تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836115483
کیکاووس یاکیده : کولی سایه فروش
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: vahide26-07-2008, 01:13 AMدوبلور و شاعر ایرانی کیکاووس یاکیده متولد بهمن ماه ۱۳۴۷ در تهران است. بیشتر به عنوان دوبلور و گوینده در فیلمهای سینمایی مشهور است. (دوبله صدای نقاش آمریکایی باب راس در سری برنامه لذت نقاشی توسط کیکاووس یاکیده انجام شده.) اخیرا کتابی از ایشان تحت عنوان (بانو و آخرین کولی سایه فروش) از طریق انتشارات کاروان، منتشرگردیده که رویکردی متفاوت به شعر سپید است و به نوعی هایکو وارهایی بسیار ملموس. آثار مکتوب • مجموعه شعر بانو و آخرین کولی سایهفروش، انتشارات کاروان، ۱۳۸۱ • مجموعه داستان کوچهٔ بابل، نشر آرویج، ۱۳۸۲ • مجموعه شعر کولی پیراهن تنگ یک خواب بلند، انتشارات کاروان، ۱۳۸۶ جوایز و افتخارات دیپلم افتخار سردبیر انجمن بینالمللی شعر در آمریکا ۲۰۰۲ شاعر برگزیده توسط سایت poetry.com در آمریکا ۲۰۰۳ مدال شعر شایسته از سمپوزیوم شعر واشنگتون دی سی دریافت کاپ شایستگی از انجمن بین المللی شعر/ ۲۰۰۴ از افتخارات این هنرمند میباشد. vahide26-07-2008, 01:50 AMپا برهنه، تاکجا دویدهای؟ که این همه گل، شکفتهاست...؟! =============== در اینجا، کوهی است که گم شده بی آنکه تورا دیده باشد =============== برو! بانو بگذار بیدار شوم باید بروم خیال تورا به دوش کشیدن خرج دارد! vahide30-07-2008, 03:03 AMhttp://qsmile.com/qsimages/271.gif تصویر: !!!! برای مشاهده محتوا ، لطفا ثبت نام کنید / وارد شوید !!!! ========== باران که میبارد، تمام کوچههای شهر، پر از فریاد من است که میگویم: من تنها نیستم تنها منتظرم! تنها! bewitch01-08-2008, 02:19 AMمن خيلي از كيكاووس ياكيده خوشم مياد مخصوصا وقتي به جاي جاني دپ حرف ميزنه ، نميدونستم شعر هم ميگه و اين دو تا شعري كه نوشته بودي خيلي قشنگ بود ، مرسي كه گفتي vahide03-08-2008, 02:14 AMمن خيلي از كيكاووس ياكيده خوشم مياد مخصوصا وقتي به جاي جاني دپ حرف ميزنه ، نميدونستم شعر هم ميگه و اين دو تا شعري كه نوشته بودي خيلي قشنگ بود ، مرسي كه گفتي خواهش میکنم.به نظر منم شعراشون عالیه, صداشم که حرف نداره...http://qsmile.com/qsimages/170.gif در ضمن کاست کتاب "بانو" توی کتابفروشیا هست که با صدای خودشونه و موسیقی پدرام مرندیز. vahide15-08-2008, 02:12 AMمن پالتو به تن فانوس به دست در ظهر تابستان میان این همه راه راه تو را گم کرده ام. elham_00718-08-2008, 06:28 PMمن عاشق صدای آقای یاکیده هستم ، واقعا جذاب و دوست داشتنیه :40: خوشحالم که ایشونم متولد بهمن هستن....:31: vahide11-09-2008, 01:13 AM1 من و تیر چراغ برق، دردمان یکی است شب که میشود سرمان تاریک دلمان پرنور صبح که میشود سرمان سنگین دلمان خاموش. =============== 2 این بار هم که تاول پاهایم خشک شود دوباره عاشقت میشوم دوباره راه میافتم دوباره گم میشوم. =============== 3 میترسم از سگ همسایه دنبالم می کند یکی از همین قفس برایش بساز تا آدم شود. دل تنگم11-09-2008, 02:41 AMدر میان راه از پنهان در مویی و ریشی بلند با دستانی به شکل شاخه نشان تو را گرفتم گفت: آن جا که شعر از رفتن می ایستد او آغاز می شود ________________________ کاری کن ساحل رویای رسیدن به تو نباشد. در دریا چاره جز عاشق بودن نیست. ________________________ نگران نباش پاچه هایم را بالا زده ام تا فرقِ میان رعیت و عاشق معلوم نشود. دل تنگم30-09-2008, 12:27 AMکشتی های عاشق سوت می کشند مردانِ عاشق آه. طعمشان یکی است! __________________ هر شب که می خواهم بخوابم می گویم صبح که آمدی با شاخه ای گل سرخ وانمود می کنم هیچ دل تنگ نبوده ام صبح که بیدار می شوم می گویم شب، با چمدانی بزرگ می آید و دیگر نمی رود. __________________ از ستاره ها بادبادک ساختم یا از بادبادک ها ستاره... نمی دانم! چشمانِ تو پُر از بادبادک و ستاره بود. __________________ های بانو خواب دیدم در کوچه ها رازهایم را می فروشند لبخند می خرند راست است که می گویند لبخند در خواب شگون ندارد؟! دل تنگم06-10-2008, 07:44 AMپیچکِ نگاهم دزدانه تا پشتِ پنجره ی اتاق ِ تو بالا آمده به کجا خیره شده ای! باران که بگیرد تمام پنجره پر از پیچک خواهد بود. __________________________ آن دم که دریا و آسمان گم شود پرواز، خواهم آموخت پیش از آن که چشمانِ تو دوباره باز شود __________________________ آویخته ام از جایی که نمی دانم چیست آویخته ام از جایی تا بیداری یا خواب یا آب تنها فریادی، فاصله است. در آغاز ِ عشق شاید ایستاده ام! بانو! __________________________ آسمانی ِ من... در گِل نشسته دستی که پیمانه ی گونه هایت بود دریایی بیاور دل تنگم07-10-2008, 12:32 PMآدم ها قطارها روی ریل حرکت می کنند عاشق می شوند فاجعه آغار می شود ____________________ های بانو شوخی نکن چشمِ خسته، بسته می شود قلب خسته می ایستد. ____________________ چقدر دزدیدنِ نگاه از چشمانِ تو لذت بخش است. گویی تیله ای از چشمم به دلم می اُفتد. بانو! با مردی که تیله های بسیار دارد می آیی؟َ vahide21-10-2008, 01:35 AM(به نقل از روزنامه شرق، 19/2/1385) مشخصات كتاب: بانو و آخرين كولى سايه فروش» مجموعه شعرى است كه تا هم اكنون سه بار از سوى انتشارات كاروان تجديد چاپ شده است. مجموعه شعرى از كيكاوس ياكيده كه حاوى شعرهايى است با خصوصيت كوتاه بودن كه ظرف چند سال گذشته از شاخصه هاى شعر در ادبيات معاصر شده است. شعرهاى كوتاه «بانو و...» از نوع شعرهايى است كه در آنها خواننده جدى شعر با خصوصيت هايى مواجه مى شود كه شايد به تكرار با آنها روبه رو نشده باشد. ياكيده شاعرى است كه شعرهايش مى گويند كه با لحظه هاى زندگى پيوند داشته و در آنها تا مى توانسته با ذهن و زبانى شاعرانه نفس كشيده است. شايد يكى از دلايلى كه موجب شد تا بخواهم نظرى بر اين مجموعه شعر نظرى داشته باشم اين بود كه شعرهاى ياكيده با زندگى او گره خورده و صميميت در شعرها بود كه موجب شد تا به سمت آنها كشيده شوم. •كوتاهى، كشف، ذهنيت شعر كوتاه، امروزه در حيطه شعر جدى به عنوان يك سبك محسوب مى شود و كاربردها و كاركردهاى خاص خود را داراست. قصد پرداختن به چگونگى شعر كوتاه را در اين مجال ندارم ولى اعتقاد دارم كه شعر كوتاه به دليل اينكه با توجه به كوتاه بودنش مى تواند حجم بزرگى از مفاهيم را در خود جاى دهد و همچنين توانايى به سرعت انتقال دادن انديشه و احساس را دارد، مى تواند موفق تر از شعر بلند در جوامع امروز باشد. ياكيده چه آگاهانه و چه ناآگاهانه در اين مجموعه به سمت شعر كوتاه رفته و در اين باب موفق بوده است. كوتاهى شعرهاى ياكيده با مفاهيم مكشوف و ظرفيت هاى شعرهاى وى گره خورده است. منظور بر اين است كه شايد كشف هاى شاعرانه و فرم ذهنى شاعر مجموعه شعر «بانو و...» اصلاً توانايى اينكه بتوانند به شعر بلند مبدل شوند، نداشته باشند. زيرا ذهنيت شاعرانه ياكيده درگير كشف لحظه هايى از زندگى بوده كه فقط در كوتاه بودنشان مى توانستند به اثر بودن برسند. اما كشف بى شك از مهمترين شاخصه هاى شعر كوتاه است. شعر كوتاه در كشف انديشه، اتفاق و لحظه هاى ناب است كه به لذت شاعرانه دست پيدا مى كند. ياكيده توانسته كه با انطباق ذهنيت خود براى كاشفى با لحظه ها به شاخصه دست پيدا كند و اين در صورتى است كه شاعر قادر است تا حجم بزرگ اشغال شده ذهنيتش را در كوتاه بودن شعرش پياده كند. پابرهنه تا كجا دويده اى؟/ كه اين همه/ گل شكفته است؟ يكى از شعرهايى كه تمامى عناصر ذكر شده را در خود دارد همين شعر ياد شده است. اين شعر در كوتاهى خود ذهنيتى را دارد كه داراى حجم زيادى است. پابرهنه دويدن تا بى نهايت ذهن شاعر اتفاقى است كه در همان ابتداى شعر ايجاد درگيرى مى كند. همچنين در كنار اين درگيرى، كشفى است كه در قسمت بعدى شعر ميسر مى شود. شكفتن گل از جاى پاى برهنه به سبب دويدن كشف است كه در نهايت موجب لذت شعر مى شود. •زبان و تصوير در شعر كوتاه زبان وظيفه سنگينى به عهده دارد. زيرا ذهنيت و كشف هاى شاعر از صافى زبان است كه عبور مى كنند و به شعريت مى رسند. زبان در شعر كوتاه نمى تواند دچار كاركردهاى بازى وار زبانى شوند و سادگى زبان از ويژگى هاى شعر كوتاه است. كيكاوس ياكيده به اين اصل رسيده و توانسته با به كارگيرى زبانى ساده كه در آن واژه ها به طرق مختلف مورد استفاده قرار گرفته اند، به شعرى برسد كه داراى زيبايى هايى است. از ستاره ها بادبادك ساختم/ يا از بادبادك ها ستاره/ نمى دانم/ چشمان تو پر از بادبادك و ستاره است. زبان در شعرهاى ياكيده در خدمت تصويرسازى است. زبان مى خواهد به تصوير برسد و تصوير مى خواهد در بستر زبان جارى باشد. تصوير از ديگر شاخصه هاى شعر كوتاه است. تصوير در خود ذهنيت و كشفيات ذهن شاعر را جاى مى دهد. از آنجا كه ذكر شد كه زندگى ياكيده با شعر گره خورده، پس نمى توان شعرش را با توجه به اينكه در حوزه شعر كوتاه هم بررسى مى شود خالى از تصوير در نظر گرفت. تصوير شعرهاى مجموعه شعر «بانو و...» داراى دو حالت هستند: درونى و بيرونى. شاعر گاه به پستوهاى درونيت خويش سرك مى كشد و گاه به جهان بيرون از ذهن خود هدايت مى شود. اما آنچه كه مهم است اين مى باشد كه او به دقت و ظرافت به عمق تصاوير نفوذ مى كند. صخره/ دردى است كه زمين مى زايد/ تا به آب هاى شور دريا/ مرهمش گذارد. اما نكته مهم ديگرى كه نسبت به شعرهاى ياكيده مى خواهم اشاره كنم، استفاده از واژه هاى نمادين با كاركردهاى گوناگون است. مثل درخت كه در بسيارى از شعرهاى او نقش داشته است. اين مهم يكى از ويژگى هاى زبان شعر كوتاه است. ياكيده از اين شاخصه استفاده كرده و توانسته آن را از ويژگى هاى شعر خود كند. •نقش واژه بانو همانطور كه از اسم مجموعه پيداست، واژه «بانو» در بسيارى از شعرهاى «بانو و...» مورد استفاده قرار گرفته و نقش محورى اين مجموعه شعر را ايفا كرده است. براى شاعر «بانو» كلمه اى است كه بيشترين حجم ذهنيت او را اشغال كرده است. ياكيده با بانو به سمت خواسته هاى خود مى رود و آنها را در كنار بانو به نمايش مى گذارد. بى گمان يكى از نقش هاى حائز اهميت بودن بانو نمادينى او براى شخصيت زن است. زن كه در تقابل با جنسيت شاعر قرار مى گيرد و مركزيت آرزوهاى او مى شود. شعرهايى كه در آنها ياكيده از واژه بانو استفاده كرده شعرهايى هستند كه در آنها وجه احساس پررنگ تر از ديگر وجوه شعر است. پشت واژه بانو احساساتى از شاعر نهفته است كه موجب صميميت شعرها شده است. ياكيده به خوبى توانسته از واژه بانو كار بكشد. مجموعه با شعرى براى بانو شروع مى شود و در انتها با اين شعر براى بانو به اتمام مى رسد: هاى بانو/ بانو/ بانو/ بانوجان/.../ بگذريم... vahide22-10-2008, 12:40 AMمرا ببخش که پنداشتم شادی پرواز پرستوها از شوق ِ حضور ِ توست آنها بهار را با تو اشتباه گرفته میگیرند آخر کوچکاند. کوچکم. vahide22-10-2008, 12:56 AMتمام ِ پروانهها قاصدک بودند. به هر قاصدکی راز ِ چشمان ِ تو را گفتم پروانه شد. تمام ِ پروانهها ادای چشمان ِ تو را در میآورند چون، بغض مرا دوست دارند. zooey01-01-2009, 12:43 PMبیا حواسمان را پرت کنیم مال هرکس دورتر افتاد عاشقتر است اول خودم حواسم را بده تا پرت کنم zooey01-01-2009, 12:48 PMانتظار بارانی را می کشم که پلک بر هم بگذارم باریده است ! بانو ! به تماشای باران ستاره ها بی چتر بیا. vahide05-01-2009, 12:07 AMبا عینک هم خیال تو را تار میبینم. گویی فصل موسیقی ظهور تو آغاز شده است... vahide05-01-2009, 12:09 AMفاصله ی ساقه تا شکوفه فاصله ی خیال تو با من فریادی است که با مرگ خاموش میشود. vahide05-01-2009, 11:45 PMدرشکه ای میخواهم سیاه که یاد تو را با خود ببرد یا نه نه یاد تو باشد. مرا با خود ببرد. ========= کاری کن که ساحل رویای رسیدن به تو نباشد. در دریا چاره جز عاشق بودن نیست. vahide05-01-2009, 11:47 PMزمستان آمده است. خسته ام میخوابم بهار که آمد پیله ام را میشکافم تا با پرهای خیس دوباره عاشقت شوم ======= من اینچنین خاک آلود از تدفین رفتنت آمده ام بارانی ام را بگیر خیس از تمناست فانوس را بگیران! ======= از غروبی که سایه ام را کاشته ام هیچ شکوفه ای طعم بوسه ی خورشید را نچشیده است. zooey06-01-2009, 05:04 PMپای رفتنم پای رفتنم را پيش تو گذاشته ام. يادت هست که نروم؟ حال تورفته ای با پای من؟ يا پای من رفته است با تو؟ zooey07-01-2009, 06:38 PMراه بر دختران میبندد میانشان بوی تو را میجوید و گاه با یکی که خورشید صدایش میکند میرود کسی که سایهی من نیست vahide08-01-2009, 01:43 AMبنفشه ها راز سحر رقص تو را نمی دانند باغبان چشم هایش آبی نیست! vahide09-01-2009, 10:36 PMhttp://tinypic.com/1zd 671i.jpg سال هاست سهم تنهایی ام را پستچی می آورد به نشان تو در را باز کردم آیینه ای آورده بود پستچی بی نشان تو در آینه خود را دیدم چرخید و دور شد MaaRyaaMi13-01-2009, 11:16 AMبالاپوش کهنه ام گرم است آنگاه که خیال تو می گذرد. vahide27-01-2009, 11:07 PMمن ابر شدم گقته بودی که خورشيدی يادت هست تا زيباتر بتابی چقدر گريستم؟ ======= بغض اناری فاش شد تا سقف اتاق من ستاره باران شود!! vahide27-01-2009, 11:23 PMبيست وچهارم پاييز: ديروز به دنيا آمدم عاشق شدم، ديروز و ديروز بود كه من مردم بيست وپنجم پاييز: امروز، زاده شدم ظهر ،عاشق خواهم شد و غروب خواهم مرد تا… بيست وششم پاييز : كه در من زاده شوي، با تو هستم عشق پاييزي عشاق و…آنگاه هرگز پاييز نخواهد شد jasmin28-01-2009, 03:57 PMممنون از وحیده جون برای این تاپیک و دوستانی که زحمت گذاشتن شعر رو میکشن وحیده جان شما اونیکی کتاب شعر ایشون رو هم خوندی؟ مثل همین زیباست؟ vahide30-01-2009, 01:35 AMممنون از وحیده جون برای این تاپیک و دوستانی که زحمت گذاشتن شعر رو میکشن وحیده جان شما اونیکی کتاب شعر ایشون رو هم خوندی؟ مثل همین زیباست؟ لطف داری جاسمین جان. http://www.pic4ever.com/images/4xvim2p.gif بله هر دوتا کتابشون قشنگ و زیباست...شعرای اینجا هم از هر دو تا کتابه... vahide30-01-2009, 10:20 PMاگر خورشید با مرگ برود تمام درختان، شکل من خواهند بود. بی خورشید بی بانو... vahide30-01-2009, 10:33 PMروزهای آینده را میجویند و نمی دانند بانو! در گذشته ماند تا آینده سرگردان باشد. -------------- سلام. پاییز دنباله ی خیالم به تو میرسد حتی اگر نرسید به من نگو.... barani70016-03-2009, 12:43 AMvahide جان واقعا از این تایپیکی که ایجاد کردی ممنونم. واقعا لذت بردم از شعرهای این شاعر ، شعرهای کوتاه ولی با حرفهای زیاد برای گفتن،صمیمانه و دلنشین و ... باز هم ممنون که منو با یه شاعر خوب آشنا کردی اگه وبلاگ یا سایتی از این شاعر داری بزار تا استفاده کنیم موفق باشی vahide16-03-2009, 02:54 PMvahide جان واقعا از این تایپیکی که ایجاد کردی ممنونم. واقعا لذت بردم از شعرهای این شاعر ، شعرهای کوتاه ولی با حرفهای زیاد برای گفتن،صمیمانه و دلنشین و ... باز هم ممنون که منو با یه شاعر خوب آشنا کردی اگه وبلاگ یا سایتی از این شاعر داری بزار تا استفاده کنیم موفق باشی خواهش میکنم. لطف داری شما... اینم سایت جناب یاکیده: !!!! برای مشاهده محتوا ، لطفا ثبت نام کنید / وارد شوید !!!! Ghorbat2216-03-2009, 07:42 PMنه اولش پیداست و نه آخرش با این همه باید تا آخرش بروم بگذار بنشینم و نفس تازه کنم نترس تصمیم من عوض نمی شود به سنگی بدل نمی شوم که کنار راه افتاده باشد نترس این بار هم که تاول پاهایم خشک شود دوباره عاشقت می شوم دوباره راه می افتم دوباره گم می شوم هر طور شده این راه را تا آخر می روم ... rezaete27-03-2009, 01:09 AMمی ترسم از سگِ همسایه دنبالم می کند یکی از همین قفس ِ من برایش بساز تا آدم شود . saman_dexter27-03-2009, 01:50 PMواقعا از شعراش خوشم اومد ! اصولا من اهل شعر نیستما ! ولی اینا چسبید !! از همه مهم تر اینکه این آقا بهنمیه !! خلاصه مرسی vahide27-03-2009, 09:42 PMکسی را میشناسی که شیشه ی شکسته ی پنجره ای را بند بزند؟ پیش از آنکه بروی پیش از آنکه بشکند؟ barani70028-03-2009, 02:23 AMچقدر دزديدن نگاه از چشمان تو لذت بخش است. گويی تيله ای از چشمم به دلم می افتد. بانو ! با مردی که تيله های بسیار دارد می آيی ؟ sise28-03-2009, 12:37 PMسلام. شعرها را خوندم و به نظرم در بین همه این تایید ها و تشکرات بد نیست یکی هم کمی منتقد باشه تا تنوع حفظ و بعضا بیشتر بشه ! من شخصا صدا و قدرت دوبلوری ایشون را خیلی دوس دارم. بر حرفه اصلیشون کاملا مسلط هستند و به آرامی و زیبایی اونو انجام میدن. البته صدای ایشون روی تیزرهای تبلیغاتی متعددی هم هست. اما در زمینه شعر... واقعیت اینه که سراییدن شعر کوتاه مانند شعر بلند انرژی گیر نیست. اما به دلیل کوتاه بودن، گوینده در بیان مضمون و احساس خود راحتتر است. گاهی میشه احساس ظریف و زیبا و پر حجمی را در بیان کوتاهی نشون داد. بدون اینکه نیاز به جمله های زیادتری داشته باشد و بدون اینکه بخواهیم درگیر قواعد شعر گویی بشویم. شعر کوتاه در برابر شعر بلند را میتوان به داستانهای مینی مالیستی در برابر داستانهای کوتاه معمولی تشبیه کرد. فوایدش: حال و حوصله خوندنش بیشتره! حال و حوصله گفتنش هم بیشتره! نیازی به دانش عمیق زبانی نداره. و به همین دلیل تعداد بیشتری از افراد میتونن وارد حیطه شعر گویی بشوند بدون اینکه ادعای گفتن اشعار بلند را داشته باشند. و احساس عمومی تری هم به شعر گویی و شعر خوانی داده میشه. خب صحبت سر اشعار ایشون بود. متاسفانه با توجه به راحتتر بودن سرایش شعر کوتاه، اشعار ایشون خیلی عمیق و پر حجم نیستن و یا اگه هست تنها کمی از انها اینطورند. بدون اغراق و تعارف باید بگویم که خیلی از اشعار کوتاه کاربران همین انجمن (در قسمت "شعر گمنام") از نوشته های ایشون زیباتر و پر حجمتر هست. منتها دوبلور نبودن که به مدد شهرت اولی فیض دومی هم با خود یدک بکشن! قصدم این نیست که بگویم اشعار ایشون جالب نیستن. ولی هستن شعرهای زیباتر دیگه که اگه فرصت و امکان مطرح شدن پیدا کنن، نوبت ارائه اشعار ایشون بفهمی نفهمی خیلی عقب می افته. عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو: من این شعر ایشونو دوس دارم گرچه میتونست بهتر هم بشه :دی نه اولش پیداست و نه آخرش با این همه باید تا آخرش بروم بگذار بنشینم و نفس تازه کنم نترس تصمیم من عوض نمی شود به سنگی بدل نمی شوم که کنار راه افتاده باشد نترس این بار هم که تاول پاهایم خشک شود دوباره عاشقت می شوم دوباره راه می افتم دوباره گم می شوم هر طور شده این راه را تا آخر می روم ... MaaRyaaMi06-04-2009, 04:37 PMهر صبح از فرازِ پل در دور دستِ خیال سایه چمدانی پر از نامِ عشقش را به رود میسپارد. رود دریا باران بوی عشق میدهند MaaRyaaMi06-04-2009, 04:38 PMتاریک است پناهم دِه پناهگاهیام نیست تا نفسی تازه کنم از سوزِ شلاقِ این بادِ بد دهن. barani70009-04-2009, 12:50 AMكولي ها چمدان سفر ندارند. كوچي ها سقفي بر سر ندارند. پرستوها مرزها را نمي شناسند . اما كولي ها و كوچي ها و پرستوها در سفر همراه دارند. همراهان. بيشماران . قاصدك ها تنها سفر مي كنند. من پاي سفر ندارم. دلي هم ندارم تا قوي دارمش . من باز هم به سفر مي روم... يادت مي آيد؟ مي گفتي خانهُ باد در گودي دستهاي رنگ پريده و پشت رگهاي آبي بازوان من است . مي داني؟ ديگر فرقي هم نمي كند. دستهايم يادگار بي خانماني منند اما هنوز توان آن را دارند كه اشكي را از گونه اي پاك كنند. حالا هم دوباره وقت رفتن است جان دلم ... سلام مرا به خدايت كه نگهدار توست برسان. barani70014-04-2009, 02:16 AMمن پالتو به تن فانوس به دست در ظهر تابستان ميان اين همه راه راه تو را گم كرده ام سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3395]
-
گوناگون
پربازدیدترینها