تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836082734
معماى بهره ورى در رشد اقتصادى
واضح آرشیو وب فارسی:دولت: معماى بهره ورى در رشد اقتصادى
حسين رضوى و اكبر انصارىاثرات پنهان بهره ورى تابع توليد هر كالا عبارت از يك معادله، جدول و يا نمودار است كه حداكثر مقدار كالايى (خدماتى ) را كه در هر دوره از زمان و با هر يك از مجموعه نهاده هاى مختلف و با استفاده از بهترين تكنولوژى قابل دسترس مى توان توليد كرد، نشان مى دهد (دومينيك، ۱۳۶۹). توليد كل يك اقتصاد از مجموع توليد بنگاه هاى فعال در آن به دست مى آيد. اصولاً اقتصاد دانان كلاسيك عوامل و نهاده هاى توليدى را شامل نيروى كار و سرمايه در نظر مى گيرند و معتقدند براى افزايش توليد اقتصادى بايد عوامل توليدى را افزايش داد. براى بررسى بيشتر و دقيقتر بر روى موضوع به يكى از قدرتمندترين اقتصادهاى امروز دنيا، يعنى كشور آمريكا مى پردازيم. بهره ورى در كشور آمريكا با نرخى سريعتر از گذشته در حال ترقى است. اين نرخ رشد باعث شده تا شاخص هاى اقتصادى، عملكرد شركتها و استانداردهاى زندگى در اين كشور به طور مستمر در حال بهبود باشند. همچنين بر اساس آمار بانك جهانى، در سال ۲۰۰۶ كشور آمريكا همواره جزو ۱۰ كشور برتر دنيا از لحاظ كيفيت زندگى قرار داشته است. در زمينه رشد بهره ورى و بر اساس گزارش سال ۲۰۰۶ سازمان توسعه و همكارى هاى اقتصادى (OECD)، صنايع آمريكا از نظر شاخص ارزش افزوده كاركنان در مقايسه با ساير كشورها در رده نخست و در زمينه خدماتى نيز پس از كشورهاى استراليا و ايسلند، در رده سوم قرار دارد. اين ميزان بهبود بهره ورى در نتيجه به كار گيرى نيروى كار يا سرمايه بيشتر حاصل نشده است. بر اساس تعريف بهره ورى، اين مساله نشان دهنده توليد خروجى بيشتر به ازاى هر واحد ورودى در هر سال نسبت به سال گذشته است. نرخ رشد بهره ورى در آمريكا در دهه ۱۹۹۰ به طور قابل ملاحظه اى رشد كرده و در سالهاى ابتداى قرن بيستم به بالاترين سطح خود رسيد. در حالى كه در بسيارى از اقتصادهاى بزرگ دنيا عكس اين موضوع صادق بوده است (hubbard,2004). برخى از صاحب نظران، رشد بهره ورى در كشور آمريكا را بر اثر كاربرد گسترده تكنولوژى اطلاعات در اين كشور مى دانند. با اندكى ملاحظه و دقت در چگونگى زندگى و فعاليت هاى مردم در ساير كشورها، مى توان به اين مسئله پاسخ داد. در بسيارى از اين كشورها سطح فناورى پيشرفته تر از كشور آمريكا است.اين پرسش را مى توان اين گونه بيان داشت: رهبران و مديران شركتهاى آمريكايى مى دانند چگونه اين سرمايه گذارى ها را با مدل هاى جديد كسب و كار يكپارچه كنند تا اثربخشى آنها افزايش يابد. به اين مسئله دقت كنيد كه چگونه رهبرانى نظير: جك ولش، بيل گيتس، مايكل دل و. . . توانسته اند شركتهاى خود را هدايت كنند و به بالاترين جايگاه برسانند. البته اين مديران از يك چارچوب اقتصادى متمايز نيز سود مى برند: بازارهاى منعطف مالى در آمريكا به مديران و كارفرمايان امكان مى دهد كه به سرعت در برابر شوك هاى خارجى، نظير توفان كاترينا و حوادث مشابه عكس العمل نشان دهند و از فرصت هاى نوآورى و توسعه استفاده كنند. در اين محيط ممكن است تعدادى از شركت ها و كارفرمايان پيروز شده يا شكست بخورند اما با يك نگاه جامع تر، از آنجا كه بنگاه هاى موفق، به يادگيرى از تجربه ها و تمامى مسائل پيرامونى گرايش دارند، اين فرهنگ منجر به پايدارى اقتصادى مى شود. اين شكل از همكارى ها در راستاى دستيابى به پايدارى اقتصادى در بخش خدمات مالى مشهودتر است. خصوصى سازى در كنار به كارگيرى فناورى هاى خلاقانه منجر به گسترش خدمات مالى جديدى نظير تضمين بازگشت دارايى ها و مبادلات پاياپاى اعتبارى شده است كه امكان فعاليت با ريسك هاى بالاتر را فراهم كرده است. برخى از صاحب نظران معتقدند اين آهنگ رشد بهره ورى در كشور آمريكا ناپايدار است. اما گفتگو با بسيارى از رهبران كسب و كار نشان مى دهد كه هنوز فضاى زيادى براى رشد بهره ورى در شركت ها وجود دارد. اين نتيجه گيرى بر مبناى يك سرى پژوهش هاى اقتصادى است كه به تازگى اختلافات زيادى را در عملكرد و بهره ورى شركت ها، در داخل يك كشور و يا ميان كشورهاى مختلف نشان داده است. بر اين اساس، كاربرد بهتر ساز و كارها و تجربه هاى مديريتى، مهمترين اثر را بر كسب و كار و رشد اقتصادى خواهند داشت. انتخاب و رقابت پذيرى: نقش مديريت در رشد بهره ورى يك سوال اساسى اين است كه چرا برخى شركت ها از منافع پايدار بهره ورى بالا سود مى برند، اما ساير شركت ها قادر به اين امر نيستند. اقتصاددانان و پژوهشگران بسيارى در اين زمينه به مطالعه و پژوهش پرداخته و عواملى نظير مهارت هاى كاركنان، سرمايه گذارى در تكنولوژى، كيفيت سرمايه در دسترس و... را به عنوان عوامل اساسى اين اختلافات عنوان كرده اند. تمركز اوليه اقتصاددانان در اين زمينه بر روى اختلاف ميان ورودى هاى شركت هاى مختلف ( سرمايه، مواد اوليه، مهارت و... ) قرار داشت. در بيشتر مطالعاتى كه در اوائل دهه ۱۹۶۰ انجام شد، اقتصاددانان نقش چندانى را براى روش هاى مديريتى در نظر نمى گرفتند و تاثير اختلاف در رويكردهاى مديريتى بر عملكرد سازمان ها را زيرعنوان اثرات تثبيت شده در نظر مى گرفتند، بدون آنكه اثرات هيچ يك از رويكردهاى مديريتى بر عملكرد شركت ها را مشخص سازند. تنها برخى از پژوهشگران نظير: لندس (۱۹۶۹) و چندلر (۱۹۹۴) بر تاثير مديريت حرفه اى به عنوان يك عامل كليدى در رشد اقتصادى تاكيد كردند. گريليچ (۱۹۷۹) و استيرو (۲۰۰۲) تاثير تكنولوژى هاى مختلف تحقيق و توسعه، حق اختراع و كامپيوترى شدن را بر اختلافات بهره ورى مطالعه كردند. ايچينووسكى (۱۹۹۷)، لازير (۲۰۰۰) و بلك (۲۰۰۱) نيز بر تاثير مديريت منابع انسانى بر روى بهره ورى شركتها تمركز كرده اند. با يك نگاه اقتصادى، مديريت انتخابى است كه توسط هر بنگاه انجام مى شود. افرادى كه شركت را راهبرى مى كنند، بايد ميان اين هزينه ها و منافع مورد انتظار خود موازنه برقرار سازند.اهميت انتخاب شيوه هاى مديريتى از آنجا ناشى مى شود كه با فرض يكسان بودن تمامى عوامل، رويكردهاى نوى مديريتى بايد منطبق با هدف هاى تعهد شده سازمانى باشند. در شركت هاى سرمايه بر اين رويكردها شامل روش هايى براى بهبود كارايى كارخانه و تجهيزات است.در شركت هايى كه نيروى كار ماهر، بخش جدايى ناپذير از عملكرد شركت مى باشند، رويكردهاى مربوط به سيستم تشويق ها و سرمايه انسانى، از ارزش بيشترى برخوردار خواهد بود. همبستگى ميان رويكردهاى مديريتى و سطح عملكرد سازمانى در پژوهش هاى اخير، مورد تائيد قرار گرفته است. نيك بلوم از دانشگاه استانفورد و جان ون رينن از دانشكده اقتصاد لندن در پژوهش سال ۲۰۰۵ خود به بررسى اين موضوع پرداخته اند. و عملكرد هر سازمان در قالب شاخص هايى نظير بهره ورى، سودآورى، رشد فروش و بقا محاسبه شد. بررسى و تحليل داده هاى حاصل از مطالعه، نشان داد كه همبستگى مثبت و قدرتمندى ميان رويه هاى مديريتى بهتر و عملكرد بالاتر شركت ها وجود دارد. اين پژوهش همچنين اختلاف زيادى را در ميان كشورهاى مورد بررسى نشان داد. بر اساس نتايج اين پژوهش، شركتهاى آمريكايى و آلمانى، به طور متوسط بهتر از ديگر شركت هاى اروپايى مديريت مى شوند.اين تمايز، ناشى از به كارگيرى بيشتر و بهتر رويه هاى مديريتى مرتبط با هدف ها و تشويق ها مى باشد. شركت هاى آمريكايى و آلمانى با استفاده از اين رويه ها، انعطاف پذيرى و نوآورى بيشترى را فراهم مى كنند.اين در حالى است كه اختلاف ميان عملكرد شركت هايى با مديريت ضعيف با شركت هاى با مديريت قوى بسيار بالاتر از اختلاف بين كشورى است. در كنار كشف تاثير تفاوت ميان رويه هاى مديريتى بر عملكرد سازمان ها، اين پژوهش دو نتيجه فرعى را در بر داشت. نخستين نتيجه مرتبط با كسب و كارهاى خانوادگى بود كه توسط اعضاى يك خانواده مديريت مى شوند. اين شركتها اغلب از نمرات مديريتى پايين ترى برخوردارند، مگر آنكه مجبور به استفاده از ارزش هاى مديريت حرفه اى شوند. بلوم و ون رينن عامل ديگرى را شناسايى كردند كه بر اختلافات مديريتى تاثير مى گذارد. اين عامل، رقابت پذيرى محيط كسب و كار است. بر اساس نتايج اين پژوهش، سطوح بالاتر رقابت ارتباط قوى و پايدارى با رويه هاى بهتر مديريتى دارد. اين يافته ها كه سازگار با مطالعات اقتصادسنجى انجام شده پيرامون ارتباط سطوح رقابت بازار و بهره ورى شركت ها مى باشد، نشان مى دهد كه با افزايش رقابت، شركت ها وادار به استفاده از رويه هاى مديريتى بهترى مى شوند. در اين شرايط ارزش رقابتى روشهاى مديريت به شدت افزايش خواهد يافت.بنابر اين ممكن است عملكرد بهره ورى بالاتر شركت هاى آمريكايى به رقابتى تر بودن بازارهاى آمريكا نسبت داده شود. براى مثال: در داخل هر صنعت، رقابت بيشتر منجر به ضرورت استفاده از رويه هاى دقيقتر مديريت مى شود و در غير اين صورت باعث شكست صنعت خواهد شد. در تاييد اين موضوع مى توان به سرنوشت شركت هايى دقت كرد كه با اين رويه ها انطباق نيافته اند و با هزينه هاى بالاتر، فروش كمتر و شكست در بازار رقابت روبرو شده اند. بر عكس اين موضوع نيز زمانى برقرار خواهد بود كه نيروهاى رقابتى ضعيف تر باشند. در اين وضعيت تقويت ساختارهاى اقتصادى دشوارتر و رشد شركتها راضى كننده خواهد بود، ليكن شركت ها در ايجاد توانايى هاى مديريتى براى مبارزه در عرصه هاى دشوارتر با شكست مواجه مى شوند.ارتباط ميان رويه هاى مديريتى و رقابت پذيرى اقتصادى، يك ارتباط دو طرفه و مثبت است كه در آن هر دو عامل گرايش به تقويت يكديگر دارند. شركت هايى كه با رقابت بيشتر روبرو مى شوند و در بازار باقى مى مانند، توانايى به كارگيرى رويه هاى بهتر مديريتى را به دست مى آورند. شركت هايى كه توانايى خود را در به كارگيرى رويه هاى بهتر افزايش مى دهند، با گسترش مقياس و دامنه فعاليت هاى خود، از شانس بيشترى براى روبه رو شدن با محدوديت هاى رقابتى بيشتر برخوردار مى شوند.از اين مباحث مى توان چنين برداشت كرد كه در رويارويى با عوامل رقابتى، انعطاف پذيرى و كيفيت مديريت از اهميت بيشترى برخوردار خواهد بود. آنها در پژوهش خود به اين نتيجه رسيدند كه تفاوت در كيفيت مديريت، اختلاف در بهره ورى ميان شركت ها را توجيه مى نمايد. اين ارتباط قوى ميان كيفيت مديريت و بهره ورى سوالاتى را در زمينه توسعه رويه هاى مديريتى، توجه و گزينش مديران از ميان اين رويه ها، ارزش استعداد و نبوغ مديريت در اجراى اين رويه ها ايجاد مى كند. اين پژوهش همچنين بيان مى كند كه ارتباط ميان موقعيت رقابتى، مديريت و عملكرد، شاخص هاى بسيار مهمى هستند كه نشان مى دهند كدام يك از شركت ها در۲۰۰۶بازار رقابت باقى خواهد ماند و كدام يك از آنها شكست خواهد خورد (Bloom,Van Reenen,2006)رويه هاى مديريت براى انطباق با تغييرات همان گونه كه دريافت شد ارتباط مستقيم و قدرتمندى ميان كاربرد رويه هاى مديريتى مناسب و سطوح عملكردى بالا وجود دارد. اين مسئله نشان مى دهد كه بايد در سازمان با نگاه ديگرى به مديريت و ابعاد آن نگريست. براى رسيدن به اين منظور، امروزه مديران بر دو رويكرد مديريتى تاكيد مى كنند: مديريت يادگيرنده و يادگيرى مديريتى. در اين بخش به تشريح بيشتر اين دو رويكرد مديريتى خواهيم پرداخت.منظور از رويكرد مديريت يادگيرنده استفاده از روشهاى مناسبتر، نظير توليد ناب يا فرآيند منابع انسانى به گونه اى است كه تكنولوژى، سرمايه هاى مالى و زمان كاركنان را به شكل موثرترى به كار مى گيرد. بر اساس نتايج پژوهش ها، كه برخى از آنها مورد بررسى قرار گرفتند، بهبود كيفيت مديريت در مواجهه با فشار رقابتى از اهميت زيادى برخوردار است. اما اين موضوع كه چگونه مديران رويه هاى خود را با فشار رقابتى انطباق دهند به مطالعات و پژوهشهاى بيشترى نياز دارد. جووانوويچ در مدل اقتصادى مهم خود در سال ۱۹۸۲ معتقد است كه مديران كسب و كار از راه تعاملات خود در طول زمان ياد مى گيرند كه چگونه رويه هاى مديريتى خود را با بازارهاى در حال تغيير انطباق دهند.اين مديران به طور مستمر ياد مى گيرند كه چگونه در كسب و كار باقى بمانند و نظير آنچه در طبيعت اتفاق مى افتد، بدانند كه عملگران ضعيف از صحنه رقابت حذف خواهند شد. او با اشاره به فرآيند انتخاب موجود در محيط، به اين موضوع اشاره مى كند كه شركتهاى حاضر در يك صنعت، درباره كارايى خود مسائلى را فرا مى گيرند و در اين ميان شركت هاى كارا باقى مانده، رشد مى كنند. ليكن شركت هاى ناكارآمد سقوط كرده و از بين مى روند (Jovanovic1982). با تعميم اين نظريه اين موضوع نشان مى دهد كه حتى شركت هايى كه عملكرد عالى دارند بايد در طول زمان نسبت به تغييرات حساس باشند و با استفاده از رويه هاى مديريتى مناسب با هر وضعيت، بهره ورى خود را حفظ كنند و بهبود بخشند. بررسى اينكه چگونه رويكرد مديريت يادگيرنده در سازمان ها استقرار مى يابد، موضوعى است كه به پژوهش بسيار نياز دارد. براى مثال شرح تفاوت ميان هنر رهبرى و دانش مديريت از اهميت چندانى برخوردار نخواهد بود. مهمترين عامل متمايز كننده شركت هاى آمريكايى از رقباى آنها، انعطاف پذيرى در شناسايى و استفاده از فرصت هاى محيطى است كه از نبوغ انفرادى و يا قابليت هاى عملياتى مديران ناشى مى شود. دريافت هاى اخير نشان مى دهد كه افزايش بهره ورى شركتها با تعداد دارندگان مدرك مديريت اجرايى ( MBA )، كه بر انعطاف پذيرى گسترده و قابليت هاى عمومى مديريت تاكيد مى كند، رابطه مستقيم دارد. مورد ديگرى كه مى توان به آن اشاره كرد ارتباط ميان اين سه عامل مى باشد: حاكميت شركتى ( به ويژه رقابت در زمينه كنترل شركت)، رويه هاى روزانه مديريت و بهره ورى شركت ها. به عنوان مثال مى توان اين پرسش را مطرح كرد كه سرمايه گذارى توسط شركت هاى خصوصى چه نقشى را در بهبود كيفيت مديريت ايفا مى كند اگرچه سرمايه گذارى هاى شخصى بيشتر با تجديد ساختارهاى مالى مرتبط است، ليكن اين سرمايه گذارى ها بايد بيشترين تاثير خود را از راه تغييرات مديريتى بر بهره ورى شركت ها اعمال كند. رويكرد ديگرى كه مى توان در سازمان ها منظور كرد، يادگيرى مديريتى است. مقصود از اين شيوه، توسعه نظام مند مهارت و دانش مديريتى در درون و بيرون كسب و كار و به صورت كلى در جامعه مى باشد. اين پرسش همواره مطرح مى شود كه آيا مديران موفق رويه هاى مديريتى را در دانشگاه ها و مدارس بازرگانى كسب مى كنند و يا از راه تعامل با شركتهاى ديگر و در فرآيند رقابت، اين مهارتها را به دست مى آورند؟ آيا مديران موفق افرادى با اطلاعات عمومى بالا هستند كه با انعطاف پذيرى خويش بهترين رويه ها را فرا مى گيرند و يا متخصصانى كه بر پايه مهارت هاى خويش عمل مى كنند مطالعه داده هاى شركتها و مديران آنها و رويه هاى مديريتى در طى زمان در پاسخگويى به اين پرسش ها كمك خواهند كرد. پاسخگويى به اين پرسش ها همچنين اثربخشى اقدامات ملى و منطقه اى به منظور ارتقاى مهارت هاى مديريتى را نشان خواهد داد. همان گونه كه در بازارهاى رقابتى و اقتصاد آمريكا ديده مى شود، كاهش در ميزان ناپايدارى شركتها، ارتباط مستقيمى با ارتقاى بهره ورى كلان در سطح كشور خواهد داشت. اين نظريه در مطالعه اى كه توسط ديويس، هالتيونگر، يارمين و ميراندا در سال ۲۰۰۶ انجام شده است، مورد تائيد و تاكيد قرار گرفته است. بر اساس نتايج اين پژوهش، ارتباط مستقيمى بين كاهش تغييرپذيرى و ناپايدارى صنايع با عملكرد اقتصادى كلان كشورها وجود دارد. اين پژوهش پيشنهاد مى كند كه ايجاد يك فضاى همكارى ميان مديران، كارفرمايان و سرمايه گذاران، نوعى فضاى عدم تخريب خلاق را ايجاد مى كند كه عملكرد بهترى را براى شركت ها و كل اقتصاد به دنبال خواهد داشت.(Davis,2006) نتيجه گيرى با توجه به مطالب ذكر شده در بخش هاى پيشين مقاله در اين قسمت برخى موارد مهم به شرح زير عنوان مى گردد: ، اقدامات مديران در سطح شركت هاى كوچك و بزرگ داراى تاثيرات بسيارى در سطح ملى مى باشد. همان گونه كه اشاره شد بر اساس پژوهش گرينوالد (۲۰۰۴)، بلوم و ون رينن (۲۰۰۶) تغيير در استانداردهاى زندگى مردم در كشورهاى مختلف، بستگى به سطح بلوغ يافتگى مديران كسب و كار در به كارگيرى رويكردهاى درست و نوى مديريتى دارد. با توجه به اين مسئله، ضرورى است مديران كشورمان در سازمان هاى دولتى و خصوصى بر اهميت وظايف خود در زندگى افراد جامعه آگاه باشند و با دقت، جديت و كيفيت بيشترى اقدام هاى خود را پى گيرى كنند. بر اساس پژوهش بلوم و ون رينن، يك عامل موثر براى بهبود قابليت هاى مديران در اتخاذ رويكردهاى مديريتى درست، حضور در يك فضاى رقابتى است. اين فضاى رقابتى باعث خواهد شد تا مديران در انتخاب رويه هاى مديريتى خويش، توجه بيشترى را صرف كنند. بر اين اساس حركت در راستاى خصوصى سازى و اجراى اصل ۴۴ قانون اساسى مى تواند تاثير به سزايى در ايجاد چنين فضايى داشته باشد. با توجه به نقش رويكردهاى مديريتى در ارتقا بهره ورى سطح شركت ها و در نهايت رشد اقتصاد ملى از يك طرف و نقش رويكرد، ابزار و روش هاى مديريتى در ارتقاى سطح كيفيت مديريت سازمان ها از طرف ديگر، مديران بايد نگرش خود را نسبت به شيوه هاى نوى مديريت اصلاح كنند. كاربرد شيوه هاى نويى نظير: توليد ناب، بهبود فرآيندها، مهندسى مجدد و ... كه كاربرد گسترده اى در سازمان هاى موفق دنيا داشته اند، به طور قطع در پيشرفت سازمانهاى داخلى نيز موثر خواهد بود.منبع: فارس
چهارشنبه 23 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دولت]
[مشاهده در: www.dolat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]
-
گوناگون
پربازدیدترینها