واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: وقتي «غلام ورني» توي قبر نميخوابد سینمای ما - افشين سنگچاپ، دستيار مقدم از پشت تلفن نشاني را ميدهد؛ رستوراني در خيابان پاسداران. وقتي از پلههاي رستوران پايين ميرويم آدمهاي مختلف گروه را ميبينيم كه مشغول آمادهسازي اولين سكانس براي تصويربرداري امروز هستند. قرار است صحنه ملاقات منصور سيمخواه (محمدرضا شريفينيا) و شيرين همسر دوم سيمخواه (شيلا خداداد) تصويربرداري شود. افشين سنگچاپ براي جواني كه نقش گارسون را بازي ميكند نحوه ورود و جايي را كه بايد بايستد، توضيح ميدهد. محمدرضا شريفينيا و شيلا خداداد آن عقب روبهروي هم نشستهاند. بعد عدهاي هنرور روي صندليها مينشينند و همه چيز براي تصويربرداري آماده ميشود. با صداي حركت سنگچاپ، دوربين امير معقولي گارسون را دنبال ميكند، اما هنوز به ميز شريفينيا و خداداد نرسيده، صداي كات بلند ميشود. ظاهرا سايه بوم توي كادر بوده است. موضوع چيه؟ سيروس مقدم را همه آنها كه پيگير آثار تلويزيوني باشند، ميشناسند. او درباره كار جديدش ميگويد: «اس ام اس از ديار باقي» قصه زندگي مردي به نام منصور سيمخواه است كه بشدت بدهكار است و طلبكاران بسياري به دنبال او هستند. علاوه بر اين او با بحران خانوادگي نيز روبهروست و اين فشارها آنقدر زياد ميشود كه در نهايت تصميم ميگيرد نقشه عجيبي را اجرا كند. نقشه اين است كه او خودش را به مردن بزند تا بعد از مراسم خاكسپاري به طريقي به آن طرف آب برود و اينگونه از شر طلبكارها و بحرانهاي اطرافش خلاصي يابد. ابتدا همه چيز آنگونه كه او فكر ميكند، پيش ميرود تا اينكه اجراي نقشه با تغييراتي همراه ميشود و اين تغييرات سيمخواه را دچار يكسري دردسرهاي تازه ميكند تا آنجا كه مجبور ميشود 48 ساعت در قبر به سر ببرد و از همان جا به وسيله اس ام اس با ديگران تماس برقرار كند؛ اما حتي تكنولوژي هم ديگر نميتواند به كمك او بيايد. با صداي «بريم آقا شب شد» سيروس مقدم دوباره گروه براي تصويربرداري اين سكانس آماده ميشوند؛ اما باز هم اتفاقي ميافتد كه رضايت كارگردان جلب نميشود. شيلا خداداد را پيش از اين سر صحنه سريال مسافري از هند ديده بودم. خودش اميدوار است نقشي كه در اين سريال بازي ميكند به اندازه «سيتا»ي مسافري از هند براي مردم جذاب باشد. او درباره نوع طنز سريال «اس ام اس از ديار باقي» ميگويد: «من پيشتر در فيلمهاي طنزي چون ازدواج به سبك ايراني و يك اشتباه كوچولو كه هنوز نمايش داده نشده بازي كردم، اما فكر ميكنم ميزان طنز در اين سريال از آن دو فيلم بيشتر باشد.» شايد، طنز حرفهاي سيروس مقدم از آن دست كارگرداناني است كه تلاش ميكند كارش به بهترين نحو ممكن به آنتن پخش تلويزيون برسد و به همين دليل هم آثاري مثل «اغماء» و «نرگس» هنگام پخش با اقبال روبهرو ميشوند؛ اما آيا «اس ام اس از ديار باقي» همان ويژگيهاي 2 اثر قبلي اين كارگردان را دارد و ميتواند مخاطب جلب كند؟ مقدم با اشاره به اين مطلب كه هيچ چيز قابل پيشبيني نيست ميگويد: اس ام اس از ديار باقي چند ويژگي دارد كه وقتي آنها را كنار هم ميگذاريم به نظر ميآيد كار بايد جذاب و پر بيننده باشد، اول اين كه ما قصه نو، خوب و شكيلي داريم، دوم اينكه از گروهي بازيگران موفق و حرفهاي استفاده كردهايم و سوم اين كه از يك منظر تازه به مقوله طنز نگاه كردهايم. شايد اين براي اولين بار باشد كه در تلويزيون يك كار طنز با ساختار كاملا حرفهاي و كلاسيك توليد ميشود. البته مقدم علت اين كه چرا ساخت اين سريال طنز را قبول كرده، همان وجود بار اجتماعي قصه عنوان ميكند و ميگويد: اولين ويژگي كه براي خود من داشت، تنوعي بود كه لازم داشتم در كارهايم ايجاد كنم. اگر از من بپرسيد، چرا اين قصه را ميگويم به دليل اين است كه «اس ام اس از ديار باقي» بار اجتماعي بالايي دارد و نگاه من هم به قصه كاملا جدي است، ولي موقعيتي كه آدمها در آن قرار ميگيرند، طنز است. بنابراين هدف خنداندن مخاطب نيست. از نفس افتاده محمدرضا شريفينيا درباره نقش منصور سيمخواه ميگويد سيمخواه آدمي است كه در مسائل مادي غرق شده و تلاش ميكند به هر طريقي در كارش موفق شود. او از موقعيت مثبتش فاصله گرفته است و در اين شرايط به يك تلنگر احتياج دارد تا او را به خودش بياورد و به آدمي تبديل شود كه غير از ماديات به چيزهاي ديگري هم فكر كند. فكر ميكنم شروع تغيير رفتاري اين شخصيت از ويژگيهايي است كه براي يك بازيگر جاي مانور دارد. شريفي نيا را مدتهاست در تلويزيون و در هيات يك بازيگر نديدهايم. خودش در اينباره ميگويد: والله قبلا پشت صحنه كارهايي كه در تلويزيون تهيه شدند، همكاري داشتم، اما بعد از سريال «سفر سبز» بهعنوان بازيگر حضور نداشتم اگر چه بهعنوان مشاور كارگردان، مشاور توليد و يا انتخاب بازيگر با سريالهاي مختلفي همكاري كردهام مثل سريال معصوميت از دست رفته (مشاور كارگردان و مشاور توليد)، سريال ساعت شني (انتخاب بازيگر)، سريال كلاه پهلوي (انتخاب بازيگر و مشاور هنري) همكاري كردهام، منتها در اين چند سال اخير بيشتر درگير سينما بودم. امسال حسبالامر دوستان قرار شد كاري در تلويزيون داشته باشم و اين نقش پيشنهاد شد و من هم به علت سابقه دوستي كه با سيروس مقدم از هنگام تهيه سريال امام علي (ع) داشتم، خواستم اين همكاري را تجديد كنم. ديگر بازيگر اين سريال افسانه بايگان است، او نقش بدري همسر اول منصور سيمخواه را بازي ميكند. خودش درباره علت حضور در اين سريال طنز ميگويد: در سينما راجع به اين موضوع اثر ساخته شده اما در تلويزيون چندان به آن نپرداختهايم و اين يك ويژگي است كه براي من جذابيتهاي خودش را داشت. بدري زني است كه دچار دردسرهايي ميشود كه همسرش آنها را پديد آورده است. بايگان در ادامه به موضوعات ديگري هم اشاره ميكند: مردم ما خيلي خوب اينگونه كارها را نگاه ميكنند و از آن استقبال ميكنند، خصوصا كارهاي مناسبتي كه به شكل درستي ساخته شده باشند، مثل سريال اغماء كه سيروس مقدم آن را ساخت و من آن را خيلي پسنديدم. «اس ام اس از ديار باقي» با همه نگاهي كه به طنز دارد به آثار ماوراءالطبيعه هم نظر دارد. بايگان با اشاره به اين موضوع ميگويد: متاسفانه جامعه ما به دلايلي كه خيلي شناخته شده نيست، بيش از حد با موضوعات زميني دست و پنجه نرم ميكند. خيلي خوب است كه آثاري مثل اين ما را به خودمان بياورد. غلام ورني وارد ميشود در اين سريال بجز بازيگراني كه نامشان آمد، بازيگران ديگري هم هستند كه به ايفاي نقش ميپردازند. سروش گودرزي و حامد كميلي دو بازيگري هستند كه در سريال ايفاگر نقشهاي حميد و حامد پسران سيمخواه هستند. حميد (سروش گودرزي) پسري وابسته به مادر است و حامد (حامد كميلي) برادر او بيشتر خلق و خوي پدر را گرفته و معرفي او هم از جايي آغاز ميشود كه در زندان بهسر ميبرد. حميد لولايي، ديگر بازيگري است كه در اين سريال ايفاي نقش ميكند. او در نقش بهرام برادر بدري ظاهر شده كه مدام در گوش خواهرش ميخواند كه منصور همسر ديگري اختيار كرده و بگو مگوهاي بسياري با سيمخواه دارد. رضا شفيعي جم هم در نقش غلام ورني كه يك آدم تنپرور و راحتطلب است ظاهر شده و همان كسي است كه قرار است پولي بگيرد و بهجاي منصور توي قبر بخوابد، اما در لحظات آخر جا ميزند و همين موضوع باعث ميشود منصور در قبر گرفتار شود. نادر سليماني، بازيگر ديگر اين سريال است كه در نقش طراح نقشه و يك پدرخوانده تمام عيار ظاهر شده. او با وجود آن كه ظاهر موجهي دارد، اما بسيار پشت همانداز است و كسي است كه از زندان با پسر سيمخواه آشنا شده و آن نقشه عجيب و غريب را ميكشد. خود سليماني درباره نقشي كه در اين سريال بازي ميكند، ميگويد: اين نقش با ديگر نقشهايي كه بازي كردهام متفاوت است، چرا كه من در اينجا جدي بازي ميكنم و سعي در طنز بازي كردن ندارم. روانخواه، رئيس باندي است كه همه كاري انجام ميدهد از كفن و دفن گرفته تا آرايش مو! اما شايد برايتان بامزه باشد كه بدانيد سليماني اين بار دوربيني به دست داشت و جا به جا عكاسي ميكرد، وقتي از كارش پرسيدم گفت: من عاشق عكاسي هستم و سر كارهايي كه بازي ميكنم عكس هم ميگيرم. «كات» بي «كات» حالا قرار است نماهاي بيروني تصويربرداري شود. روز اول اسفند است و هوا حسابي سرد. قرار است محمدرضا شريفينيا و افسانه بايگان از رستوران خارج شده و سوار اتومبيل مدل بالايشان شوند، اما به خاطر بيدقتي اتومبيل داخل جوي ميافتد. بعد گروهي از جوانان به كمك آمده و اتومبيل را از داخل جوي بيرون ميآورند. همين صحنه به ظاهر كوتاه، حسابي وقت گروه را ميگيرد. مردم جمع شدهاند و هر كس چيزي ميگويد. يك موتوري خيلي جدي و قاطع فرياد ميزند كات! اما كار تصويربرداري قطع نميشود. بعد سر وكله ماموري پيدا ميشود و به سماور و گروهي كه روبهروي بانك ايستادهاند گير ميدهد. تصويربرداري در فضاي آزاد و خصوصا جاي شلوغي مثل خيابانهاي تهران خودش عذاب اليم است چه برسد به اين كه هواي سرد زمستاني را بخواهيم به آن اضافه كنيم. به هر مصيبتي است، كار تصويربرداري اين سكانس كه به زحمت به يك دقيقه ميرسد تمام ميشود و گروه خود را براي تصويربرداري بقيه سكانسهاي باقيمانده آماده ميكند. هيس وقتي همه جا را سكوت فراميگيرد و صداي «هيس! هيس!» بلند ميشود معلوم است كه صحنه براي تصويربرداري آماده شده. دوربين آرام راه ميافتد و جلوي شريفينيا و خداداد متوقف ميشود: منصور: بخور ديگه. شيرين: تا نگي مناسبت امشب چيه، دست به هيچ چيز نميزنم. منصور: سندارو آوردي؟ شيرين: آره. منصور: بدش به من. شيرين: واسه چي ميخواي؟ منصور: فردا اول وقت ميدم محضر كاراشو انجام بده. فقط تو يه تك پا ظهر برو امضا كن، زمينتو تحويل بگير. شيرين: از اون زميناي اوقافي نباشه. منصور: نه خيالت راحت. اينا زميناي رو تپهس خيلي چشمانداز خوبي داره... شيرين: اون زمينا كه سرش دعوا بود، هزار عيب و ايراد داشت. منصور: عيب و ايرادش رفع شد. يه خورده پول تو گلوش گيركرده بود. پول لاكردار خودش حلال مشكلاته. شيرين: نميدونم چه جوري ازت تشكر كنم. منصور: آخ قلبم! (قلبش را ميگيرد) شيرين: چت شد؟ منصور... حالت خوبه؟ منصور: آره رد كرد! منبع خبر : جام جم آن لاین
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 509]