تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833025452
امام هادی علیه السلام از مدینه تا سامرا
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: امام هادی علیه السلام از مدینه تا سامرا
احضار امام از مدینهسبط بن جوزی در تذكرة الخواص از قول دانشمندان سیرهنویس مینویسد: متوكل چون كینه علی علیه السلام و فرزندانش را در دل داشت و از سویی به جایگاه علی بن محمد در مدینه و گرایش مردمان به سوی او آگاهی داشت، آن حضرت را از مدینه به طرف بغداد حركت داد. او یحیی بن هرثمه را فراخواند و به وی گفت: به مدینه عزیمت كن و در حال او تأمل نما و به سوی ما روانه نما. یحیی گوید: در پی دستور متوكل به مدینه رفتم چون به آن شهر وارد شدم فریاد و غوغایی از مردم به پا خاست كه تا آن روز چنین شور و غوغایی نشنیده بودم، آنان بر جان علی بن محمد نگران بودند چرا كه وی در حق آنان نیكویی میكرد و همواره ملازم مسجد بود و در دل گرایش به دنیا نداشت. من نیز مردم را تسكین دادم و برای آنها قسم یاد كردم كه درباره علی بن محمد به كار ناخوشایندی مامور نشدهام و هیچ نگرانی بر او نیست. سپس خانه آن حضرت را بازرسی كردم و در آن جز قرآن و كتابهای دعا و كتابهای علمی چیزی نیافتم. پس آن حضرت در دیدگانم بزرگ جلوه كرد و خود عهدهدار خدمتش شدم و امكانات زندگی او را نیكو گرداندم.بریحه به آن حضرت گفت: من خوب میدانم كه تو آگاهی كه علت بردن تو از مدینه به بغداد به خاطر من است و سوگندهای استوار و مؤكد یاد میكنم كه اگر از من به امیرمؤمنان با یكی از خواص او شكایت بری نخلستان تو را ویران میكنم و دوستداران و هواخاهانت را میكشم و چشمههای كشتزارت را خشك میكنم و چنین و چنان میكنم. پس ابوالحسن علیه السلام در پاسخ او فرمود: نزدیكترین شكایت من از تو، شب پیش در پیشگاه الهی بود. و من چنان نیستم كه شكایت تو پیش خدا برم و آنگاه از او به بندگانش متوجه شوم و از تو پیش آنان شكوه كنم. بریحه با شنیدن این سخن بر پای امام هادی علیه السلام فرو افتاد و زاری كرد و از آن حضرت طلب بخشش كرد. امام هم به او فرمود: من از تو درگذشتم، و از آنجا حركت كرد تا به بغداد رسید.در اثبات الوصیة، مسعودی مینویسد: بریحه عباسی امام جماعت در مدینه نامهای به متوكل نگاشت و در آن گفت: اگر به حرمین نیاز داری، علی بن محمد علیه السلام را از آنها بیرون ران كه او مردم را به خود میخواند وعده بسیاری با او بیعت كردهاند: بریحه نامههای پیاپی در این باره به متوكل نوشت. شیخ مفید در ارشاد گوید: انگیزه حركت ابوالحسن علیه السلام به مدینه آن بود كه عبدالله بن محمد در شهر مدینه به عنوان متصدی جنگ و امامت جماعت برگزیده شد. وی از آن حضرت نزد متوكل بدگویی میكرد و اندیشه آزار و اذیت امام را در سر داشت. لذا چون ابوالحسن از بدگویی عبدالله بن محمد در نزد متوكل آگاه شد، نامهای به خلیفه نوشت و در آن از دروغ بافیهای عبدالله بن محمد یاد كرد. متوكل دستور داد تا پاسخ نامه آن حضرت را بنویسد و او را به آوردن به سامرا دعوت كنند و دستور داد كه در گفتار و كردار به خوبی با آن حضرت رفتار كنند. چون نامه به دست ابوالحسن علیه السلام رسید، آماده سفر شد و یحیی بن هرثمه نیز آن حضرت را همراهی كرد. مسعودی گوید: بریحه نیز برای مشایعت امام علیه السلام آمد. چون به قسمتی از راه رسیدند بریحه به آن حضرت گفت: من خوب میدانم كه تو آگاهی كه علت بردن تو از مدینه به بغداد به خاطر من است و سوگندهای استوار و مؤكد یاد میكنم كه اگر از من به امیرمؤمنان با یكی از خواص او شكایت بری نخلستان تو را ویران میكنم و دوستداران و هواخواهانت را میكشم و چشمههای كشتزارت را خشك میكنم و چنین و چنان میكنم. پس ابوالحسن علیه السلام در پاسخ او فرمود: نزدیكترین شكایت من از تو، شب پیش در پیشگاه الهی بود. و من چنان نیستم كه شكایت تو پیش خدا برم و آنگاه از او به بندگانش متوجه شوم و از تو پیش آنان شكوه كنم. بریحه با شنیدن این سخن بر پای امام هادی علیه السلام فرو افتاد و زاری كرد و از آن حضرت طلب بخشش كرد. امام هم به او فرمود: من از تو درگذشتم، و از آنجا حركت كرد تا به بغداد رسید. مسعودی گوید: اسحاق بن ابراهیم و همه امیران به استقبال آن حضرت آمدند. سبط بن جوزی مینویسد: یحیی گفت: چون به بغداد وارد شدم ابتدا به دیدار اسحاق بن ابراهیم طاهری، والی بغداد، رفتم . اسحاق به من گفت: ای یحیی! این مرد، زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله است و متوكل را هم تو خوب میشناسی اگر وی را بر ضد علی بن محمد بشورانی او را میكشد و آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز قیامت خصم تو خواهد بود. من در پاسخش گفتم: به خدا قسم از او جز كردار نیك و زیبا ندیدم . سپس به سوی "سُرَّ مَن رَای"(1) رفتم و در آغاز با وصیف تركی ملاقات كرده او را از آمدن علی بن محمد آگاه ساختم . وصیف به من گفت: به خدا سوگند اگر یك موی از سر آن امام كم شود آن را جز از تو نخواهم. من از سخن او در شگفت شدم و چگونه سخن او با قول اسحاق یكی بود. چون نزد متوكل رفتم از من درباره علی بن محمد پرسید: من نیز از خوش طینتی و سلامت طریقت و ورع و زهد وی به او گزارش دادم و گفتم: خانهاش را در مدینه نیز بازرسی كردم و جز قرآن و كتابهای علمی در آن نیافتم و مردم مدینه بر او نگران بودند، پس متوكل آن حضرت را مورد اكرام قرار داد و جایزهای نیكو به وی اعطا كرد. مسعودی نوشته است: چون امام هادی علیه السلام به سُرَّمَن رَای، رفت همه اصحاب و یاران متوكل او را استقبال كردند. حتی متوكل نیز به نزد حضرت رفت و او را مورد اكرام و تعظیم قرار داد. سپس امام علیه السلام از آنجا به خانهای كه برایش مهیا كرده بودند رفت. شیخ مفید گوید: یحیی بن هرثمه در ركاب آن حضرت روان شد تا به سر من رای رسید. چون بدانجا رسید، متوكل خود را از آن حضرت یك روز پنهان كرد. امام نیز در جایی معروف به خان صعالیك ماند و سپس متوكل دستور داد تا خانهای به آن حضرت اختصاص دهند. آنگاه امام به آن خانه رخت كشید. ابوالحسن علیه السلام در طول اقامتش در "سُرَّ مَن رَای" ، ظاهرا مورد اكرام قرار داشت اما متوكل همواره در اندیشه طرح حیلهای برای از بین بردن آن امام بود ولی توفیق نمییافت.از دید سیاسی بسیار بعید به نظر میرسد كه متوكل، این دشمن سرسخت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله كه در سال 236هـ ق مرقد مطهر و بارگاه ملكوتی امام حسین علیه السلام را به صرف آن كه الهام بخش آزاد گان و سمبل مبارزه با ستم بود ویران ساخت یازده سال از فعالیتها و تلاشهای گسترده پیشوای دهم علیه السلام كه وجودش مایه امید و حركت انقلابیون و محضرش سرچشمه زلال علوم و معارف اسلامی بود غافل باشد. در حالی كه سال 234 مطابق با دومین سال زمامداری متوكل است و این مدت برای تحت نظر گرفتن فعالیتهای امام و ارزیابی اوضاع سیاسی و چگونگی برخورد با آن حضرت طبیعی است.سال تبعید به سامرانسبت به سال احضار امام هادی علیه السلام به "سامرا" در بین مورخان اختلاف وجود دارد برخی از منابع زمان احضار حضرت را، سال 243 ذكر كردهاند و(ابن صبّاغ مالكی) بر این نظریه تصریح دارند. آنچه میتوان به عنوان مؤید این نظریه ذكر كرد تاریخی است كه در بعضی از منابع مانند "الارشاد"، "كشف الغُمَّه" و"فصول المُهِمه" در ذیل نامه متوكل به امام علیه السلام ثبت شده است. به احتمال قوی مستند "ابن صباغ" هم همین نامه است. بنابر این قول، مدت امامت امام هادی علیه السلام در "سامرا" تا زمان شهادتش حدود یازده سال است. ولی منابع، بیشتر مدت اقامت امام هادی علیه السلام در "سامرا" را بیست یا بیست و اندی سال نوشتهاند و با توجه به این كه زمان شهادتش به اتفاق مورخان، سال 254 هـ بوده است. سال تبعید 243 خواهد بود. آنچه میتوان در تقویت این قول آورد دو مطلب است:1- شیخ كلینی نامه متوكل به امام علیه السلام را بدون ذكر تاریخ آن آورده است و تنها در سند نامه به تاریخ 243به عنوان زمانی كه راوی، نسخهای از نامه یاد شده را از "یحیی بن هرثمه" گرفته اشاره كرده مینویسد: محمدبن یحیی از برخی اصحاب نقل كرده است كه گفت: من نسخهای از نامه متوكل به ابوالحسن ثالث علیه السلام را در سال 243 از "یحیی بن هرثمه" به دست آوردم . بنا بر این نقل، سال 243 زمان دستیابی به نامه متوكل بوده نه زمان نوشته شدن آن برای امام علیه السلام و ظاهرا مستند شیخ مفید "اربلی" و "ابن صباغ مالكی" مبنی بر آن كه زمان امامت امام علیه السلام در سامرا حدود یازده سال بوده است همان تاریخی كه در پایان نامه متوكل بوده ذكر كردهاند .2- توجه به موقعیت خاص امام هادی علیه السلام و دشمنی و كینه ورزی متوكل نسبت به علویان به ویژه آن حضرت، این نظریه را تایید میكند. سال 243 همزمان با یازدهمین سال حكومت متوكل است. و از دید سیاسی بسیار بعید به نظر میرسد كه متوكل، این دشمن سرسخت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله كه در سال 236هـ ق مرقد مطهر و بارگاه ملكوتی امام حسین علیه السلام را به صرف آن كه الهام بخش آزاد گان و سمبل مبارزه با ستم بود ویران ساخت یازده سال از فعالیتها و تلاشهای گسترده پیشوای دهم علیه السلام كه وجودش مایه امید و حركت انقلابیون و محضرش سرچشمه زلال علوم و معارف اسلامی بود غافل باشد. در حالی كه سال 234 مطابق با دومین سال زمامداری متوكل است و این مدت برای تحت نظر گرفتن فعالیتهای امام و ارزیابی اوضاع سیاسی و چگونگی برخورد با آن حضرت طبیعی است. امام هادی علیه السلام سه روز پیش از دریافت نامه متوكل همراه فرزند خرد سالش امام حسن علیه السلام و دیگر اعضای خانواده به اتفاق "یحیی بن هرثمه" مدینه را به مقصد "سامرا" ترك كرد. در بین راه، حوادثی رخ داد و كراماتی از آن حضرت سر زد در تاریخ ثبت است كه برخی از آنها را به اختصار یادآور میشویم :نكته مهم و درخور توجه، خط مشی عملی امام علیه السلام در برابر مامور ویژه متوكل، كه در طول سفر است بدون شك یكی از ماموریتهای مهم "یحیی بن هرثمه" گزارش چگونگی برخورد امام علیه السلام با نامه و خواسته متوكل همچنین رفتار و حركات آن حضرت با ماموران حكومتی و افراد مختلف دیگر در طول سفر بود. و این مطلب در اظهار نظر "اسحاق بن ابراهیم" در برخورد با "یحیی بن هرثمه" كاملا نمودار است. ولی امام علیهالسلام سیاست مبارزه منفی خود را آنچنان حساب شده و با دقت دنبال كرد كه نه تنها بهانهای به دست دشمن نداد، بلكه به گونهای رفتار كرد كه پیك ویژه متوكل اعتراف نمود كه جز نیكی چیزی از آن حضرت ندیده است."یحیی بن هرثمه" میگوید: در بین راه دچار تشنگی شدیم به گونهای كه خود و چارپاهایمان در معرض نابودی قرار گرفتیم در این هنگام به دشت سرسبزی رسیدیم كه درختها و چشمههای فراوانی داشت، بدون آن كه انسانی در آنجا باشد. خود و چارپاهایمان را سیرآب كردیم و تا هنگام عصر به استراحت پرداختیم . سپس آنچه میتوانستیم آب برداشتیم و به راه خود ادامه دادیم پس از آن كه مقداری راه رفتیم متوجه شدیم كه یكی از خدمتكاران، كوزه نقرهای خود را جا گذاشته است. بدانجا بازگشتم، ولی وقتی به آن سرزمین رسیدم جز خشكی چیزی ندیدم و از آن همه سرسبزی و خرمی و چشمههای آب اثری نبود. كوزه را برداشتم و به سوی كاروان بازگشتم و به كسی چیزی نگفتم . وقتی خدمت امام علیه السلام رسیدم تبسمی كرد و چیزی نگفت جز آن كه از كوزه پرسید و من خبر دادم كه آن را پیدا كردم ."یحیی بن هرثمه" میگوید: به دستور متوكل برای احضار علی بن محمد علیه السلام عراق را به مقصد حجاز ترك كردم . در میان یاران من یكی از رهبران خوارج وجود داشت و نیز كاتبی بود كه اظهار تشیع میكرد. من نیز بر آیین "حشویه" بودم. فرد خارجی و كاتب درباره مسائل اعتقادی با هم مناظره میكردند و من برای گذراندن سفر به مناظره آنان گوشی میدادم . چون به نیمه راه رسیدیم مرد خارجی به كاتب گفت: مگر این سخن مولایتان علی بن ابیطالب نیست كه هیچ قطعهای از زمین نیست مگر آن كه قبری است، و یا قبری خواهد شد؟ اینك بدین خاك بنگر، كجاست آن كه كه در اینجا بمیرد، تا خدا آن را قبر قرار دهد؟ به كاتب گفتم: آیا این سخن شماست؟ گفت: آری، گفتم: مرد خارجی راست میگوید چه كسی در این بیابان وسیع خواهد مُرد تا خداوند آن را پر از قبر نماید؟ و ساعتی بر این گفتار خندیدیم، به گونهای كه كاتب شرمنده و خوار شد. هنگامی كه وارد مدینه شدیم نزد "علی بن محمد" رفته نامه متوكل را به او تسلیم كردیم. امام علیه السلام نامه را خواند و فرمود: فرود بیایید از طرف من مانعی برای این سفر نیست . چون فردا نزد او رفتیم، با آن كه فصل تموز-تابستان- و هوا در نهایت گرمی بود امام علیه السلام خیاطی را مامور كرد تا به كمك گروه دیگری از خیاطان برای او و خدمتكارانش از پارچههای ضخیم، "خفتان"0(2) بدوزند و تا فردا صبح تحویل دهند. من از این سفارش امام علیه السلام شگفت زده شدم و با خود گفتم: در فصل تموز و گرمای شدید حجاز و در حالی كه فاصله بین حجاز و عراق ده روز راه است، این لباسها را به چه منظور تهیه میكند! این مردی است كه سفر نكرده و فكر میكند كه در هر سفری انسان نیازمند چنین لباسهایی است، و شگفت از شیعیان است كه با این درك، چگونه او را امام خود میپندارند! چون زمان حركت فرارسید امام علیه السلام به خدمتكارانش دستور داد كه لباس گرم همراه خود بردارند. تعجب من بیشتر شد و با خود گفتم: او میپندارد كه در بین راه زمستان به سراغ ما خواهد آمد كه این چنین دستور میدهد. از مدینه خارج شدیم . هنگامی كه به جایگاه مناظره رسیدیم ناگهان ابر تیرهای پدیدار شد و رعد و برق آغاز گشت. و چون بر بالای سر ما قرار گرفت تگرگهای درشتی مانند سنگ به سر ما ریخت. امام علیه السلام و خدمتكارانش "خفتان" را برخود پیچیده و لباسهای گرم را پوشیدند به من و"كاتب" نیز لباس گرم داد. بر اثر بارش این تگرگ هشتاد نفر از یاران من به قتل رسیدند . ابر از روی ما گذشت و گرما به حالت نخست بازگشت. امام علیه السلام به من فرمود: ای یحیی! به بازماندگان یارانت دستور ده مُردگان را دفن كنند خداوند بیابانها را این چنین پر از قبر میكند. من خود را از اسب به زمین انداختم و ركاب و پای آن حضرت را بوسیدم و گفتم: شهادت میدهم كه جز "الله" معبودی نیست و محمد بنده و فرستاده او است و شما جانشینان خدا در زمین هستید، من تاكنون كافر بودم، ولی هم اكنون به دست شما اسلام آوردم . از آن لحظه تشیع را برگزیدم و در خدمت امام علیه السلام بودم تا زمانی كه درگذشت.امام علیه السلام در ادامه راه خود، به "بغداد" رسید، "اسحاق بن ابراهیم" والی بغداد با آگاهی از خبر ورود امام علیهالسلام به بغداد، با فرماندهان و رجال مملكتی به استقبال آن حضرت آمد. "خضر بن محمد بزاز" میگوید: برای انجام كاری از خانه بیرون رفتم و چون به "پل" رسیدم جمعیت انبوهی را دیدم كه در نقطهای جمع شده میگویند: "ابن الرضا علیه السلام از مدینه آمده است" سپس آن حضرت را دیدم كه از "پل" عبور كرد و در حالی كه جمعیت پیشاپیش و پشت سر او در حركت بودند وارد خانه "خزیمه بن حازم" شد. "اسحاق بن ابراهیم" در گفتگوی با "یحیی بن هرثمه" سفارش امام علیه السلام را به وی كرد و گفت: این مرد، فرزند رسول خداست، و متوكل نیز كسی است كه تو میدانی و بهتر میشناسی، بنابراین چنانچه متوكل را بر كشتن او ترغیب كنی بدون شك رسول خدا دشمن تو خواهد بود. یحیی در پاسخ گفت: سوگند به خدا جز خوبی چیزی دیگری از او سراغ ندارم.نكاتی چند :الف- امام علیه السلام با رفتار و منش الهیاش و نیز ارائه پارهای كرامات، "یحیی بن هرثمه" فرمانده اعزامی متوكل را كه ابتدا در راه اجرای ماموریت خود آن همه سرسرختی و قاطعیت نشان داد " آنچنان دگرگون ساخت كه از راه باطل خود بازگشت و شیفته و ارادتمند آن حضرت شد."ب- نكته مهم و درخور توجه، خط مشی عملی امام علیه السلام در برابر مامور ویژه متوكل، كه در طول سفر است بدون شك یكی از ماموریتهای مهم "یحیی بن هرثمه" گزارش چگونگی برخورد امام علیه السلام با نامه و خواسته متوكل همچنین رفتار و حركات آن حضرت با ماموران حكومتی و افراد مختلف دیگر در طول سفر بود. و این مطلب در اظهار نظر "اسحاق بن ابراهیم" در برخورد با "یحیی بن هرثمه" كاملا نمودار است. ولی امام علیهالسلام سیاست مبارزه منفی خود را آنچنان حساب شده و با دقت دنبال كرد كه نه تنها بهانهای به دست دشمن نداد، بلكه به گونهای رفتار كرد كه پیك ویژه متوكل اعتراف نمود كه جز نیكی چیزی از آن حضرت ندیده است.ج- "یحیی بن هرثمه" هر چند در مدینه و در رویارویی با آن همه شور و احساسات مردمی در حمایت از پیشوایان، به میزان نفوذ امامان علیه السلام در دل تودههای مردم و برخورداری آنان از این پایگاه قوی پی برد، ولی شاید فكر میكرد این محبوبیت تنها در مدینه است و چون امام علیه السلام پا به خارج "مدینه" نهد كسی او را نمیشناسد. ورود امام علیه السلام به "بغداد" و استقبال والی این شهر - كه به طور طبیعی به مقتضای منصبی كه داشت از چهرههای نزدیك و مورد اعتماد متوكل به شمار میآمد - از آن حضرت و نیز سخنان او با "یحیی بن هرثمه" درباره امام علیه السلام و همچنین استقبال تودههای مردم بغداد از امام علیه السلام و اجتماعشان گرد شمع وجودش و فریاد عارفانه ارادتمندان "قَدِمَ ابنُ الرضا مِن المَدینَه" ابن الرضا از مدینه تشریف آورده است و... فرصت و موقعیتی بود كه فرمانده نظامی حكومت؛ در باورهای نادرست خود تجدید نظر كند و این بار، امام علیهالسلام را نه از زبان متوكل و درباریان بلكه از زبان توده مردم علاقهمند به اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندنش بشناسد، آن هم مردمی كه در "بغداد" پایتخت دوم حكومت عباسیان زندگی میكردند.زیر نویس:1- نام قدیمی و اصلی شهر سامرا، به معنای "جایی که هرکس ببیند به وجد می آید"2- نوعی لباس ضخیم که در جنگ می پوشندمنبع: پایگاه امام هادی علیه السلام لینک : - گفتاری در مورد زندگی امام هادی - فضایل امام هادی (ع) - علم و دانش امام(ع) - مختصری از زندگینامه امام هادی(ع)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 528]
صفحات پیشنهادی
نقش امام هادي(علیه السلام) در انديشه مهدويت
يورش به خانه امام هادي (علیه السلام)در زمان متوكل بارها به خانه حضرت هادي در مدينه و حتي در سامرا و معسكر هجوم بردند تا اسلحه و يا مواردي را كه نشان از توطئه ضد حكومت دارد ...
يورش به خانه امام هادي (علیه السلام)در زمان متوكل بارها به خانه حضرت هادي در مدينه و حتي در سامرا و معسكر هجوم بردند تا اسلحه و يا مواردي را كه نشان از توطئه ضد حكومت دارد ...
حکایاتی از امام علی النقی علیه السلام
(1)آگاهی امام هادی علیه السلام از سؤال ذهنی اصحابمحمد بن شرف میگوید:همراه امام هادی علیه ... میگوید:یک سال پیش از سفر حج، برای وداع با امام هادی علیه السلام وارد شهر سامرا شدم. ... و هر یك فتوایی داد تا آن كه متوكل تصمیم گرفت از امام استفتا كند. .... امام هادی(ع) - فعالیتهاى امام علی النقی علیه السلام در مدینه - احضار امام (ع) از مدینه به سامراء ...
(1)آگاهی امام هادی علیه السلام از سؤال ذهنی اصحابمحمد بن شرف میگوید:همراه امام هادی علیه ... میگوید:یک سال پیش از سفر حج، برای وداع با امام هادی علیه السلام وارد شهر سامرا شدم. ... و هر یك فتوایی داد تا آن كه متوكل تصمیم گرفت از امام استفتا كند. .... امام هادی(ع) - فعالیتهاى امام علی النقی علیه السلام در مدینه - احضار امام (ع) از مدینه به سامراء ...
مبارزات سیاسی امام هادی (علیه السلام)
مبارزات سیاسی امام هادی (علیه السلام) ... پراکندکی نظرها، متوکل را بر آن داشت تا مسئله را با امام هادی ـ علیه السلام ـ در ... امام در سال 243 ه ق از مدینه به سامرا تبعید شد. ...
مبارزات سیاسی امام هادی (علیه السلام) ... پراکندکی نظرها، متوکل را بر آن داشت تا مسئله را با امام هادی ـ علیه السلام ـ در ... امام در سال 243 ه ق از مدینه به سامرا تبعید شد. ...
كراماتي از امام هادي (علیه السلام)
كراماتي از امام هادي (علیه السلام) ... فقط وقتي که امام هادي عليه السلام وارد ميشدند تمام پرندگان ساکت و آرام ميشدند و تا وقتي امام هادي از آنجا خارج ... (1)آگاهي از سؤال ذهن اصحابمحمد بن شرف ميگويد:همراه امام هادي عليه السلام در يکي از کوچه هاي مدينه راه ميرفتم. ... ميگويد:يک سال پيش از سفر حج، براي وداع با امام هادي عليه السلام وارد شهر سامرا شدم. ...
كراماتي از امام هادي (علیه السلام) ... فقط وقتي که امام هادي عليه السلام وارد ميشدند تمام پرندگان ساکت و آرام ميشدند و تا وقتي امام هادي از آنجا خارج ... (1)آگاهي از سؤال ذهن اصحابمحمد بن شرف ميگويد:همراه امام هادي عليه السلام در يکي از کوچه هاي مدينه راه ميرفتم. ... ميگويد:يک سال پيش از سفر حج، براي وداع با امام هادي عليه السلام وارد شهر سامرا شدم. ...
غروب خورشید هدایت
ابن جوزی در این باره از یحیی بن هرثمه نقل می كند: من به مدینه رفتم و داخل شهر شدم، ... (12)اقامت امام در سامراامام هادی علیه السلام به هنگام ورود به سامرا، با استقبال مردم مواجه ... (18)متوكل همچنین اصرار داشت تا امام در مجالس بزم او حضور داشته باشد و طبیعی است ...
ابن جوزی در این باره از یحیی بن هرثمه نقل می كند: من به مدینه رفتم و داخل شهر شدم، ... (12)اقامت امام در سامراامام هادی علیه السلام به هنگام ورود به سامرا، با استقبال مردم مواجه ... (18)متوكل همچنین اصرار داشت تا امام در مجالس بزم او حضور داشته باشد و طبیعی است ...
مبارزات سیاسی امام هادی علیه السلام
مبارزات سیاسی امام هادی علیه السلام. ... آل علی ـ علیه السلام ـ بود، از حكمرانی مدینه بركنار كرد و «علی بن الحسین» كه فردی خوش رفتار با شیعیان .... متوكل، امام هادی ـ علیه السلام ـ را به سامرا تبعید كرد، من بدانجا رفتم تا از وضعیت پیشوای خود آگاهی یابم. ...
مبارزات سیاسی امام هادی علیه السلام. ... آل علی ـ علیه السلام ـ بود، از حكمرانی مدینه بركنار كرد و «علی بن الحسین» كه فردی خوش رفتار با شیعیان .... متوكل، امام هادی ـ علیه السلام ـ را به سامرا تبعید كرد، من بدانجا رفتم تا از وضعیت پیشوای خود آگاهی یابم. ...
نگاهی به شیوههای رهبری امام هادی علیه السلام
vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید .... مثلا هنگامی که متوکل آن حضرت را بر خلاف میلش از مدینه به سامرا آورد، اول تصمیم .... (13) ب) محمد بن شرف میگوید: «همراه امام هادی علیه السلام در مدینه راه میرفتم. ...
vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید .... مثلا هنگامی که متوکل آن حضرت را بر خلاف میلش از مدینه به سامرا آورد، اول تصمیم .... (13) ب) محمد بن شرف میگوید: «همراه امام هادی علیه السلام در مدینه راه میرفتم. ...
امام هادی و تبدیل خاک به طلا
vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... می گوید:یک سال پیش از سفر حج، برای وداع با امام هادی علیه السلام وارد شهر سامرا شدم. ... امام هادی علیه السلام و شفای نابیناهاشم بن زید می گوید:با چشمان خود دیدم که کوری ... بن شرف میگوید:همراه امام هادی علیه السلام در یکی از خیابانهای مدینه راه میرفتم. ...
vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... می گوید:یک سال پیش از سفر حج، برای وداع با امام هادی علیه السلام وارد شهر سامرا شدم. ... امام هادی علیه السلام و شفای نابیناهاشم بن زید می گوید:با چشمان خود دیدم که کوری ... بن شرف میگوید:همراه امام هادی علیه السلام در یکی از خیابانهای مدینه راه میرفتم. ...
سیره و شخصیت امام هادی (ع)
بر اثر بدگوییهای پی در پی بریحه، متوکل، امام علیهالسلام را از مدینه به سامرا ... از این رو، امام هادی علیهالسلام ، به تدریج، از حضورش در میان مردم میکاهد تا مردم را رفته ...
بر اثر بدگوییهای پی در پی بریحه، متوکل، امام علیهالسلام را از مدینه به سامرا ... از این رو، امام هادی علیهالسلام ، به تدریج، از حضورش در میان مردم میکاهد تا مردم را رفته ...
اسوه پارسایی
مدت كوتاه حیات این امام همام به سه دوره تقسیم می گردد: تا چهار سال و چند ماهگی (و به ... مدینه به سر برد، تا 23 سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می زیست (254 ... امام هادی علیه السلام پسری به نام ابوجعفر محمد داشت كه در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. ...
مدت كوتاه حیات این امام همام به سه دوره تقسیم می گردد: تا چهار سال و چند ماهگی (و به ... مدینه به سر برد، تا 23 سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می زیست (254 ... امام هادی علیه السلام پسری به نام ابوجعفر محمد داشت كه در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها