تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836483153
ريز و درشت پرسپوليس در گفتگو با حميد استيلي قسمت اين بوده كه امسال نباشم
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: ريز و درشت پرسپوليس در گفتگو با حميد استيلي قسمت اين بوده كه امسال نباشم
جام جم آنلاين: اگر فهرستي از 50 ورزشكار مشهور ايران تهيه شود شايد كسي نتواند در آن نام حميد استيلي را از قلم بيندازد؛ بازيكني كه به لطف دوندگي و جنگندگي بسيار زياد، خيلي زود خود را به فوتبالدوستان ايراني معرفي كرد، ولي سالها زحمت حيرتآور هافبك دفاعي جوان تيمهاي پاس و تهران الف، به چشم كمتر كسي آمد تا اينكه او ناچار شد براي كسب درآمدي درخور اعتنا به بازي در كويت، سنگاپور و تيم بهمن كرج بپردازد.
استيلي تا اين زمان (نيمه دهه 70) يكي از بهترين هافبكهاي ايران و آسيا بود، ولي كمتر هواداري او را ميشناخت و به كار ممتازش علاقه نشان ميداد. يك انتخاب تازه يكباره زندگي استيلي را دستخوش تغيير كرد.
پيوستن او به پرسپوليس پروين به يكباره دريايي از توجه را به سويش سرازير كرد. از اين پس ديگر نام استيلي كمي افتكرده نسبت به قبل، همواره در فهرست مليپوشان جا ميگرفت و تركيب اصلي تيم ملي بدون حضور ثابت او براي كسي قابل تصور نبود، در حالي كه رفتهرفته نزديك شدن او به 32سالگي، افتي كاملا محسوس روي عملكرد فنياش گذاشته بود و حتي آمار دقيق فيفا نشان ميداد ضعيفترين بازيكن اصلي ايران در جامجهاني بوده است.
گل استثنايي حميد به آمريكا او را به يكي از محبوبترينهاي ايران تبديل كرد و موجب شد به اعتبار همان گل، تا سالها براي پرسپوليس به بازي گرفته شود.
به هر حال او پس از آن كه با اكراه ناچار به آويختن كفشهايش شد يار هميشگي قرمزپوشان روي نيمكت كادر فني بود. استيلي به موازات كمكهاي تجربي براي هدايت تيم، سطوح مختلف دورههاي نظري آموزشي فوتبال را هم طي كرد تا خود را به عنوان مدعي شايسته احراز پست سرمربيگري معرفي كند، ولي اين اتفاق نيفتاد تا بحرانهاي فصل گذشته پرسپوليس عاملي شود تا بسياري شخصيت مرد با اخلاق دهههاي 60 و 70 ميدانهاي فوتبال را زير سوال ببرند.
استيلي كه مدتي است از همكاري با پرسپوليس كناره گرفته، در اين مدت تنها مهر سكوت بر لب گرفته است و پاسخ مثبتش به دعوت روزنامه جامجم، لطفي بود كه در هفتههاي اخير نصيب ما شد.
حضور استيلي با حرفها و حواشي ماههاي اخير در دفتر روزنامه جامجم آنقدر هيجانانگيز بود كه در گفتگو با او، تقريبا تمامي اعضاي گروه ورزش مرا در طرح پرسشها همراهي كردند.
مشروح پاسخهاي حميد استيلي در گفتگوي اختصاصي با روزنامه جامجم را از منظر شما خوانندگان گرامي ميگذرانيم.
آنچه همه اذعان ميكنند اين است كه حميد استيلي در قهرماني فصل پيش پرسپوليس نقش غيرقابل انكاري داشت. براي تيم جذب بازيكن كرد، دوران آمادهسازي پيشفصل را انجام و تيم حاضر و آمادهاي را به سرمربي جديد تحويل داد كه پس از طي فراز و نشيبهايي ، پس از سالها به قهرماني رسيد. آيا فكر نميكنيد كنار زدن شما چندان مهربانانه نبود و به تعبيري مظلوم واقع شديد؟
گذشت زمان خيلي از واقعيتها را نشان خواهد داد؛ واقعيتهايي كه نميتوان بر زبان آورد، چون پرسپوليس در شرايطي قرار گرفته كه نياز زيادي به آرامش دارد و من هم هيچوقت اهل حاشيهسازي نبودهام. در دوران بازيگري، اصلا حاشيهاي نداشتم، ولي در دوران مربيگري ناخواسته اين حاشيهها به وجود آمد.
مواردي را كه برخي نشريهها در موردتان درج ميكردند، تكذيب ميكنيد؟
بلافاصله پس از هر بحراني كه از اين جهت در پرسپوليس به وجود ميآمد با بچهها و سرمربي در مسير شفافسازي صحبت ميكردم. قرآن را به حكميت ميگذاشتم و واقعا اين طور كه برخي عنوان ميكردند نبود. ارتباط ما با بازيكنان صرفا ارتباط شاگرد معلمي و برادري بود نه اين كه فرضا افرادي را تحريك به درافتادن با سرمربي تيم كنيم.
بياييم روشن و شفاف موارد را مرور كنيم. از روز نخست و چگونگي استخدام افشين قطبي بگوييد.
من روابط بسيار خوبي با حبيب كاشاني، مديرعامل قبلي باشگاه داشتم. پارسال نه پولي مثل امسال داشتيم و نه امكانات چنداني. پس سعي كرديم در پستهايي كه تيم دچار ضعف است، بازيكن جذب كنيم. بر همين اساس به فرض در دفاع چپ با آلنعمه و 2 يا 3 نفر ديگر صحبت كرديم. به هر حال، تنها با 5 يا 6 نفر تمرينهاي خود را شروع كرديم. سياست باشگاه استفاده از مربي ايراني مقيم خارج از كشور و داراي دانش روز بود. به همين منظور مرزبان را كه برايمان شناختهشده بود و در آلمان زندگي ميكرد و درك خوبي با او داشتيم براي همكاري دعوت كرديم. از طريق يكي از دوستانم (پژمان نوزاد) كه در آمريكا زندگي ميكرد و سابقهاي در مطبوعات دارد يك مربي ديگر هم خواستيم. او ابتدا به ما وينگادا را معرفي كرد. از او خواستم يك ايراني را معرفي كند و او قطبي را پيشنهاد كرد. پرسيدم او كيست؟ گفت: مربياي است كه با تيم ملي كره كار كرده است. نام قطبي را به كاشاني ارائه كردم. او قطبي را نميشناخت. پس قرار شد من و كاشاني به يمن برويم و او را ببينيم، چون ويزاي يمن ما مهيا نشد او را پس از بازگشت از يمن در دبي ديديم و از او خواستيم به عنوان مديرفني به ما كمك كند؛ ولي او عنوان كرد فقط به عنوان سرمربي حاضر به همكاري است، در حالي كه كاشاني مرا به عنوان سرمربي در نظر گرفته بود. بدون مكث گفتم عيب ندارد، جايم را با او عوض ميكنم. شايد كسي اين ماجرا را باور نكند، ولي اگر به حافظهتان رجوع كنيد به خاطر ميآوريد. حتي كاشاني در 2 برنامه تلويزيوني هم اين ماجرا را بازگو كرد. به هر حال كاشاني آنجا به من گفت احساساتي نشو و در پاسخگويي عجله نكن و من پاسخ دادم احساساتي نشدهام و هدفم اين است كه تيم خوبي داشته باشيم. به هر حال در دبي، كاشاني پاسخي به پيشنهاد قطبي نداد و بعد ما كه با قطبي در ارتباط بوديم آمادگيمان را اعلام كرديم. او پرسيد از چه موقع شروع كنم و از 5 روز مانده به مسابقههاي ليگ به ما پيوست.
و براي فصل جديد نيز كه شما محور سرمربيگري بوديد و حتي در جلسهاي مفصل مشروح برنامههاي خود را اعلام كرديد، اما چرا اين نشست هم به نتيجه نرسيد؟
همان طور كه مطلع هستيد در محل رياستجمهوري جلسهاي با هياتمديره پيشين باشگاه برگزار كرديم. در اين جلسه 5/3 ساعته برنامههايم را به صورت مكتوب به مديرعامل و هياتمديره ارائه و جزء به جزء تشريح كردم. آنها گفتند تاكنون هيچيك از سرمربيان پيشين باشگاه، برنامهاي از خود ارائه نكرده بودند.
افراد مورد نظر براي دستياريام را پرسيدند. تعدادي را معرفي كردم. آنها فردي را به عنوان دستيار اول معرفي كردند كه من حضورش را نپذيرفتم و گفتم هرچند با او خيلي دوستم، اما تفكراتم با او همخواني ندارد و چون به عنوان سرمربي بايد پاسخگوي نتايج و عملكرد تيم باشم، حق انتخاب دستيار هم بايد داشته باشم. اگر آنجا دستياري فرد توصيهشده را كه نميخواهم نامش را بگويم، پذيرفته بودم و مصلحتانديشي شخصي ميكردم حكم سرمربيگري برايم صادر ميشد.
و نظير چنين جلسهاي بعد از رفتن كاشاني هم در دفتر رئيس ورزش برگزار شد.
پس از رفتن كاشاني، خردبين، من و عزيزيان به جلسه مهندس عليآبادي رئيس ورزش دعوت شديم و از ما پرسيدند كه آيا تمايلي به ماندن در كار خود داريد يا خير؟
من پس از جواب مثبت به عليآبادي برنامه و فهرست بازيكنان مورد نيازم را ارائه كردم. گفتم اگر از همين الان هم دوران آمادهسازي پيشفصل را شروع كنيم، دير شده است و در طول فصل آينده به مشكل برميخوريم. مصطفوي به من گفت بيا تيم را با هم ببنديم تا بعد سرمربي بزرگي جذب تيم شود. پرسيدم اين سرمربي بزرگ كيست؟ مصطفوي نامي از كسي نبرد، ولي گفت نامي كه از آريهان و دنيزلي هم بزرگتر است. من هم كار كردن در آن شرايط نامعلوم را نپذيرفتم و گفتم اگر ميخواهيد خودم شروع ميكنم، هرچند الان هم كمي دير است.
چرا نپذيرفتيد؟
اولا معلوم نبود آن فرد افشين قطبي باشد. به فرض هم كه قطبي بود، او دستيار مورد نظرش را با خود ميآورد. به هر حال من مشكلات سال قبل را ديده بودم و ديگر حاضر به تكرار آنها نبودم. به هر حال افتخار هميشگيام اين بوده كه هر بهايي را براي زير سوال نرفتن شخصيت خود پرداختهام، در حالي كه پارسال شخصيت من كاملا زيرسوال رفته بود. حتي وقتي با خانوادهام جايي ميرفتيم دوستان به من ميگفتند خواهش ميكنيم اينقدر قطبي را اذيت نكن. چنين جو منفياي عليه من بود.
پرسش اين است چرا حميد استيلي كه خود زمينهساز حضور قطبي در ايران و تيم پرسپوليس شده، بايد در مقابلش قرار گيرد؟ آيا اصولا چنين مسائلي حقيقت داشت يا از سوي عدهاي دامن زده ميشد؟
من حتي يك بار هم با قطبي مشاجره نكردم، چون حد خود را ميدانستم و هيچ موقع اختلالي در آزادي عملش ايجاد نكردم؛ هرچند با هم بحث فني ميكرديم و اين نيز طبيعي بود.
چه بحثها و اختلافات فنياي وجود داشت؟
قطبي اوايل پس از هر بازي، 3 روز تمرين را تعطيل ميكرد. من مخالف اين قضيه بودم، چون ميدانستم برخي بازيكنان با استفاده از اين فرصت راهي مسافرت شمال ميشوند كه برايشان مفيد نيست. يا با انجام تمرينهاي صبح مخالف بودم، چون بيشتر از قطبي با عادات، رفتار و فرهنگ بازيكنان ايراني آشنا بودم. ميدانستم معمولا دير ميخوابند و صبحانه نميخورند كه اين انرژي و بازده آنها را در تمرينهاي صبح به حداقل ميرساند، در حالي كه تمرين عصر با توجه به مطابقت زماني با زمان مسابقهها، خيلي مفيدتر بود. يا اگر در تهران بازي داشتيم پيشنهاد ميكردم با 2 يا 3 مهاجم بازي كنيم، در حالي كه او به استفاده از تكمهاجم چه در ديدارهاي خانگي و چه خارج از خانه اعتقاد داشت. در عين حال در تمام اين موارد حرف آخر را به ايشان ميسپردم. پس از بحران ابتداي نيمفصل دوم كه در بازي اهواز به اوج خود رسيد، از ديدگاههاي دوجانبهمان استفاده بيشتري ميشد و نتايج مطلوبي گرفتيم.
فكر نميكنيد عوامل بيروني هم روي اين قضيه و سوءتفاهمها موثر بودند؟
آنچه مسلم است او مشاوران خوبي نداشت. افرادي در كنارش قرار گرفتند كه روي ذهن او تاثير منفي گذاشتند. وقتي سوءتفاهمي به وجود ميآمد سعي ميكردم همه چيز را شفاف كنم، مثلا ميگفتم همين الان زنگ ميزنيم و تلفن را روي آيفون قرار ميدهيم تا همه چيز روشن شود.
به هر حال بعد از بازي با استقلال اهواز او به من نزديكتر شد. ضمن اينكه من دوبار بدون سر و صدا و اطلاع روزنامهها كنار رفتم ولي آمدند و مرا برگرداندند. به هر حال طبيعي بود كه او از راه دوري آمده بود و تا بتواند آشنايي كاملي با ما پيدا كند، كمي ذهنش را خراب كرده بودند.
آريهان و دنيزلي هم از راه دور آمده بودند ولي چنين مسائل حادي به وجود نيامد.
من با مربيان قبلي در اين سطح همكاري نكرده بودم. البته آريهان به من آزادي عمل زيادي ميداد و اعتماد ميكرد، مثلا در يك بازي خود از روي سكوها بازي را زير نظر گرفته بود و من را روي نيمكت نشاند.
با او رابطه بهتري نسبت به دنيزلي داشتيد؟
دنيزلي كمي تجربي عمل ميكرد، در حالي كه آريهان و يونگ علميتر پيش ميرفتند. به هر حال هر مربي فلسفهاي دارد و نميتوان از او ايراد گرفت.
به بحث پيشين يعني بحران سال گذشته پرسپوليس برگرديم، آيا فكر نميكنيد بازيكن يا بازيكناني در تيم كمكاري ميكردند؟
در رسانهها مرتب حرف از كمكاري بازيكنان در پرسپوليس و استقلال ميشد، در حالي كه كمكاري در اين 2 تيم محال است. در مقاطعي، انگيزه بازيكنان كم ميشد ولي اين را نبايد به حساب كم كاري نوشت. اگر اين اتفاق يعني كم كاري در بازيكني از استقلال يا پرسپوليس صورت بگيرد، حتما بايد از تيم كنار گذاشته شود؛ چون اين تيمها هواداران بسيار زيادي دارند و به خاطر احساسات مردم، اصلا قابل تحمل نيست.
يعني مشكلات حاشيهاي نداشتيد، مثلا برخي همكاري نكردنهايي كه بين نيكبخت و خليلي ديده ميشد را منكر ميشويد؟
چرا، اينگونه مسائل وجود داشت، هميشه هم اتفاقاتي اينگونه ميافتد. بخصوص كلكلهاي نيكبخت با خليلي مشخص بود، منتها در بازيها بچهها كاملا همدل ميشدند. در مورد نيكبخت هم براي افزايش انگيزههايش، در مقطعي او را روي نيمكت نشانديم، انگيزهاش زياد شد و وقتي حريف خسته ميشد و به زمين ميآمد نتيجه خوبي از كارهايش ميگرفتيم، مثل ديدار پاياني با سپاهان كه نيكبخت از نيمه دوم به زمين رفت و ما اثرات مثبت حضورش را به عينه ديديم. مهم اين بود كه توانستيم آن بحران را جمع كنيم. بحراني كه از بازي با پاس همدان در جام حذفي شروع شد و سپس در ديدار رفت با سپاهان قوت گرفت و در باخت 4 بر يك ما مقابل استقلال اهواز به اوج خود رسيد.
آيا جام حذفي را جدي نگرفته بوديد؟ ظواهر امر كه حكايت از اين مساله داشت.
نه، جام حذفي را شل نگرفته بوديم، اما بازي در جام حذفي با بازيهاي دورهاي فرق ميكند، وقتي يك گل ميخوريد، احساس ميكنيد ديگر حذف شدهايد و ديگر چون تيم خود را در خطر كامل ميبينيد ترس از اخراج وجود ندارد.
پارسال آرسنال در يكي از ديدارهاي جام حذفي با همين شرايط، 5 گل از تيمي ضعيفتر از خود خورد. ما هم در ديدار با پاس همدان روي اشتباهات فردي گل خورديم و آنقدر خود دچار اشتباه شديم كه بازي كاملا از دستمان رفت، نه اينكه حريف خيلي فوقالعاده كار كرده باشد. به عنوان مثال جعفرپور مهاجم پاس كه در آن بازي هت تريك كرد و 3 گل به ما زد تا پايان فصل، ديگر موفق به گلزني نشد.
به عنوان فردي كه طي سالهاي اخير همواره در كنار پرسپوليس بوده و همه مسائل فني آن را ميداند و اعتقادي به اين ندارد كه حواشي و اختلافات، پرسپوليس فصل قبل را به بحران فرو برده، چه تحليل فني نسبت به افت شديد تيم در هفتههاي نخستين نيمفصل دوم داريد؟
تيم ما در آن مقطع با افت بدني روبهرو شده بود. تجزيه و تحليلها هم نشان ميداد بازيكنان ما بازده جسماني لازم را نداشتند. خوب تمرين نكردند و مشكلات رواني ما را به بحران فرو برد.
چرا؟
از تيم ما 9 بازيكن به تيم ملي دعوت شدند، يعني 90 درصد تركيب تيم. بازي نكردن آنها در تيم ملي موجب ايجاد مشكلاتي در زمان برگشتن آنها به پرسپوليس ميشد. يعني آنها مسائل روحي را با خود ميآوردند، ضمن اين كه آمادهسازي بدني پيش از فصل اين طور نيست كه يك تيم را در تمام طول فصل به تنهايي آماده نگه دارد. بلكه در وسط فصل هر تيم به تمرينات بدنسازي نياز دارد و حين مسابقهها هم بايد اين آمادگي حفظ شود. اگر در اين زمينه كم گذاشته شود، تيم افت ميكند و اگر زياده از حد باشد، تمرينزدگي (اورترنينگ) به وجود ميآيد. مرزبان تمرينهاي پيش از فصل را بخوبي انجام داد ولي اين كار در طول فصل از او ساقط شد و در اين زمينه مسووليتي نداشت و خود قطبي مسووليت آمادهسازي بدني را پذيرفت.
قطبي در فوتبال، پيرو مكتب هلنديهاست. در اين كشور آموزش ديده و با مربيان صاحبنامي از اين كشور همكاري كرده است. ويم يونگ هم قبلا از همين مكتب در پرسپوليس بود، چرا در بحث آمادهسازي بدني اين تفاوت آشكار بين اين 2 وجود داشت. يونگ آنگونه اسطورهاي در بدنسازي عمل كرد و قطبي اينگونه؟
به هر حال مربيان هر مكتبي هم، تفاوتهايي با يكديگر دارند. روته مولر در كلاس آموزشي اخير خود در تهران به ما ميگفت: شما مربيان ايراني حاضر در اين كلاس، تفاوتهاي زيادي با يكديگر داريد. به هر حال در هر مكتبي اين تفاوتها وجود دارد مثلا برخي مربيان ترجيح ميدهند بدنسازي را با توپ انجام دهند، برخي بدون توپ و عده سوم هم با توپ و هم بدون توپ. ضمنا قطبي ايراني است ولي 30 سال از كشور دور بوده و به همين علت براي آشنايي لازم و كافي با فرهنگ بازيكنان، نيازمند زمان است. سال گذشته گاس هيدينك سميناري در هلند ارائه كرد و درباره فرهنگ و ارتباطات در فوتبال موارد مبسوطي را عنوان نمود. به هر حال واقعيت اين است كه فرهنگ ما فرهنگي اعتقادي است و ما از اين جهت براي ايجاد روح همدلي و به وجود آوردن شرايط رواني مناسب و ارتقاي روحيه بازيكنان بهره ميبرديم. ما سال گذشته دوربيني در اختيار داشتيم كه تمام مراحل تيم در رختكن و ... را ضبط ميكرد و تصاويرش سندي بر اين مدعاست. حتي روي حركات بيرون از باشگاه بازيكنان هم نظارت و كنترل به خرج ميداديم، مثلا طوري به بچهها برنامه داده بوديم كه ساعت 11 شب خانهشان بودند. شبها به خانهشان ميرفتيم يا تلفني تماس ميگرفتيم و از اجراي اين برنامه مطمئن ميشديم.
بيشترين فشارها را از چه سويي تحمل كردي؟
سال گذشته همه فشارها روي من بود. اگر ميباختيم از مديرعامل گرفته تا هياتمديره، تماشاگران، بازيكنان، ليدرها و... همه از من پاسخ ميخواستند و من را مقصر ميپنداشتند اما چون قهرمان شديم، همه چيز را فراموش كردند؛ قهرمانياي كه واقعا مردم و هواداران پرشمار ما خيلي از آن لذت بردند و فكر ميكنم برخي عوامل باعث سوءتفاهم شده بود، مثلا در بندرعباس بچهها (به شوخي) قطبي را در آب انداختند، ولي اين كار را با من نكردند. از من پرسيده شد چرا تو را در آب نينداختند؟ گفتم چه كار كنم؟ به هر حال من هيچ نگرش سوئي به قطبي نداشتم. اگر به او بدي ميكردم، فردا همان بلا سر خودم ميآمد. شايد سال پيش در مورد گذشتن از پست سرمربيگري احساساتي شده بودم ولي نگاهي به تاريخچه زندگي فوتباليام اينگونه موارد را زياد نشان ميدهد، چه در مورد بازوبند كاپيتاني چه شماره پيراهن و حتي گرفتن دستمزدم بارها و بارها از اين كارها كرده بودم.
با اين اوصاف، اگر قطبي يا باشگاه پرسپوليس دوباره از شما تقاضاي همكاري كنند، حاضريد همكاريتان را تكرار كنيد؟
بله، به مصطفوي گفتهام هر كمكي براي پرسپوليس از دستم برآيد انجام ميدهم. تيم فعلي از لحاظ مهرهاي خيلي قويتر از سال قبل است. مهم ايجاد همدلي و همكاري است. در پرسپوليس مسائل حاشيهاي خيلي بيشتر از مسائل فني است.
پيرواني، عابدزاده و كماسي از باسابقههاي پرسپوليس هستند و به قطبي كمك خوبي خواهند كرد. به هر حال بايد برنامهريزي قويتري كرد. براي حضور در 3 جام بايد كارها و پيشبينيهايي كرد كه آسيبديدگيهاي كمتري به وجود آورد. شناخت قطبي هم برگ برنده امسال پرسپوليس است. با او مشكلي ندارم. از خاطر نميبرم كه او موقع رفتن از ايران، من را به عنوان جانشين خود معرفي كرد.
امسال پرسپوليس، به لطف شرايط مالي خيلي بهتر، در فصل نقل و انتقالات عملكردي قوي نشان داد. از ميان مهرههاي جديد چه تعداد در فهرست خريد شما هم قرار داشتند؟
در فهرست من براساس رفع نقاط ضعف تيم تا جايي كه به خاطر ميآورم هاشم بيكزاده، عليرضا محمد، محمد منصوري، سيدجلال حسيني، حنيف عمرانزاده، آلنعمه، اسدي يا شيرزاد، ستار زارع، صابر ميرقرباني، ابراهيم توره يا مهاجم سرزن ديگري در حد او وجود داشت. هدفم هم رفع نقاط ضعف و حفظ 70 تا 80 درصدي تيم اصلي پارسال بود و ميخواستيم رودباريان، كعبي و آقايي را حفظ كنيم. چون پرسپوليس در ليگ قهرمانان آسيا هم بايد بازي كند، حداقل 2 نفر در هر پست برايش لازم است. البته امسال بازيكنان خيلي خوبي گرفتهاند.
سختترين لحظات شما در ليگ گذشته چه زماني بود؟
يكي از سختترين زمانها پس از دقيقه 90 بازي با سپاهان بود. ته دلمان روشن بود كه ميتوانيم بازي را ببريم. اين انرژي مثبت و اطمينان در ميان همه، از تماشاگران تا نيمكت و بازيكنان به صورت زنجيروار وجود داشت. فصل قبل در بازيهاي ما همه تماشاگران قرآن ميخواندند و همين كار فرهنگي به تماشاچيان آرامش ميداد.
ستاره پرسپوليس قهرمان به نظر شما چه كسي بود؟
ستاره اول پرسپوليس، كاشاني بود كه اگر ايشان نبود، واقعا به مشكل برميخورديم. ايشان در تيم همدلي ايجاد ميكرد كه واقعا نعمت تاثيرگذاري بود و نخستين بار در پرسپوليس كار عمراني انجام داد. سكوهاي ورزشگاه درفشيفر را ساخت. او هر هفته و پس از هر برد به بازيكنان پاداش ميداد.
در فصل قبل كريم باقري با وجود سن بالا بسيار دونده و موثر در ميدان ظاهر شد. آيا اين انگيزه وافر كريم دليل خاصي داشت.
او سال گذشته دوران آمادهسازي را خيلي خوب پشت سر گذاشت. به همين دليل با كمترين آسيبديدگي در مقايسه با سالهاي اخير در فصل گذشته روبهرو شد. به كريم آزادي كامل داديم و هر موقع استراحت خواست، موافقت كرديم تا واقعا عالي باشد كه بود.
اما وقتي به پرسپوليس قطبي و پرسپوليس دنيزلي نگاه ميكنيم، ميبينيم پرسپوليس دنيزلي زيباتر بازي ميكرد، در حالي كه قطبي بيشتر نتيجهگرايي را هدف قرار داده بود. اين را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
قبول دارم در زمان دنيزلي زيباتر بازي ميكرديم، ولي نوسان كارمان هم بيشتر بود. امسال نوسان كمتر شد كه به قهرماني هم انجاميد. پرسپوليس دنيزلي دو بازي خوب بود، بازي بعدي بد ميشد. دنيزلي از روش 244 استفاده ميكرد و قطبي از 3 - 4 -3 يا 1 - 3 - 2 - 4 بهره ميبرد.
و آخرين نكته...؟
فاصله فوتبال در دنيا خيلي كم شده است. امكانات ما هم كم است. گفتم مربيان خوبي داريم، ولي مديران خوبي نداريم. ما كمبود مدير داريم. اگر كلاس مديريت ورزشي هم بگذاريم، رشدمان خيلي قويتر ميشود. هر چقدر مربيان ما خوب ولي مديريت ضعيف باشد، راه به جايي نخواهيم برد. مهم اين است كه آنها مدير باشند و چه بهتر كه علاوه بر مدير بودن، ورزشي هم باشند. مديريت نقش بسيار مهمتري در مقايسه با مربيگري دارد.
حالا استيلي كجاست؟
دوره آموزش حرفهاي فوتبال را با تدريس روته مولر پشت سر گذاشتم. 2 دوره آموزشي ديگر را هم در اروپا پيش رو دارم. مايلم كمي استراحت كنم. به هر حال من از پرسپوليس كنار رفتم، ولي وقتي به ياد ميآورم اسطورهاي مثل پروين هم از اين تيم كنار رفته و من در مقابل نام او عددي نيستم قضيه خيلي برايم راحتتر ميشود.
اگر به خاطر داشته باشيد ميشل پلاتيني پس از مدت كوتاهي سرمربيگري تيم ملي فرانسه، اين حرفه را كنار گذاشت. وقتي از او دليلش را پرسيدند، با عزت نفس گفت: هر چه نگاه كردم، ديدم خيلي بزرگم و نتوانستم سطح خود را پايين بياورم. به هر حال همه چيز را تقدير ميدانم شايد خواست خدا بوده كه نباشم، تا به حال سه چهار تيم ليگ يكي پيشنهاد همكاري به من دادهاند اما چون شناخت لازم و درك درستي از نقاط قوت و ضعفشان نداشتم، سرمربيگري آنها را نپذيرفتم.
مجيد عباسقلي
شنبه 5 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 155]
-
گوناگون
پربازدیدترینها