واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: اسماعيل آجرلو افسانه انديشه آزاد و واقعيت تئوري پردازي بومي
خبرگزاري فارس: اساس زندگي انسان و شرط حركت به سوي سعادت و كمال انديشه و تفكر است. موضوع محوري كه سعي در تبيين آن و آشناسازي مخاطبين محترم با آن است عنوان تئوري پردازي بومي است.
عنوان دو گانه اين نوشتار (انديشه آزاد-تئوري پردازي بومي) نشان دهنده آن است كه در اينجا مسئله ارتباط ميان اين دو موضوع مورد بحث قرار مي گيرد. موضوع محوري كه سعي در تبيين آن و آشناسازي مخاطبين محترم با آن است عنوان تئوري پردازي بومي است. لذا اين مطلب به چند بخش تقسيم مي شود در وهله اول به چرايي پرداختن به دو موضوع انديشه و تفكر از يك سو و تئوري پردازي و نظريه سازي از سوي ديگر مي پردازيم. در مرحله دوم به چيستي اين دو عنوان كلي مي رسيم و سوال مي كنيم كه اصولاانديشه آ زاد يعني چه؟ تئوري پردازي چيست و به چه كار مي آيد ودر قسمت سوم كه بخش نهايي وعمده است به ارتباط اين دو موضوع مي پردازيم و مراد خود رااز موضوع محوري كه همانا تبيين بحث تئوري پردازي است بيان مي كنيم.
در ابتدا بايد يادآور شويم كه در اين نوشتار كلمه تفكر و تفكر آزاد هر دو همان مترادف هاي كلمه انديشه آزاد محسوب مي شوند مگر آ نكه به قرينه بحث منظور ديگري مدنظر باشد.
در بخش اول به چرايي پرداختن به اين موضوعات مي رسيم، چرا تئوري و تئوري پردازي در دوران ما تا اين اندازه مهم جلوه كرده است؟ آيا تئوري پردازي امري جديد است ؟
بحث ها و سوالات متعدد از تفكر وانديشه چرايي و چيستي و چگونگي فرايند انديشيدن امروزه در شعبه هاي متعددي از علوم مثل روانشناسي، معرفت شناسي، فلسفه ، علوم اجتماعي و... مطرح مي شود. در مورد اهميت موضوع انديشيدن و تفكر نياز نيست چندان سخن راند چرا كه اصولاوجه تمايز انسان از ساير موجودات مثل حيوان و گياه قدرت انديشه و تحليل و عقلانيت آن است. از همين روست كه در منطقه انسان را حيوان ناطق يعني انديشمند مي خوانند . اساس زندگي انسان و شرط حركت به سوي سعادت و كمال انديشه و تفكر است. حتي بدون انديشه و بررسي عقلاني رفع نيازهاي طبيعي كه مايه و شرط زنده بودن است هم به خوبي ممكن نيست چرا كه همه چيز با نيروي غريزه و... انجام نمي شود. البته در اينجا تفكر به معناي كلي آن مراد شده است.اما در مورد چرايي پرداختن به موضوع تئوري پردازي بايد ابتدائا يادآور شويم كه تئوري و تئوري پردازي امري بديع و جديد نيست. قدمت آن به ابتداي خلقت انسان باز مي گردد. يعني از زماني كه انسان شروع كرد به تفكر و ارتباط با خارج از خود يعني حتي شروع كرد به آ شنايي با خواست ها و سوالاتي در مورد خود و محيط اطراف و ايده ها و سوالات از هستي و ...تئوري پردازي شروع شد. تئوري پردازي اولاعمل طبيعي و دروني هر انساني است.
چرا كه انسان به دنبال بررسي خود و غير خود است وچون نسبت به بسياري از موضوعات مورد نظرش احاطه علمي و بدون واسطه و حتي با واسطه ندارد شروع مي كند به تبيين آنها و ارائه تحليل هايي كه از طريق آنها درست يا غلط خود را به موضوع مورد نظرش نزديك كند و چارچوب معرفتي و يا غير معرفتي براي يافتن پاسخ خود و طي مسير مورد نظرش ترسيم كند. اين تلاش يعني تئوري پردازي. (تعريف دقيق تردر بخش بعد مي آيد)
پس تئوري پردازي قدمت طولاني دارد و عمل طبيعي انسان انديشمند و سوال كننده است كه نسبت به اطراف خود و حتي واقعيت خود كنجكاو است . اما همين انسان هنگامي كه در گروه و اجتماع با انسان هاي ديگر قرار مي گيرد و قرار است مجموع اين انسان ها با هم و در قالب اجتماع و جمع به امور زندگي بپردازند حال همين عمل طبيعي را درجواب به سوالات جمعي كه مربوط به اقتضائات زندگي گروهي است به كار مي اندازد و در مورد زندگي ، روابط تعاملات و مكانيسم گروهي وزندگي اجتماعي و فردي در اجتماع، تئوري پردازي مي كند چارچوب تعيين مي كند و... امروزه با پيچيده تر شدن جوامع وگسترش امور طبيعتا نياز به تئوري هاي جدي تر و پيچيده تر در جهت تبيين امور و پيدا كردن راه توجيه و تحليل زندگي اجتماعي وجهاني وجود دارد. در جهان امروز تئوري ها نقش اصلي را در حيات اجتماعي جوامع و روابط بين الملل و حتي مسائل داخلي كشورها بازي مي كنند. كشور و ملتي كه تئوري بهتر و مناسب تري داشته باشد موفق تر و قدرتمندتر است. حيات امروز و آينده ملت ها و كشورها در گرو تئوري هاي انديشمندانه تر و موفق تر است وهيچ چيز از اين مهمتر براي يك جامعه و مردم آن نيست كه امروز و آينده خود را هوشمندانه و متفكرانه و با درصد بالاتري از احتمال موفقيت و سعادت ترسيم كرده و در آن جهت حركت كنند. اين مختصر در چرايي پرداختن به موضوع مهم تئوري پردازي و توجيه آن كافي است. در بخش دوم بايد به چيستي انديشه وتفكر كه در اينجا با قيد آزاد آمده است بپردازيم و همچنين تعريف و تحليلي هم در جهت تكميل بخش قبل در مورد چيستي تئوري و تئوري پردازي بويژه با وصف بومي بودن ارائه كنيم.
واژه تفكر و تعقل يا فكر و عقل در نظر برخي داراي تفاوت است. عقل به لحاظ كاركردي كه دارد به مقايسه امور و مفاهيم و برگزيني آنها گفته مي شود لكن تفكر به معني شناسايي آن مواداوليه اي است كه عقل آنها را كندوكاو و مقايسه مي كند . البته در اين مقال به بيان دقيق اين چنيني نياز نيست. مهمترين نكته اي كه در مورد انديشه و انديشه ورزي بايد گفته شودپاسخ به اين سوال است كه آيا انديشه و تفكر آزاد است ؟ اين ايده متعارف عمومي كه همواره به گونه اي از عقل و تفكر صحبت مي شود كه گويي امري فرا ارتباطي است يعني امري انتزاعي و قدرتي مطلق است كه خارج ازعوامل و مسائل مرتبط مي تواند مستقل باشد ،آزاد باشد و انسان را به نتيجه برساند مهمترين محل نزاع است. آيا به راستي اين گونه است كه عقل و تفكر آزاد ا ست و خارج از حدود و مقتضيات عمل مي كند؟ فراتر است و همواره به طور مطلق و آزاد دراختيار است؟ جواب صريح ما منفي است . عواملي كه در شكل گيري تمنيات و خواسته ها و نتايج و نظريات ما موثر هستند به طور كلي از دو قسم معرفتي وغيرمعرفتي هستند. معرفتي همان دستگاه انديشه، علوم و آگاهي هاي حصولي است كه انسان براي موضوعي كسب مي كند و غيرمعرفتي عواملي مانند مسائل محيطي، تربيتي و ...است كه بر شناخت انسان ، تصميمات او موثر است. در دنيا به تعداد انسان ها انديشه و انديشه ورزي وجود دارد . انديشه آزاد اگر به معني آن باشد كه انسان ها فارغ از عوامل بومي و شخصي خود مي توانند يكسان فكر كنند و در موضوعي يكسان عمل كنند كاملارد شده است. انديشه وتفكر در واقع نوعي مكانيسم است. يك عمل تعريف شده شناختي و مقايسه اي كه نياز به مواد اوليه دارد واين مواد اوليه وعوامل موثر هستند كه جهت دهي مي كنند به انديشه ما. انسان ها بسته به آنكه چه محيط تربيتي داشته باشند ، مسائل كودكي ، خانوادگي، جغرافيايي، زن ومرد، فيزيكي و زيست شناختي و ...انواع مختلفي مي انديشند. در اين عرصه تنها برخي اصول ثابت وجود دارند كه در سرشت آدمي هستند و جزء انسانيت انسان مي باشند و تا حدي لايتغير . ما در علوم اسلامي از آنها به فطرت ياد مي كنيم . البته اشتباه نشود چون فطرت و فطريات امور ايجابي نيستند. يك امكان هستند كه با امور موثر معرفتي و غيرمعرفتي استفاده مي شوند. ظرف كار هستند نه مفروضي مشخص. به هر حال مشاهده ( به معناي عام) و پيشفرض ها كه بسيار گسترده و به قدمت طول عمر انسان و حتي اجداد او هستند در انديشه و تفكر وتعقل ما موثرند و آن را در برگرفته اند. افسانه بودن انديشه آزاد با بررسي ناب ترين مسائل فلسفي كه به قول معروف از عقل ناب و خالص استفاده مي كنند كاملاواضح است. حداقل آن است كه در اين دستگاه هاي فلسفي هم نوع جهت گيري ها قبلافراتر ازعقل معين شده اند. با دين، ايدئولوژي، خواسته ها و درونيات و پيشفرض ها و... كه چه در آن معنا و چه درفرد مطرح كننده موثر هستند. انديشه و انديشه ورزي و تفكر كاملابومي است. البته آنجا كه اين عمل در راستاي فطرت مشترك آدمي است شبيه هم مي شود. آن هم نه شباهت كامل بلكه جهت گيري ها يكي مي شود و احيانا نتايج. لكن از راه هاي گوناگون و بومي بر همين اساس چون اساس و اصل تئوري بر برنامه ريزي و نگاه عميق وفراگير به آينده و نيازها است و اين با تكنيك تفكر و مقايسه عقلاني حاصل مي شود واز طرفي بيان شد كه عقلانيت بومي، رنگ دار ، بودار و فرهنگي است پس تئوري و تئوري پردازي هم لزوما بومي است. در اينجا ايدئولوژي ، اديان وتئوري هايي برتر هستند كه عمر بيشتري مي كنند و آنهايي عمر بيشتر مي كنند و جاودان مي مانند كه با جهت گيري ها و امكانات فطري و يكسان بشري همسو باشند. اما آيا فطري بودن و توجه به فطريات دين و ... باعث مي شود لزوما تئوري هاي افراد مختلف درگروه ها و جوامع گوناگون يكسان باشند؟ جواب باز هم منفي است. نه! تئوري ها ابزار حركت هستند و گوناگون و متناسب با هركس و جامعه و هدفي. امور مشترك ديني و فطري و... جهت و مسير اين حركت را معين مي كنند. پس اگر جامعه اي و ملتي مسير خود را بر پايه عوامل موثر وعرف و داشته هاي خود دريافت، لاجرم با تئوري و نوع انديشه خاص خود طي مسير مي كند و تئوري بومي شكل مي گيرد كما اينكه انديشه بومي قبل از آن شكل گرفته است. بعد از بعد انديشه كه بومي است و آزاد نيست و تئوري كه روشن كننده مسير است و كاملابومي است مسلما در سطح مراكز توليد تئوري وانديشه هم به همين امر مي رسيم.
دانشكده ها ، اساتيد،علما و مراكز توليد نظر و علم و فكر همگي بايد بومي باشد. هرچند بومي بودن لزوما به معني ترك و طرد آنچه تا به حال ارائه شده نيست. بلكه در اين ديدگاه وسيع خودعلوم و معارف موجود درجهان از عواملي موثر بر ذهن و معرفت ما براي تئوري پردازيند.
به هر حال مخلص بحث آن است كه افسانه انديشه آ زاد كه دستاويز بسياري مسائل و اشتباهات در عصر ما شده است سال هاست كه از هم پاشيده و تئوري هاي عمومي جهاني رنگ باخته است. امروزه مهمترين رويكرد در سطح جهاني كه بايد بسيار مورد توجه ما باشد رويكرد بومي گرايي است.
همگرايي مطلق مكاتب، نظريه هاي ثابت جهاني و علوم يكسان منبعث از آنها بويژه در حوزه علوم انساني جاي خود را به ارتباط ملل و معارف و فرهنگ ها داده .تئوري هاي هر كشوري و هر فرهنگي ارائه مي شود و آنكه دوام بيشتري دارد سازگارتر با شرايط روز است ، نويد بخش تر است وماندگارتر است. در اين ميان انديشه و اصول مكتب تشيع پتانسيل عظيمي دارد براي بقا و مطرح شدن . امروزه غناي معنا ملاك حيات ملل و تئوري ها و مكاتب آنهاست. نه زور، نه قدرت ونه ثروت.امروزه قدرت نرم و نرم افزار زندگي بازار دارد و خريدار ولاغير. اگر حقيقتا قائل به اصالت انديشه شيعي خود هستيم بايد بتوانيم آن را ارائه كنيم آن گاه معجزه معرفتي دنيا راخواهيم ديد.
آن گاه خواهيم ديد تحقق روايت شريف را كه امام علي(ع) عمل بهتر بيگانگان بر اسلام نسبت به خود مسلمين را بيان كرده اند. جهان تشنه نوري تازه از سنخ جديد و معناي غني است آنچه ما داريم فقط بايد بومي بينديشيم و از افسانه انديشه آزاد رهايي يابيم تا بومي تئوري دهيم و جهاني حرف بزنيم تا همه جهان با نگاه بومي خود معناي ما را بگيرند و سعادت خاص خود را رقم بزنند. ما مي توانيم ساطع كننده نور و نويد سعادت آينده بشريت باشيم همان طور كه مقام معظم رهبري مرجع شدن ما را در جهان علم و معرفت مطالبه فرموده اند و اين يك شعار نيست.
.................................................................
منبع: كرسي نيوز
يکشنبه 27 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]