واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: درست مثل اين دايرهاي كه ميكشم
شاعران- سيداحمد نادمي:
«پايان بندي» در شعر معاصر فارسي، جداي از شباهتها، تفاوتهايي كاركردي با «حسن ختام» در سنت شعر فارسي دارد.
وجود يك «شبه تعريف» براي شعر سنتي فارسي، عناصر و صناعات شعري را تعريف پذير ميكند و نقشهايي مدون و مشخص را به آنها ميسپارد. «حسن ختام» نيز از همين قاعده پيروي ميكند. از تواناييهاي شاعر قصيدهگو (يا غزلسرا و...) پايان دادن هنرمندانه متني است كه از خرده روايتهايي همخانواده اما مستقل پردازش ميشود.
اكنون و در زماني كه ادبيات از زيبايي شناسي ارسطويي عبور كرده است، استفاده از عناصر و صناعات شعري در خدمت مفاهيم بنياني هنرهاي كلامي، يعني «ساختار» و «شكل» عمل ميكند و علاوه بر ايفاي نقشهاي سنتي، كاركردهايي جديد را ميپذيرد. «حسن ختام» نيز از اين قاعده پيروي ميكند.
در تطوري كه در تاريخ ادبيات به وقوع پيوسته، «پايان بندي»، و يژگيهاي «حسن ختام» را حفظ كرده اما با پايبندي اش به شرايط ساختاري و شكلي، اهميتي بيش از اهميت «حسن ختام» در شعر سنتي ايران يافته است. البته بايد اذعان داشت كه اين اهميت هنوز در متون نظري و انتقادي، تبييني در خور نداشته است.
ضياءالدين ترابي در شعرهاي اخيرش توجه جدي به «پايان بندي» دارد. در شعر «دايره» كه از شعرهاي منتشر نشده اوست و در جلسات نقد شعر حوزه هنري قرائت شده، «پايان بندي» نقش «معنا دهنده» را در شعر پذيرفته است:
نه، اين تابلويي كه تو كشيدهاي اصلا ً به درد من نميخورد.
گفته بودم كه جنگل بايد بين كوه و دريا باشد
با جادهاي كه از وسطش ميگذرد
و پرندهها حتما ً يك بالشان سمت كوه باشد و
يك بالشان سمت دريا
نه اين طور كه تو كشيده اي
با اين پرندههايي كه معلوم نيست
از كجا ميآيند و به كجا ميروند
با اين درياي برآمده از وسط جنگل و
اين كوههاي دور و برش
و جادهاي كه بيرون متن افتاده است
گرداگرد جنگل
درست مثل اين دايرهاي كه ميكشم
اين جا وسط دريا
كه هم ميتواند نمادي از خورشيد باشد
هم نمادي از خردِ تو
«پايان بندي» اين شعر، حاوي كانون معناي آن است. واژهكليدي «خرد» كه در شعرهاي ترابي كم سابقه است وظيفه معنا كردن شعر را انجام ميدهد.
از ابتداي شعر شروع كنيم:شاعر، معترض ِ حاصل كار يك نقاش است كه منظرهاي را خلافِ خواست و ديكته شاعر پديد آورده است. شاعر، منظرهاي را ميخواهد كه مرزهايي مشخص دارد؛ جنگل كه جادهاي از وسطش ميگذرد، فاصل كوه و درياست. پرندهها، در پروازي فرمايشي، جهت نماي كوه و دريا هستند، منظرهاي با اجزايي كنترل شده، ترسيم يك نظام محافظه كار، اما نقش نقاش، دريايي دارد برآمده از وسط جنگل و جادهاي كه دايرهاي است گرد جنگل. پرندههاي نقاشي پروازي دلخواه دارند و از نشانه گذاري كوه و دريا اعراض ميكنند. نقاش طبق قراردادهاي خودش منظره را سامان داده است.
با اين همه، شاعر منظره نقاش را تخطئه نميكند و با دايرهاي كه وسط دريا ميكشد به روشني بيشتر آن تاكيد ميكند و هم خورشيد را در منظره قرار ميدهد و هم از خرد نقاش سخن ميگويد.
واژه «خرد» جداي از خويشاوندي حروف با واژه «خورشيد»، از خويشاوندي معنايي نيز با آن (در فرهنگ ايراني) بهره ميبرد. به همين سبب، همنشيني اين دو واژه در يك توازي تصويري در پايان بندي اين شعر، از شائبه كنايه آميز بودن واژه «خرد» و تزريق طنز به لحن شعر جلوگيري ميكند.
نتيجه اينكه شاعر در انتهاي شعر به خردمندي نقاش صحه ميگذارد. با اين وصف، از خواست و اراده خود به نفع خواست و اراده نقاش صرفنظر ميكند. با اين تحليل، شعر «دايره»، شعري است در ستايش آزادي هنرمند در بيان انديشههاي خود.مي توان زاويه ديد را عوض كرد و به جاي انكشاف معناي فعل هنري و كار هنرمند، به اثر هنري (هم اثر بالقوهاي كه خواست شاعر است و هم اثر بالفعلي كه كنش نقاش پديد آورده است) نگاه كرد و با مقايسه و ارزيابي آنها به داوري نشست اما در اين نگاه نيز، پايان بندي شعر به همان نتيجه سابق – كه بر آزادي هنرمند تاكيد ميكند – فرمان ميدهد.
چنين است كه «پايان بندي» نقشي ساختاري در شعر «دايره» ايفا كرده است.
تاريخ درج: 11 تير 1387 ساعت 09:55 تاريخ تاييد: 11 تير 1387 ساعت 12:42 تاريخ به روز رساني: 11 تير 1387 ساعت 12:39
سه شنبه 11 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 231]