تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836668568
مسعود كشميري كيست؟
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: مسعود كشميري كيست؟
گروه تاريخ- محمد مهدي اسلامي: هر سال همزمان با هشتم شهريور ماه، نام مسعود كشميري به عنوان عنصري كه عامل انفجارنخست وزيري بوده و با نفاق خود تا اصلي ترين مراكز امنيتي كشور نفوذ نموده بود، مطرح مي شود. نام او غالباً همراه است با بيان تزويرهايش كه دو خودكار در جيب داشته يكي براي بيت المال و يكي شخصي و... اما در اين ميان، كمتر، سوابق و شخصيت او بررسي شده است.
مسعود كشميري فرزند سعيد با شماره شناسنامه 401، متولد 1329 از كرمانشاه، داراي مدرك ليسانس علوم اداري و مديريت بازرگاني از دانشگاه تهران بود كه از تاريخ 23/5/51 تا اواخر سال 53 با قراردادهاي 6 ماهه به عنوان كارآموز در وزارت كار و امور اجتماعي شاغل بوده است.
وي همچنين پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، در شركت "سايبرناتيك" و شركت انگليسي "رايدر هند" با مسئوليت فردي معروف به "مستر نيشام" شاغل بوده است. با پيروزي انقلاب و بازگشت خارجي ها به كشورهايشان، شركت مذكور منحل مي شود و مسئول شركت با برجاي گذاشتن اموال خود از كشور فرار مي كند.
شركت سايبرناتيك نيز مربوط به اسماعيل داودي شمسي بوده است و معرف هاي كشميري قدسي خرازيان و رضيه آيت الله زاده شيرازي از اعضاي شاخص منافقين بوده اند. از ديگر معرفين وي علي اكبر تهراني است كه از متهمين رديف اول در پرونده هشتم شهريور بوده است.
وي قبل از انقلاب توسط پسر دايي خود، ابوالفضل دلنواز -كه برادر همسرش نيز بود و در درگيري مسلحانه معدوم شد-، جذب سازمان مجاهدين شد. ابتدا در بحث هاي خانوادگي از آنها حمايت مي كرد، ليكن به مرور زمان چهره اي حزب اللهي و حامي جمهوري اسلامي به خود گرفت و كمي پيچيده تر عمل كرد.
او به همراه علي اكبر تهراني تحت مسئوليت محمود طريق الاسلام در اين سازمان حضور داشت. وي پس از انقلاب نيز همچنان عضو سازمان منافقين بوده و اسامي مستعاري همچون "حنيف" و "مجيب" داشته است. منزل او در مهرشهر كرج و آرياشهر از بزرگترين انبارهاي سلاح و مهمات سازمان بوده است و افراد سطح بالايي از سازمان در اين منازل به تشكيل جلسه مي پرداخته اند. همسر وي مينو دلنواز نيز از اعضاي فعال منافقين بوده است و اكنون نيز به همراه وي متواري است. كشميري همزمان با فعاليت گسترده در سازمان منافقين به عضويت در كميته مستقر در اداره دوم ارتش تحت سرپرستي محمد كاظم پيرورضوي در مي آيد.
وي مدتي نيز در ضد اطلاعات مركزي نيروي هوايي و مركز مستشاري امريكايي ها با عنوان نماينده نخست وزير دولت موقت و زير نظر كميته اداره دوم ارتش مستقر بود. در اين مدت، از جمله اقدامات وي مي توان به مداخله و جلوگيري از به جريان افتادن و محاكمه عاملان كشتار 17 شهريور اشاره كرد كه با توجه به ريشه امريكايي جمعه خونين و تظاهر منافقين در آن تاريخ به اعمال ضد امريكايي، محل تأمل فراوان است.
وي در بدو تأسيس طرح و برنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز مدتي به عضويت آن در آمد. معرف وي عبدالمجيد قباديان معدوم از ديگر نفوذي هاي ارشد منافقين به سپاه آقاي داود شمسي بوده است.
وي همچنين عضويت مؤثر در ستاد خنثي سازي كودتاي نوژه به نمايندگي از كميته اداره دوم ارتش داشته است كه از جمله خيانت هاي وي در اين مقطع، فراري دادن رهبر عمليات كودتا سرهنگ احسان بني عامري بوده است.
وي سپس دستور ضرورت نفوذ در نخست وزيري را دريافت مي كند و براي آغاز اين مسير، ابتدا عضو دفتر نخست وزيري در سيتان و بلوچستان مي شود. كشميري مدتي كوتاه نيز در دفتر محسن سازگارا معاونت سياسي اجتماعي بهزادنبوي وزير وقت مشاور در امور اجرايي مشغول به كار شد و از آنجا به دفتر اطلاعات و تحقيقات نخست وزيري به سرپرستي خسرو تهراني رفت. وي از آنجا مدتي به فعاليت در دبيرخانه شوراي امنيت پرداخت و سپس جانشين خسرو تهراني در دبيرخانه شوراي امنيت شد. عملكرد وي در اين جايگاه آنچنان بود كه بسياري به غلط تصور كرده اند وي خود دبير شوراي امنيت بوده است.
از دوستان صميمي او مي توان به علي اكبر تهراني، جليل بيات (كه از اتهاماتش جسدسازي براي كشميري و تلاش براي شهيد جلوه دادنش بوده است)، اشاره كرد.
پس از انفجار دفتر نخست وزيري، در نتيجه بازرسي از منزل مسعود در شهرستان كرج، مقادير زيادي سلاح و مهمات كشف شد، پدر مسعود كشميري بازنشسته شركت نفت بود كه در سال 1377 به علت سرطان در انگلستان فوت و دفن شد. اين بخشي از اطلاعاتي است كه حجت الاسلام ري شهري در كتاب خاطرات خود از مسعود كشميري نقل مي كند.
درباره مسعود كشميري، سعيد شاهسوندي، عضو پيشين مركزيت مجاهدين خلق ايران كه مدتي با كشميري در تركيه همخانه بوده است، در مصاحبه اي گفته است: «ولي كشميري را مدت كوتاهي در تركيه در يك خانه سازماني كه من آنجا بودم و همسرم نيز بود، در حوالي خيابان فاتح استانبول تركيه، كشميري و همسرش مدتي آنجا بودند.
مكان اين خانه پشت مسجد سلطان محمد فاتح بود كه يكي از خلفاء و پادشاهان است. در آن حوالي ما يك خانه اي داشتيم و بعدها در منطقه شمالي استانبول بود و ما مدتي در اين هر دو محل با كشميري و خانمش و من و خانمم هم خانه بوديم و مدتي با هم بوديم. طبعاً ما زياد درباره حادثه هايي كه بر هر كدام از ما رفته صحبت نمي كرديم، اين يكي از اصول سازماني بود ولي به هر حال ايشان مدتي در تركيه بود."
او ادعا مي كند مسئول بالاتر كشميري فردي به نام افتخاري بوده است: «مهدي افتخاري مسئول بخش نظامي- امنيتي سازمان هست، در آن ايام، مسئول بخش نفوذي ها بود، اينهايي كه در ارگان ها نفوذ كردند در ارتباط مستقيم با مهدي افتخاري هستند. مهدي افتخاري چهره اي است كه در هيچ يك از جلسات علني در ستادهاي شناخته شده سازمان و مراكز اصلي يا تردد نمي كند و يا بسيار كم تردد مي كند و از ورودي هاي معمولي ساختمان ورود و خروج نمي كرد و در جلسات كمتر حضور پيدا مي كرد. كانديداي علني سازمان در مجلس و خبرگان نبود و هميشه چهره اي بود كه در حاشيه بود و كمتر كسي او را مي شناخت و كمتر كسي از نيروهاي جديد مي دانست او چه نقشي دارد كه در اين ايام مسئول بسياري از نيروها از جمله مسعود كشميري، همين آقاي مهدي افتخاري است.»
سرهنگ مهدي كتيبه از اعضاي حاضر در جلسه شوراي امنيت كه جان سالم به در برده است، درباره كشميري مي گويد: «در اواخر سال 57 از طرف نخست وزيري عده اي را براي حفظ اسناد و مدارك سري و طبقه بندي شده در ارتش مأمور كردند. از جمله اين افراد آقاي كشميري بود كه با دست خط رسمي رئيس دفتر نخست وزير وقت يعني مهندس بازرگان به ارتش معرفي شده بود تا حفاظت از اسناد و مدارك نيروي هوايي را بر عهده گيرد. رئيس دفتر نخست وزير آقاي بازرگان، شخصي بود به نام آقاي خليلي، بدين ترتيب كشميري به كليه اسناد سري و طبقه بندي شده نيروي هوايي، ضد اطلاعات و حفاظت اطلاعات دسترسي پيدا مي كند. ايشان تا كمي قبل از انفجار نخست وزيري در نيروي هوايي بود و با آقاي محمد رجبي و داداشي كه آنها هم از نخست وزيري معرفي نامه داشتند و در ستاد مشترك فعاليت اطلاعاتي و ضد اطلاعاتي انجام مي دادند. كشميري به اين صورت وارد تشكيلات نظامي گرديد و بعد از مدتي كارش را در نيروي هوايي رها كرد و به شوراي امنيت آمد، او قيافه حق به جانبي داشت، با ريش محرابي، قشنگ و صورت سرخ و سفيد موجه كه هر كس كه ايشان را مي ديد، فكر مي كرد حتي نماز شبش را نيز ترك نمي كند.»
شاهسوندي كه اكنون از منافقين بريده و در خارج از كشور به سر مي برد، درخصوص چگونگي عملكرد كشميري مي گويد: «يك طرح اطلاعاتي را راه انداخت و بسياري از سران رژيم را دعوت كرد و گفت كاري كنيم كه جلوي نفوذي ها را بگيريم و آنها را شناسايي كنيم، در حالي كه خودش بالاترين نفوذي بود و اين طرح را مي داد و طبعاً هيچ كس جز خودش مسئوليت اين طرح را بر عهده نمي گرفت و به اين ترتيب اگر مزاحميني بودند كه ممكن بود نسبت به او حساسيت داشته باشند، تحت عنوان نفوذي ممكن بود آنها را از قسمت هاي مختلف حذف كند و در عين حال جايگاه خودش را مستحكم تر كند.
ما همان طور كه گفتم در كردستان مشغول به راديو مجاهد بوديم، بعدها معلوم شد كه جمهوري اسلامي به دنبال راه افتادن راديو مجاهد طرح بمباران ايستگاه راديويي را در دستور كار خودش قرار داده، طرحي كه كشميري بعدها در سازمان گفت كه پيشنهاد رفسنجاني بوده و پيگيري اش به نخست وزيري داده مي شود.
ابتدائاً پارازيت هايي كه فرستاده مي شود و همچنان اثر نمي كند و طرح بمباران را مي دهند كه ابتدا شناسايي محل فرستنده در ارتفاعات و بعد هم بمباران آن است كه مسئول اين طرح كشميري است و نتيجه هم معلوم است كه چه سرانجامي دارد!»
اشاره شاهسوندي به موضوعي است كه در كشاكش نبرد منافقين و نظام جمهوري اسلامي ايران پس از اعلام جنگ مسلحانه تابستان سال 60 رخ داد. راديو منافقين (راديو مجاهد) فعاليت بسيار شديدي در سازماندهي نيروهاي باقي مانده در خاك جمهوري اسلامي داشت. در اين مقطع مسئولين تصميم به نابودي مركز اين راديو مي گيرند.
ستادي از متخصصين بسيار مجرب نيروي هوايي، اداره فركانس هاي مخابرات، اداره دوم ارتش و... تشكيل و مأموريت مي يابند محل راديو را كشف كنند. خسرو تهراني كه در آن مقطع دبيري شوراي امنيت را برعهده داشته است، قائم مقام خود مسعود كشميري را در رأس اين ستاد قرار مي دهد.
پس از شناسايي كامل و تهيه نقشه دقيق، يك جنگنده بمب افكن براي نابودي مقر راديويي منافقين اعزام مي شود كه به دلايل نامعلومي دچار سانحه شده و سقوط مي كند.
پس از اين سانحه، ستادي براي بررسي علل آن مأمور مي شوند كه از سوي خسرو تهراني كه مسئوليت اطلاعات نخست وزيري را نيز بر عهده داشته است، بار ديگر مسعود كشميري در رأس كميته قرار مي گيرد. در اين عملياتها جواد قديري نيز كشميري را همراهي مي نموده است.
سعيد شاهسوندي در مصاحبه خود همچنين به نامه اي از مسعود كشميري اشاره مي كند كه به خوبي معرف شخصيت اوست و در بر دارنده اطلاعاتي پيرامون عملكرد وي مي باشد.
شاهسوندي در توضيح اين نامه مي گويد: «اين توضيح را مي دهم چون بدون اين توضيح نامه معنا پيدا نمي كند. در ماجراي انقلاب ايدئولوژيك كساني كه متحول مي شدند، با مكانيزم هايي كه بعداً عرض خواهم كرد، اينها بعد از متحول شدنشان و بعد از وصل شدنشان به رهبري ديگر در اينجا و در سازمان مجاهدين چيزي به نام دبير كل، مسئول اول و.... وجود ندارد، بلكه چيزي كه وجود دارد فقط رهبر است... مسعود كشميري در اين ايام نامه اي بعد از متحول شدنش مي نويسد، اين نامه بلند است و در اين نامه اسم مسعود كشميري ذكر نمي شود و با امضاي محفوظ است و تحت عنوان "نامه يكي از قهرمانان عمليات ويژه" توضيحي مي دهد كه قهرمان عمليات ويژه به كساني گفته مي شود كه در دوران حياتشان يك كار بسيار ويژه انجام داده اند... اين نامه بعد در نشريه مجاهد شماره 250 در همان سال 64 به چاپ رسيد. هدف از چاپ اين نامه در آن سال در واقع تأييديه گرفتن براي ماجراي انقلاب ايدئولوژيك بود. آن موقع آقاي رجوي احتياج داشت كه هر كسي حتي به بهاي لو دادن بخشي از كارهايي كه در آن سال ها صورت گرفته تأييديه لازم داشت چرا كه شرايط بحراني بود، خطير بود و احتياج داشت همه به تأييد كاري كه او كرده در واقع بپردازند. در مقدمه اش مي گويد كه صفت قهرمان در حيات هر مجاهدي كمتر به او داده مي شود مگر كه عمليات بسيار خطير و ويژه اي را انجام داده باشد مگر اين كه در دوران حياتش امتحان هاي ويژه اي را از سر گذرانده باشد.
البته اين نامه اسم نمي آورد كه مسعود كشميري عامل و نويسنده اين نامه است، ولي با كمي اطلاعات جانبي كه انسان ها مي توانند داشته باشند يا من اكنون از طريق اين صحبت در اختيار شنوندگان خواهم گذاشت يا بخشي از آن را قبلاً گفته ايم، مقايسه و كنار هم نهادن اين اطلاعات براي شما شنوندگان به خوبي روشن مي كند كه اين نويسنده جز مسعود كشميري كسي نيست، البته آن سال ها در درون روابط بخشي از افراد و شماري از افراد مي دانستند.»
اگرچه اين نامه توسط فردي نوشته شده كه ادبيات موهنش مورد آزار خوانندگان خواهد شد، اما ضمن پوزش، براي معرفي شخصيت وي بخش هايي از آن را در ادامه آورده ايم.
در ابتداي نامه متن مفصلي است كه مسعود كشميري با كپي برداشتن از زيارتنامه ها به عربي نوشته است و با اين عبارت شروع مي شود كه "السلام عليك يا مسعود، السلام عليك يا مريم، السلام عليك يا وارث اميرالمؤمنين..." كه به دليل محتواي وهن آلود آن از آوردن ادامه آن پرهيز مي كنيم.
در اين نامه مسعود كشميري مي نويسد: «من بنا به مسئوليتم سال ها در درون ارتجاع، البته تحت رهبري و امر تو غوطه خوردم. بالا و پايين آن را از نزديك تجربه كردم، در مقاطع مختلف در حساس ترين ارگان هاي اصلي اطلاعاتي رژيم بوده ام، يعني در شكل گيري سپاه پاسداران و جريان تصميم گيريهاي مقطع سرنگوني رژيم گذشته در ساواما و ضد اطلاعات ارتش در زندان اوين و در جريان شكل گيري اطلاعات سپاه و آماده شدنش براي كشتار مجاهدين در دادستاني و نقاط حساس تر بعدي...» نقاط حساس بعدي كه همان شوراي عالي امنيت است را نام نمي برد تا هويتش افشا نگردد.
در بخش ديگري از نامه اش مي نويسد: «مي خواهم بدون آن كه زياد فكر كنم و مطالبم را مرتب كنم، برخي نمونه ها و خاطره هايي را كه در دل ارتجاع ديده ام، برايت بگويم.» و بعد ادامه مي دهد: «در فروردين ماه 60 بود كه برادر قهرمانم... {به احتمال خيلي زياد مهدي افتخاري} از من خواست تا تمامي فعل و انفعالات نهاد... {شوراي عالي امنيت} را دقيقاً زير نظر بگيريم، به همين منظور براي محكم كردن پايم شروع به كار كردم. رهنمودها را برادر شهيدم... {احتمالا معدوم محمد بقايي} مي داد. خطوط قسمتي كه به آنجا نفوذ كرده بودم، براي همه ارگان هاي رژيم، اعم از دادستاني، كميته ها، سپاه، آموزش و پرورش، جهاد سازندگي، جهاد دانشگاهي، وزارت ارشاد و راديو و تلويزيون در آن مقطع لازم الاتباع و لازم الاجرا بود. يك بار خودم فضاي به خصوصي را فراهم نمودم و متعاقباً تشكيل يك جلسه ويژه را دادم، بالاترين مهره هاي اجرايي رژيم به شوراي عالي امنيت احضار شدند و از طريق چند تن از آنها كه قبلاً با آنها صحبت كرده بودم، مسئله چك برخي افراد و اين كه نفوذي مجاهدين نباشند را مطرح كردم و بعداً خودم نيز وارد شده و نظراتي دادم.
يادم مي آيد در اوايل مرداد 60 كه سازمان در آستانه اجراي يك طرح مشخص بود، ناگهان مسئول من تماس گرفت و به من گفت طرح اجرا نمي شود و آن را به تعويق انداخت. او در وقت خداحافظي ضمناً به من گفت مژده اي هم برايت دارم كه اگر بداني شور و عشق و ايمان بيشتري پيدا مي كني، هر قدر فكر كردم اين مژده چه مي تواند باشد، عقلم به جايي نرسيد.
با خودم فكر كردم ممكن است ابلاغ عضويت باشد، يا مژده پيروزي عمليات ديگري در سازمان، يا نمي دانم چرا، چند روز بعد از اين دستور {يعني دستور لغو آن عمليات كه كشميري مي توانست انجام دهد} صبح كه به شوراي عالي رفتم، ديدم همه ماتم زده اند، پرسيدم چه شده؟ گفتند: ديشب رجوي و بني صدر با هواپيمايي به خلباني معزي در فرودگاه پاريس به زمين نشسته اند {...} خارج بودن مسعود از دسترس رژيم يعني بيمه شدن انقلاب، يعني تداوم مبارزه و زنده ماندن اسلام انقلابي. خيلي خوشحال شدم و داخل اتاقم آمدم، در را از پشت اتاق قفل كردم و سجده شكر به جا آوردم، همه چيز برايم روشن شد، مژده اي كه مسئولم به من گفته بود همين بود.»
شاهسوندي در تفسير آن عمليات لغو شده، توضيح مي دهد كه آن طرح انفجار نخست وزيري بوده است كه مي بايست همان اوايل مرداد ماه انجام بگيرد، ولي به خاطر طرح خروج مسعود رجوي اين طرح به 8 شهريور ماه منتقل مي شود.
در ادامه نامه كشميري آمده است: «در همان ايام كه آغاز كار راديو بود (مقصود راديو مجاهد است) رژيم بيش از عمليات نظامي از صداي مجاهد وحشت داشت، در ابتدا، مسئله از طرف رفسنجاني و نخست وزيرشان پيگيري شد، وقتي پارازيت مسئله را حل نكرد، اقدامات جدي تري را مي خواستند به مرحله اجرا بگذارند.
هيئت هايي از مخابرات، سپاه، راديو و تلويزيون، ارتش و نيروي هوايي براي يافتن محل فرستنده تلاش مي كردند، گزارشات ارسالي براي شوراي عالي كه به دست من مي رسيد حاكي از اين بود كه مسئله اصلي يافتن محل فرستنده راديو است. شوراي عالي دفاع در يكي از گزارشات خود نظر داده بود كه در مقايسه با جبهه هاي جنگ اولويت را به شناسايي محل فرستنده راديويي مجاهد بدهيد.
در تاريخ... {طبيعتاً روزهاي نزديك به 8 شهريور} بعد از مدت ها برادر قهرمانم به خانه ما آمد {مقصود مهدي افتخاري است} همه از ديدنش به خصوص در جو خفقان و تنهايي خاصي كه ما در آن بوديم، خوشحال شديم. نمي دانستم كه چه هديه گرانبهايي را برايم آورده است، او گفت اگر سازمان تصميم بگيرد كه طرح ...{ طبيعتاً منظور انفجار نخست وزيري است} را به اجرا در آورد، تو چه طرحي داري؟ من هيچ طرحي را بهتر از انجام عمل فدايي نديدم و بلافاصله طرح را گفتم، { مقصود عمليات انتحاري است}
مدت ها قبل روي اين امر فكر كرده بودم و آن را اوج كار و ايفاي مسئوليتم مي دانستم، برادر مهدي {همان مهدي افتخاري} گفت اين جواب تو بار مسئوليت ما را سنگين تر مي كند و موقع خداحافظي گفت در مورد پاسخ نهايي ات فكر كن و بعداً به من بگو. او رفت و من با ابتلايي كه دقايقي قبل آن را از سر گذرانده بودم به كلاسي بالاتر راه يافتم.{...}
از اين پس دست هايم به اراده ات حركت مي كند و پاهايم به اراده ات قدم بر مي دارد، و روحم و قلبم با شما يگانه است و ادامه مي دهد، مرگ بر رژيم، درود بر رجوي، فدايي تو... {همانطور كه اشاره شد نام وي درج نشده} تاريخ 27/2/1364"
اما شاهسوندي در حالي كه به وضوح همچنان با جمهوري اسلامي موضع دارد،علت شكست پروژه كشميري را اينگونه ترسيم مي كند: «در واقع حكومت جمهوري اسلامي حكومتي از نوع حكومت هاي كلاسيك رايج دنيا نيست و يا حتي از نوع حكومت هاي استبدادي دنيا نيست كه اگر سراني از حكومت زده بشوند و يا از حكومت خارج بشوند، بقيه را رعب و وحشتي بگيرد و كلاً نظام فرو بپاشد.»
مسعود كشميري همچنان زنده است، برخي از اعضاي منافقين معتقدند او نيز همچون بسياري ديگر از اعضاي ارشد منافقين بريده است و برخي ديگر او را به دليل جرم آشكاري كه مرتكب شد،ه همچنان محتاج منافقين مي دانند و معتقدند با مسعود و مريم رجوي در اردن به سر مي برد. اما آنچه موجب افسوس است، اين است كه او در پي آنكه پرونده انفجار نخست وزيري همچنان مسكوت مانده است، علي رغم اينكه تمام اسناد محكمه پسند بر عليه او دلالت دارند، گويا مورد تعقيب هيچ نهاد بين المللي همچون اينترپل نيست و اين است كه بر مظلوميت رجايي و باهنر مي افزايد...
نظرات كاربران:
پنجشنبه 7 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]
-
گوناگون
پربازدیدترینها