واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: در ستايش افسردگي
علي رنجي پور
«دنيا مديون آدم هاي افسرده است.»
مارسل پروست
همين اول كار بايد به اين اشاره كنم كه منظور بنده از واژه افسردگي، آن مفهوم مذموم و ناخوشايندي نيست كه روانشناسان و آدم هاي مثبت و علمي با شنيدن آن كهير مي زنند و از آن قوياً اعلام انزجار كرده و تبري مي جويند. بلكه مراد بنده از اين افسردگي نوعي كنار كشيدن از ابتذال عمومي و فرو رفتن در لاك و انزواي فاخر و تنهايي- گاهي چند نفره- و خلوت گزيني و اينها است و مجموعه خلقياتي كه آدم را از جريان سطحي روزمرگي، لختي متمايز مي كند و به اعماق بي كران خود مي برد. البته نبايد اين نكته را هم ناگفته بگذارم كه حضور قاطع و آدم هاي به اصطلاح مثبت و تكثير تاسف برانگيز اين صادركنندگان سخاوتمند انرژي هاي مثبت و اين جماعت چاكراگشاده چاكراگشاي و اين پنير قورت دادگان و كاشفان اسرار خوشبختي در بيست و چهار ساعت و اين الكي روانشناسان كه مثل قارچ هر ساعت و از هر گوشه سر بر مي آورند و روانشناسي غيرعلمي شان را توي حلق آدم فرو مي كنند و... تا چه اندازه مرا مصمم كرد تا در ستايش آنچه در برابر اين فرمايش هاي گرانقدر قرار مي گيرد، چند سطري را سياه كرده و خاطر خوانندگان عزيز را در ستايش افسردگي بيالايم.
فقط تاملي كوتاه در احوال مردان بزرگ و تاثيرگذار تاريخ، چه در حوزه هاي فلسفه و ادبيات و چه در حوزه علم كافي است تا دريابيم اين مردان بزرگ تا چه اندازه با مردمان عادي عصر خود تفاوت هاي اساسي داشته اند و نحوه زندگي آنها و ارتباطات شان چقدر متفاوت از رفتارهاي اجتماعي ساير مردم بوده است. غالب اين مردان بزرگ قائل به حضور در جمع و شركت در جلسات و مهماني هاي سطحي نبوده اند و غالباً ترجيح شان بر اين بود تا به جاي حضور در جمع هاي آنچناني در خلوت و انزواي خود يا در ميان حلقه كوچك دوستان محدود به خلق انديشه هاي بزرگ و ايده هاي تكان دهنده مشغول باشند تا به كارهاي ديگر. شايد دوستان مثبت انديش ما بگويند كه اين آدم هاي بزرگ كه بنده به آنها اشاره مي كنم سردمزاج هستند تا افسرده چرا كه ميزان مشاركت آنها در روابط اجتماعي دليلي بر افسردگي نيست. اينكه آدم دوست داشته باشد در دفتر كار خود يا خانه اش بنشيند و كار كند تا اينكه به مهماني و جلسات دوستانه برود و چرت و پرت بگويد و بخندد، دليل افسردگي نيست. بنده هم با اين دوستان موافقم و خيلي اوقات حتي با ايشان بحث كرد ه ام كه خلوت گزيني و ميل به انزوا و گوشه گيري نشانه افسردگي نيست. پس تا اينجاي كار مشكلي نيست. اما اين دوستان طبع غالباً تلخ و تقديرگراي اين مردان بزرگ را چه مي گويند. خلق تنگ و بي حوصله مثلاً داستايوفسكي يا بداخلاقي هاي نيچه يا سخت گيري هاي اديسون و... را به چه حسابي مي گذارند؟ وقتي در شمردن نشانه هاي بيماري مهيب افسردگي، با تاكيد روي نشانه هاي خلقي، بي حوصلگي، بداخلاقي، نداشتن قوه تحمل ديگران و... روي همه اين نكات انگشت مي گذارند.
افسردگي شايد چيز خوشايندي نباشد و چه براي خود آدم افسرده و چه براي اطرافيان او دردسر ايجاد كند، اما جان كلام بنده اين است كه همه ما روي بنيان هايي قدم مي گذاريم كه افراد به ز عم ما گوشه گير و افسرده در خلوت خويش بنا نهاده اند. با چوب روانشناسي افراد را به سبب افسردگي شان مي زنيم و تحقير مي كنيم، حال آنكه پايه گذاران همين علم روانشناسي خود افرادي بوده اند كه در دايره همين واژه مطرود و مذموم قرار داشته اند. پس انصاف آن است كه به اين بدخلقي ها و گوشه نشيني ها احترام بگذاريم و روش هاي فرار از اين نوع زندگي سخت و مشكل را به ديگران تسري ندهيم.
آنچه را كه ما افسردگي مي ناميم و افسردگي مي خوانيم هميشه بد نيست. بگذاريد مثالي از نوجوانان بياوريم و از دوره يي ياد كنيم كه معروف است شخصيت آدم شكل مي گيرد. رفتارهاي عجيب و غريب نوجوانان را همه در اين سن و سال ديده ايم و تجربه كرده ايم؛ چه سرخوشي ها و شيطنت ها و جلب توجه ديگران را با انجام كارهاي
پر سر و صدا و توسل به رفتارهاي وحشتناك، مثل نوجواني كه براي اين كار ديوار راست را مي گيرد و بالا مي رود، يا در مهماني ها شكلك درمي آورد و شلوغ مي كند و براي رسيدن به خواسته هاي پر سر و صدايش پدر و مادر و عمه و خاله و دايي و خلاصه همه را ذله مي كند. اما با نوع ديگري از رفتارهاي توجه برانگيز هم حتماً مواجه شده ايم.
نوجواني كه براي تمايز خود از جمع همسن و سالانش ترجيح مي دهد يك گوشه ساكت بنشيند و خود را با كتابي يا چيزي مشغول كند. به جاي آنكه توي كوچه فوتبال و الك دولك بازي كند يا سر كوچه با بچه هاي همسايه و همكلاسي ها بي خودي بايستد و براي خنده دست به حركات ژانگولر بزند و مردم آزاري كند، از مدرسه به خانه مي آيد و خود را به كتاب خواندن و موسيقي گوش دادن و فيلم ديدن و حتي صحبت با دوستان خود مشغول مي كند. به جاي اينكه در اين گونه موارد نگران شويم و حتي فرزندان خود را به مراكز مشاوره و پيش روانشناس ببريم كه به ضرب هزار مشاوره و اين چيزها از او يكي مانند هزاران بچه ديگر بسازد، كتاب خوب در اختيار او قرار دهيم و خوراك مناسب فكري برايش تهيه كنيم. اصلاً بياييم به جاي اين كار گاهي فرزندان بيش فعال خود را پيش روانشناس و مراكز مشاوره ببريم و از آنها بخواهيم تا نوع ديگري از زندگي را به آنها بياموزد و مثلاً به آنها ياد بدهد كه فكر كردن يعني چه و كتاب خواندن چيست و لذت بردن از چيزي جز شيطنت و مردم آزاري چگونه است.
پيش از آنكه بنده را به ترويج چيزهاي ناپسند متهم كنيد، كمي در اين باب تامل كنيد و به اين گزاره ساده توجه كنيد كه آنچه تلقي عمومي و سطحي از افسردگي است، همواره چيز بدي نيست و حتي مي تواند موجب رشد و تعالي آدم شود. ترديدي در مذمت بيماري افسردگي(تاكيد روي كلمه بيماري) نيست، اما بياييم نگاه خود را به اين مساله تغيير دهيم و با ديدي بازتر با رفتارهاي متفاوت ديگران روبه رو شويم.
يکشنبه 23 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]