تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836476270
درياي دروغ
واضح آرشیو وب فارسی:الف: درياي دروغ
اشاره: هواپيماي مسافربري ايران درتاريخ 1988.7.4 مورد حمله ناوگان دريايي آمريكا قرار گرفت. مطلب حاضر چگونگي حمله كوركورانه كشتي ناوگان دريايي آمريكا به پرواز 655 ايراناير در اوج تنش درطول جنگ ايران ــ عراق و چگونگي تلاش پنتاگون براي سر پوش گذاشتن به اين واقعه بعد ازكشته شدن 290 شهروند بي گناه را از زبان آمريكاييها - هرچند به صورت ناقص - شرح ميدهد.
نيروي دريايي داراي نردبان هاي ترفيع متعددي است. افسران آن مي توانند درجه نظامي خود را دردريا يا هوا بدست آورند. اما تنها راه افتخار همانند زمان روم باستان است. پيروزي دردريا.
كاپيتان راجرز از نيروي دريايي آمريكا خود رابراي جنگ آماده مي كرد. در سال 1987 راجرز به فرماندهي گران ترين كشتي نيروي دريا يي با پيشرفته ترين سيستم رادار منصوب شد. ناو وينسنس ميلياردي بسيار مطمئن جلوه مي نمود. اما راجرز مانند بسياري از افسران زمان صلح نيروي دريايي، هيچگاه به زيرآتش قرارنگرفته بود. در سوم جولاي سال 1988 راجرز به آرزوي خود رسيد و بالاخره با دشمن در خليج فارس درگير شد. او از جايگاه رييس و فرمانده كشتي جنگي درمركز اطلاعات جنگ، براي مرگ وزندگي تصميم گرفت.
آن زمان لحظه اي بود كه برايش آموزش ديده بود و بايد سر بلند بيرون مي آمد. انهدام پرواز شماره 655 ايراناير فاجعه بشري بود. وجهه جهاني آمريكا را خدشه داركرد و براي نيروي دريايي رسوايي حرفه اي بود. گران ترين كشتي جنگي كه براي نشان گرفتن و زدن بيش از 200 موشك، در يك زمان، طراحي شده بود، در اولين حمله خود هواپيماي مسافربري حامل شهروندان بي گناه را منهدم كرده بود. وينسنس به هنگام حمله، با نقض قوانين بين المللي درون قلمرو آبي ايران بود.
افسر ارشد آمريكا پنتاگون از ابتدا متوجه شده بود كه آشكارشدن واقعيت وينسنس، جنجالي بزرگ در پي خواهد داشت. كما اين كه جنجال توسط تيترهاي تحقيرآميز روزنامه ها به راه افتاد.
بنابراين نيروي دريايي آمريكا كاري را انجام داد كه تمام نيروي دريايي بعد ازيك اشتباه بزرگ وحشتناك انجام مي داد: دروغ گفت ومدال هايي اعطاء كرد.
تحقيق نيوزويك با همكاري برنامه « ON LINE ») ABC NEWS باعدم همكاري افسران ارشد يعني اجتناب ازپاسخ گويي به سوال ها يا جوابهاي مبهم براي جلوگييري از پيشرفت يك بحث) مواجه شد. تعدادي از ملوانان و افسراني كه صبح آن روز جولاي سال1988 سوار بر VINCENNCE وينسنس) بودند امروز، هنوز درحال روان درماني و دست و پنجه نرم كردن با گناه هستند. اما تحقيقات رسمي پنتاگون درباره حادثه، گزارش فوگارتي ROYARTY)، هنرالتقاط، حذف، ارايه نيمي از حقيقت و فريبكاري مطلق است. اين سرپوشي بود كه از بالا توسط دريا سالار "ويليام كرو" رئيس وقت ستاد مشترك فرماندهي، تائيد شده بود.
كاپيتان راجرز در مصاحبه با NIGHT LINE برنامه خط شب اصرار داشته كه درآن زمان تصميم مناسب را اتخاذ كرده و تنها به علت حفظ كشتي و خدمه آتش گشوده است، اما با مرور اسناد محرمانه، نوارهاي ويديوئي و نوارهاي صوتي از كشتي درگير ماجرا و بيش از 100 مصاحبه، نيوزويك با جمع بندي به نتيجه اي رسيد كه آن را ميكرد.
جسم غم انگيز:
صبح روز دوم جولاي، ساعت 6.33 به وقت محلي روي Vincennes در اقامتگاه ويل راجرز صداي زنگ تلفن شنيده شد. كاپيتان در حال اصلاح كردن بود. گرماي 100 درجه فارنهايت درست دو ساعت بعد ازطلوع خورشيد سيستم تهويه مطبوع كشتي را از كار انداخته بود. درساحل نفتي سرتاسر خليج دانه هاي ماسه برخاسته ازصحراي عرب، غبارمتمايل به زردي را به وجود آورده بودند. راجرزگوشي تلفن را برداشت. طرف مقابل افسر وظيفه ازمركز اطلاعات جنگ كشتي بود. مركز كنترل دو طبقه پائين تر ازكابين راجرز قرار داشت. «كاپيتان، بهتره بيائيد پايين، به نظر ميرسد مونتگمري دماغش را به داخل كندو آورده است.»
در پنجاه مايلي شمال شرق، ناو محافظ نيروي دريايي آمريكا مونتگمري، درحال گذشتن از ورودي غربي تنگه هرمز بود. هر روزه كشتي هاي نفتكش، حامل نيمي از واردات جهان ازتنگه مي گذشتند. جنگ ايران ــ عراق تنگه را ناامن ساخته بود. با درنظرگرفتن خطر به دريا ريختن نفت كويت، ايالات متحده تقبل كرده بود كشتي هاي نفت كش كويت را زير پرچم آمريكا حمايت و همراهي كند. در اين صبح جولاي مونتگمري حدود6 نفر از نيروهاي مسلح انقلابي را درحال بيرون آمدن از مخفيگاه هاي جزيره پا به منطقه خطر گذاشتن، مشاهده كرده بود. دراين زمان راجرز تصميم گرفت وارد عمل شود.
او در ساعت 6.33 دستورداد: «همه به خط». توربينهاي عظيم موتورهاي رزمناو تا80 اسب بخارسرعت گرفته وكشتي جنگي را با درهم شكستن امواج درسرعت 30 گره به جلوراندند. ساعت 6.50 بنا برگزارش رسمي حوادث كه بعداً توسط نيروي دريايي ارايه شد، مونتگمري درتنگه، 13 ناوچه توپ دار ايراني راكشف كرده بود. گفته شده كه تعدادي نزديك كشتي نفتكش كشور ليبريا به نام: STROUAL at 7:11 درتكاپو بودند. مونتمگري گزارش كرد كه صداي 5 يا 6 انفجاردرنزديكي كشتي نفتكش شنيده شد. ستاد فرماندهي ناوگان هنگامي كه راديو صداي انفجار پيدرپي همراه گزارش انفجارهاي اسراآميز را پخش كرد، تصميم گرفت با Vincennes تماس بگيرد. درياسالار آنتوني لس فرمانده نيروهاي ويژه مشترك خاورميانه، به رزمناو شمال شرقي دستورداد تا از مونتمگري حمايت كند. دستور بحرين به هرحال Vincennes راوارد عمل نكرد. دريا سالار لس LESS تنها قصد داشت هليكوپترVincennes را به ماموريت شناسايي اعزام كند. بنابراين كاپيتان ريچارد مك كنا فرمانده جنگ دريا سالار لس آنچه را كه دستورات واضح تصور مي كرد به راجرز مخابره كرد:
هليكوپتر خود را براي تحقيق و كاوش به شمال بفرستيد، اما كشتي را دورتر در جنوب نگه داريد، احتمال وجود قايقهاي بيشتري ازپاسداران انقلابي در ابوموسي وجود دارد. هليكوپترSH-60B دريا پيما مخصوص دريا) متعلق به Vincennes درساعت 7.22 بلند شد وبه سوي شمال سرعت گرفت وبعداز20 دقيقه بالاي سر ناوچه هاي توپدار ايراني چرخ زد. خلبان فرمانرواي اقيانوس 25) مارك كولير، ناوچه هاي توپدار را دراطراف كشتي باري DHAULAGIRI) آلماني مشاهده كرد. ناوچه هاي توپدارشليك نمي كردند. اين حالت رزم تنها شيوه اي معمول براي به ستوه آوردن بود.
دربحرين، كاپيتان ريچارد وات كينگز، فرمانده ستادارتش دريا سالارلي، همانطوريكه به خبرهاي راديو گوش مي داد وضعيت را بي خطر تلقي داد. اما در Vincennes همه چيز درحال داغ شدن بود. با صداي شيپور، راجرز خدمه كشتي را به موضع هاي جنگ فرستاد و به پايگاههاي كوچك كناركشتي اش دستور داد تا در برابر حملات آماده باشند. Vincennes در ناوگان نيروي دريايي آمريكا درخليج شهرت بدي داشت. افسران كشتي هاي ديگر با لحن طعنه آميزي اين كشور را Ridicrniser خطاب مي كردند. دربازي هاي جنگي درسن ديه گو، درست قبل ازحركت Vincennes به سوي خليج راجرز درماوراي قوانين رزمايش ها تلاش مي كرد.
در اوايل ژوئن راجرز، كاپيتان راجرزهيتان، فرمانده ناو محافظ را عصباني كرد. راجرز به او دستور داده بود تا كشتي جنگي ايراني را به روشي كه هيتان محرك مي دانست، محاصره كند. هيتان از اين كار اجتناب ورزيد و ستاد فرماندهي بحرين وي را بازگرداند. راجرز توسط چندين افسر عالي رتبه «ماشه خوشحال» ناميده مي شد. او بسيارمشتاق بود تابراي رسيدن به ناوچه هاي توپدار پيش قدم باشد. ازكشتي هاي بازرگاني كه با خونسردي، علامت A-OK را فرستاده بودند گذشت تا درساعت8.38 به پهلوي مونتمگري رسيد. دراين زمان گارد ساحلي عمان توسط راديو به قايقهاي پاسدار انقلابي دستور داد به خانه خود بازگردند. عماني ها از Vincennes خواستند تا منطقه راترك كند. افسر عماني درراديو به آرامي گفت: «مانوركشتي نيروي دريايي آمريكا با سرعت بيش از30گره دراين منطقه، مطابق وضعيت اين آبراه نيست. لطفاً آبهاي عمان راترك كنيد.» به طور اتفاقي آن روز عكاسي ازنيروي دريايي به نام ورودي پاهيوسواربر Vincennesودرحال پركردن نوارهاي ويديويي بود. فيلمهاي ويديوئي او افسران رامشغول كرده و از پاسخگويي به تقاضاي عمان بازداشت. آنها به هم لبخند مغرورانه اي زده وخود رابراي جواب دادن به زحمت نيانداختند. عماني ها تنها كساني نبودند كه خواستار بيرون رفتن Vincennes از منطقه شده بودند. درساعت 8.40 كاپيتان مك كنا دربحرين به مركزفرماندهي خود بازگشت و وحشت زده قصد داشت Vincennes رامشاهده كند، كه دربالاي شبه جزيره عماني حدود40مايل درشمال مكاني كه مك كنا به راجرز دستور داده بود توقف كند قرارداشت.
با عصبانيت با راجرز تماس گرفت و از چگونگي عملكردش سوال كرد. راجرز گزارش داد كه درحال حمايت از هليكوپتر خود بوده ومشكلات ارتباطي نيز داشته است. مك كنا به اوگفت: كه به ابوموسي بازگردد. راجرز باحالت برانگيخته اي گفت: « شما ازمن مي خواهيد چه كاركنم؟» مك كنا مي توانست صداي خنده را ازمركز اطلاعات جنگ Vincennes بشنود. حالامك كنا عصباني شده و دستور رسمي صادركرد: Vincennes بايد به جنوب بيايد وهمچنين مونتمگري.
او از رفتار كاپيتان و افسران رزمناو يك ميليارد دلاري عصباني بود. زير لب به خود گفت: «خود پسندها» راجرز با بي ميلي دستور را اطاعت كرد اما هليكوپتر خود را پشت سر گذاشت تا مراقب قايقهاي ايراني باشد و اين اشتباهي مصيبت آميز بود. دركابين خلبان فرمانرواي اقيانوس 25) خلبان مارك كوليد نتوانست در برابر وسوسه دنبال كردن ناوچه هاي توپ دار به سمت شمال ايستادگي كند. او بعد توضيح داد كه قصد پائين آمدن و مشاهده تعداد افراد سوار بر قايقها و چگونگي اسلحه هاي آنها را داشته است. تقريبا راه دشوار را پيدا كرده بود. همچنان كه دراطراف آنها به يك سو كج شده بود. كوليد چيزهايي را مشاهده كرده بعدا از آنها به عنوان «هشت تا ده انفجارنور» و« جرقه ها… فقط يك جرقه بزرگ» ياد كرد. او براي لحظه اي فكركرد شاهد ظهورآني خورشيد از قايقي بوده است اما بعد دود انفجار را ديد.
Image
كوليد خطاب به افسرجزء اسكلت زيلج گفت: « تو هم ديدي؟» زيلج پاسخ داد: « آره بيا از اينجا بريم بيرون، انفجار هوايي بود.« همچنان كه كوليد، هليكو پتررا تا100پايي پايين مي آورد، فرمانده راجرهاف كه درجاي كمك خلبان نشسته بود با Vincennes تماس گرفت: شمشيرسه سر، اينجا فرمانرواي اقيانوس 25) است. ما درحال آتش گرفتن هستيم. فرار مي كنيم.» درمركز اطلاعات جنگ، اين همان چيزي بود كه راجرز احتياج داشت. حداقل ناوچه هاي توپ دار مرتكب عمل دشمن گونه شده بودند. بنا برقوانين جنگ نيروي دريايي درخليج، راجرز مي توانست دستور پيگيري محكمي صادر كند. بي مقدمه گفت: «تمام پايگا ه ها با تمام قدرت» و دوباره Vincennes30 گره به طرف شمال روانه شد. درهمان روزحدود 200مايل به طرف جنوب شرقي در مركز درست درون دهانه خليج عمان، Vincennes قرار داشت. دريا سالارليتون اسميت فرمانده گروه 6 اخبارنفس گير راجع به Vincennesرا شنيد، كه هليكوپترآن آتش گرفته و رزمناو درحال تعقيب حمله كنندگان است.
درساعت 9.14 اسميت دستور روانه كردن دوجنگنده F-14 و دو هواپيماي حمله A-7 را صادر كرد. در ساعت 28/9، آنها از عرشه بلند شده بودند. اما راجرز در آن لحظه به حمايت هوايي فكر نمي كرد. اوسخت مشغول ناوچه هاي توپ دار ايراني كه درجلو چرخ مي زدند بود. كار آساني نبود. رزمناوها براي درگيريهاي كوچك طراحي نشده بودند. آنها براي درگيري با نيروي دريايي اتحاد جماهير شوروي درآتلانتيك شمالي ساخته شده بودند. سيستم رادار براي گرفتن ردپاي موشكها و هواپيماها دريك جنگ بزرگ دريايي مناسب بود. قايقهاي ايراني آنقدرسريع بودند كه با حركت سريع خود درصفحه جستجو رادار Vincennes سوسو مي زدند كه نه به صورت هدفهاي جداگانه بلكه به صورت علامتي ريز برروي صفحه رادار ديده مي شدند. راجرز بي صبرانه رو به افسر عمليات رزم خود، ويكتورگيلوري، كرد وگفت: «پل فرماندهي مي تواند چيزي ببيند؟»
پل فرماندهي گزارش داد كه مي تواند گاه گاهي به طورت اتفاقي دنباله تعداد بسياركمي قايق رامشاهده كند كه درمه چشمك مي زنند. درساعت 39/9 با فقدان هدف مشخص، راجرزبا ستاد فرماندهي تماس گرفته و قصد خود رابراي گشودن آتش اعلام كرد. در بحرين، رييس ستاد ارتش دريا سالار "لي" ناآرام بود.
كاپيتان وات كينز از راجرز درباره موقعيتش و ناوچه هاي توپ دار سوال كرد: «آيا درگيريها اوضاع منطقه راآرام مي كند؟ سوال نشانه بازدارنده اي مي توانست باشد. با توجه به مدارك بعدي، آن روز تعداد كمي در مركز اطلاعات جنگ بر اين باور بودند كه كشتي در معرض حمله بود. درواقع ناوچه هاي توپ دار ايران فقط به آرامي در اطراف، با اين احساس كه داخل قلمرو آبهاي خود در امان هستند حركت مي كردند. جاي شك است كه حتي قايقهاي ايراني قادر به ديدن Vincennes بوده باشند. به هر حال راجرز براي گرفتن اجازه حمله به بحث ادامه داد. در پل فرماندهي گزارش شد كه آنها توسط« چشمهاي بزرگ» قادر بودند قايقها را واضح تر ببينند كه بي هدف در اين راه و آن راه حركت مي كردند. به نظرمي رسيد يك جفت ازقايقها به سمت vincennes به جلو مي آمدند. براي راجرز همين كافي بود. به بحرين گزارش داد كه ناوچه هاي توپ دار در حال سرعت گرفتن هستند و نيت خصمانه از خود نشان مي دهند. راجرز دوباره قصد خود را از فرمان آتش اعلام كرد.
دريا سالار "لي" عاقبت سوار بر كشتي فرماندهي اش موافقت كرد. ساعت 9.41 بود. پل فرماندهي اعلام كرد كه vincennes از حد 12 مايل در امتداد ساحل گذشته و وارد آبهاي ايران شده است. vincennes درحال نقض قوانين بين المللي بود. اما راجرز به نكات قانوني اهميت نمي داد. فرمانده گيلوري به آتش افروزهاي vincennes دستور داد تا به هنگام آمادگي شليك كنند. دودقيقه بعد اسلحه 5 اينچي كشتي اولين هدف خود رانشانه رفت، قايقي در8000 ياردي. حدود 25 مايل در شرق، كاپيتان ديويد كارلستون سوار بر ناو محافظ vincennes با ناباوري به مانور راجرز گوش داده وآن راتماشا مي كرد.
يكي از افسران ناو محافظ زمزمه كرد: «چرا سكانش را بر نميگرد و نه از اونجا بيرون نمي ره؟» هنگامي كه كارلسون از موافقت لس در جهت آتش گشودن راجرز) آگاه شد رو به فرمانده گري اريكسون كرد. كارلسون فكر مي كرد قتل گاهي در پيش بود و هيچ نظري نداشت.
هواپيماي مزاحم:
در 55 مايلي شمال شرقي و در راس ساعت9.45.20، كاپيتان محسن رضائيان از هواپيماي ايران اير به برج مراقبت بندر عباس اعلام كرد كه ايرباس A300B آماده پرواز است. يك دقيقه بعد، دو موتور CR6 خود را كنترل كرد، هواپيما را از زمين بلند كرده و از ميان مه به جلو راند. او طبق مسيرش بايد هواپيما و سرنشينان آن را به جنوب غربي دبي در امارات متحده عربي مي رساند. مسير هواپيما تقريبا مستقيم از بالاي Vincennes مي گذشت. اگر چه رضائيان نمي توانست اطلاعي در اين خصوص داشته باشد. درآن لحظه كاپيتان راجرز در كابين تاريك خود نشسته بود و مركز اطلاعات Vincennes جنگ دريايي را به وسيله كنترل از راه دور هدايت مي كرد.
مركز اطلاعات جنگي يك رزم ناو شبيه به يك بازار ويديو تجملي بود. اپراتورها به رديف در كنار هم برصفحه فرمان خم شده بودند و هر كدام قسمتي از جنگ را كنترل و دنبال مي كردند. تمام اطلاعات از صفحات تلويزيون آنها بوسيله كامپيوتر قدرتمند به «تصويري بزرگ» تبديل مي شد و مانند علايم روي نقشه ها در4صفحه گلوژيوني بزرگ 42 اينچ در42 اينچ واقع در بالاي سر اطاقي كه كاپيتان و دو معاون جنگ او نشسته بودند نمايش داده مي شدند. سيستمAEJIS 400 ميليون دلاري مي توانست هر هواپيمايي را درفاصله 300 مايلي تشخيص دهد. كامپيوترهاي اين سيستم هر تماسي را با اصطلاح «دوست»، «دشمن»، «ناشناس» گزارش مي كردند. درجنگ دريايي از سيستم AEJIS براي راجرز همين كافي بود.
AEJIS) آنقدر قدرتمند است كه نه تنها مي تواند 2000 فروند ازهواپيماها يا موشكهاي دشمن را شناسايي كند بلكه قادر است به موشك هايش فرمان دهد تا آنها رامنهدم سازند. درجنگ تمام عيارعليه اتحاد جماهير كه vincennes براي آن طراحي شده بود، كاپيتان و خدمه، اختياري جز گذاشتن سيستم برروي اتوماتيك نداشتند. درمحيط تاريك وگرفته خليج فارس راجرز تصميم گرفت تا بر مهارت خود و افرادش تكيه كند. مهارتهايي كه هيچ وقت آزموده نشده بودند. در واقع بعضي ازمتخصصان اين سئوال را مطرح مي كنند كه آيا حتي بهترين و آزموده ترين فرد، به زير فشار روحي، مي تواند جريان سيل وار اطلاعاتي كه AEJIS برآنها وارد مي كند كنترل كند. نيروي دريايي نميتوانست از عهده خطر اشتباه برآيد به دلايل ترس از اين كه كنگره از تهيه بودجه برنامهAEJIS خودداري كند. مهمترين افسران ارشد vincennes دراستفاده از جنگ افزارهاي كامپيوتري مهارت لازم را نداشتند.
برطبق روال عادي، كاپيتان راجرز به ندرت ميزكنترل خود را لمس مي كرد. او مي توانست جنگ عليه قايقهاي بزرگ را به گيلري، افسر جنگ محول كند. اما راجرز به دليل ضعف دركامپيوتر، كاملا به گيلري اعتماد نداشت بنابر ضرورت كاپيتان گيلري را كنار گذاشت و اداره جنگ را شخصا به عهده گرفت. راجرز حدود تصوير بزرگ را برروي صفحه نمايش تا 19مايلي رو به روي خود تنظيم كرد، تا به ناوچه هاي توپ دارتسلط داشته باشد. او نسبت به همه چيز درآنسوي بي توجه بود.
درساعت 9.47 رادار قدرتمند جاسوسي vincennes موردي را نشان داد. هواپيمايي از فرودگاه بندرعباس بلند شده بود. مورد در اصل پرواز 655 ايران اير بود كه طبق برنامه پروازي دوبار در هفته به دوبي پرواز مي كرد. اما از آنجايي كه فرودگاه بندرعباس براي موارد نظامي و شهري استفاده مي شود، هر پروازي كه ازخليج بيرون مي آمد به صورت خودكار بوسيله كشتي هاي نيروي دريايي به عنوان دشمن فرضي، علامت زده مي شد. دركامپيوتر ميز كنترل مركزاطلاعات جنگ vincennes افسر جزء اندرسون موجود ديو مانندي را درحال بالا رفتن ازگوشه صفحه آبي مشاهده كرده، وظيفه اندرسون در رديفي ازكامپيوترهايي كه جنگ هوايي راكنترل مي كردند، شناسايي هرنوع رفت وآمد هوايي درحدود كشتي بود. به سيستم AEJIS گفت كه درباره هواپيما تحقيق كند: شناسايي دوست يا دشمن؟ تمام هواپيماهايي كه داراي دستگاه گيرنده خودكار هستند وسئوالهاي IFF را به طوراتوماتيك با وجه 1و2 نظامي)، يا 3 غير نظامي) پاسخ مي دهند. اندرسون وجه 3 را دريافت كرد.
مجسم كرد: «هواپيماي مسافري تجاري». براي چك كردن فهرست نيروي دريايي پروازهاي مسافربري خليج فارس به طرف ميز فرمان رفت. اما همان طوري كه سريع برنامه رامي خواند، از پرواز 655 گذشت و متوجه آن نشد. ظاهرا درتاريكي مركزاطلاعات جنگ كه در هر بار آتش گشودن اسلحه 5 اينچي vincennes بر ناوچه هاي توپ دارايراني، چراغهاي نور سوسو مي زدند. چهارمنطقه مختلف خليج اورا گيج كرده بود.
اندرسون روبه افسرجزء كنار دستش جان ليج كرد و بلند پرسيد كه آيا ممكن بود آن علامت هواپيماي F-4 يا شايد F-14 جنگي ايران باشد؟
رييس آنها كلي بالاي سر دو درجه دار كه درحال صحبت بودند آمد، خودش از قبل دچار اضطراب شده بود. هيچگاه به كارهاي روزمره ميز فرمان خود تسلط پيدا نكرده بود. درآن لحظه نگران هواپيمايP-3 ايران بود كه بسوي خط ساحلي ايران پايين مي رفت. آيا P-3 يا آن ديو ناشناس مي توانست هماهنگ كننده يك حمله بررويvincennes باشد. تصميم گرفت تا ازحرفهاي آن دو گذشته و به رئيس خود فرمانده اسكات لاسيچ، فرمانده نيروي هواييvincennes مراجعه كند.
لاستيچ به كلي دستور داد تا براي هواپيمايي كه بسويشان پرواز مي كند علامت هشدار بفرستد: كه هواپيماي ناشناس… شما به كشتي جنگي ناوگان ايالات متحده درآبهاي بين المللي نزديك مي شويد. اين راه معمول براي اخطاربود كه عمدتا برعليه هواپيما هاي تجاري و نظامي اعمال مي شد، لاستيج راه ديگري انديشيد. او برروي صفحه نمايش مي توانست F-4هاي هم نشان هواپيماي مسافربري را بر روي صفحه رادار خود ديده بود. خلبانهاي F-14 هم قصد نزديك شدن را داشتند. ديوي خارج از ايران در مسير كشتي جنگي آمريكا، براي هوانوردان تشنه خون فرصت مناسب كم يابي است. افسر به او مي گفت كه نشان روي رادار شبيه هواپيماي تجاري بود. اما اسميت به قوانين نيروي دريايي چسبيده بود كه كاپيتان تصميم مي گيرد به راجرز اجازه جنگ دهد. برروي عرشه ناو vincennes ساعت49/6 بود. راجرزكاملا سرگرم جنگ خود عليه ناوچه هاي توپدار بود. فرياد مي زد تا اسلحه هاي 5 اينچي را با سرعت بيشتري پر كنند. دستور داد سكان را به طرف راست بگردانند تا اسلحه هاي بي رحمش را به كاراندازد. كشتي لرزريد وبه سمت راست كج كرد.
متخصصان نظامي درباره اجتناب ناپذيري خطا، تصادف ونادرستي محاسبات تحت فشار روحي در زمان جنگ نوشته اند. معماران جنگ مدرن تلاش كرده اند تا از تكنولوژي براي كاهش بي خردي در ميدان جنگ استفاده كنند. اما پيام نامفهوم الكترونيكي در يك مركز اطلاعات جنگ مي تواند گيج كننده باشد. افسران و افراد از چندين راه به وسيله گوشي و دو گوش راست و چپ كه معمولا درحال گوش دادن به مدارهاي مختلف هستند با هم ارتباط برقرارمي كنند. راجرز و افسران كليدياش در مركز اطلاعات جنگ در مدار واحدي قرارداشتند اما آن فقط نيمي از كشتي بود. افراد بي تجربه كشتي كشف كرده بودند كه مي توانند با ضربه زدن به 2 شبكه فرمان 7 عمليات را از واكمن هاي SONY خود بشنوند. اما براي اين كاربرق را كاهش دادند و صدا محو شد. زماني كه بسيار پايين مي آمد، لاستيج مجبورمي شد فرياد بكشد تغيير دهيد) بنابراين هركس مي توانست به يك مدار فرمان انتخابي ارتباط برقراركند. بنابراين شبكه نامنظم چند ثانيه بعد از 6.50، شخصي گفت: كه هواپيماي ناشناس F-14 بود.
هيچ كس قادرنشد به ياد بياورد شخصي كه اين جمله را به زبان آورد، چه كسي بود. دراطاق كنترل مسوولان فني متخصصان هشدارها را بررسي مي كردند. افسرجزء اندرسون درحالي كه از اين هشدارها هيجان زده شده بود دوباره يك پيام راديويي IFF براي شناسايي فرستاد بدبختانه، پاسخي كه اودريافت كرد متفاوت بود. ميز فرمان او وجه2) راچشمك زد: هواپيماي نظامي. مدتها بعد محققان دريافتند كه اندرسون فراموش كرده بود حدود دستگاه IFF خود را تنظيم كند. وجه 2) ازطرف ايرباس كه باآرامش برفراز خليج بالا مي رفت نبود بلكه ازيك هواپيماي نظامي ايراني بود. احتمالاً نظامي حمل و نقل كه به بندرعباس باز مي گشت. اندرسون درلحظه آشفتگي مركز اطلاعات جنگ فرياد زدF-14 ساعت 51/9 بود راجرز با تغيير موضوع در يك مدار كامل، اسلحه پرشده خود را آماده شليك برقايقهاي ايران كرده بود. اسحله يازده بار آتش گشود. كاپيتان دوباره دستور داد سكان را محكم بچرخانند. كاغذها وكتابها با كج شدن كشتي ازروي ميز فرمان واژگون شدند. لاستيج نگاهي به صفحه نمايش خود كرده بود. هواپيماي ناشناس در32مايلي پرواز مي كرد. از راجرز پرسيد: چه كاركنيم؟ افسر فرمانده او آنقدر در كرجي هاي ايران غرق نشده بود كه نمونه اسفناك كاپيتان لگن بريندل، كاپيتان USTRAK رافراموش كند.
يك سال قبل ازآن زمان، بريندل هنگامي كه كشتي اش دچار مصيبت شد و تقريباً به وسيله دو موشك ضد كشتي غرق شد در راس قرار داشت. كشتي بريندل توسط هواپيماي ميراژ F-1 عراقي مورد حمله قرارگرفته بود. راجرز تصميم گرفت كه رادار كنترل شليك هر هواپيماي احتمالي دشمن كه به فاصله30 مايلي برسد نشان دهد و زماني كه آن هواپيما به فاصله20 مايلي برسد vincennes به آن شليك خواهد كرد. راجرز كاملاً مطمئن نبود كه كشتي اش با يك هواپيماي دشمن روبرو شده باشد. هواپيما در ارتفاع بسيار بالاي حدود7000 پا به نظر مي رسيد. در پشت سر او افسر ديگري به نام ويليام مانتفورد به هواپيماي مسافربري هشدار داد. اخطار سه بار ديگر تكرار شد: جنگنده ايراني… شما هواپيما رابه سوي خطر پرواز مي دهيد و مورد شناسايي واحدهاي دفاعي نيروي دريايي ايالات متحده قرار گرفته ايد. سپس اتفاقي رخ داد كه روان شناسان آن را اجراي زمينه يا طرح فيلم مي نامند به اين معني كه شما چيزي رامشاهده مي كنيد كه ازقبل منتظر آن بوديد. اندرسون افسر جزء وليچ هر دو به صدا آمدندكه هواپيماي كه در اين لحظه F-14 شناخته شده بود، درحال سرعت گرفتن است.
نوارهاي، داده هاي مركز اطلاعات جنگي CIC بعدا چنين چيزي را نشان ندادند صفحه نمايش اندرسون نشان داد كه هواپيما با 380گره در12000 پائي در حال حركت صعود است. با اين حال اندرسون فرياد مي كشيد سرعت 455 گره و ارتفاع 7800 پا در حال نزول است. راجرز بايد تصميم مي گرفت. F-14 خسارت كمي مي توانست به vincennes وارد كند. هواپيماهاي F-14) كه واشنگتن دراوايل دهه1970 به شاه ايران فروخته بود، كاملاً هواپيماي جنگي بود و امكانات آن براي هدفهاي روي سطح آب محاسبه نشده بودند. درصورتي كه راجرز تصميم داشت با موشك به آن حمله كند، مجبور بود كه هنگامي كه هواپيما به ده ياردي مي رسيد شليك كند. درساعت 9:45:5 وقتي هواپيما دريازده مايلي قرار داشت راجرز براي آزاد كردن موشكهاي ضد هواپيماي SM-2 كليد آتش را چرخاندـ
Image
افسر جزء جوان بسيار بي تجربه اي بود به هرحال دكمه اشتباه را 23 بار روي ميز فرمان خود فشار داد. يكي از درجه داران نيروي دريايي مجبور شد خم شود و دكمه صحيح را فشار دهد. در مركز اطلاعات جنگ، نورها مانند هنگام اعدام با صندلي الكتريكي يك زنداني براي لحظه اي ضعيف شدند. كاپيتان ايران اير رضائيان در10مايلي با آرامش به بندر عباس گزارش مي داد كه درحال رسيدن به خليج به اولين پست بازرسي خود رسيده است. او هيچكدام از هشدارهاي Vincennes را نشنيده بود. چهار راديوي او از پيامهاي كنترل هوا پر شدند. برج مراقبت مخابره كرد: روز خوبي داشته باشيد وخلبان درپاسخ گفت: متشكر روز بخير، 30 ثانيه بعد اولين موشك به بال راست هواپيماي مسافربري برخورد كرد. در پل فرماندهي Vincennes رودي پاياهو عكاس هنوز مشغول فيلم برداري بود.
دستگاههاي صوتي وي شيهه هايي ازصدا ضبط كردند. تمام شد. داره مي افته هلاكش كرديم . صدايي فرمان داد صداتون پايين بياريد، ديگري فرياد زد: درست به هدف خورد، سپس يكي ازديده بانان وارد شد وگفت كه هدف نمي توانسته يك هواپيماي f-14 باشد و رو به افسر عملياتي Vincennes كاپيتان ريپارد فاستو زير لب گفت: لا شه هواپيما كه ازآسمان افتاده بزرگ تر از آن است.
كمي دورتر در چند مايلي درپل فرماندهي مونتگمري افراد كشتي به بال هواپيماي مسافربري با پوسته موتوري كه هنوز به آن متصل بود و در دريا سر نگون شده بود خيره نگاه مي كردند. در 19مايل دورتر، به كاپيتان كارلسون گفته شد كه هدف يك هواپيماي مسافربري بوده است. كارلسون بعدها گفت: درآن لحظه بالا آ ورده است. در vincennes سكوت و همآوري حكم فرما بود.
اسلحه هاي پنچ اينچي ازضربات خود دست برداشته بودند. هيچ يك از قايقهاي نيروهاي پاسدار انقلابي به 5 هزار ياردي رزم ناو هم نزديك نشده بودند ـ هيچ كس مطمئن نبود. چه تعدادي آسيب ديده اند ـ شايد يك نفر شايد هم بيشتر. راجرز دستور داد تابه سمت جنوب خارج ازآبهاي ايران كشتي را هدايت كنند.
بررسي پنهان كاري تقريبا يازده ساعت بعد درواشنگتن ساعت 1.30 بعد ازظهر:
دريا سالار ويليام كرو رييس ستاد مشترك فرماندهي به سمت تريبون اطاق مطبوعاتي پنتاگون قدم گذاشت. دريا سالار در لباس رسمي سفيد تابستاني اش به خبرنگاران گفت: تصادف وحشتناكي رخ داده است. كرو درحالي كه از ناقص بودن اطلاعات دچارنگراني بود با تكيه برآنچه كاپيتان راجرز به وي گفته بود ادامه داد كه هواپيماي ايراني خارج از خطوط تجاري درحال پرواز بوده و در جواب دادن به هشدارهاي IFF نيز موفق نبوده، هواپيما هنگام نزديك شدن به vincennes داراي سير نزولي فزاينده بوده است. راجرز تنها از كشتي خود محافظت كرده است. نقشه بزرگي موقعيت vincennes را در هنگام حمله نمايش مي داد كه درست درميان آبهاي بين المللي بود. درسازمان ملل، ايرانيان اين فاجعه را با حمله شوروي به هواپيماي OOT كره در سال1983 مقايسه كردند. كاخ سفيد تصميم گرفت كه معاون رئيس جمهور جورج بوش بايد از ايالات متحده در برابر شوراي امنيت ملل دفاع كند مسووليت رسيدگي به پرونده به ريچارد ويليامسون معاون وزير خارجه در امور سازمانهاي بين المللي محول شد. وي متوجه شد جواب گرفتن از افسران كرو، كه خود امور پنتاگون را دردست داشتند كاربسياردشوار است، پس بايد به ستاد فرماندهي رييس جمهورCrij Ruiler آگاهي داد تا در به گردن گرفتن هرنوع اطلاعات با دقت رفتاركنند. به هرصورت او هيچ گاه به پنتاگون اعتماد نكرده بود.
سخنراني بوش بر موضوع پايان جنگ ايران و عراق متمركز شده بود. اما اطلاعاتي را كه در بر ميگرفت كاملا اشتباه بود. معاون رئيس جمهور ادعا كرد كه Vincennes براي دفاع ازكشتي بازرگاني كه مورد حمله ايران قرارگرفته، شتافته و وارد عمل شده بود. در14جولاي، روز سخنراني بوش، پنتاگون حقيقت را مي دانست اما آن را با معاون رييس جمهور در ميان نگذاشت، نوارهاي سيستم AEJIS در Vincennes همراه با اطلاعات جنگ و كشتيراني در5 جولاي به ايالات متحده رسيده و در10جولاي گزارش آن به پنتاگون رسيد:
Vincennes در آبهاي ايران بوده است. هواپيماي ايراني كاملا داخل راهروي هوايي غير نظامي قرار داشته و داراي سير صعودي بوده است، نه نزولي. هيچ كشتي محاصره شده تجاري نيز وجود نداشته پنهان كاري با گزارش رسمي واقعه درهم آميخت كرو دريا سالار ويليام فوگارتي، افسر ارشد مركز فرماندهي ستاد كنترل كننده عملياتهاي نظامي در خاورميانه، را براي تحقيق انتخاب كرد. كرو مشاور قضايي خود كاپيتان ريچارد دي بابز را فرستاد تا در ستاد سنت كام درتمپا، با آماده داشتن گزارش خود كنار فوگارتي بنشيند. متن تحقيق به خاطرسوالهايي كه قادر به جواب آنها نبود جالب توجه مي نمود. فرمانده هافورس تان و كاپيتان مك كنا، فرمانده جنگي در بحرين، كسي كه راجرز فرمانش را ناديده گرفت، هيچ وقت مورد مصاحبه قرار نگرفتند.
ستاد مك كنا نوار صوتي مبادلات لفظي شديد با راجرز قبل از درگيري دريايي را فرستاد. اما هرگز جوابي را دريافت نكرد. گزارشي كه در اختيار عموم قرار گرفت شامل هيچ نقشه اطلاعات كشتيراني براي نمايش موقعيت vincennes در زمان شليك نبود. نقشه هنگام گزارش فوگارتي به كنگره در سپتامبر توسط وي نمايش داده شد. فوگارتي كشتي vincennes و هليكوپترهايش را كاملا خارج از آبهاي ايران قرارداده و موقعيت vincennes را به غلط گزارش كرد. فوگارتي از نقشه اي كه سيستم qejil از وقايع درمركز اطلاعات جنگ نشان مي داد يك نقشه بي جنجال ساخته بود.
بنابر سه منبع نمايشگر موقعيت آن روز vincennes، مرزهاي ايران تنها كمتر از 9 مايل با vincennes در زمان شليك فاصله داشتند. نقشه حقيقي جزاير هنگام را نشان داده بود در نقشه هايي كه فوگارتي نمايش داد جزاير حذف شده بودند و Vincennes يك بارديگر درآبهاي بين المللي قرار داشت. هنگام سوال درباره هواپيماي فورس تال محققان قانون فوگارتي آنها را180و سپس250 مايل دورتر قرار داد. در صورتي كه نقشه qejil همچنان آنها را در70 مايلي vincennes ، نمايش مي داد. مرموز تر از همه اينكه فوگارتي به كميته نيروهاي مسلح سنا گفت، آن روزصبح vincennes به سرعت براي نجات كشتي ليبريايي به نام استووال پيش تاخته بود. چنين كشتي نفتكشي در دفتر ثبت هيچ كشتي گزارش نشده است. بنا به دو منبع شامل يك افسر نيروي دريايي مشغول به تحقيق، استووال تنها طعمه اي بود يا شبحي كه توسط راديوي ساختگي از غيب براي بدام انداختن ناوچه هاي توپ دارايراني حاضر شده بود. با استناد براين منبع، تعرض ايران كه بوش درايالات متحده ازآن محكم انتقاد مي كرد، درحقيقت آزمايش اوليه براي عمليات دردآور آمريكايي بوده است.
دادخواهي دولت ايران واشنگتن را ازروي ناچاري وادار به قبول وجود Vincennes درآبهاي ايران كرد. اگر چه اظهارات ديوان عدالت هنوز حاكي از آن است؛ كه رزم ناو براي دفاع از خود به آنجا كشيده شده بود. اعتراف شامل خلاصه هاي قانوني است و هيچ وقت مورد توجه عموم قرار نگرفت تا اين كه كرو در مواجهه با مدارك، حقيقت را در برنامه خط شب) night line پذيرفت. كرو منكر هرگونه پنهانكاري شد و در مصاحبه با نيوزويك گفت درصورت بروز هر خطايي درجه هايم را از دست مي دادم) راجرز بر پافشاري خود مبني بر وجود كشتي دريا سالاري را دريافت نخواهد كرد. اودرسن ديه گوبه مدت دو سال مشغول آموزش كاپيتانهاي نيروي دريايي شد تادرآگوست سال1991 بااحترام بازنشسته شد به تمامي افراد Vincennes مدالهاي عمليات جنگ اهدا شد. فرمانده لاستيج، هماهنگ كننده جنگ افزارهاي هوايي، مفتخر به دريافت درجه يك نيروي دريايي براي موفقيت قهرمانانه) شد. تواناي حفظ وقار و اعتماد به نفس هنگام آتش) وي را قادر ساخت تا عمليات را دقيقاً كامل كند.
با در نظرگرفتن هدفي كه وي بر آن آتش كرده بود مدال تحسين به نظر غير واقعي مي آمد.
*پايگاه اطلاع رساني جامع دفاع مقدس، ساجد
چهارشنبه 12 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 158]
-
گوناگون
پربازدیدترینها