واضح آرشیو وب فارسی:قدس: نگاهي به تكنيكهاي عمليات رواني در رسانه ؛ شب روباه
گروه سياسي- رضا جنيدي: شايد كمتر كسي باور كند ميليونها واژه اي كه روزانه از سوي دستگاههاي رسانه اي و تبليغاتي غربي به سوي ما شليك مي شود، از پشتوانه نظري و علمي دقيق در حوزه هاي روان شناسي، جامعه شناسي و علوم ارتباطات برخوردار است. بديهي است، براي ايفاي نقش يك مخاطب آگاه و كنشگر و نه مخاطبي منفعل و از پيش باخته، بايد با دانش، تئوري و تكنيكهاي عمليات رواني آشنا شد. آنچه هم اينك پيش رو داريد ادامه اين سلسله مقاله درباره تكنيكهاي عمليات رواني است. اشكال فريب الف- فريب فعال و غيرفعال فريب غيرفعال براي كتمان توانمنديها و مقاصد واقعي يك طرف از طرف مقابل طراحي مي شود. شما چيزي را كه واقعاً وجود دارد، مخفي مي كنيد. اما در فريب فعال شما شواهدي را از مقاصد و توانمنديهاي خود به طرف مقابل بروز مي دهيد، كه اصلاً وجود ندارد. شما چيزي را به دشمن نشان مي دهيد كه واقعيت ندارد. هرچند فريب فعال بيشتر با استتار همراه است، اما تنها به اين حوزه محدود نمي شود. تقسيم بندي ديگر به ويژگيهاي فريب بر مي گردد. دونالد دانيل و كاترين هربيگ در كتاب خودشان به نام فريب نظامي استراتژيك كه در سال 1982 منتشر كردند دو گونه از فريب را با عناوين فريب نوع «الف» و نوع «ميم» معرفي كردند. فريب نوع الف يا ابهام افزايي براي ايجاد سردرگمي در نيروهاي طرف مقابل و پريشان كردن آنها با ايجاد هياهو طراحي مي گردد. حضور سفيران ژاپن به نامهاي نامورا و كروزو در واشنگتن پيش از حمله ژاپن به بندر پرل هاربر در سال 1941 مثالي از اين نوع فريب است. ژاپن با تداوم مذاكرات ديپلماتيك خود اجازه نداد تا آمريكا نيات و مقاصد توكيو را حدس بزند. آمريكاييها بايد انواع اهداف و مقاصد احتمالي ژاپن را در نظر مي گرفتند. اما فريب ژاپن موجب شد كه آمريكا نفهمد اقدام نظامي تنها گزينه مورد نظر توكيو بود. نوع ميم يا گزينه منحرف كننده فريب شديدتر و پيچيده تر است و براي سوق دادن دشمن به سوي باور طرح فريب مورد نظر، طراحي مي شود. در اين نوع از فريب شما بايد طيفي از عمليات فريب را كه مكمل يكديگرند، به اجرا بگذاريد تا موجب شوند كه دشمن متوجه اقدام شما نشود و جايگزين ديگري براي آن تصور كند كه البته اين جايگزين واقعيت ندارد. فريب نوع ميم بسيار پيچيده تر و شديدتر از فريب نوع الف است. اين نوع فريب به تمهيدات منابع و زمان بيشتري نياز دارد. عمليات محافظت شايد نمونه اي از فريب نوع ميم در تاريخ معاصر باشد. اين عمليات براي پشتيباني از عمليات اور لورد صورت گرفت كه در آن نيروهاي متحدين در ششم ژوئن 1944 در بندر نورماندي پياده شده بودند. عمليات محافظت طرحي پوششي بود كه طرحهاي فريب متعددي از نوع ميم را شامل مي شد. در قالب اين عمليات، چند عمليات فريب كوچكتر صورت گرفت كه مي توان از عمليات پايداري شمال و عمليات پايداري جنوب نام برد. اين عملياتها به اين منظور طراحي شده بودند كه آلمانيها تصور كنند نيروهاي مهاجم متحدين در غرب به ترتيب در نروژ و تنگه داور عمل خواهند كرد.با گذشت زمان، آلمان عمليات پايداري جنوب را محتمل تر شمرد و منابع فريب به قدري افزايش يافت كه نيروهاي آلماني متقاعد شدند حمله واقعي با عبور از محور كانال انگلستان در تنگه داور تقريباً به فاصله 1000 مايلي از سواحل نورماندي صورت خواهد گرفت. موفقيت اين عمليات فريب از آنجا مشخص است كه بسياري از فرماندهان آلماني حتي پس از حمله نيروهاي متفقين به نورماندي، هنوز هم آن را شاخه اي از حمله اصلي مي دانستند و معتقد بودند حمله اصلي بعدها در تنگه داور انجام مي شود. ب- فريب استراتژيكي، عملياتي و تاكتيكي فريب ممكن است استراتژيكي، عملياتي يا تاكتيكي باشد. فريب استراتژيك به مواردي اشاره دارد كه كشورها در زمان جنگ يا صلح سعي مي كنند با آشفته كردن يا گمراه كردن طرف مقابل، استراتژي ديپلماتيك يا نظامي خود را پنهان نگه دارند. در اين سطح از فريب، لازم است كه تصميم گيرندگان ارشد يك ملت، در زمينه هاي ديپلماسي، اقتصاد و در هر جنبه از منازعات مدرن، بتوانند طرف مقابل را آشفته يا گمراه كنند. فريب استراتژيك مي تواند با استفاده از اقدامات نظامي موجب تمديد و تقويت فريب سياسي شود. فريب استراتژيك همچنين شايد ارايه اطلاعات نادرست در درازمدت و در بخش گسترده براي كمك رسيدن به اهداف نبرد باشد. هرچند ممكن است اهداف ما نظامي باشند، اما فريب استراتژيك مي تواند از سياستها و طرحهاي ملي پشتيباني كند و در عين حال خودش نيز از سوي سازمانهاي غيرنظامي پشتيباني شود. فريب عملياتي، نيروهاي مستقر در منطقه، نيروي زميني، نيروي مستقر در ميدان نبرد و يا در برخي مواقع فرماندهان لشكرها را نيز شامل مي شود. هدف عمليات فريب در سطح عملياتي جنگ، تأثيرگذاري بر تصميمات فرماندهان طرف مقابل قبل از وقوع نبرد است. اين نوع از فريب به اين منظور انجام مي گيرد كه نتايج تاكتيكي نبردها و درگيريها به نفع طرف فريب دهنده باشد و در نتيجه در سطح عملياتي، قابل بهره برداري شوند. هدف از اين نوع فريب، كسب توان تحرك عملياتي بالاتر است. به همين دليل بازده بالقوه فريب عملياتي بيشتر از فريب تاكتيكي است. دو واژه ديگر كه در فريب نظامي كاربرد دارند عبارتند از شرطي سازي و پوشش. شرطي سازي به معني ايجاد وضعيت و فضايي است كه دشمن همواره به تكرار تمرينات و تمهيداتي براي مقابله با اقدام خصمانه احتمالي ما مجبور شود؛ اقدام خصمانه اي كه هرگز صورت نخواهد گرفت. به اين ترتيب نوعي احساس نادرستي مبني بر برخورداري از امنيت لازم، در دشمن ايجاد خواهد شد. مفهوم شرطي سازي با موضوع بروز جنگ پيوند دارد و به اقدامات زمان صلح مربوط است كه اين اقدامات ممكن است جزء تمهيدات لازم براي جنگ باشد. همچنين، شرطي سازي شايد به معني تكرار برخي رفتارها در روند عمليات نظامي براي از بين بردن حساسيت دشمن نسبت به يك تهديد خاص نيز، باشد. پوشش، استفاده علني از اقدامي غير تهديدآميز براي پنهان كردن تمهيدات لازم براي اجراي اقدامي خصمانه است. رايج ترين مثال در اين مورد، استفاده از تمرينات آموزشي براي پنهان كردن آمادگي براي يك حمله است. اگر اين تمرينات آموزشي آخرين مورد از يك سلسله تمرينات آموزشي باشد كه هيچ كدام از آنها در عمل به اقدامي خصمانه منجر نشده اند علاوه بر پوشش بودن، نوعي شرطي سازي نيز محسوب مي شوند. البته بهتر است چنين موردي را شرطي سازي و پوشش بناميم. اين دو مفهوم بسيار به هم مرتبط اند و تعاريف آنها مكمل يكديگر است. در سالهاي اخير جنگهاي رمضان بين مصر و رژيم صهيونيستي در سال 1973 و جنگ جزاير فالكلند در سال 1982 تحت پوشش تمرينات آموزشي آغاز شدند كه پيش از آن بارها اجرا شده بودند. مأموريتهاي فريب در هر فريب ممكن است از چهار نوع اقدام استفاده شود؛ وانمود، نمايش، نيرنگ و تظاهر و يا ممكن است از يك يا تركيبي از دو يا چند نوع، استفاده شود. نيرنگ، آن دسته از اقدامات آفندي با هدفي محدود است كه مستلزم برخورد با نيروهاي نظامي طرف مقابل است تا مانند يك حمله اصلي واقعي به نظر برسد. اگر بخواهيم نيرنگها را نوعي حمله پشتيباني بدانيم، بايد اهداف آفندي معتبر داشته باشد. نمايش، نوعي نمايش قدرت در صحنه نبرد است. اما نيروهاي خودي درصدد اتخاذ هيچگونه تصميمي نيستند. نمايش شباهت زيادي به نيرنگ دارد. تنها تفاوتش اين است كه در نمايش نيازي به برخورد با نيروهاي دشمن نيست. نيرنگها نوعي حيله جنگي اند و بيشتر اقدامات منفرد، في البداهه يا از قبل طراحي شده اي اند كه مي توانند بخشي از فريب تاكتيكي باشند و از اقدامات استراتژيك و سياسي حمايت كنند. ويژگي يك نيرنگ اين است كه به عمد، اطلاعات نادرستي را در اختيار مخاطبان مورد نظر قرار مي دهد. دامنه نيرنگ از حيله هاي تاكتيكي ساده مورد استفاده سربازان تا اقدامات استراتژيك به كار رفته ملتها متغير است. حيله هاي تاكتيكي مورد استفاده سربازان تحت شرايط مختلف جنگ و در هنگام رويارويي نيروهاي رزمي مي توانند كارساز باشند. نيرنگ ممكن است نوعي احساس امنيت نادرست در دشمن ايجاد كند، ذهن به تبعيت از قواعد و جريانهاي عادي تمايل دارد. ذهن به رويدادهايي كه بارها و بارها تكرار مي شوند كمتر توجه دارد و تغييرات حاشيه اي تدريجي را به راحتي تشخيص نمي دهد. مثالهاي تاريخي اين مورد، جنگ جالوت در بيت المقدس و عبور موفقيت آميز مصريها در جنگ 1973 است. در سال قبل از حمله، مصريها بارها از آبراه سوئز عبور كردند تا صحنه را براي تهاجم واقعي آماده كنند. در جنگ جهاني دوم، ژاپني ها در جزاير اقيانوس آرام، از كشته شدگان يا زخمي هاي آمريكايي و انگليسي براي به دام انداختن نيروهاي ديگر استفاده مي كردند وقتي سربازان آمريكايي و انگليسي براي نجات همرزمان خود به محل نزديك مي شدند، به دام نيروهاي ژاپني مي افتادند در نتيجه شمار تلفات نيروهاي متفقين افزايش مي يافت. تظاهر، اقدامي است كه معمولاً از آن براي نشان دادن داستان فريب استفاده مي شود. تظاهر ممكن است يك يا چند مورد از موارد زير را شامل شود: - ظاهرسازي، نشان دادن شي يا سيستمهايي است كه به طور واقعي وجود ندارند. - مبدل سازي، تغيير ظاهر اشيا است به صورتي كه يك شي چيز ديگري به نظر آيد. - مجسم سازي، نمايش واحدها يا اقداماتي به جاي واحدها يا اقداماتي است كه اصلاً وجود ندارند. هرچند مجسم سازي به خودي خود اقدامات خاصي را شامل مي شود، اما مي تواند ظاهرسازي و مبدل سازي را نيز در بر گيرد. نكته پاياني و البته بسيار مهم اينكه فريبي مي تواند مؤثرتر واقع شود كه بر پايه بهره برداري از فرضيات شناختي طرف مقابل مبتني باشد. گوته فيلسوف آلماني به خاطر اين جمله كه «ما هرگز فريب داده نمي شويم بلكه خودمان خويشتن را فريب مي دهيم» معروف است. اين گفته، فراتر از يك واقعيت فيلسوفانه است. ما مي توانيم آن را دستورالعملي براي طرح ريزي فريب و همچنين هشداري براي آنان كه نمي خواهند فريب بخورند، بناميم. به عبارتي هرچه آگاهي ما در مورد رقبا و حوادث پيش روي بيشتر باشد، مي توانيم براي رويارويي با فريب آماده تر باشيم. درك مقاصد و توانمنديهاي دشمن مي تواند ما را در تعيين حدود كلي اهداف و عمليات آنها ياري كند. هرگز بر روشهاي جمع آوري داده ها يا منابع اطلاعاتي محدود، متكي نباشيد. هرچه منابع ما متعدد باشد، ارزيابي داده ها دقيق تر خواهد بود و هرچه آگاهي ما بيشتر باشد، امكان ارايه مطالب تحريف شده طرف مقابل محدودتر خواهد بود و همچنين هر قدر بيشتر بدانيم احتمال پي بردن ما به جعلي بودن اطلاعات ارايه شده، بيشتر خواهد شد. بخشي از دانش ما بايد آگاهي در مورد خودمان باشد. بايد از پيش فرضهاي ذهني، تعصبات، تشكيلات و فرهنگ خود، آگاه باشيم. بايد نسبت به قرينه سازي هوشيار باشيم. اگر فردي فرض كند كه ديگران نيز عملكردي مشابه عملكرد او خواهند داشت به سوي خودفريبي گام برداشته است. اين توصيه ديرينه اطلاعاتي سان تزو كه دشمن خود را بشناسيد، بايد توصيه به مطالعه روشهاي فريب دشمن را در خود بگنجاند. در طول جنگ سرد، سازمانهاي اطلاعاتي غرب، دكترينهاي اطلاعات غيرواقعي و فريب شوروي سابق را مطالعه كردند. اين مطالعه در كشف و مقابله با بسياري از فريبها مفيد واقع شد، اما اين آشنايي به رفع تهديد نبردهاي فريب منجر نشد. چنين مطالعاتي نمي توانند براي هميشه جامع و كامل باشند زيرا همواره فنون و رويكردهاي جديد و غيرمنتظره اي در حال شكل گيري هستند. * علاقه مندان به اين بحث مي توانند ادامه آن را پنجشنبه هفته آينده در همين صفحه پيگيري كنند.
پنجشنبه 30 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]