واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: افسردگی زنان و مردان
▪ پرسش: ۵ سال است که من و شوهرم ازدواج کرده ایم و دو فرزند داریم.تا زمانیکه من باردار شدم، زندگی ما عالی بود،اما بعد از آن دیگر نه.اخیراً متوجه شده ام که دچار افسردگی شده ام .از تمرکز یا درمانهای اینچنینی استفاده نمی کنم و هیچ علاقه ای به روابط زناشویی ندارم و از شوهرم خیلی رنجیده ام و دید منفی نسبت به او پیدا کرده ام.او احساس می کند که برای ما دیگر دیر شده است.در واقع، ۷ ماه پیش ما را ترک کرد.
من فکر می کنم او هنوز انتظار دارد که هیجانات دوران نامزدی را داشته باشیم ،نه اینکه واقعیت سرپرستی دو فرزند را بپذیریم. من معتقدم که هنوز مرا دوست دارد اما نمی خواهد که قبول کند .در حالیکه من سعی کردم گام بزرگی در بهبود خودم بردارم،اما شوهرم همه ی درها را به روی زندگیمان بسته و از کمک به من امتناع می ورزد.اخیراً فراموشی موقت،صرع و رعشه را تجربه کرده است.دکترها مشکلی در او پیدا نمی کنند و می گویند که به علائم استرس بر اثر جدایی مربوط می شود.من مطمئنم که همه چیز حل می شود اما من از اینکه بهترین دوستم و کسی که مثل یک روح در دو بدن بودیم را از دست داده ام ،ناراحتم .چه توصیه ای برای من دارید؟
سوزان هیتلر،پزشک مربوطه پاسخ می دهد:
پاسخ:تمام علائمی که شما شرح دادید، منفی گرایی ، رنجیدگی و عدم علاقه به روابط زناشویی می تواند نتیجه ی افسردگی باشد و همانطور که شما هم تجربه کرده اید ،افسردگی می تواند زندگی زناشویی را به هم بریزد.در واقع، خبرهای اخیر، نشان می دهد که یک نوع از افسردگی ،افسردگی پس از زایمان است که خیلی بین مردم متداول است. سه چهارم مادران از ناراحتی و غم رنج می برند.حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد دچار افسردگی می شوند و در موارد بسیار کمی در برخی از زنان ،این افسردگی پیشرفت کرده و به بیماری روانی تبدیل می شود تا حدی که پرخاشگر نیز می شوند.من توصیه می کنم که درمان را فراموش کنید.در حالیکه در مورد علائم همسرتان ، اگر پزشکان، فراموشی،صرع و رعشه را به یک استرس ساده ربط داده اند، به مشاورین بیشتری مراجعه کنید.رعشه می تواند نشانه ی اضطراب باشد اما فراموشی حملات صرع با استرس وخیم تر می شوند و یا ممکن است دلیل فیزیکی خاصی داشته باشند، شاید نوعی سندرم عصبی باشد که نیاز به بحث بیشتری دارد.
شاید یکی از راههایی که شما و همسرتان می توانید برای ایجاد روابط دوباره اتخاذ کنید این باشد که با هم تلاش کنید تا دلیل این مشکلات و بیماریها و راه درمان آن را بیابید. افسردگی می تواند مسری باشد.اینکه همسر شما نیز هیجان و شادی خود را از دست داده و درها را به روی زندگی مشترکتان می بندد ممکن است یکی از علائم افسردگی باشد. این می تواند به مشکلات عصبی مربوط شود یا واکنشی است که در نتیجه ی یک دوره افسردگی شما باشد که روابط زناشویی شما را خراب کرده .در غیر اینصورت ، اگر شما مثل یک فرد افسرده به او نگاه کنید ، شاید بتوانید بی میلی او را به ارتباط دوباره تبدیل کنید و پس از آن خواهید دید که برای ادامه ی زندگی و رسیدن به عشقتان صبر بیشتری خواهید داشت.
در نامه شما هنوز نقاط امیدی یافت می شود:" من فکر می کنم او هنوز انتظار دارد که هیجانات دوران نامزدی را داشته باشیم" اولاً استفاده از کلمه ی" فکر می کنم" گفتگوی صمیمانه ای را پیشنهاد می کند که در آن شما از همسرتان می خواهید که علاقه اش را به شما ابراز کند( بنابراین ، هرگونه حدس و گمان را از ذهنتان پاک کنید )و ممکن است کمک خوبی باشد.به او کمک کنید تا احساساتش را به زبان بیاورد، سوالاتی مطرح کنید که پاسخ های نامحدود داشته باشد تا اینکه بله یا خیر باشد.مثلاً می توانید اینطور امتحان کنید" فکر می کنی چی شد که جدایی بین ما افتاد؟" یا "چه چیزی می تواند تو را به رابطه ی دوباره ی ما علاقه مند کند؟" هر پاسخی که داد ساکت بمانید تا او بیشتر حرف بزند .
گوش بدهید تا بیشتر درک کنید نه اینکه نظرش را عوض کنید.به خاطر داشته باشید که هر اطلاعات اندکی بهتر از هیچ ندانستن است، حتی اگر چیزی باشد که شما نخواهید آن را بشنوید و همینطور اگر هیجان اینکه به دنبال هم باشید ،کمک می کند ،لطمه ای به قهر شما وارد نمی کند.خودتان را کمتر در دسترس قرار بدهید و بطور رسمی همدیگر را ملاقات کنید، مثل شرایطی که در نامزدی داشتید .سعی کنید محبت یکدیگر را جلب کنید .قرار شام و فعالیتهای تفریحی باهم بگذارید ،برای اینکه با هم باشید.از وجودش لذت ببرید. او را تحسین کنید .اولین باری که با هم قرار گذاشتید را به خاطر بیاورید و دوباره به آنجا بروید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 177]