واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: انسانشناسی صدرالمتالهین (4)موانع رسیدن به سعادت حقیقی: با توجه به این كه هدف اساسی خلقت انسان حكمت، عرفان و عبادت عارفانه است و این دو موجب سعادت حقیقی هستند، چرا بسیاری از انسانها از این نعمت و سعادت باز میمانند . صدرالمتالهین چندین عامل را بر میشمارد كه عبارتند از:الف- موانع معرفت حقیقی( دریافت معقولات)1 - نقصان طبیعیكه مربوط به ذات و جوهر نفس انسان میشود، مثل نفس كودك قبل از این كه به رشد عقلی برسد، معقولات را نمیتواند درك كند.2 - خباثت و ظلمت نفس كه به واسطه كثرت معاصی حاصل میشود، چرا كه سیاهی گناه مانع درخشش قلب و پاكی نفس است، بنابراین، مانع ظهور تابش نور حق و نور علم و معرفت الهی در آن است .3 - عدم توجه به معقولات: این رویگردانی و عدم توجه ویژه دسته اول و دوم نیست، بلكه برخی صالحان و مطیعان هم، اگر چه قلبشان از كدورت معاصی پاك است، چون در طلب معارف حقیقی و حقایق ملكوت نیستند، طبیعی است كه به این مرتبه از سعادت نایل نمیشدند، چون همتشان را به اعمال بدنی و عبادات شرعی و او را در اذكار مصروف داشته و از تامل در حقیقت، این اعمال و اذكار و ادعیه غفلت كردند .4 - حجاب تقلید و تعصب: چه بسا افرادی كه دوست دارند، حقایق هستی بر آنها متجلی شود، اما به دلیل اعتقاداتی كه از راه تقلید بر ذهنشان نقش بسته و به آنها دل بستهاند نمیتوانند حقایق را دریابند، مگر آن كه حجاب تقلید را كشف كرده و به حق دل بندند .به راستی چگونه میتوان هم مطیع نفس اماره بود و هم مطیع خدای سبحان، و كسی كه الهش را هوای نفسش قرار داد، چگونه میتواند امید هدایت داشته باشد:« افرایت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم - فمن یهدیه.»5 - جهل به طریق كسب معارف:چنین نیست كه هر طالب علمی به مطلوب برسد، چرا كه هر ممكنی معلول علت خاصی خودش است، كسب علم هم ممكن نیست، مگر از طریق اسباب و علل خاص خودش، پس جهل به اصول معارف (الهی) و كیفیت ترتیب و روابط شان مانع تحصیل معرفت حقیقی است. (73)صدرالمتالهین بعد از برشمردن این موانع میگوید:اینها اسبابی هستند كه مانع نفس ناطقه در معرفت حقایق امور است و الا هر نفسی به حسب فطرت اصلیاش شایسته شناخت حقایق اشیاست، چون نفس ذاتا امری قدسی است . و آنچه در روایت آمده اگر چنین نبود كه شیاطین بر قلوب آدمیان احاطه كردهاند، هر آینه انسانها ملكوت آسمانها را میدیدند، اشاره به این قابلیت ذاتی انسان است، پس وقتی این حجابها و موانع از قلب انسان مرتفع شد، صورت ملك و ملكوت در آن تجلی پیدا میكند و ذاتش را در بهشتی میبیند كه عرضش آسمانها و زمین است . و وسعت مملكت هر كسی در بهشت به میزان وسعت معرفت او و تجلی ذات و صفات و افعال حق در ذات اوست. (74)موانع عبادت عارفانه و اطاعت خالصانه:همانگونه كه اشاره كردیم صدرالمتالهین هدف از انجام طاعات و اعمال جوارح را تصفیه قلب و تطهیر نفس میداند تا به واسطه آن جنبه عملی نفس یا عقل عملی اصلاح شود . از دیدگاه ایشان، خود طهارت و صفای قلب كمال حقیقی نیست، چون طهارت زدودن آلودگیهاست و این امر عدمی است و اعدام نمیتوانند كمال باشند، بلكه مراد از آن حصول انوار ایمان، یعنی اشراق نور معرفت به خدای تعالی و افعال و كتابهای رسولان و روز قیامت است، پس تهذیب نفس برای دستیابی به شرح صدر است و شرح صدر برای دریافت انوار هدایت، چنان كه خدای توالی میفرماید:«فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام فهو علی نور من ربه» (75)؛ خدا كسی را بخواهد هدایت كند سینهاش را برای پذیرش اسلام فراخ میكند، پس او در پرتو نور پروردگارش است .چنین نیست كه هر طالب علمی به مطلوب برسد، چرا كه هر ممكنی معلول علت خاصی خودش است، كسب علم هم ممكن نیست، مگر از طریق اسباب و علل خاص خودش، پس جهل به اصول معارف (الهی) و كیفیت ترتیب و روابط شان مانع تحصیل معرفت حقیقی است.بنابراین، از دیدگاه ملاصدرا شرح صدر غایت حكمت عملی و نور معرفت غایت حكمت نظری است . حكیم الهی جامع این دو است و این فوز عظیم است .در این جا ذكر این نكته لازم است كه مراد ملاصدرا از علم الهی و حكمت علم توحید و علم راه خدا فلسفه، بلكه مراد از آن ایمان حقیقی (تصدیق قلبی) به خدا و ملائكه مقربین و كتابهای خدا و انبیای الهی و ایمان به روز آخرت است. (76)به هر حال، گرچه ملاصدرا غایت حكمت علمی را هم حكمت نظری میداند، لكن انسان تا این راه را طی نكند، به آن غایت و مقصد نمیرسد، پس باید موانع این باب را هم بشناسیم .صدرالمتالهین در رساله سه اصل به رذایلی كه مانع هستند در ضمن سه اصل اشاره میكند و آنها عبارتند از:1-خودناشناسی یا جهل به معرفت نفس كه این معظمترین اسباب شقاوت است، چرا كه من عرف نفسه فقد عرف ربه و كسی كه عارف به رب باشد، ذاكر او خواهد بود، اما اگر عارف و ذاكر رب نبود و با ذكرش انس نگرفت آن روز از لطف او برخورداری نیابد، (77)پس چنین انسانی اگر عبادتی هم داشته باشد، چون همراه با معرفت نیست، چندان ثمربخش نیست .2-حسب جاه و مال و میل به شهوات و لذات و سایر تمتعات نفس حیوانی كه جامع همه حب دنیاست. (78)هر نفسی كه خود را به این تمتعات حیوانی و مستلذات جسمانی عادت داد و متخلق به صفات بهیمی وسیعی شد، بدیهی است كه از عبادت و اطاعت خالصانه بازماند .3-تسویلات نفس اماره و تدلیسات شیطان مكار، لعین و نابكار كه «بد» را «نیك» و «نیك» را «بد» وامینماید و معروف را منكر و منكر را معروف میشمارد، كارش ترویج سخنان باطل و تزیین عمل غیر صالح است. (79)به راستی چگونه میتوان هم مطیع نفس اماره بود و هم مطیع خدای سبحان، و كسی كه الهش را هوای نفسش قرار داد، چگونه میتواند امید هدایت داشته باشد:« افرایت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علی علم - فمن یهدیه.» (80)مكن طاعت نفس شهوت پرست كه هر ساعتش قبله دیگر است (81)پس انسان به سعادت انسانی خویش و كمال نفسانیاش نمیرسد، مگر این كه این موانع را بر طرف و با دو بال علم و عمل پرواز كند .حاصل سخن: با توجه به مباحث گذشته دیدگاههای صدرالمتالهین درباره انسان در حكمت متعالیه را كه بر مبانی و اصول فلسفی او در هستی شناختی و معرفتشناختی استوار است میتوان در موارد زیر خلاصه كرد:1.انسانیت انسان به هویت وجودی او و هویت وجودی او به نفس ناطقه اوست .2.نفس جسمانیه? الحدوث و روحانیه? البقاست؛ یعنی:اولا، نفس حادث است نه قدیم،ثانیا، حدوث نفس به حدوث بدن است نه همراه با حدوث بدن،ثالثا، نفس در ابتدا صورتی طبیعی مادی دارد، بعد تجرد برزخی و عقلی پیدا میكند .3.انسان دارای سه نشئه وجودی قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیاست .4.نفس انسان در مقام معرفتحسی و خیالی بیشتر شبیه به فاعل مخترع است تا محل قابل، و در مقام معرفت عقلی خود نفس تعالی پیدا میكند تا ذوات معقول را مشاهده كند . نه این كه محسوس را مجرد كند تا معقول شود .5.نفس با مدركاتش در مراتب ادراك اتحاد پیدا میكند; یعنی حاس با محسوس و خیال با متخیل و عاقل با معقول متحد میشود .6.سعادت انسان در تعالی او در معرفت عقلی و معارف حقیقی است و تلاش او در طاعت الهی، اخلاق عملی و تهذیب نفس مقدمه اشراق معارف الهی بر قلب اوست و درجه انسان از حیث مقامات معنوی متناسب با تشبه او به باری و معرفت او به اسما و صفات و افعال الهی است . بنابراین، خودناشناسی و حب دنیا و پیروی از هوای نفس بزرگترین موانع انسان در رسیدن به كمال و ارزشهای انسانی است.پینوشتها:73-همان، ج 9، ص136 تا 138.74-همان، ص 139.75-انعام ؛6 آیه 126.76-ملاصدرا، رساله سه اصل، ترجمه محمد خواجوی، چاپ اول، انتشارات مولی، 1376، ص 9.77-ر. ك: همان، ص 16.78-همان، ص 29.79-همان، ص 33.80-جاثیه ، 45 ، آیه ??.81-ملاصدرا، رساله سه اصل، ص 19.منبع:فصلنامه پژوهشهای فلسفی - كلامی، شماره9 و10
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]