واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: بازخوانى پرونده جنايت ها در امريكا قتل مرموز بازيگر
] محمود رافع / بخش اول]
روزى كه جنازه باب كرين بازيگر نقش اول فيلم «قهرمانان هوگان» را در آپارتمانش واقع در «اسكاتسويل» امريكا يافتند ۴۹ سال بيشتر از عمرش نمى گذشت. ۲۹ ژوئن ۱۹۷۸ جسد وى در حالى پيدا شد كه بر اثر اصابت ضربه هايى به سرش كشته شده بود. در آن سال ها كه «باب» به دنبال نام و اعتبار مى گشت، حضورش در مجموعه فيلم هاى «قهرمانان هوگان» نام و شهرت فراوانى برايش به ارمغان آورد. او سال ها در تئاترهاى كوچك لس آنجلس امريكا نقش هاى كوچك و خرده پا بازى مى كرد و اين روند تا سال ۱۹۶۵ ادامه داشت. تا اين كه پيشنهادى براى بازى در يك سريال تلويزيونى دريافت كرد و همين سريال او را به ستاره اى بين المللى تبديل نمود.
با اين حال پشت صورت خندان و شخصيت دوست داشتنى «باب» چهره تيره اى وجود داشت. او شيفته زن ها و دوربين بود. شواهد هم از فساد اخلاقى و بيمارى روانى اش حكايت داشت. لذت بزرگ زندگى او عكس گرفتن از زن ها بود. هر جا كه سفر مى كرد دوربينش همراهش بود و خودش از چيزهايى كه دوست داشت فيلم و عكس تهيه مى كرد. درخشش او در تلويزيون محبوبيت فراوانى برايش به دنبال داشت. اما ذهن بيمار او فقط به دنبال جذب زن ها بود. البته اين درخشش آنقدرها هم طولانى نبود.
مجموعه تلويزيونى قهرمانان هوگان پس از شش سال، در سال ۱۹۷۱به اتمام رسيد و كرين را از صحنه هاى پر مخاطب تلويزيون دور كرد. او كه دورى از آنتن برايش دشوار بود ناچار به اجراى برنامه هايى پرداخت كه همه كاره برنامه ها خودش بود. اين مجموعه نيز كه به نام «شوهاى باب كرين» معروف شده بود بيشتر از ۱۴ قسمت دوام نياورد. او كه از اين وضعيت سرخورده شده بود و از طرفى، درآمدش هم قطع شده بود و موجودى مالى اش هم كفاف خوشگذرانى هايش را نمى داد به اجراى يك سرى تئاترهاى شبانه پرداخت و سعى كرد از محبوبيت تلويزيونى اش براى كشاندن مردم به سالن تئاتر استفاده كند. او چند روز قبل از قتلش به خبرنگار راديو «فونيكس» گفته بود «از وقتى مجموعه قهرمانان هوگان به پايان رسيده دائم حس مى كنم از آن چه بايد باشم و از آن چه حق من است دور شده ام. حس مى كنم نه در مكانى صحيح ايستاده ام و نه در زمانى صحيح».
در سال ،۱۹۷۸ كرين نمايش «خوش شانسى تازه كارها» را به «اسكاتسويل» آورد. او آپارتمانى در مجتمع آپارتمانى «وينفيلد» اجاره كرد و همان جا را به مكانى براى خوشگذرانى هايش تبديل كرد.
جالب آن كه سرگرمى وى هنوز در اين مدت گرفتن فيلم و عكس بود. كرين عكس هايش را در حمام خانه اش ظاهر مى كرد. روزى هم كه جنازه اش را در آپارتمانش يافتند، هزاران عكس و صدها نگاتيو در همان تاريكخانه پيدا شد. با اين وصف، جاى تعجب نيست كه بگوئيم «باب» دوست مرد نداشت يا تعدادشان به تعداد انگشت هاى يك دست هم نمى رسيد. كرين يك بار ازدواج كرده بود و طبيعى است كه اين خصلت هايش باعث انزجار و نفرت همسرش از او شده باشد. خانم «آن تريزان» موقعى كه يك دختر دبيرستانى بود شيفته باب شد. آنها بعد از مدتى با هم ازدواج كرده و صاحب سه فرزند شدند.
اما سرانجام در سال ۱۹۶۹ از هم جدا شدند. پس از اين طلاق، باب دوباره هوس ازدواج كرد و با «پاتى اولسن» ازدواج كرد. وى كه نام مستعارش «سيگريد والديس» بود در مجموعه قهرمانان هوگان نقش «هيلدا» را ايفا مى كرد. اين ازدواج هم مانع فساد اخلاقى كرين نشد و همسر دومش نيز شش ماه قبل از قتل شوهرش تقاضاى طلاق كرد. اما سرانجام راضى شد به خاطر فرزند كوچك شان، «اسكاتى» تقاضايش را پس بگيرد. طبق گزارش هاى پليس انگيزه هاى شخصى مختلفى براى قتل او وجود داشت. طبق همين گزارش ها، فقط در هفته آخر عمر كرين، هشت زن به خون او تشنه بودند. هر يك از آنها نيز انگيزه زيادى براى قتل باب داشت.
* كشف جسد
ساعت حوالى ۲ بعدازظهر ۲۹ ژوئن، يكى از همكاران باب در سريال «خوش شانسى تازه كارها» به نام خانم «ويكتوريا چرى» به خانه باب رسيد و زنگ در را به صدا در آورد. در آپارتمان شماره ۱۳۲ كه باب در آن سكونت داشت بسته نبود. او پس از چند بار زنگ زدن وقتى صدايى نشنيد با نگرانى وارد آپارتمان شد. به گفته ويكتوريا، آپارتمان تاريك تاريك بود. ويكتوريا كه باز بودن در آپارتمان برايش عجيب بود و كسى را در هال نديده بود وارد اتاق خواب شد. در اظهارات ويكتوريا آمده است : «ابتدا فكر كردم كسى كه روى تخت افتاده، يك زن است و موهاش دور صورتش ريخته. چون همه اتاق تاريك بود به هيچ عنوان فكر نمى كردم اين خون باب باشه كه دور سرش روى تخت ريخته. اما نزديك تر كه شدم تازه فهميدم كسى كه روى تخت افتاده «بابه».
طبق اظهارات كارآگاهان جنايى، هيچ نشانى از مقاومت قبل از مرگ در پيكر باب مشاهده نشد و كالبدشكافى ها نيز نشان داد هنگام وارد شدن ضربه مرگبار به سر باب، وى در خواب بوده است. شواهد نشان مى داد ضارب با دوربين عكاسى ضربه مهلكى به سر باب زده است. پزشكى قانونى هم تشخيص داد « باب» بر اثر اصابت دو ضربه محكم دوربين به قتل رسيده است. اين دو ضربه باعث شكستگى دو قسمت از جمجمه و دو زخم عميق شده كه خونريزى هاى مذكور، ناشى از همين زخم ها بوده است. پس از تماس ويكتوريا با مركز فوريت هاى پليسى، افسرى به نام «پائولوت كاسيتا» به محل قتل اعزام شد. وى نيز بلافاصله پس از مشاهده جسد، با دايره جنايى تماس گرفت و ساعت حوالى ۳ عصر بود كه رون دين بازرس جنايى، به آپارتمان باب رسيد.
* شروع تحقيقات
نخستين مظنون پليس در اين ماجرا، يكى از دوستان قديمى باب به نام «جان كارپنتر» بود. او و باب از طريق يكى از بازيگران مجموعه «قهرمانان هوگان» با هم آشنا شده بودند. نقطه مشترك آن دو هم فساد اخلاقى شان بود. آنها حتى در اين مسير با هم رقابت مى كردند اما هميشه «باب» به دليل جذابيت ظاهرى و شهرتش از «جان» جلوتر بود. نكته مشترك ديگر كه اين دو را به هم نزديك كرده بود، عكاسى و كار با دوربين بود. «جان» هميشه آخرين مدل هاى دوربين را به باب معرفى مى كرد و تجهيزات فيلمبردارى را برايش مى آورد.
شب قبل از قتل ، جان و ويكتوريا در سالن تئاتر «ويندميل» بودند. آن شب ويكتوريا نقشى براى ايفا در تئاتر نداشت. خود ويكتوريا درباره آن شب مى گويد: باب و جان را ديدم كه با هم قدم مى زدند و به طرف ماشين باب مى رفتند. باب وقتى مرا ديد از دور داد زد كه «قرار فردامون يادت نره».
موقعى كه ويكتوريا داشت اظهاراتش را براى پليس مى نوشت، ساعت حدود سه و ربع عصر و به عبارتى، حدود ۷۵ دقيقه پس از كشف جنازه «باب» بود. همين موقع بود كه تلفن منزل خانه مقتول به صدا درآمد. پليس از ويكتوريا خواست تلفن را بردارد و به آن پاسخ دهد و چيزى از ماجراى قتل باب به شخصى كه آن سوى خط است نگويد. وقتى كه پليس متوجه شد «جان كارپنتر» آن سوى خط است گوشى را از ويكتوريا گرفت. جان از لس آنجلس تماس مى گرفت. افسر پليس وقتى گوشى را از ويكتوريا گرفت، خودش را معرفى كرد و گفت: پليس براى تحقيق در مورد «يك حادثه» در خانه آقاى كرين است. كارپنتر تلفنى به پليس گفت كه وى تا ساعت يك نيمه شب با كرين بيرون بوده است. وى بلافاصله حرف خود را اصلاح كرد و گفت تا ساعت ۴۵:۲ دقيقه با هم بيرون بوده اند و سپس از هم جدا شده و او خودش تنها تا فرودگاه رفته تا با هواپيما راهى لس آنجلس شود.
كارپنتر دوباره ساعت سه و نيم عصر به خانه باب زنگ زد. به نظر بازرس «رون دين» كه هر دوبار پاى تلفن با «كارپنتر» صحبت كرد، وى در فاصله اين دو تماس متوجه شد كه دوست باب از پليس نپرسيد كه حادثه چه بوده است و اصلاً خود باب كجاست و پليس آنجا در آپارتمان باب چه مى كند !
در آن زمان، در سال ،۱۹۷۸ شعبه پليس «اسكاتسويل» واحد مستقلى براى رسيدگى به پرونده هاى خودكشى نداشت. به همين دليل يك افسر جنايى به نام «دنيس بروكنهاگن» مسئول رسيدگى به پرونده «باب كرين» شد. او تحقيقات خود را از خانه باب آغاز كرد. نتايج تحقيقات او نشان داد كه چيزى از خانه سرقت نشده است. با اين حال هيچ نشانى هم پيدا نشد كه بتوان نتيجه گرفت قاتل، با زور وارد خانه شده است. تنها سرنخ، باز بودن پنجره شيشه اى اتاق كرين بود كه رو به استخر باز مى شد. پليس از همان روز به تحقيق از دوستان و همكاران باب پرداخت و دريافت كه كرين با وجود محبوبيت و جذابيت هاى فراوان دشمنانى هم براى خود تراشيده بود. همچنين دريافت كه يك بار در تگزاس بين باب و يكى از همكارانش نزاع سختى درگرفته و آن همكار سوگند خورده بود كه باب را خواهد كشت. در جريان همين تحقيقات بود كه پليس به چهره زشت شخصيت باب در رابطه با زنان پى برد و فهميد كه مردان زيادى از اعمال كثيف باب شاكى بودند. با اين حال از نظر پليس، همچنان «جان كارپنتر» مظنون اصلى بود. بسيارى از افرادى كه در راستاى اين تحقيقات با پليس مصاحبه كرده بودند تأكيد كردند كه هميشه بين باب و جان كدورتى عميق و نهفته وجود داشت. هرچند هيچ دليل محكمى براى اين كدورت وجود نداشت. افزون بر اين، هيچ دليل و گواهى از صحنه جرم نيز وجود نداشت كه بتواند دال بر دخالت «كارپنتر» در قتل باب بوده باشد. پليس فقط به واسطه گفته هاى خانم ويكتوريا چرى و تماس هاى مشكوك كارپنتر با خانه باب در زمان بازرسى ها به وى ظنين شده بود و حتى نمى توانست انگيزه اى بيابد كه محرك جان كارپنتر براى قتل باب بوده باشد.
پليس كه همچنان بر ظن خود به جان اصرار مى ورزيد به فرضيه سازى پرداخت. شايعاتى وجود داشت كه مى گفت جان كارپنتر مبلغ ۱۵ هزار دلار به باب كرين بدهكار بوده و باب دائم براى بازپرداخت بدهى، جان را تحت فشار مى گذاشته است. اما سندى براى اثبات اين شايعه وجود نداشت. پليس گمان كرد شايد بتواند از ماشينى كه جان در زمان اقامتش در آن شهر كرايه كرده بود، سرنخ هايى مثل لكه خون يا امثال آن بيابد. بنابراين مأموران به بازرسى ماشين پرداختند. ستوان «داروين بارى» كه مسئول بازرسى ماشين بود مقدارى خون خشك شده در صندلى راننده پيدا كرد. كشف اين لكه هاى خون از نظر پليس، ورود به مرحله تازه اى براى كشف راز قتل بود.
ادامه دارد
شنبه 29 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 226]