واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي آشتي اسلام، دموكراسي و غرب
در ساعات اوليه ورودم به پاكستان برخي از صفحات اين كتاب به طور نمادين در آتش خواهند سوخت و به گوشت و خون بيگناهان بي سر، كه توسط بمبهاي تروريستي به اين طرف و آن طرف پرتاب ميشوند، آغشته خواهند شد. قتل عامي كه با جشن شادي براي بازگشت من همراه شد، استعارهاي وحشتناك براي بحران پيش روي ما و نياز براي رنسانسي روشن بينانه هم درون اسلام، هم ميان اسلام و بقية دنيا بود.
وقتي در سال 1986 پس از دو سال تبعيد به پاكستان بازگشتم، جمعيت عظيمي كه تعداد آن به بيش از يك ميليون نفر ميرسيد، در لاهور، مركز پرجمعيتترين ايالت پاكستان به استقبالم آمدند. بزرگي آن جمعيت به عنوان نشانهاي از حمايت حزب مردم پاكستان در مقابل ديكتاتوري نظامي ژنرال ضياءالحق تلقي شد. سيل عظيم مردم از هر قشري در جامعة پاكستان - شهري و روستايي، فقرا و كسبهاي از طبقة متوسط، دانشگاهيان، رهبران جوامع مدني، دانش آموزان - در پاكستان و در سراسر دنيا به منزلة تأييد نيروهاي دموكراسي عليه ديكتاتوري سبعانه اي كه تقريباً به مدت يك دهه مردم كشورم را به وحشت انداخته بود، ديده شد. بيست و يك سال بعد، ميدانم در حال پرواز از دُبي به سوي كراچي، ميزان استقبال از من در سال 2007 با سال 1986 مقايسه خواهد شد.
ميدانم آنها كه اطراف ژنرال پرويز مشرف هستند، بيصبرانه منتظرند تا اعلام كنند كه پاسخي گرم به بازگشت من موجه جلوه دادن حكومت ديكتاتوري شان است. هنگامي كه پاي خود را از هواپيما در 18 اكتبر به بيرون گذاردم نميدانستم كه بايد انتظار چه چيزي را داشته باشم.
آنچه آن روز با آن مواجه شدم، فراتر از شگفت انگيزترين رؤياها و تصورات من بود. حتي در كشوري ديكتاتوري، واقعاً ميليونها نفر از راههاي بسيار دور آمده بودند تا به من و به بازگشت دموكراسي خوشامد بگويند. واقعاً فوق العاده بود، و به طور زنده از تلويزيون پاكستان و همزمان از شبكههاي CNN و BBC در سراسر دنيا پخش ميشد. همة دنيا نظاره گر بود و آنچه آنان ديدند تولد دوبارة يك ملت بود.
عظمت اين پاسخ چندان مرا تحت تأثير قرار نداد تا وقتي كه فرودگاه را ترك كرديم و وارد جادة كراچي شديم. از قبل به خاطر سيل عظيم و غيرمنتظرة جمعيت از برنامة زمان بندي شده عقب مانده بوديم، و هنگامي كه از استارگيت (Star Gate) عبور كرديم خورشيد در حال غروب كردن بود. وقتي از بالاي بزرگراه شارع فيصل (Share-e-Faisal) به پايين نگاه كردم انبوه جمعيت را ديدم كه در دو طرف جاده تا آنجا كه چشم كار ميكرد، اجتماع كرده بودند. در ابتداي كاروان، گروه حيرت انگيزي از مردان جوان غيرمسلح و شجاع با پيراهنهاي سفيد، داوطلباني كه «جان نثاران بينظير»، «كساني كه ميخواهند زندگي خود را براي بينظير فدا كنند» ناميده ميشدند، كاميون مرا در بر گرفته و دستهاي يكديگر را گرفته بودند و سپري انساني تشكيل داده بودند تا به اين ترتيب با بدنهاي خود از من محافظت كنند. امنيت كاروان بزرگترين نگراني ما واولويت عمدة همسرم هنگامي كه براي بازگشتم به پاكستان برنامه ريزي ميكرديم، بود. آصف سفارش داده بود تا وسايل نقلية ضد گلوله به بندر كراچي وارد شود، اما دولت اين درخواست ما را ناديده گرفته بود. آصف سفارش تجهيزاتي داده بود تا از اتومبيلها و كاميونهاي ما در مقابل وسايل انفجاري
دست ساز كار گذاشته شده در كنار جاده محافظت كنند، اما به ما گفته شد كه دولت اجازة وارد كردن آنها را نميدهد. در عوض به ما گفته شد كه خود دولت اين تجهيزات را برايمان فراهم خواهد نمود. با توجه به آنچه از تجربة عراق و همچنين بخشهايي از پاكستان آموخته بوديم، ميدانستيم كه اين وسايل مرگبار اغلب اوقات از طريق سيگنالهاي تلفن همراه به كار ميافتند. در نتيجه عاملان ايجاد وحشت را مطمئن ميكنند كه ميتوانند با منفجر كردن اين وسايل از فاصلهاي نه چندان دور از حمله جان سالم به در ببرند و خود را ميان جمعيت پنهان كنند.
آنچه همسرم دستور داده بود تا براي محافظت از امنيت من بسازنند كاميون روباز زرهي بود كه ميتوانستم روي آن چهار متر بالاتر از سطح زمين قرار گيرم تا جمعيت حتي از فواصل دور بتوانند مرا ببينند. دور فضاي بالاي كاميون كه قرار بود در آنجا بايستم ديوار آكريليك ضد گلولة غير قابل نفوذ و چهار فوتي قرار داشت كه گفته ميشد ميتواند در مقابل ضربة مستقيم حتي مرگبارترين سلاحها، مقاومت كند. داخل كاميون به گونهاي عايق بندي شده بود كه ميشد در مقابل انفجار مستقيم بمب هم جان سالم به در برد.
روحية كاروان بسيار با نشاط بود. اين واقعاً كاروان دموكراسي بود، راهي براي سه ميليون شهروند پاكستاني حيرت زده - از جمله تعداد بيشماري از زنان و كودكان - كه به خيابانها بيايند و حمايت خود از حزب مردم پاكستان را اعلام نمايند. حضور آنان همچنين نماد حمايتشان از روند دموكراتيك و مخالفت علني با نيروهاي ديكتاتوري بود. صداي موسيقي كه از طبلها طنين انداز شده بود، سرودهاي قديمي سي سال مبارزات حزب مردم را در هم ميشكست و با آخرين موسيقي راك پاكستاني همراه شده بود. طرفداران اطراف وسايل نقليه ميرقصيدند، گلبرگهاي رز را پرتاب ميكردند و به خاطر بازگشت من و بازگشت دموكراسي شادي ميكردند. مردم از درختها و تيرهاي برق و تلفن آويزان شده بودند تا بتوانند من و ديگر رهبران حزب مردم پاكستان(PPP) را كه روي كاميون روباز ايستاده بوديم، يك نظر ببينند.
دوشنبه 21 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 138]