تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نيت مؤمن بهتر از عمل او، و نيت كافر بدتر از عمل اوست و هر كس مطابق نيت خود عمل ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836474340




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

به جان حباب دعا كردم


واضح آرشیو وب فارسی:قدس: به جان حباب دعا كردم
افروز ارزه گر برگزيده سومين جشنواره داستانهاي ايراني -مشهد مريم گلي گفت: بيا دعا كنيم. و ما شروع كرديم به دعا كردن براي قرمز شدن آلبالوها. و ما دعا كرديم به جان خرخاكي هاي توي باغچه كه تا آخر عمر، تن مريم گلي را نكنند. مريم گلي گفت: بيا دعا كنيم. من از روي لبه حوض بلند شدم و رفتم دعايم را آوردم و نشستم آن طرف حوض، پشت به مريم گلي. دعايم را با آب و صابون به هم زدم. خوب كه كف مي كند، از وسط انگشتان حلقه زده ام فوت مي كنم و حبابها وسط حياط مي رقصند. حباب كش وقوسي مي خورد، دراز مي شود و بعد مثل يك توپ دور خودش مي چرخد. يواش يواش بالا مي رود و پر از رنگ مي شود. عكس مريم گلي تويش مي لرزد. مريم گلي كه پشتش را به من كرده و لبهايش را بالا و پايين مي برد، دوست دارم روي حباب تف كنم تا بتركد. مي تركد. تقصير خود حباب است. هيچ وقت عكس من را نشان نمي دهد و من مي فهمم . او با من قهر است. يك حباب ديگر درست مي كنم. سرفه ام مي گيرد . ته گلويم مي خارد . سرفه مي كنم. آنقدر كه گلويم مي سوزد. اولش ناراحت مي شوم ، غصه ام مي گيرد و دندانهايم را محكم روي هم فشار مي دهم اما بعد دوست دارم دوباره حباب درست كنم. به حباب خواهش مي كنم دست از سر مريم گلي بردارد و من را نشان دهد. صورتم را مي چسبانم به حباب و حباب توي صورتم مي تركد. چشمهايم مي سوزند و از آن اشك درمي آيد. حبابها فقط آدمهاي خوشگل را نشان مي دهند. چند بار عكس مريم گلي را توي دلشان گذاشته اند و چرخيده اند و لرزيده اند. مريم گلي خودش به من گفت حباب نشانش داده و خودم ديدم كه نشانش مي دهد. مريم گلي خوشگل است. لبهاي باريك ونازك دارد و وقتي مي خندد توي لپش سوراخ درست مي شود. از چشمهايش نمي ترسم. اما وقتي نگاهشان مي كنم ته دلم خالي مي شود. بهش گفتم: يك راز دارم، به كسي نگي ها. مريم گلي سرش را تكان داد و گفت: من هم يك راز بزرگ دارم . تو بگو من هم مي گم. و من تمام حبابهايم را نشان دادم و گفتم كه قيافه ام را نشان نمي دهند و مريم گلي گفت: هميشه خودش را توي حباب مي بيند. و من كلي حسودي ام شد. بعدش گفتم: راز تو چيه ؟ مريم گلي فقط به كفهاي توي ظرف نگاه كرد و هيچ وقت رازش را نگفت و من هيچ وقت معني يك راز بزرگ را نفهميدم. حبابها از دستم ناراحتند. قهر كرده اند. به جان مريم گلي دعا مي كنند. آن روز من تا روز قيامت با مريم گلي قهر كردم. همه مي گويند : آخر و عاقبت حباب بازي همينه . مريم گلي مي گويد: يك كم از سياهي زير چشم كه اين همه دلواپسي نداره. و من حباب كوچكي را توي گلويم مي بينم. به مريم گلي مي گويم: حالم بده. مي خواهم بالا بياورم. مريم گلي حواسش به من نيست. به همه رد كندن خرخاكي ها را روي دستش نشان مي دهد و به جان آنها نفرين مي كند. از لاي دستم حبابهاي ريز و زرد مي ريزد روي فرش. همه مي گويند: خوب مي شه. چيزيش نيست. و مريم گلي مي گويد: آره ايشالا.... حبابي كه توي دلم گير كرده بزرگتر مي شود. مريم گلي به خودش مي پيچد، اما هرجوري كه شده جوكش را درباره آلبالوها برايم تعريف مي كند. دوست دارم گوشه ديوار توي خودم حباب شوم. مريم گلي من را مي بيند. دوست دارم باد شوم. چرخي مي خورم. مريم گلي دوست دارد بيايد كنارم. چشمهايش مي گويد. اما نمي آيد. دوست دارم حباب شوم و آهسته آهسته بيايد كنارم. مي خواهم كنارش بنشينم، بغلش كنم و عكسش مثل يك حباب توي دلم بيفتد. نمي شود. مريم گلي نمي آيد توي دلم. كش وقوسي مي خورم. پيچ و تابي كه مي آورم ، مريم گلي اخمهايش مي رود توي هم. توي خودش جمع مي شود. مي گويم: آخ! عكسم توي آينه افتاده . يك حباب كه دور خودش مي چرخد تا پر از رنگ شود. عكس خودم است كه مي خواهد يك چيزي بگويد. سخت است اما توي من گير كرده. يك چيزي مثل ... مثل ... : پق!
 سه شنبه 11 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: قدس]
[مشاهده در: www.qudsdaily.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 286]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن