محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832833863
گزيده سرمقاله برخی از روزنامههای كشور
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. * سياست روز روزنامه جام جم در يادداشت خود با عنوان «كمسك» از نگاهي ديگر آورده است:نشست بيست و پنجمين سال فعاليت كميته دائمي همكاريهاي اقتصادي و تجاري سازمان كنفرانس اسلامي«كمسك» به ميزباني عبدالله گل رئيس جمهوري تركيه امروز و فردا برگزار مي شود. هدف از اين اجلاس تحكيم روابط اقتصادي و تجاري كشورهاي اسلامي در صحنه بين الملل مي باشد. محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري اسلامي ايران نيز امروز همراه با تعداد ديگري از سران كشورهاي اسلامي در اين اجلاس شركت مي كنند. "بشار اسد " رئيس جمهور سوريه، امير قطر، امير كويت ،روساي جمهور سودان و يمن، و نخست وزير اردن نيز در اين اجلاس حضور خواهند داشت كه خود بيانگر اهميت اين اجلاس مي باشد. نشست سران كمسك در تركيه در حالي با محوريت مسائل اقتصادي برگزار ميشود كه اين نشست از چند بعد قابل توجه است. اولا از اصليترين مسائل جهاني را امور اقتصادي تشكيل ميدهد كه نه تنها سياست داخلي و خارجي كشورها بلكه نحوه تعاملات بينالمللي را به خود اختصاص داده است. بررسي وضعيت كشورهايي اسلامي نشان ميدهد كه از يك سو بسياري از اين كشورها به رغم برخورداري از منابع عظيم انرژي و زيرزميني به دليل مداخلات قدرتهاي بزرگ در فقر به سر ميبرند و از سوي ديگر اين فقر عامل عدم توسعه و پيشرفت كشورهاي اسلامي شده است. با توجه به پيامدهاي منفي استمرار اين روند، اتحاد 57 كشور عضو سازمان كنفرانس اسلامي در زمينه اقتصادي براي حفظ ثبات و توسعه اين كشورها امري ضروري است. در دنياي امروز عدم حركت با روند توسعه پايدار و فراگير برابر با حذف كشورها از صحنه بين الملل است لذا كشورهاي اسلامي بايد براي رسيدن به توسعه و عقب نماندن از اين روند ، به تحكيم اتحاد اقتصادي مبادرت ورزند. ثانيا از واقعيات حاكم بر عرصه بينالملل نقش و جايگاه اتحاديه هاي اقتصادي در تحقق اهداف كشورها است. در دنياي حاضر ديگر كشورها نميتوانند به تنهايي در اين حوزه فعاليت داشته باشند بلكه اتحاديههاي منطقهاي و فرامنطقهاي بازيگران اصلي عرصه اقتصادي شدهاند. تشكيل اتحاديه هايي مانند آمريكاي لاتين ، اتحاديه آفريقا ، اتحاديه آ سه آن ، اتحاديه اروپا و دهها اتحاديه ديگر بيانگر نقش اتحاديه ها در معادلات جهاني است .اكنون كشورهاي اسلامي با برخورداري از 5/1 ميليارد نفر جمعيت و با وسعت سرزميني قابل توجه كه داراي بيشترين منابع انرژي و زيرزميني جهان ميباشند، ميتوانند ضمن تبديل شدن به قدرت اقتصادي جهان از آن در جهت تحقق اهداف جهان اسلام بهرهبرداري كنند. اقتصاد همواره ابزاري در دست قدرتهاي بزرگ براي اعمال فشار بر ساير كشورها بوده در حالي كه كشورهاي اسلامي با وحدت اقتصادي و بعضا استفاده از آن براي تحريم دشمنان جهان اسلام ميتوانند به مقابله با اين روند بپردازند. اگر كشورهاي اسلامي در قالب اقتصادي اتحاد داشته باشند، ميتوانند اهدافي مانند اخراج اشغالگران از عراق و افغانستان، آزادي فلسطين، حل بحران ها و جنگ هاي داخلي در كشورهاي اسلامي قاره آفريقا ،پايان دادن به نظاميگري قدرتهاي بزرگ در كشورهاي اسلامي بويژه در آفريقا را اجرايي كنند. ثالثا متاسفانه از چالشها و دغدغههاي جهان اسلام عدم اتحاد ميان مسلمانان است. هر چند كه تبليغات محافل رسانهاي و سياسي غرب و دخالتهاي بيگانگان از دلايل اصلي اين عدم اتحاد است اما مشكلات اقتصادي و وابسته شدن كشورهايي اسلامي به غرب را نيز بايد به اين عوامل اضافه كرد. اتحاد اقتصادي كشورهاي اسلامي ميتواند به عامل تحكيم وحدت و يكپارچگي جهان اسلام مبدل شود.متاسفانه مشغول شدن كشورهاي اسلامي به مسائل داخلي و عدم توجه به تحولات ساير كشورهاي اسلامي به عاملي براي تحقق اهداف جهان اسلام مبدل شده كه با اتحاد اقتصادي مي توان گامهاي مهمي براي مقابله با اين روند برداشت. رابعا : از نكات مهم در نشست «كمسك» نقش و جايگاه ايران در اين نشست است. جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از معاونان «كمسك » نمايندگي گروه آسيايي كشورهاي اسلامي در كمسك را بر عهده دارد. ايران با برخورداري از ظرفيت هاي بالاي اقتصادي و طرح هاي جامع كه براي اقتصاد جهان ارائه كرده ، جايگاه جغرافيايي كه آن را به پل ارتباطي ميان بسياري از كشورهاي اسلامي مبدل كرده ، پيشرفت هاي قابل توجهي در عرصه صنعت و علوم روز دنيا داشته ، ارتباطات گسترده با بسياري از كشورها در سراسر جهان و دهها مولفه ديگر مي تواند به عاملي مهم در تحقق اهداف «كمسك »مبدل شود ؛چنانكه تاكنون نيز براي تحقق اين مهم فعاليت هاي بسياري داشته است. در مجموع در بررسي اجلاس «كمسك» ميتوان گفت كه اين اجلاس راهي براي تحكيم اتحاد كشورهاي اسلامي و تحقق اهداف داخلي بينالمللي آنها است كه ميتواند جهان اسلام را به بازيگري بينالمللي مبدل سازد. اين نكته قابل ذكر است كه اتحاد اقتصادي ميتواند در اتحاد اين كشورها در تمام عرصهها بويژه در زمينه سياسي نيز منجر شود كه مسلما دستاوردهاي بسياري براي جهان اسلام به همراه دارد. البته كشورهاي غربي با تفرقهافكني براي مقابله با اين روند فعاليت ميكنند كه برگزاري نشستهايي مانند اجلاس تركيه ميتواند عاملي براي مقابله با اينتوطئهها باشد. * جام جم روزنامه جام جم در يادداشت خود با عنوان "شفافسازي و پاسخگويي "به قلم علي دارابي آورده است: اينكه احزاب، گروههاي سياسي، فعالان و كوشندگان عرصه سياست بايد همواره داراي مواضع شفاف و روشن و در برابر عملكرد خود پاسخگو باشند دو اصل پذيرفتني در ادبيات سياسي در همه جاي جهان است. اگر احزاب سياسي به نمايندگي از افكار عمومي تقاضاها، درخواستها و مطالبات متعدد، متنوع و متضاد آنها دستهبندي، تجميع و فرموله ميكنند و سپس آنها را به حاكميت منتقل ميكنند، پس احزاب در جاي خود نيز بايد پاسخگوي افكارعمومي باشند و اين موضوع بخصوص در حوادث و رخدادهاي پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري بيش از گذشته ضروري است. اگر احزاب سياسي كه مجوز فعاليت از كميسيون ماده 10 قانون احزاب در وزارت كشور اخذ ميكنند و به تناسب همين مجوز از حمايتهاي متعدد حاكميت چون اخذ يارانه، برخوردار از امنيت براي فعاليت و مهمتر به رسميت شناختن و داراي شناسنامه و هويت مشخص سياسي ميشوند، طبيعي است اين احزاب در مواقع مقتضي بايد پاسخگوي حاكميت و نيز مردم باشند. نميشود حزبي سياسي در جمهوري اسلامي كه برآمده از آراي مردم ميباشد و بيش از 98 درصد مردم به قانون اساسي راي دادهاند كه بنابه فرموده امام خميني (ره) مترقيترين اصل آن ولايت فقيه است، فعاليت كند و خود در ساختارشكني، ناديده انگاشتن فصلالخطابها پيشگام باشد و نسبت به شكستن حريمها واكنشي نشان ندهد. آيا ميتوان پذيرفت تشكل سياسي در كشور فعاليت كند، اما مواضع سياسي آن نسبت به آمريكا و مداخلات پايانناپذير آن در امور داخلي ايران مملو از ابهام و ايهام باشد و چشم خود را بر تحريمها، تهديدها، مداخلات و حتي تحقيرهايي كه آمريكا نسبت به ملت ايران و ارزشهاي مسلط آن نشان ميدهد، فروگذارد؟ اين كه امام خميني(ره) فرمودند: آمريكا دشمن شماره يك ملت ايران است. اين احزاب و فعالان سياسي نسبت به اين موضع امام (ره) چه وضعي دارند؟ آيا حزب سياسي كه رقابت سياسي و قاعده بازي را سرلوحه خود عليالقاعده بايد بداند، ميتواند ادعا كند كه راي اكثريت زماني معنادار است كه به نفع آنان رقم خورد و اگر رقيبان سياسي آنها با اقبال مردمي روبهرو شدند، در انتخابات تقلب صورت گرفته است؟ پاسخگوي زير سوال بردن ارزشهاي جامعه، باورهاي ديني، شكستن حريمها و قداستها، ساختارشكنيها و اعتماد عمومي نسبت به نظام كه به نام فعاليت سياسي و حزبي و حضور در تظاهرات و ميتينگهاي مختلف صورت ميگيرد، چه فرد، حزب يا مرجعي است؟ آيا ميتوان پذيرفت افراد يا كساني به نام خط امام (ره) بر ميراثهاي ماندگار امام خميني (ره) مثل «نظام جمهوري اسلامي» و «ولايت فقيه» هجوم ببرند و نام خود را احياگران نام و راه معمار كبير انقلاب اسلامي بنامند؟ بيشك از جمله پيامدهاي انتخابات دهم لزوم شفافسازي مواضع و ديدگاهها و پاسخگويي احزاب و فعالان سياسي در حوزه مسووليت خود ميباشد. آيا ميتوان پذيرفت كه به نام اعتراض به نتايج انتخابات رياست جمهوري گروهي و احزابي بدتر از دشمنان قسمخورده انقلاب اسلامي بر ارزشهاي ديني و پايهها و بنيادهاي نظام جمهوري اسلامي ضربه وارد كنند؟ ناصحانه و مشفقانه از بازندگان انتخابات و برخي حاميان كژانديش آنان ميخواهيم تا ديرتر نشده است، با عذرخواهي از عملكرد و مواضع ناصواب دست بردارند. هيچ انسان منصف و دلسوزي مايل نيست كه برخي دوستان ديروز انقلاب در بند باشند، اما آيا ميتوان پذيرفت كه روز 13 آبان كه در دولت موسوي و رياست كروبي بر مجلس سوم به نام روز ملي مبارزه با استكبار جهاني نامگذاري شد و اينان تلاش كردند كه در آن روزها افتخار سكه استكبارستيزي را به نام خود ضرب كنند و در پرتو مبارزه با آمريكا در انتخاباتهاي متعدد از مردم راي گرفتند و بر مسندهاي مهم كشور تكيه زدند، امروز نه تنها پشيمان از آن مبارزات بلكه آمريكا را دوست بدانند و دوستان خود را دشمن معرفي كنند. دانشجويان و جوانان عزيز، مطبوعات و رسانهها بخصوص رسانه ملي، احزاب و تشكلهاي سياسي، نهادهاي قانوني چون خانه احزاب، كميسيون ماده 10 و دستگاههاي مسوول چون دولت، مجلس و قوه قضاييه نيز وظايف و ماموريتهايي در اين خصوص دارند كه بايد بموقع و درست انجام دهند. حرف بر سر اين است كه مواضع احزاب و فعالان سياسي درباره مسائل بايد روشن و شفاف باشد و به تناسب مسووليتهايي كه دارند، در نزد افكار عمومي پاسخگو باشند. نهضت پرسشگري و درخواست پاسخ بايد راه بيفتد. * رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "چون خانه بسوزاني به هيمه درنماني " به قلم صالح اسكندري آورده است: اشاره: در دهه چهارم انقلاب به خصوص پس از انتخابات22 خرداد فرهنگ سياسي كشور آبستن تغيير و تحولات بنياديني گشته كه مانع از بروز قطبيت هاي كاذب است. اگر چه هنوز در بين گروههاي دوم خردادي برخي فشارها براي ممانعت از پلوراليسم سياسي وجود دارد اما حداقل اصولگرايان خود را به تمام بايسته هاي تكثر سياسي ملتزم مي دانند و شاقول توزيع قدرت را به دست مردم سپرده اند. اشاره: در دهه چهارم انقلاب به خصوص پس از انتخابات22 خرداد فرهنگ سياسي كشور آبستن تغيير و تحولات بنياديني گشته كه مانع از بروز قطبيت هاي كاذب است. اگر چه هنوز در بين گروههاي دوم خردادي برخي فشارها براي ممانعت از پلوراليسم سياسي وجود دارد اما حداقل اصولگرايان خود را به تمام بايسته هاي تكثر سياسي ملتزم مي دانند و شاقول توزيع قدرت را به دست مردم سپرده اند. اين واقعيت برخي جريانات رو به زوال را كه در دو دهه گذشته از قطبيت كاذب حداكثر استفاده را برده اند به واكنش واداشته است كه آخرين موضع گيري مربوط به سيد محمد خاتمي است.جناب سيد محمد خاتمي در سالروز صدور پيام مهم حضرت امام خميني(س) مشهور به” منشور برادري “ نسبت به حذف جريان دوم خرداد هشدار داد و شرايط ويژه خود را براي وحدت ملي بيان كرد. در اين وجيزه مي كوشيم با يادآوري و تذكار بخشهايي از منشور برادري حضرت امام خميني(ره) از سر نصح صحبتي با جناب خاتمي پيش بكشيم.جناب خاتمي! ادعاي تلاش براي حذف جريان دوم خرداد از صحنه سياسي كشور را در حالي مطرح ميكنيد كه مجموعه نيروهاي معتقد به انقلاب چه قبل و چه بعد از انتخابات بارها بر ضرورت چند صدايي در كشور و پلوراليزه شدن فضاي سياسي تاكيد كرده اند. اما چند صدايي در تمام جوامع مسبوق به پايبندي و التزام به قواعد تصميم گيري است.قواعد تصميم گيري، تعيين كننده ضوابط و شرايط رقابت سياسي هستند. لاجرم جريان هاي سياسي در چارچوب همين قواعد و مجاري مشروع به اعمال نفوذ بر سياست ها مي پردازند. قانون اساسي به عنوان يكي از بالادستي ترين قواعد تصميم گيري در هر كشور به فعاليت هاي سياسي و سياست ورزي احزاب شكل مي دهد.جريان دوم خرداد در انتخابات22 خرداد نه تنها قانون اساسي كشور را زير پا گذاشت بلكه حتي همسو با دشمن خارجي بر عليه قانون اساسي به اردوكشي خياباني دست زد. موسوي نامزد شكست خورده اين جريان قبل از اينكه به حداقل هاي قانوني در اعتراض به نتيجه انتخابات اكتفا كند در عين سرگشتگي به شكاف هاي طبقاتي دامن زد و بخشي از مجموعه اي را كه با نيت خير به وي راي داده بودند مقابل نظام قرار داد. جناب خاتمي! موسوي و جريان شما خانه را آتش زد شما امروز در پي آنيد كه چه كساني هيمه و هيزم براي حذف جريان اصلاحات مي كشند! ( چون خانه بسوزاني به هيمه درنماني) بنيانگذار كبير انقلاب (ره) در منشور برادري اختلاف سليقه را مثبت دانستند اما به شرط حفظ اصول و پاسداري از قانون اساسي. جريان دوم خرداد كه اين روزها موسوم به جريان سبز شده است منطبق با دستورالعمل هاي شوراي روابط خارجي آمريكا اصل انتخابات در ايران را زير سوال برد. آيا اين جرم كمي است؟! حضرت امام(ره) در منشور برادري به شيوايي اين مسئله كه نقش حياتي در آينده سياسي نظام جمهوري اسلامي داشت اينگونه تبيين فرمودند:” در حكومت اسلامي هميشه بايد باب اجتهاد باز باشد و طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مي كند كه نظرات اجتهادي - فقهي در زمينه هاي مختلف ولو مخالف بايكديگر آزادانه عرضه شود و كسي توان و حق جلوگيري از آن را ندارد ولي مهم شناخت درست حكومت و جامعه است كه براساس آن نظام اسلامي بتواند به نفع مسلمانان برنامه ريزي كند كه وحدت رويه و عمل ضروري است... بايد توجه داشته باشيد تا زماني كه اختلاف و موضع گيريها در حريم مسائل مذكور است، تهديدي متوجه انقلاب نيست . اختلاف اگر زيربنايي و اصولي شد، موجب سستي نظام مي شود.” جناب خاتمي! ناديده انگاشتن حق اكثريت و توهين به انتخاب مردم در كدام يك از دموكراسي ها اختلاف سليقه ترجمه مي شود. وفاق ملي حول التزام به قانون اساسي معنا پيدا مي كند نه با لشكركشي عليه نظام و خط زدن شعارهاي اصولي نظير مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل. امام خميني(ره) در منشور برادري به صراحت مي فرمايند:” هر دو جريان بايد با تمام وجود تلاش كنند كه ذره اي از سياست “نه شرقي و نه غربي جمهوري اسلامي “ عدول نشود كه اگر ذره اي از آن عدول شود، آن را با شمشير عدالت اسلامي راست كنند.” امروز اگر نگراني از حذف جريان دوم خرداد وجود دارد از آن روست كه شمشير عدالت اسلامي در دست مردم است. و الا جناب خاتمي بهتر از هر كسي مي داند كه اگر اختيار در دست برخي از سياسيون بود وضع دوم خردادي ها بهتر از اين مي شد. از سويي پديده دوم خرداد از ابتداي پيدايش با مسئله شفافسازي و تصريح منافع مشكل داشت. حتي در قبال مفاهيم فلسفي و بنيادي چون جامعه مدني ، دموكراسي،تساهل و تسامح و... نيز نمي شد برونداد مشخصي را از اين جريان فهميد. تنها راه پيش روي جريان دوم خرداد بازگشت به قانون اساسي، احترام به جمهوريت و پاسداري مومنانه از اسلاميت نظام است. مضاف بر اينكه استاندارد سازي رفتار سياسي ضرورت غير قابل اجتنابي است كه در بين دوم خردادي ها احساس مي شود. به خصوص كه شكستها ي پي در پي در چند انتخابات اخير اين جريان را تا سر حد زوال سوق داده است و نگراني هاي جدي را درباره سرخوردگي سياسي بين نيروهاي دوم خردادي موجب شده است. * كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان " دايره قرمز " به قلم مهدي محمدي آورده است: ناآرامي هاي چند ساعته در چند خيابان تهران اكنون ظاهرا تنها هنري است كه جناح بازنده در انتخابات از آن برخوردار است. پرسش از ماهيت اين پديده البته در شرايط فعلي چندان حياتي نيست چرا كه همه ناظران از جناح ها و با ديدگاه هاي مختلف، درباره بي نتيجه بودن آن اتفاق نظر دارند. با اين وجود، جا دارد پرسيده شود كدام انگيزه ها و عوامل در پس اين نمايش هاي خياباني خفته است و هدف از آن چيست؟ مهم تر از اين، نتيجه اي كه از اين پروژه ها حاصل مي شود آيا همان است كه طراحان آن توقع دارند؟ اولين قدم، به دست آوردن يك توصيف دقيق از پديده اي است كه از آن صحبت مي كنيم يا به عبارت بهتر فهم اينكه اساسا با چه چيزي مواجهيم. آنچه در برخي خيابان هاي تهران رخ داده است قابل توصيف در چارچوب هيچ يك از الگوهايي كه جامعه شناسان براي تبيين اين قبيل پديده ها عرضه كرده اند نيست. اين ناآرامي ها، بسيار سبك وزن تر از آن است كه حركت انقلابي يا پيشا انقلابي ناميده شود. هم طراحان و هم عوامل خياباني اين پروژه اتفاق نظر دارند كه حتي اگر بخواهند هم توان به وجود آوردن هيچ نوع تغيير سيستمي را ندارند و لذا سخن گفتن از انقلاب تنها باعث خواهد شد به تعبير يكي از آقايان «كل كار مسخره بازي جلوه كند». اين ناآرامي ها را حتي شورش شهري هم نمي توان دانست. شورش هاي شهري كه عموما در كلان شهرهاي بزرگ رخ مي دهد و از عوارض زندگي صنعتي است، اغلب ماهيتي اجتماعي دارد و بر انواعي از مطالبات مربوط به زندگي شهري تمركز مي كند. هر كسي كه فقط يك بار ناآرامي هاي اخير در تهران را از نزديك ديده باشد تصديق خواهد كرد كه داستان هيچ شباهتي به يك پديده اجتماعي ندارد و همه چيز به اراده سياسي «گروهي بسيار خاص» برمي گردد. آنچه هر از گاه از برخي خيابان هاي تهران سر در مي آورد، در واقع فقط نوعي اعتراض كور و فاقد حمايت اجتماعي است كه نه اهداف اجتماعي دارد و نه اهداف سياسي و اساسا در حد و اندازه اي نيست كه بتوان تعقيب چنين اهدافي را به آن نسبت داد. از چند هفته قبل از انتخابات كه قشون كشي خياباني هواداران ميرحسين موسوي آغاز شد، يك تئوري براي فهم آن وجود داشت كه مي گفت حضور در خيابان براي اصلاح طلبان موضوعيت دارد نه طريقيت، يا به عبارت ديگر اصلاح طلبان حضور در خيابان را لزوما براي هدف خاصي نمي خواهند بلكه نفس كارناواليسم خياباني براي آنها موضوعيت دارد. گذشته از همه اهداف ديگر كه نمايش قدرت در مقابل نظام در راس آن بود، تحركات خياباني قبل از انتخابات تمريني بود براي آنچه بايد بعد از انتخابات رخ مي داد. دسته بزرگي از اصلاح طلبان خصوصا آنها كه مطمئن بودند موسوي انتخابات را خواهد باخت معتقد بودند حضور در خيابان را در هر حال بايد حفظ كرد چرا كه بدون آن امكان پيش بردن هيچ پروژه اي در سطح سياسي وجود ندارد. همين عده با وجود آنكه مي دانستند نظام زير بار هيچ نوعي از زورگويي نخواهد رفت، به بهانه تقلب -كه حالا ديگر مدافعي هم ندارد- قشون كشي خياباني را پس از انتخابات هم ادامه دادند تا با استفاده از اين فرصت منحصر بفرد آرزوي ديرينه خود در گرفتن امتيازهاي بزرگ از نظام را محقق كنند؛ منتها اواسط كار اشتباهي رخ داد و كار از دست در رفت. دستور العمل كلاسيك انقلاب هاي رنگين كه آقايان اصلاح طلب مو به مو از آن پيروي كرده اند مي گويد وقتي جناح هوادار غرب موفق به كشاندن بخشي از مردم به خيابان شد بايد مواظبت كند هيچ خشونتي رخ ندهد چرا كه فقط در اين صورت است كه انگيزه ها براي تداوم اين حضور حفظ خواهد شد. جريان اصلاح طلب اما از همان تجمع اول بعد از انتخابات -25 خرداد 1388- اختيار كار را خواسته يا ناخواسته به هسته راديكال شورش يعني كساني كه فقط براي خشونت به خيابان آمده بودند واگذار كرد و خود با بسنده كردن به كارهايي چون صدور بيانيه هاي تحريك آميز به همكار و مباشر آن بدل شد. غلبه خشونت در تجمعات اصلاح طلبان اولا باعث شد كه طبقه متوسط شهري احساس كند اين جماعت هدفي جز خسارت زدن به جان و مال خلايق ندارند و لذا آرام آرام شكافي ميان اين طبقه و «خياباني ها» بوجود آمد و رشد كرد و ثانيا توجيه كافي براي برخورد با بانيان اين غائله را نيز براي نظام بوجود آورد. امثال موسوي بارها سعي كرده اند بگويند به دنبال تجمعات آرام هستند و خشونت ها به آنها ربطي ندارد اما واضح است كه همه خشونت ها در بطن فتنه اي رخ مي دهد كه آنها به راه انداخته اند و الا در شرايط عادي در تهران نه كسي به اتوبوس حمله مي كند و نه قادر به آتش زدن مسجد و پايگاه بسيج است. همين پديده يعني «غلبه خشونت» - به اضافه دروغ از آب درآمدن همه ادعاها- موجب ريزش وسيع بدنه اجتماعي شد كه پاي صندوق ها در تهران به موسوي راي داده بود. تعداد افرادي كه روز 25 خرداد به خيابان آمدند مضربي از هزار بود، اين تعداد در روز قدس به مضربي از صد كاهش يافت و عدد حاضران در روز 13 آبان را فقط مي توان به شكل مضربي از ده محاسبه كرد. بوجود آمدن اين تصاعد هندسي هيچ دليلي ندارد الا اينكه تحركات خياباني موسوي و دوستان آن طرف آبش با سرعتي بسيار بالا «بدنه مردمي و غير سازماندهي شده» خود را از دست داده و به همان «هسته آشوبگر سازمان يافته» روزهاي نخست تقليل پيدا كرده است. اگر توجه كنيم كه موسوي در تهران 5/2 ميليون راي داشته است، به آساني مي توان نتيجه گرفت در ناآرامي هاي اخير خبري از مردم نيست، آنها كه اين روزها به خيابان مي آيند يك اقليت بسيار كوچكند كه پس از انقلاب همواره وجود داشته اند اما مجال عرض اندام نمي يافتند. حالا وقت آن است كه بپرسيم اين عده در خيابان چه مي خواهند و چه چيز فرصت حضور خياباني را براي آنها فراهم كرده است؟ درباره اهداف اين تحركات اختلاف نظر چنداني وجود ندارد. هدف اول ظاهرا ارسال علائم حياتي است براي همه آنها كه هر لحظه ممكن است تصور كنند جنبش به اصطلاح سبز، مرده است؛ بويژه امريكايي ها كه در جدي گرفتن شوخي هاي دوستانشان در داخل ايران سابقه اي طويل دارند. اصلاح طلبان مايلند به هر آبروريزي شده ثابت كنند «اعتراضات» همچنان ادامه دارد چرا كه مي دانند آن روز كه خبري از اين سر و صداها نباشد روز آخر آنهاست و ديگرهيچ كس حتي غربي هايي كه تا به حال براي آنها سينه چاك مي كردند به آنها اعتنايي نخواهند كرد. بنابر اين مي توان نتيجه گرفت شعبان بي مخ بازي در خيابان، نه يكي از گزينه ها بلكه تنها گزينه باقي مانده براي اصلاح طلبان است و طبعا تا جايي كه بتوانند از آن دست نخواهند كشيد. علت دوم البته دل خوش نگه داشتن غربي هاست. غربگرايان خوب مي دانند اگر امريكايي ها به اين نتيجه برسند كه همه چيز در داخل ايران تمام شده آن وقت ممكن است كمك هاي مالي و رسانه اي شان را قطع كنند يا حتي بخواهند از بعضي مواضع خود در مقابل ايران كوتاه بيايند. موسوي با به دوش كشيدن كوزه شكسته آشوب خياباني مي خواهد به غربي ها بگويد همچنان مي توانند به او اميدوار باشند و اينطور نيست كه او ظرف حدود 5 ماه خود و مجموعه جريان اصلاحات به عنوان تنها نقطه اميد غرب در ايران را دود كرده و به هوا فرستاده است. «علت ها» اما مهم تر از«اهداف» است. سخن گفتن از«هدف» براي جرياني كه فقط 4 ساعت در 4 خيابان «زنده» است شوخي اي است كه خود غربي ها هم فهميده اند نبايد به آن دل خوش كنند. مهم اين است كه ببينيم اين پديده چرا تداوم پيدا مي كند؟ يك دليل بسيار مهم كه تا امروز به آن توجه نشده اين است كه ناآرامي هايي از آن دست كه مثلا روز 13 آبان در تهران ديديم، درست است كه يك پديده خياباني و به اين معنا اجتماعي است اما به واقع ريشه هاي سياسي دارد. بنا بر يك اصل تجربه شده، در وضعيت آشوب عموما كساني فعال مي شوند كه اصلا راي نداده اند و كل سيستم را قبول ندارند، اما عدم تعلق اين افراد به سيستم سياسي نبايد ما را به اين اشتباه بيندازد كه آنها به آنچه درون سيستم و خصوصا در تعاملات سياسيون رخ مي دهد هم بي توجهند. اتفاقا مسئله كاملا بر عكس است. اين افراد در عين بي علاقگي به نظام از اختلافات سياسي درون نظام تغذيه مي كنند و از آن روحيه مي گيرند و اساسا اصلي ترين علت حضور آنها در خيابان اين است كه تصور مي كنند درون حكومت دعواهاي جدي جريان دارد و به طور خاص «كسي هست كه از آنها حمايت مي كند». دقيقا به همين دليل، راه حل آسان اين آشوب هاي مقطعي و كم رمق اين است كه مسئله در سطح سياسي حل شود و در سطح سياسي هم راه حلي مفيدتر و كم مفسده تر از برخورد قاطع با همه كساني كه مسببان فتنه اخير بوده اند و امروز نظام از ريز برنامه هاي آنها اطلاع كافي دارد، وجود ندارد. تنها در شرايطي كه با سر فتنه برخورد شده باشد دنباله هاي ميكروسكوپيك در خيابان ها حساب كار خودشان را خواهند كرد. اين بار بر خلاف هميشه كه سياسيون به كف خيابان اميد مي بستند، در شرايطي قرار داريم كه«خياباني» ها به سياسيون درون سيستم اميد بسته اند. وضع و حال طرف غربي هم همينطور است. سرويس هاي اطلاعاتي غربي تا همين چند هفته قبل تصور مي كردند بالاخره از ناآرامي هاي خياباني طرفي خواهند بست ، اما اخيرا در برخي گزارش ها و مقالات مرتبط با اين محافل تحليل هايي مي توان ديد با اين مضمون كه شكاف درون حكومت از شكاف درون خيابان مهم تر است و بايد روي آن سرمايه گذاري كرد. ملاحظه مي كنيد كه اين بحث هم به كليدي بودن نقش خواص و سياسيون منتج مي شود. خواص در معرض آزموني تاريخي قرار گرفته اند چرا كه پس از انقلاب هيچ وقت دشمن به اين صراحت دور آنها دايره قرمز نكشيده و آنها را هدف خود نخوانده است. * جمهوری اسلامی روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان طعمه گذاری شگرد جديد واشنگتن آورده است: بسم الله الرحمن الرحيم باراك اوباما رئيس جمهور تازه كار آمريكا كه هنوز شمع يكسالگي حضورش در كاخ سفيد را فوت نكرده باكاهش محبوبيت خود در آمريكا مواجه شده به مناسبت سي امين سالگرد تسخير لانه جاسوسي اين كشور در ايران ضمن تكرار برخي مواضع رياكارانه با صدور بيانيه اي دم خروس را در موضعگيريهاي عوامفريبانه خود نمايان كرد. وي كه همين هفته گذشته بودجه 55 ميليون دلاري پنتاگون براي براندازي نرم نظام جمهوري اسلامي ايران را امضا كرده و هم حزبي هايش هم در سنا و مجلس نمايندگان دو طرح ضد ايراني را پخت و پز نموده اند در ژستي صلح طلبانه طي بيانيه اي درحاليكه سعي داشت حافظه تاريخي ملت ايران درباره جنايات آمريكا در ايران را به بازي بگيرد گفت « هرچه در روابط آمريكا و ايران وجود داشته مربوط به گذشته است و بايد چشم ها را به روي گذشته بست و آنرا به فراموشي سپرد! » اوباما كه هنگام تسخير لانه جاسوسي در ايران يك شاگرد مدرسه بود و صرفنظر از خوي برتري جويانه آمريكائيها در رابطه با ديگر ملتها كه در همه آنها موج مي زند در آن زمان فاقد درك سياسي بود گفت : « روابط ديپلماتيك ميان واشنگتن و تهران پس از واقعه 13 آبان قطع شد اما به وضوح مي گويم كه آمريكا به دنبال روابط با جمهوري اسلامي ايران براساس منافع دوجانبه و احترام متقابل و در مسير حركت ماوراي رويدادهاي گذشته است . هم اكنون زمان ايجاد روابط جديد ميان تهران و واشنگتن فرا رسيده است . » وي در بيانيه خود افزود : هم اكنون زمان آن فرا رسيده كه دولت ايران انتخاب كند آيا درهاي خود را با فرصت هاي بيشتر (مذاكره و رابطه با آمريكا) كه كاميابي و عدالت است را به روي مردم ايران باز خواهد كرد يا نه ! اين بيانيه به لحاظ شكل و محتوا از چند جهت قابل ارزيابي است . 1 ـ آقاي اوباما در اين بيانيه نشان داد كه اولين مشكل او همچون بوش كوچك در اينست كه وي هنوز به درستي درك نكرده كه در ايران با يك نظام مردمي و ريشه دار طرف است و دشمنان انقلاب هرگز نمي توانند از طريق بازي با كلمات و ايجاد شكاف ميان مردم و نظام به اهداف براندازانه خود برسند. اوباما و دستياران سياسي اش پس از شكست پياپي توطئه هاي نظامي آمريكا عليه نظام جمهوري اسلامي ايران اكنون به دنبال ايجاد عمليات رواني و اغواي افكار عمومي ملت ايران و مرعوب ساختن مقامات ايراني و تغيير نگرش مردم نسبت به نظام هستند. آنها تلاش دارند با استفاده از شگردهاي چند وجهي در وهله اول مردم را نسبت به نظام بدبين كرده و در گام هاي بعدي بين نظام و مسئولان فاصله بيندازند شيطنتي كه در روح اين بيانيه موج مي زند. 2 ـ بيانيه هيات حاكمه آمريكا تلاش كرده با ناديده گرفتن تاريخ فعاليتهاي جنايت بار و توطئه آميز استكبار در ايران پرونده قطور و سياه مداخلات آمريكا در كشورمان را مختومه كند و در حقيقت مردم ايران را به سوي فراموشي سوق دهد. شايد براي برخي از مردم آمريكا كه از پرونده سياه دخالتهاي آمريكا در ايران در گذشته و حال بي خبرند اين قبيل سخن گفتن و ظاهرسازي كردن مقامات كاخ سفيد تازگي داشته باشد اما مردم ايران كه از اين كارنامه پرننگ آگاهند و آنرا با پوست و گوشت شان درك كرده اند نمي توانند نسبت به آن بي تفاوت بوده و آنرا به فراموشي بسپارند. مردم ايران چگونه مي توانند باور كنند آمريكا به عنوان عامل كودتاي ننگين 28 مرداد32 كه باعث باز گرداندن مجدد شاه خائن به ايران شد و تعزيه گردان جنگ تحميلي و محرك كودتاها و توطئه هاي مختلف وصف بنديهاي سياسي عليه ايران بوده ناگهان عاشق سينه چاك ملت ايران شده باشد و حتي براي آينده آنها اشك تمساح بريزد و اظهار نگراني كند. ناگفته پيداست كه در اين موضع جديد مقامات آمريكايي در قبال ايران ذره اي صداقت وجود ندارد و صرفا از جهت سرپوش گذاشتن بر كارنامه سياه و مطلقا غيرقابل دفاع آمريكا در ايران است كه مردم ايران را دعوت به چشم پوشي مي كند. 3 ـ بررسي عملكرد آشكار و پنهان دولتمردان آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران نشان مي دهد كه آنها براساس خصلت رو در رويي استكبار با ملتها دشمن مستمر ملت ايران بوده و اين دشمني مستمر آنان با ايران به يك شخص و يا يك گروه و حزب داخل آمريكا باز نمي گردد بلكه خصومت استكبار عليه اسلام و ملت مسلمان و انقلابي ايران يك راهبرد دائمي است كه صرفا در شرايط كنوني دچار تغييرات فريبكارانه تاكتيكي شده است . اوباما و جناحي كه در آمريكا به عنوان « كبوتر » ها از آنها نام برده مي شود در اصل مقابله با انقلاب اسلامي ايران با جناح « بازها » هم مرام و هم انديشه هستند و فقط تفاوت آنها در اينست كه دمكراتها به اين نتيجه رسيده اند كه هيچكس از ابراز علني دشمني با ملت ايران و انقلاب اسلامي سود نبرده و نخواهد برد. تنها وجه تمايزي كه آنها با جمهوريخواهان دارند در اينست كه آنها به اين نتيجه رسيده اند كه راهكارهاي اعمال شده عليه ايران از سوي واشنگتن و تمام سرمايه گذاريهاي استكبار جهاني براي حمله نظامي و سخت افزاري عليه انقلاب اسلامي ايران نقش برآب شده و پوزه دشمنان انقلاب و ايادي آنها به خاك ماليده شده است . آنها دريافته اند كه اكنون زمان اجراي سياست « همه چيز بدون ايران » و حذف جمهوري اسلامي ايران از معادلات منطقه اي و جهاني سپري شده و ايران از آنچنان قدرتي در صحنه سياسي برخوردار گشته كه بايد به عنوان يك واقعيت با آن مواجه شد و به مرور زمان نسبت به تضعيف و استحاله آن مبادرت كرد. 4 ـ دستياران آقاي اوباما و تيم تهيه كننده سياستهاي هيات حاكمه جديد آمريكا اگرچه با ظاهري عوامفريبانه و چهره اي آشتي جويانه سخن از آمادگي براي بهبود در روابط تهران ـ واشنگتن مي گويند ولي اين اقدام صرفا به جهت تنگ آمدن قافيه و ناكارآمد شدن سياستهاي جنگ افروزانه و نظاميگرانه عليه جمهوري اسلامي ايران است والا آنها نيز مانند اسلاف خود هرگز مايل به پذيرش انقلاب اسلامي ايران نيستند و آنچه آنها را وادار به تغيير تاكتيك كرده مقاومت و ايستادگي ملت ايران در برابر نظام سلطه است . با درك چنين ماهيتي از سياستهاي آمريكاست كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي در سخنان هفته گذشته در ديدار دانش آموزان و دانشجويان تاكيد كردند « دولتمردان آمريكا خواستار ريشه كني ملت ايران هستند و اگر اكنون به ظاهر لبخند بر چهره دارند و اعلام آمادگي مي كنند در حقيقت خنجري را در پشت سر خود مخفي كرده اند. » بدين ترتيب برخلاف برخي ساده لوحي ها كه ممكن است در تفسير و تحليل حركتهاي جديد كاخ سفيد ارائه شود الگوي رفتاري و عملكرد مقامات آمريكايي در مقابل ايران و ادامه تهديدات آنها عليه جمهوري اسلامي ايران آمريكائيها را به شدت در معرض تهديد و ناكارآمدي قرار داده و ادامه حركت پرشتاب جمهوري اسلامي ايران در عرصه هاي مختلف خط بطلاني بر سياستهاي جنگ طلبانه آنها كشيده و نشان داده كه با اثرات معكوس مواجه شده اند. از سياستهاي عوامفريبانه كاخ سفيد چنين بر مي آيد كه دستياران اوباما از ادامه سياست نظاميگري و چنگ و دندان نشان دادن مدام عليه ملت ايران سودي نخواهند برد و تنها نتيجه اي كه سياستهاي گذشته عايد آنها كرده اين است كه به جاي ايجاد تغيير در ايران بي اعتباري آمريكا در جهان افزايش يافته است . 5 ـ بيانيه جديد كاخ سفيد قصد دارد بخشهايي از بدنه دولت و برخي جناح ها و گروههاي سياسي در ايران را به موضعگيري مثبت و خوشبينانه در قبال آمريكا و ايجاد گرايش به سمت مذاكره و برقراري رابطه بكشاند. اين بيانيه به طور حساب شده اي خط وسوسه كردن افراد و گروهها در ايران براي رسيدن به تعامل با آمريكا و طعمه گذاري براي بدام انداختن و گرفتار كردن افراد ساده لوح را دنبال مي كند و قصد ايجاد يك طبقه سياسي جديد متمايل به آمريكا و حذف انسجام ملي را دارد. براين اساس آمريكائيها در اين بيانيه يارگيري از افراد مستعد و وابسته به جريانات قدرت را در ايران در دستور كار تلاش هاي خود قرار داده و با كارت بازي اين افراد قصد به راه انداختن بازي جديد سياسي دارند. از اين رو همه افراد و گروهها بويژه آنها كه دو دور مذاكره رسمي با هياتهاي آمريكايي را تجربه كرده اند بايد بدانند كه آمريكائيهاي دغلكار به دنبال تكميل كردن حلقه هاي يك زنجيره توطئه جديد ايران هستند و بيانيه اوباما نيز يكي از اين حلقه ها و اجزاي اين حركت است . مبادا پس از مواضع قاطع رهبري عليه فريبكاريهاي هيات حاكمه جديد آمريكا عده اي مجذوب طعمه جديد واشنگتن شوند. * مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "لزوم شفافيت در بازداشت معترضان "به قلم عماد برقعي آورده است: خبر اول: عزيز الله رجب زاده فرمانده انتظامي تهران درباره تعداد دستگيرشدگان در راهپيمايي 13 آبان گفت: بايد جمع بندي از تعداد دستگيرشدگان در «بخش هاي مختلف» داشته باشيم و تعداد دستگيرشدگان فردا اعلام مي شود. (خبرگزاري ايسنا - 15آبان) خبر دوم: عباس جعفري دولت آبادي دادستان عمومي و انقلاب تهران گفت: ادعاي خبرگزاري فرانسه مبني بر بازداشت يكي از خبرنگاران اين خبرگزاري در دست بررسي است. (ايسنا-15آبان) خبر سوم: فرمانده انتظامي تهران ضمن اعلا م بازداشت 109 نفر در تجمعات در پاسخ به اين سوال كه آيا نيروهاي بسيج تامين امنيت روز 13آبان را بر عهده داشته و دستگيري هايي در اين زمينه داشته اند؟ گفت: يك بخشي از اين دستگيري ها هم توسط نيروي بسيج بوده كه پليس آماري در اين زمينه ندارد. (ايسنا-16آبان) دستگيري مردم در خيابان ها در روزهاي پس از انتخابات چندين بار اتفاق افتاده است. از دستگيري هاي بيش از 4500 نفره در روزهاي اول پس از انتخابات تا دستگيري هاي چندين صد نفري در تجمع هاي اعتراضي ماه هاي بعد. اما چيزي كه در اين سه خبر هم مشهود است اين است كه گويا هيچ نهاد مشخصي متولي اين دستگيري ها نيست و هيچ تمركزي درباره اين برخوردها وجود ندارد. بايد ديد كه چگونه است كه 48 ساعت پس از دستگيري عده اي، فرمانده انتظامي و دادستان تهران كه به لحاظ رسمي مسوولين اصلي در امور بازداشت شدگان هستند از تعداد و ماهيت افراد بازداشت شده خبر ندارند. اين سخن سردار رجب زاده كه بايد اطلا عات بازداشتي ها را از بخش هاي مختلف جمع آوري كند اين سوال را مطرح مي كند كه اين بخش هاي مختلف كجا هستند چگونه عمل مي كنند؟ افراد بازداشت شده را در كجا نگهداري مي كنند و چگونه با آنها برخورد مي شود؟ اتفاقاتي نظير بي خبري خانواده هاي بازداشت شدگان از وابستگانشان و مشخص نبودن محل بازداشت عده اي از افراد دستگير شده لزوم توجه به نحوه بازداشت ها و نهادهاي بازداشت كننده را هر چه بيشتر مي كند. اگر به قول فرمانده انتظامي تهران بسيج هم در مراسم هاي مختلف افراد را بازداشت مي كند چرا هيچ گونه اطلا عي از تعداد بازداشت شدگان در اختيار مقامات رسمي قرار نمي گيرد؟ قانون حكم مي كند كه تكليف افراد بازداشت شده تا 24 ساعت پس از بازداشت مشخص شود و پرونده آن ها تحويل مراجع قضايي گردد. اما مي بينيم كه با گذشت 72 ساعت حتي فرمانده نيروي انتظامي تهران هم خبري از اين بازداشت شدگان ندارد. اگر وظايف نيروي انتظامي در حراست از نظم به گروه هاي ديگري واگذار شده است دست كم نبايد وظيفه دستگيري و تشكيل پرونده در اختيار نيروي ديگر و مقامات غير قضايي باقي بماند. هر چند بناي مسوولا ن كشور بر اقناع به جاي حفظ فضاي امنيتي وبرخورد انتظامي با معترضان است با اين حال بايد وضعيت نهادهاي بازداشت كننده كاملا شفاف باشد و اين حداقل خواسته دلسوزان مردم است. * جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "بازخواني بيانيهها و اظهارنظرهاي موسوي " به قلم عباس بخشي استوار آورده است: حماسه 22 خرداد يك نقطه قوت براي نظام جمهوري اسلامي ايران بود؛ ولي اغتشاشات و حوادث پس از آن موجب شكلگيري يك جبهه نفاق در مقابل نظام ولايت بود. بر اين اساس، برخي از سران كودتاي مخملي با صدور بيانيهها و برخي اظهار نظرهاي گوناگون موجب وهن نظام مقدس اسلامي شدند؛ در اين ميان ميتوان از موسوي به عنوان چهرهاي ياد كرد كه با صدور بيانيههاي مختلف، جامعه را به سوي آشوب سوق داد و با برنامهريزي جامع و همسو با غرب به دنبال كودتاي مخملي در ايران بود. در اينجا سعي شده است بيانيهها و اظهار نظرهاي بيمورد ميرحسين موسوي مورد بررسي قرار گيرد و نقاط ضعف سخنان آقاي موسوي نمايان شود: اولين نكتهاي كه درباره بيانيههاي مكرر آقاي موسوي به چشم ميخورد، پذيرش شكست در انتخابات و پروژه آشوب بود. ميرحسين موسوي با عوام فريبي، مردم را تشويق به آرامش ميكند و توصيه و تشويق به آرامش يك روش از قواعد بازي وي براي به آشوب كشيدن جامعه بود. جنبش سبز به رهبري ميرحسين مجبور شد براي ادامه روند كودتاي مخملي، برنامهاي دراز مدت را طراحي كند. آنها ابتدا فكر ميكردند در برههاي بعد از انتخابات ميتوانند به سرعت به اهدافشان برسند، ولي با توجه به هوشياري مردم، برنامهريزي اوليه آنها شكست خورد و در نتيجه مجبور شدند استراتژي طولاني مدت را پيگيري كنند. اين حركتهاي منافقانه در گذشته هم بارها و بارها اتفاق افتاده بود؛ بهعنوان مثال در 18 تير تصور ميكردند كه بتوانند ماجرا را تمام كرده و ضربه نهايي را به نظام وارد كنند؛ ولي با تدبير مقام معظم رهبري ماجرا خاتمه يافت و اين نيروها مجبور به عقبنشيني شدند. تاكتيكي كه بر مبناي براندازي نرم به وجود آمده بود، بعد از شكست در انتخابات در قالب التهاب و آَشوب شكل گرفت؛ ولي جنبش راديكالي سبز از تجربيات شكست در پروژه اغتشاشات درسي نگرفت و اين مسأله موجب شد عده قليلي از طرفداران جنبش سبز در روز 13 آبان در مقابل مردم در خيابانها دست به آشوب بزنند و به اموال عمومي مردم صدمه وارد كنند. موسوي در بيانيههاي خود چندين بار اشاره ميكند كه جبهه سبز اميد راهي است كه خداوند پيش روي قرار داده و ما آن را با نماد سبز نشان ميدهيم؛ البته بايد اين مسأله روشن شود كه راهي كه خداوند براي شما مقدركرده است، به خدا منتهي ميشود يا به شيطان بزرگ، آمريكا؟! در واقع موسوي در راستاي اهداف آمريكا و غربيها حركت كرد و در ايام انتخابات بيشترين حمايت از موسوي در رسانههاي غربي ديده شد. در ايام انتخابات رسانههاي بيگانه رسماً براي ايشان تبليغ ميكردند و به تريبون رسمي موسوي تبديل شده بودند. سؤالي كه در اينجا مطرح ميشود آن است كه چرا طرح شبكه خودجوشي كه توسط آقاي موسوي ايجاد شده است، در سايت مؤسسه آمريكايي مطالعات خاورميانه ديده ميشود؛ مؤسسهاي كه زير نظر جورج سورس صهيونيست فعاليت ميكند و در تلاش است يك طرح آمريكايي را با همراهي عناصر خود در ايران بومي سازي كند و بدين طريق در مقابل آموزههاي واقعي اسلام بايستد. نكته قابل تأمل اين است كه اصلاحطلبان كه سالهاي متمادي در مقابل قرآن و آموزههاي قرآني و ارزشهاي الهي ايستادهاند و بدترين اهانتها را به خدا و پيامبر روا داشتهاند، چگونه دلشان براي هيأتهاي مذهبي و جلسات قرآني تنگ شده است و بر همين اساس تلاش ميكنند كه شبكه خودجوش خود را بر مبناي مذهب شكلدهند؟ نكته ديگري كه در اظهار نظرهاي اخير موسوي مورد توجه قرار ميگيرد، تأكيد وي بر اصل 27 قانون اساسي است و ادعاي اينكه آزادي اجتماعات در ايام انتخابات تعطيل شده است. بر اساس اصل 27 قانون اساسي، اجتماعات مردمي آزاد است، مادامي كه مخل آسايش مردم و نظم جامعه نباشد. اين موضوع در انتخابات هم اتفاق افتاد. موسوي هر كجا كه ميخواست براي تبليغ در جمع مردم حضور مييافت و آزادانه به بيان ديدگاههاي خود ميپرداخت؛ حتي رئيس جمهور رسماً دستور دادند كه تمامي مراكز فرهنگي و دانشگاهي براي برگزاري تجمعات تبليغاتي در اختيار ايشان قرار بگيرد. در اين تجمعات آقاي موسوي عليه رئيس جمهور موضعگيري كرد و به سياهنمايي چهره دكتر احمدينژاد پرداخت؛ ولي هماكنون وي ميخواهد ماده 27 قانون اساسي برايش اجرا شود و هر روز يك جمعيت را در گوشهاي جمع كند و از آن به نفع خود و همفكرانش بهرهبرداري كند. در پايان بايد به تأكيد بر قانونگرايي توسط ميرحسين توجه كرد؛ اينكه وي قبل از انتخابات بر قانونگرايي تأكيد داشت، اما بعد از شكست در حماسه 22 خرداد با اقدامات تند و خشن و اردوكشيهاي خياباني و با بيانيههاي مكرر، فضاي جامعه را به آَشوب كشيد و در مقابل قانون اساسي ايستاد. * قدس روزنامه قدس در سرمقاله روز خود با عنوان "رويكردهاي ميليتاريستي با توهم « ايران هراسي » "به قلم غلامرضا قلندريان آورده است: كميته نيروهاي مسلح مجلس نمايندگان آمريكا در لايحه بودجه سال 2010 پنتاگون، وزير دفاع اين كشور را موظف كرد تا شرح و برآوردي از استراتژي بزرگ، استراتژي امنيتي و استراتژي نظامي ايران را به كنگره ارائه و راه هاي مقابله با دكترين نظامي جمهوري اسلامي ايران بويژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را طراحي كند. بر كسي پوشيده نيست، واشنگتن همواره گامهاي خصمانه اي را عليه ايران برداشته است و هيچ گاه از اين اقدام عقب نشيني نكرده و همواره تلاش مي كند در هر فرصتي به تناسب مقتضيات، مواضع خصمانه خويش را با هدف انفعال و يا تسليم ايران پيگيري نمايد. تدوين بودجه هاي متفاوت با هدف براندازي و يا مقابله با تهران سخني جديد نيست، بلكه زماني اين اقدامها تعجب صاحب نظران را برمي انگيزد كه با شعارهاي جديد تلاش مي كنند گذشته اين كشور را در ارتباط با جمهوري اسلامي مورد بازنگري قرار دهند. طرح شعارها و اظهارات متفاوت اوباما براي برخي تحليلگران به منزله رويكرد بديع از سوي مقامهاي واشنگتن ارزيابي مي گردد، زيرا به باور آنها موقعيت پيش آمده فرصتي مغتنم است كه ايران با تجزيه و تحليل سيگنالهاي ارسالي از سوي مستاجر جديد كاخ سفيد پاسخهاي مورد انتظار را ارسال نمايد، به نحوي كه «يوشكا فيشر» وزير خارجه سابق آلمان در مقاله اي تحت عنوان «شاخه زيتون اوباما براي ايران» در روزنامه انگليسي گاردين به ايران يادآوري مي كند از فرصت پيش آمده براي مذاكره با آمريكا بر سر برنامه هسته اي اش استفاده كند. اما گذشت زمان و آشكار شدن رفتارهاي رئيس جمهور آمريكا به ترديدها پايان بخشيد و بصراحت اين واقعيت را به شكل ملموس به افكار عمومي نماياند كه اوباما مرد تغيير نمي باشد، بلكه تنها لحن وي متفاوت بوده است تا از اين منظر هدفهاي ايالات متحده را با هزينه كمتري پيگيري كند. اكنون آنچه با عنوان مقابله با دكترين نظامي ايران عنوان گرديده است، سناريويي از راهبرد كلان «ايران هراسي» مي باشد كه پيش از راهيابي اوباما به كاخ سفيد شروع شده و در مقطع كنوني تسريع و تسهيل مي گردد. از سوي ديگر تأملي در واقعيتهاي موجود آمريكا و رژيم اشغالگر قدس به درستي آشكار مي كند كه سرمايه گذاري در صنايع نظامي با رويكردهاي سلطه طلبانه و تهديدآميز، بخشي از مديريت كلان آنها
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]
-
گوناگون
پربازدیدترینها