واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب
هرچند او نسبت به وضع آزاديهاي موجود در انگلستان اغراق ميكرد، ولي بدين وسيله ولتر توانست از بسياري از مسائلي كه فرانسه را تحت فشار قرار داده بود، خصوصاً استبداد سلطنتي و عدم وجود انعطاف مذهبي و آزادي فكر انتقاد كند.
او فرانسه را با يك نمايشنامه ترك كرد و به عنوان يك فيلسوف بازگشت. به محض بازگشت به فرانسه، آوازه ولتر نويسنده نامههاي فلسفي او را وادار به نوعي زندگي نيمه منزوي در سيري1 نزديك مرز شرقي فرانسه در املاك معشوقه خود مادام دوشاتلت2 كرد.
هرچند نهايتاً وي در دربار لويي چهاردهم پذيرفته شد، ولي با منحرف كردن معشوقه شاه مجبور به ترك دربار و سرگرداني دوباره شد. او پس از يك مدت كوتاه به عنوان مهمان ممتاز شاه فردريك بزرگ در پروس، عاقبت در يك ملك باشكوه در فرني3 اقامت يافت. فرني كه در فرانسه و نزديك مرز سوئيس قرار داشت و به ولتر اين آزادي را داد تا هرچه ميخواهد بنويسد.
در آن زمان، او از طريق نوشتههايش، ارث و سرمايهگذاري عاقلانه ثروتمند شده بود و براي نوشتن رسالهها، رمانها، نمايشنامهها، نامهها و تاريخها فراغت پيدا كرد.
هرچند او در همه زمينههايي كه براي فلاسفه مهم بود فعاليت كرد، ولي بيشتر شهرت وي به خاطر انتقاد از مذهب سنتي و تعلق خاطر وي به انعطاف مذهبي بود. او اعتبار و مهارت خود را به عنوان يك اهل جدل براي مبارزه با عدم انعطاف در فرانسه به كار گرفت. مهمترين واقعه در اين رابطه، موضوع كالاس4 بود.
زان كالاس يك پروتستان اهل تولوز بود كه براي جلوگيري از كاتوليك شدن پسرش متهم به قتل وي بود. وي كه براي اقرار به گناه خود مورد شكنجه قرار گرفته بود، اندكي بعد درگذشت.
ولتر خشمگين و آزرده مقاله تندي منتشر كرد كه نظر مردم را به خود جلب كرد به طوري كه محاكمه وي تجديد شد و پس از اين كه ثابت شد پسر وي خود خواسته دست به خودكشي زده است، كالاس تبرئه شد. خسارت به خانواده وي پرداخت شد و نظر ولتر در مورد انعطاف، واقعيتر تلقي شد. در سال 1763، او رساله خود را در مورد مسامحه نوشت كه در آن مدعي شده بود با انعطاف مذهبي هيچ مسألهاي را براي انگلستان و هلند بوجود نياورده است و به دولت خاطر نشان كرد كه همه مردم در نظر نزد خداوند برادرند. ولتر هرچه پيرتر ميشد، بدگوييهايش هم افزايش مييافت. او مكرر فرياد ميزد: اين چيز ننگين را بشكنيد و اين چيز ننگين، تعصب و عدم انعطاف مذهبي و خرافات بود.
***
ولتر در طول زندگي خود هم در انعطاف مذهبي و هم در خداپرستي كه يك ديدگاه جديد بود و ساير فلاسفه هم به آن اعتقاد داشتند، پيشرو بود.ولتر از كفر ميهراسد و معتقد است كه باعث ايجاد بينظمي در مردم عادي در اجتماع مي گردد.
او در حالي كه اين باور را قبول دارد كه خدا ماشين جهان را به كار انداخته است و سپس از آن كناره گرفته تا براساس قانون طبيعي خود عمل كند، معتقد است كه هركس بايد طبق آموزههاي اخلاقي مسيحيت زندگي كند.
ديدرو
دنيس ديدرو (1784 ـ 1713) پسر يك صنعتگر ماهر در ناحيه شرق فرانسه بود. او از تحصيلات يسوعي برخوردار بود و بر خلاف آرزوي پدرش كه ميخواست او حرفه قضاوت يا شغلي در كليسا داشته باشد، تبديل به يك نويسنده آزاد شد و توانست در بسياري از رشتهها و زبانها مطالعه كند و بنويسد. او در بقيه عمر، استقلال خود را حفظ كرد و هميشه دوستدار افكار نو بود. او مخصوصاً به دليل مباحثاتش معروف بود و آن طور كه يكي از دوستانش بيان ميكند: «بحث او هميشه با روح، كاملاً جدي، دقيق و بدون ابهام، داراي شكلهاي مختلف، در تخيل نمايان، و داراي انديشههاي بارور بود. (آرتز، 1968، ص103)»
ديدرو5 احتمالاً از جمله با استعدادترين فلاسفه بود. زمينه كار وي نيز بسيار متنوع بود و آنرا ميتوان در تنوع مطالب نوشته شده توسط وي ملاحظه كرد.
آثار او در مورد افراد كور و كر مملو از مشاهدات دقيق روانشناسي بود و منجر به اثري شد كه در سال 1753 منتشر شد و به وضوح منادي تئوري تكامل ارگانيك قرن نوزدهم بود. نمايشنامههاي وي مانند پسر طبيعي و پدر خانواده، نشاندهنده سعي ديدرو از جدا شدن از نئوكلاسيزم سنتي تئاتر فرانسوي و بررسي واقعگرايانه زندگيهاي طبقات پائين و ميانه بود.
ادامه دارد
پي نويس ها :
Cirey-1
Madam de Chatelet-2
Ferney-3
Calas-4
Denis Diderot-5
پنجشنبه 30 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 369]