واضح آرشیو وب فارسی:ايتنا: سينما - ژانري كه سقوط كرد
سينما - ژانري كه سقوط كرد
آدام پوسلي: كريستين تامسن اخيرا در وبسايت خود و ديويد بوردول مقاله جالبي درباره افول ژانر علمي- تخيلي در سينماي اين روزها و جايگزيني آن با فانتزي نوشته است. تامسون خاطرنشان كرده است كه تماشاگران به اين دليل از فيلمهاي علمي- تخيلي رويگردان شدهاند كه تهيهكنندهها، كارگردانها و رؤساي استوديوهاي هاليوودي مصرانه سعي ميكنند فيلمشان برچسب علمي- تخيلي نخورد؛ يا آشكارا وابستگي فيلمشان به اين ژانر را انكار ميكنند يا به جاي علمي- تخيلي از واژههاي ديگري مانند «پساآخرالزماني» كمك ميگيرند.
طبق نظر تامسون موفقيت پرفروشترين فيلمهاي علمي- تخيلي اين سالها و مشخصا فيلمهاي «گزارش اقليت»، «من ربات» و «جنگ دنياها» متأثر از جايگاه ستارههاي آنها و كساني مانند تام كروز، ويل اسميت و استيون اسپيلبرگ بوده است. تامسون اضافه ميكند در مقابل سالهاي اخير محمل فروش بالاي بسياري از بزرگترين فيلمهاي فانتزي بوده است؛ فيلمهايي مانند «هري پاتر»، «ارباب حلقهها» و «دزدان دريايي كارائيب». به عبارت ديگر همزمان با اوجگيري فيلمهاي فانتزي ژانر علمي- تخيلي كه دهها سال در دستور كار هاليوود قرار داشته به پايينترين بخش دايره ژانرها سقوط كرده است. جذابترين بخش مقاله تامسن، جايي است كه وي به دنبال بيان دليل رويگرداني تماشاگران از ژانر علمي- تخيلي است: «آيا وقتي كه در صحبتهاي غير رسميمان از رباتها به «ابزار خودكار» تعبير ميكنيم، در خانههايمان سگهاي مكانيكي داريم و به راحتي عكسهايي از مريخ را تماشا ميكنيم، باز هم ميتوانيم مجذوب فيلمي درباره رباتها شويم؟ البته بدون اينكه ويل اسميت در آن فيلم بازي كند! آيا در زمانهاي كه شركتها عملا مشغول برنامهريزي براي توريسم فضايي هستند صحبت از سفينههاي فضايي راكتي جذابيتي دارد؟». به نظر ميآيد كه تامسن با چنين جملاتي يكراست به سراغ اصل مطلب رفته است. جذابيت فزاينده اين ژانر در سالهاي گذشته دليلي نداشت جز اينكه فيلمهاي علمي- تخيلي، آينده هيجانانگيز ما را در قالب نگاهي اجمالي و علمي به تصوير ميكشيدند؛ روياي كامپيوترهايي را برايمان زنده ميكردند كه با سرانگشتان و صداي ما كنترل ميشدند و تلفنهاي همراهي را نشانمان ميدادند كه چهره دوستانمان را هنگام صحبت با آنها نشان ميداد و البته ماشينهايي را به تصوير ميكشيدند كه بدون اينكه رانندهاي داشته باشند، حركت ميكردند. امروزه اما بسياري از اين آرزوها محقق شدهاند. مثلا گوشي آيفون شركت آپل يك صفحه نمايش لمسي دارد كه با اشاره دستمان كنترل ميشود و تا همين چند سال پيش نمونهاش در مقياس گسترده در دسترس نبود. در فيلمي ويدئويي كه در سايت يوتيوب با عنوان «گزارش اقليت به واقعيت تبديل ميشود» منتشر شده است نشان داده ميشود كه تكنولوژيهاي لمسي كه اين روزها در دسترس ما قرار گرفتهاند شبيه همان تكنولوژي هستند كه در فيلم «گزارش اقليت» (2002) به تصوير كشيده شده است. در وضعيت فعلي كه حتي در آسيا هم تلفنهايي با امكانات گفتوگوي ويدئويي پيدا ميشود و با اينكه اين تلفنها در آمريكا هنوز بازار را به دست نگرفتهاند، اما جاي خود را به وبكمها دادهاند. ماشينهاي بيراننده كه ديگر چيز عجيبي نيستند. كسي از «سيستم راهنماي پارك پيشرفته» اتومبيل لكسوس LS چيزي شنيده است؟ به نظر ميآيد اين روزها علم توانسته از تخيل نويسندگان ژانر علمي- تخيلي پيشي بگيرد و به همين دليل ديگر علم به تنهايي نميتواند موفقيت يك فيلم را تضمين كند. شايد به همين دليل است كه كارگردانها، تهيهكنندهها و رؤساي استوديوها مضامين «پساآخرالزماني» و «ويرانشهري» فيلمهايشان را بارز ميكنند چرا كه اين مضامين نسبت به مفهوم آينده مسائل جذابتري را پيش ميكشند. وقتي داشتن رباتي براي انجام كارهاي روزمره شگفتي سابق را ندارد طبيعتا فيلمسازان به سراغ ايدههاي جديدتري ميروند.
وقتي حرف از ايدههاي جديد به ميان ميآيد آنچه سريعا به ذهن متبادر ميشود فيلمهايي مانند «بليد رانر» (1982) و «فرزندان بشر» (2006) است كه هر دويشان آيندهاي ويرانشهري را به تصوير ميكشند و پشيزي ارزش براي تكنولوژي قائل نميشوند. در عوض «بليد رانر» ماهيت تكنولوژي را به چالش ميكشد و با پيش كشيدن مفهوم هوش مصنوعي به سراغ مسائل جذابتري ميرود. «فرزندان بشر» هم از تكنولوژي در راستاي ارتقاي كيفيت ميزانسن خود استفاده ميكند تا تماشاگران به راحتي آينده محروم از اميد را باور كنند. البته اين نكته بدان معنا نيست كه «بليد رانر» و «فرزندان بشر» براي به تصوير كشيدن آينده از جلوههاي ويژه محدودي استفاده ميكنند؛ چرا كه هردويشان به بهترين شكل ممكن اين جلوهها را به كار گرفتهاند. در واقع هر دوي اين فيلمها از تصويرسازيهاي تكنولوژيك براي پرت كردن حواس ما از اصل موضوع استفاده نميكنند – توجهمان را صرفا به تكنولوژي جلب نميكنند – و در عوض آن را وسيلهاي براي ارتقاي نحوه بيان مضامين مهمتر فيلم به كار ميگيرند.
من هم سير دايرهاي ژانرها را قبول دارم و معتقدم «ژانر علمي- تخيلي» بالاخره يك روز به روزهاي اوجش برميگردد. البته اين اتفاق عملي نميشود مگر اينكه دو شرط به وقوع بپيوندند: 1) يكي اينكه در جهان علم چيز جديدي كشف كنيم و تجربهاي نو به دست آوريم كه تخيلمان را بازسازي كند و جذابيت جديدي براي ظرفيتهاي بالقوه تكنولوژي به وجود آورد. 2) ديگر اينكه جهاني كه در آن زندگي ميكنيم به بن بست بخورد و به جايي برسيم كه فرصت و امكان تفكر درباره مزاياي آينده را داشته باشيم؛ چرا كه در وضعيت فعلي تنها چيزي كه ذهن اغلب ما را به خود معطوف كرده «جنگ عليه تروريسم» و وضعيت دهشتناكي است كه گريبانگير ايالات متحده شده است. گرم شدن غير قابل كنترل كره زمين و ويراني قريبالوقوعش را هم ميتوانيد به اين موارد اضافه كنيد!
مسلما در بحث از سينماي هاليوود عوامل ديگري غير از تروريسم و گرم شدن زمين هم وجود دارد اما تأثيري كه اين دو عامل بر صنعت سينماي امروز گذاشتهاند غير قابل انكار است. وضعيت ايالات متحده هميشه بر خروجي هاليوود تأثير مستقيم داشته است؛ نمونهاش را ميتوان در خلال جنگ جهاني دوم مشاهده كرد كه فيلمهاي هاليوودي متأثر از جو زمانه به سراغ مضامين و داستانهايي كاملا متفاوت از گذشته رفتند و وسعت اين تأثير به قدري بود كه در نهايت هاليوود را براي هميشه تغيير داد. اما اين بار بر خلاف دوران جنگ جهاني دوم به جاي اينكه كشور آمريكا در خطر باشد سرتاسر جهان به دردسر افتاده است. اكنون شايد در وضعيتي پيشيني به سر ميبريم و مدت زماني هر چند كوتاه لازم است تا فيلمهاي علمي- تخيلي مشابه دوران گذشته بتوانند چيزي ارائه كنند كه ما را به هيجان بياورد. در وضعيت كنوني فيلمهاي علمي- تخيلي به جاي اينكه آيندهاي اميدبخش را نشان ما دهند تا حد زيادي بازتاب نگرانيها و تشويشهايمان هستند.
دوشنبه 24 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايتنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 303]