش قاطعانه براي حل اساسي مشكل يا پايان دادن يك رابطه. به اين ترتيب مدارا، شيوه يي كه راه برخورد وزندگي با دشمن ذكر مي شود الگوي رفتار با همسر كسي كه بايد صميمي ترين و عميق ترين رابطه همراه با مهرباني را با او داشت. در اين ميان هدف از ازدواج كه لذت بردن و آرامش يافتن از نقاط مشترك يكديگر است گم مي شود و ازدواج به قرباني كردن نقاط غيرمشترك تبديل مي شود.
3- تلاش براي تغيير خود يا طرف مقابل؛ تبديل كردن نخستين انتخاب به آخرين آن، با وجود تفاوت هاي اساسي زن و شوهر و گران بودن تحمل تفاوت ها، رسم ديگري را به دنبال مي آورد و آن تلاش براي تراش دادن، تغيير يا حذف شخصيت، باورها و علائق همسر يا خويشتن است و اين تلاش مغاير با عقل و منطق و آزادي و ارزش انسان است. تغيير دادن ماهيت انسان به منظور قرار دادن او در شرايطي كه از آن او نيست همانقدر غير منطقي است كه بال هاي پرنده يي را بريده و دو پاي مصنوعي اضافه برايش بگذارند تا پرواز كردن را فراموش و راه رفتن پيشه كند.
4- گستره رابطه با فاميل همسر؛ گرچه برخي آزادانديشي ها، نه گفتن ها و شكوفايي هاي فكري، قدري اين قاعده را لرزان كرده اما هنوز هم ازدواج در كشور ما لزوم رابطه با اقوام همسر را به دنبال مي آورد. خوبي هايش بماند گاهي هم به اين بينديشيم كه به راستي ما چقدر زندگي مي كنيم و در اين عمر محدود كه تمام سرمايه و فرصت ما براي ساختن و بهره بردن از دنيا و آخرت است به چه ميزان در انتخاب شرايط زندگي خويش نقش داريم؟ چقدر انتخاب مي كنيم و چقدر برايمان انتخاب مي كنند؟ و در ميان اين انتخاب ها، انتخاب معاشران كه مي تواند سازنده ترين، آرامش دهنده ترين و لذت بخش ترين قسمت زندگي ما باشد چه جايگاهي دارد؟ آيا جز اين است كه لزوم ارتباط با عمه، عمو، خاله، پسردايي و...وظيفه كادو بردن براي ازدواج و بچه دار شدن و خانه خريدن آنها منشاء اختلاف و جروبحث و كدورت هاي بسيار نيز مي شود؟
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]