محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846398012
ارسطو
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ارسطو نیز مانند افلاطون معتقد بود که علم به محسوسات که جزئی اند تعلق نمی گیرد، بلکه فقط کلی است که با عقل ادراک می شود. با این حال بر خلاف افلاطون که کلیات را موجودات واقعی و مستقل از انسان می دانست، وی جدایی کلیات از جزئیات را تنها در ذهن قائل بود، نه در خارج. او در رد مُثُل افلاطونی دلایل مختلفی ارائه کرد... ارسطو در سال 384 ق. م، در استاگیرا واقع در شمال یونان چشم به جهان گشود. پدرش نیکو ماخوس، پزشک دربار پادشاه مقدونیه بود. ارسطو هنگامی که حدود هفده سال داشت به قصد تحصیل به آتن رفت و در سال 368 ق.م، عضو آکادمی افلاطون شد. در اینجا به مدت بیست سال، یعنی تا هنگام مرگ افلاطون در 348 ق. م باقی ماند. وی بزرگترین و مبرزترین شاگرد افلاطون بود. پس از مرگ استاد، آتن را ترک کرد و شعبه از آکادمی در شهر آسوس در ناحیه ترود تاسیس کرد.در این جا با هرمیاس، حاکم یکی از آن مناطق آشنا شد و پس از مدتی با خواهرزاده او ازدواج کرد. در سال 343 ق.م، فیلیپ مقدونی ارسطو را دعوت کرد تا تعلیم و تربیت پسرش اسکندر را که در آ ن موقع سیزده سال داشت، به عهده بگیرد.ارسطو این پیشنهاد را پذیرفت و به تربیت علمی و اخلاقی وی همت گماشت. ارسطو با قبول این کار، نقشی مهم در تاریخ ایفا کرد؛ چرا که پس از چند سال، در سال 336ق.م، اسکندر بر تخت نشست و به جهان گشایی پرداخت.در این هنگام، ارسطو مقدونیه را ترک کرد و به آتن بازگشت.در آن جا وی به آکادمی افلاطون باز نگشت، بلکه دانشگاه جدیدی به سبک آکادمی استادش بنا نهاد که به نام ناحیه ای که در آن قرار داشت، لوکیوم نام گرفت. لوکیوم دانشگاهی بود علمی، مجهز به کتابخانه و معلم که در آن دروس به طور منظم تدریس می شد. در لوکیوم، متفکران و محققان به نحو پیشرفته ای به مطالعات خود می پرداختند.خود ارسطو در این مدرسه به تدریس و ارائه نظریات خود می پرداخت. بیشتر آثاری که از ارسطو باقی مانده است، یادداشت هایی است که شاگردانش از مطالب او بر می داشتند. او عادت داشت که در وقت تدریس قدم بزند و به همین دلیل، فلسفه وی به فلسفه مشاء، یعنی فلسفه بسیار راه رونده، شهرت یافت. اسکندر در سال 323 ق.م در گذشت و به دلیل بدبینی زیادی که علیه اسکندر در یونان و مخصوصا آتن وجود داشت، ارسطو متهم شد که اقدامات و جنگ افروزی های شاگردش موافق بوده و او را تحت نفوذ خود قرار داده است.به همین دلیل، ارسطو آتن را ترک کرد و به خالکیس، واقع در اوبوئیا رفت و در آن جا در ملک مادری خود اقامت گزید.او مدت کوتاهی بعد از آن، در سال 322ق.م در اثر یک بیماری در گذشت. ارسطو از بزرگترین فلاسفه جهان است که درباره تمام مسائل مهم و موضوعات اصلی فکری و فلسفی، نظریات گسترده و بی مانندی ارائه کرده است. از فیزیک و منطق گرفته تا اخلاق و سیاست و تراژدی و نجوم. نظریات او مخصوصا مابعدالطبیعه و منطقش،در سراسر قرون وسطی حاکم بر مکاتب فکری اروپا و کلیساها بود و پس از آن نیز افکارش زمینه ای شد برای رنسانس علمی و فرهنگی. در فلسفه اسلامی نیز نقش او بیش از دیگر فلاسفه یونان است.بیشتر فلاسفه اسلامی مانند فارابی و ابن سینا پیرو او بودند و به همین خاطر، به مکتب مشاء تعلق دارند. آن ها عمدتا به شرح و تفصیل آراء منطقی و فلسفی او پرداختند.ش آراء و افکار ارسطو: مابعدالطبیعه ارسطو : ارسطو خودش مابعدالطبیعه را چنین تعریف می کند:علم به موجود از آن حیث که وجود دارد؛ یعنی هدف آن، بررسی کلی ترین و عام ترین مسائلی است که در مورد هر چیزی می توان مطرح نمود. مسائلی مانند:این همانی، دوام، مکان،زمان، ماده،علیت و غیره... . ارسطو اصول مفاهیم تازه ای را در مابعدالطبیعه اش پایه ریزی می کند که خلاصه آنها بدین ترتیب است: او در ابتدا میان ذات هر چیزی با صفات آن یا به عبارت دیگر، میان جوهر که وجود حقیقی و مستقل و قائم به خود است، با عرض که وجود مستقل ندارد و قائم به جوهر است، فرق گذاشت.سپس اعراض را در 9 دسته طبقه بندی کرده و همراه با جوهر، مقولات ده گانه خواند. قوه و فعل پس از آن، ارسطو وارد بحث مهم قوه و فعل می شود. وی جهان هستی را به قوا و فعلیت ها تقسیم کرد و گفت: عالم بر مدار قوه و فعل می گردد. قوه یعنی استعداد برای به بودن چیزی و فعل یعنی بودن و تحقق آن چیز.مثلا دانه بلوط بالقوه درخت بلوط است و درخت بلوط، فعلیت همین قوه است؛ یعنی بالفعل، درخت بلوط است. بنابراین، وجود، زمانی بالقوه و زمانی بالفعل است. ماده و صورت مفهوم دیگری که ارسطو طرح کرد، مفهوم ماده و صورت بود. وی میان دو جنبه از موجودات فرق گذارد و بیان کرد که هر موجودی عبارت است از ماده و صورت. ماده هر موجود، مصالح و مواد و خمیره ای است که آن چیز از آنها ساخته شده است. و صورت هر چیز، ساخت و سازمان آن چیز است.مثلا در مورد کوزه، گل و خاک، ماده است و شکل و قالب کوزه، صورت آن است. در واقع، صورت کوزه، چگونگی در هم آمیختن گل و خاک و ساخته شدن کوزه است. در اینجا ارسطو قوه و فعل را به ماده و صورت مرتبط می سازد؛ به این صورت که:ماده همان وجود بالقوه است و صورت، فعلیت موجود ویا به عبارت دیگر، وجود بالفعل است. صورت، فعلیت ماده است و حقیقت هر چیز، صورت اوست. در انسان جسم به منزله ماده و نفس به منزله صورت اوست. هر موجودی وجود بالقوه و بالفعل و یا ماده و صورت دارد و چون صورت، فعلیت و حقیقت موجود است، کمال هر چیزی در صورت آن است نه در ماده آن.در نظر ارسطو، مرگ و ولادت و کون وفساد یعنی از بین رفتن صورتی از ماده و پدیدار شدن صورت دیگر.ماده همیشگی است و صورت ها هستند که عوض می شوند. و به همین دلیل با تأمل عقلانی می توان عقب رفت و به ماده نخستین و اولیه ای رسید که هنوز صورت نپذیرفته و ماده (قوه) محض است. این ماده و قوه محض که هیچ تعینی ندارد، هیولای اولی نام دارد. اما باید توجه داشت به دلیل آن که ماده هیچ گاه از صورت جدا نمی شود، هیولای اولی یا ماده بی صورت نمی تواند وجود خارجی داشته باشد و فقط فرض ذهن ماست. علت های چهارگانه در نظر ارسطو درباره هر موجود و هر رویدادی می توان چهار گونه علت برای آنقائل شد. یعنی وقتی درباره سبب پیدایش آن موضوع و رویداد سوال می پرسیم، می توانیم چهار نوع دلیل و علت برای آن ذکر کنیم: اول، علت مادی آن که عبارت از ماده آن موجود است. (در مثال کوزه، خاک و گل علت مادی کوزه است.)دوم، علت صوری آن که عبارت از ساخت و سازمان و چگونگی کنار هم قرار گرفتن ماده است. (در مثال کوزه، شکل و ساخت کوزه، علت صوری کوزه است.)سومین علت، علت فاعلی است، یعنی سازنده موجود و محرک آن. (سازنده کوزه) و چهارمین علت، علت غائی است، یعنی امری که موجود برای آن به وجود آمده و برای آن به حرکت در می آید. (هدف سازنده کوزه.) خدا یا علت العلل در نظر ارسطو، بدلیل آنکه فعلیت، همان صورت است و صورت نیز کمال است، ماده همواره در حال حرکت به سوی صورت و غایت خویش است، زیرا هدف ماده کمال یافتن و رسیدن به حقیقت خود است.آخرین درجه کمال، جایی است که فقط فعلیت باشد و هیچ قوه ای در کار نباشد؛ یعنی صورت محض باشد.چنین مو جودی خداست که فعلیت و صورت محض است و لذا حرکتی ندارد (زیرا حرکت یعنی سیر قوه و ماده به سوی فعلیت و صورت خود)، بلکه او همه چیز رابه حرکت وا می دارد و همه موجودات رو به سوی او در حال حرکتند. نظر ارسطو درباره کلیات ارسطو نیز مانند افلاطون معتقد بود که علم به محسوسات که جزئی اند تعلق نمی گیرد، بلکه فقط کلی است که با عقل ادراک می شود.با این حال بر خلاف افلاطون که کلیات را موجودات واقعی و مستقل از انسان می دانست، وی جدایی کلیات از جزئیات را تنها در ذهن قائل بود، نه در خارج. او در رد مُثُل افلاطونی دلایل مختلفی ارائه کرد. اخلاق در نظر ارسطو ارسطو در مباحث اخلاق، مهمترین اصلی را که دنبال می کند، مفهوم خیر یا فضیلت است. او عقیده دارد همه کارهایی که انسان انجام می دهد، برای سود و خیری است که آن را مطلوب می شمارد. هر کسی به چیزی میل دارد؛ اما اگر درست توجه شود، می بینیم هیچ موضودی به غایت و خیر اصلی خود نمی رسد، مگر اینکه همواره وظیفه ای را که برای آن به وجود آمده است، به بهترین نحو اجرا کند. مثلا شمشیر خوب، شمشیری است که وظیفه خاص شمشیر، یعنی تیز بودن و بریدن را به خوبی انجام دهد و انجام این وظیفه برای شمشیر، فضیلت است.انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. وظیفه خاص انسان که مختص به اوست، همان خصلتی است که او را از سایر آفریده ها متمایز می سازد و آن اندیشیدن و تفکر است . بنابراین فضیلت اخلاقی انسان، یعنیسپردن زندگانی اش به دست خرد و اندیشه و انجام فعالیتهایش به بهترین وجه تحت رهبری عقل. بر همین اساس، اخلاق نیز عبارت از این خواهد بود که:بدانیم برای اینکه فعالیتهای انسان با موافقت عقل انجام گیرد، انسان چگونه باید عمل کند. یعنی چه وقت و در چه مورد و چگونه و نسبت به چه کسی و برای چه چیزی عمل نماید. ارسطو برای اخلاقی عمل کردن انسان، راهی اساسی پیشنهاد می کند:انسان در هر امری، حد وسط میان دو طرف افراط و تفریط را مراعات نماید و به این ترتیب فضیلت اخلاقی عبارت از همین مراعات و انجام عمل معتدلانه خواهد بود.افراط و تفریط در هر موضوعی خلاف عقل بوده و رذیلت شمرده می شود. عمده مباحث اخلاق ارسطو به بیان فضایل مختلف و افراط و تفریط در هر یک از آن ها اختصاص داده شده است.به عنوان نمونه، سخاوت فضیلتی است که میان دو رذیلت بخل و اسراف قرارداد . او در دیگر مباحثش، فضایل را بر می شمارد و بین فضائل عقلی با فضایل نفسانی فرق می گذارد. وی مباحث زیادی درباره دوستی و نیز انواع لذت ها دارد که در کتاب اخلاق نیکوماخوس او بیان گردیده است. او لذایذ را دارای درجات مختلف می داند و بالاترین لذت انسانی را فکر می داند؛ زیرا مخصوص انسان است. کمال انسان، اندیشیدن است که و تفکر، کاری است که خدا انجام می دهد. انسان با تفکر به خداوند که فکر مطلق است تشبه می جوید. متافیزیک از دید ارسطو ارسطو شاگرد افلاطون در کتاب خود " متافیزیک " به بررسی هستی همانطور که هست پرداخته است. او در این کتاب از افلاطون انتقاد کرده که وی نه به مفهوم هستی پرداخته و نه به علت هستی. ارسطو در این کتاب، طبیعت را هر آن چه اصل حرکت و سکونش را داراست می داند. بررسی ثبات و نهایت از دیگر موضوعات مطرح شده در این کتاب است. ارسطو به این اشاره می کند که اندیشمندان Eleate هستی را نفی می کردند، هراکلیت دیگر فیلسوف یونانی حرکت را در نظر گرفته بود و افلاطون ثبات در ایده را مطرح کرده بود. ارسطو انتقاد می کند که افلاطون حرکت را به عنوان علت تغییر در هستی قبول نداشت و از نظر ارسطو، ثبات در دیدگاه پارمنیدس یک پرسپکتیو شوم برای فیزیک است. ارسطو 4 علت برای هستی قائل بود: ماده، حرکت، ایده یا فرم ، علت چرایی ماده: ماده، که به سوبسترا تعبیر می شود (هراکلیت، آتش را منبع هستی می دانست چرا که در اجسام نفوذ می کند و عمق آنها را نشان می دهد اما آناکسیمن، باد و تالس، آب را علت هستی و نخستین ماده پدید آورنده هستی می دانستند) و نیز به گونه ذهنی قابل تعبیر است ( افلاطون آن را به 3 نوع هستی: ایده ها، کپی آنها و ماده تقسیم کرده بود). حرکت: حرکت، ارسطو حرکت را دومین علت هستی می دانست. ایده یا فرم: ایده یا فرم، ارسطو ایده یا فرم را سومین علت هستی می دانست. علت چرایی: علت چرایی که همان هدف از وجود هر شیئ و پدیده است. به عنوان مثال، وجود برگها در درختان به دلیل محافظت از میوه هاست. این دورنمایی یا teleologism در دیدگاه آناکساگور (دیگر فیلسوف یونانی که هوش و فکر را علت هستی می دانست) و افلاطون نیز دیده می شود. ارسطو متافیزیک را به عنوان دانش بررسی هستی برای بشر ممکن می دانست. او هر دانشی را در حوزه مربوط به ویژگیهای خودش مطرح کرد که بررسی گونه ها، ویژگیها و تقسیم بندی ها را در بر می گیرد ولی هستی این طور نیست وگرنه ویژگیهایی ییدا می کرد که او را از گونه های دیگر جدا می کرد درحالی که هستی همه چیز را در بر می گیرد. ارسطو 3 نوع دانش قائل بود: فیزیک، ریاضی و تئولوژی یا دانش اولیه. او فیزیک را به اجسام متحرک و جدا نشدنی از ماده نسبت می داد. ریاضی را به هستی غیر متحرک و جدانشدنی از ماده یعنی غیر مستقل از ماده مربوط می کرد و دانش اولیه را مختص هستی غیر متحرک و جدا شده از ماده می دانست. از نظر او، اگر هستی فقط در اجسام متحرک بود، دانش اولیه به فیزیک مربوط می شد اما چون هستی فقط در اجسام متحرک نیست پس دانش اولیه به فیزیک مربوط نمی شود بلکه جوهر یا ذات هستی و ویژگیهای مربوط به آن را در بر می گیرد. او دانش اولیه را جهانی و کلی می دانست. دانش اولیه یا تئولوژی و به تعبیر دیگر فلسفه اولیه همان "شناخت مبدا هستی و همه هستی است که از آن ناشی شده" پس در دو شاخه قابل بررسیست. "هستی شناسی" به عنوان دانش فقط به شناخت خدا مربوط نیست بلکه انسان، تاریخ، زبان و هر آن چه مربوط به ویژگیهای مشترک تجربیات ماست را نیز شامل می شود. ارسطو 4 معنی برای هستی قائل بود: 1) هستی تصادفی که مستقل از ماده نیست، 2) مقوله ها که ارسطو 10 مقوله قائل بود: ذات، کیفیت، کمیت، نسبت، مکان، زمان، عمل، موقعیت، میل، مالکیت، 3) توانایی که این نظر ارسطو جوابی به غیر متحرک بودن هستی در متافیزیک پارمنیدس است، 4) هستی واقعی که به "هست" و "واقعی هست" نیز تعبیر می شود و نوعی تایید برای هستی ست. بحث ارسطو درباره هستی به متافیزیک حرکت اجرام آسمانی برمی گردد که حرکتی دورانی و مداوم دارند. ارسطو شروعی برای این حرکت قائل نیست اما به نظر او این حرکت پایانی دارد. او علت این حرکت را وجود یک موتور یا حرکت دهنده اولیه می داند که خودش حرکتی ندارد وگرنه برای حرکتش باید دنبال اصل دیگری گشت. از نظر ارسطو، تبعیت هستی از چند حرکت دهنده ممکن نیست اگر چه او در بخش دیگری از کتابش به ناچار به چند حرکت دهنده اشاره می کند که غیر متحرکند و باعث حرکت کل هستی هستند. در نقد فلسفه ارسطو لازم است به چند نکته مهم بیردازم: 1) ارسطو علت هستی را به چهار علت تقسیم کرده: ماده، حرکت، ایده یا فرم و علت چرایی. باید توجه داشت که این چهار علت جدا از هم نیستند بلکه با همند. به عنوان مثال، علت چرایی یا هدف از وجود اجسام و یدیده ها را نمی توان جدا از حرکتشان در نظر گرفت چرا که هدف از وجود بدون حرکت معنی نمی دهد. 2) ارسطو فیزیک را به اجسام متحرک و جدا نشدنی از ماده نسبت می داد. این نظریه اشکال دارد، چرا که دانش فیزیک تنها محدود به شناخت اجسام متحرک نیست و اجسام غیر متحرک نظیر جامدات را نیز شامل می شود. این که ارسطو جامدات را متحرک بداند غیر ممکن است چرا که در زمان او تنها نظریه اتمی دموکریتوس رایج بود که اتمها را از اجزاء تشکیل دهنده ماده می دانستند اما الکترونها را به عنوان جزء تشکیل دهنده اتم نمی شناختند در حالی که امروزه می دانیم الکترونها در جامدات حرکت دارند و جامدات در ذات خود متحرکند اما در زمان ارسطو، جامدات را غیر متحرک می دانستند و محدود کردن دانش فیزیک به اجسام متحرک در نظریه ارسطو به معنای حذف جامدات از مقوله فیزیک است مگر آنکه جامدات را نه در حال سکون بلکه در حال حرکت توسط عامل حرکت دهنده ای در نظر بگیریم. 3) هستی تصادفی، مقوله ها، توانایی و هستی واقعی که ارسطو از آنها به معانی هستی تعبیر می کند، در واقع جدا از هم نیستند بلکه با همند و یکی بدون دیگری معنی نمی دهد. 4) ارسطو به حرکت دهنده اولیه به عنوان علت هستی اشاره کرده اما آن را توضیح نداده و فقط به این مورد یرداخته که حرکت دهنده اولیه عمل می کند و عمل او فکر است. این نظر بسیار ابتدایی ست و مفهوم این حرکت دهنده اولیه به صورت عمیق تر در متافیزیک ارسطو نیامده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 857]
صفحات پیشنهادی
ارسطو
ارسطو نیز مانند افلاطون معتقد بود که علم به محسوسات که جزئی اند تعلق نمی گیرد، بلکه فقط کلی است که با عقل ادراک می شود. با این حال بر خلاف افلاطون که کلیات ...
ارسطو نیز مانند افلاطون معتقد بود که علم به محسوسات که جزئی اند تعلق نمی گیرد، بلکه فقط کلی است که با عقل ادراک می شود. با این حال بر خلاف افلاطون که کلیات ...
مدرسه ارسطو بازسازی میشود
جامعه > جهان - به گزارش میراث آریا: باستانشناسان یونانی درصددند اقدامات اولیه بازسازی مدرسه ارسطو، فلیسوف بزرگ این کشور،که در حدود 2500 سال پیش در آن به ...
جامعه > جهان - به گزارش میراث آریا: باستانشناسان یونانی درصددند اقدامات اولیه بازسازی مدرسه ارسطو، فلیسوف بزرگ این کشور،که در حدود 2500 سال پیش در آن به ...
ارسطو و فلسفه اولي
ارسطو و فلسفه اولي نويسنده:دکتر عباس محمدى اصل ارسطو (322 - 384 ق.م) عقيده داشت فلسفه اولى يعنى علم به وجود از آن حيث که موجود است. ...
ارسطو و فلسفه اولي نويسنده:دکتر عباس محمدى اصل ارسطو (322 - 384 ق.م) عقيده داشت فلسفه اولى يعنى علم به وجود از آن حيث که موجود است. ...
کدام حکومت برای کدام قوم
اندیشه - امیر احمدی آریان در آغاز کتاب چهارم، ارسطو چهار شرط را برای حکومت .... گام بعدی ارسطو، درک این است که برای هر ملتی، بهترین حکومت کدام خواهد بود. ...
اندیشه - امیر احمدی آریان در آغاز کتاب چهارم، ارسطو چهار شرط را برای حکومت .... گام بعدی ارسطو، درک این است که برای هر ملتی، بهترین حکومت کدام خواهد بود. ...
فلسفه و سکون زمین
فلسفه و سکون زمینبراهین ارسطو برای مرکزیت و سکون زمین (2)درمقاله ی قبلی، بعضی از ... آنچه در این دو استدلال ارسطو جالب توجه است، ارجاع و پایبندی به مشاهده ی ...
فلسفه و سکون زمینبراهین ارسطو برای مرکزیت و سکون زمین (2)درمقاله ی قبلی، بعضی از ... آنچه در این دو استدلال ارسطو جالب توجه است، ارجاع و پایبندی به مشاهده ی ...
حرفهای تکاندهنده اولین بازیگر زن سینما و تلویزیون ایران که ...
سامان ارسطو، بازیگر سینما و تئاتر رویای خود را یافتن هویت و عمل جراحی دانست که ... ارسطو یکبار در 24 سالگی به اصرار خانواده ازدواج کرد و بعد از یک روز زندگی ...
سامان ارسطو، بازیگر سینما و تئاتر رویای خود را یافتن هویت و عمل جراحی دانست که ... ارسطو یکبار در 24 سالگی به اصرار خانواده ازدواج کرد و بعد از یک روز زندگی ...
بازيگران مجموعه پايتخت،درمقابل دوربين زندگي كردند
احمد مهرانفر بازيگر نقش ارسطو در مجموعه نوروزي پايتخت به خبرنگار ... اين بازيگر در پاسخ به اين پرسش كه چه عواملي موجب شكل گيري شخصيت ارسطو در مجموعه پايتخت ...
احمد مهرانفر بازيگر نقش ارسطو در مجموعه نوروزي پايتخت به خبرنگار ... اين بازيگر در پاسخ به اين پرسش كه چه عواملي موجب شكل گيري شخصيت ارسطو در مجموعه پايتخت ...
در نظر ملاصدرا علم در مرتبه قلب با اخلاق يكي ميشود
مولف كتاب ما و تاريخ فلسفه اسلامي با اشاره به فلسفه يونان گفت: از زمان ارسطو فلسفه را به سه بخش حكمت عملي نظري و شعري تقسيم كردهاند هرچند خود ارسطو اين ...
مولف كتاب ما و تاريخ فلسفه اسلامي با اشاره به فلسفه يونان گفت: از زمان ارسطو فلسفه را به سه بخش حكمت عملي نظري و شعري تقسيم كردهاند هرچند خود ارسطو اين ...
تفاوت فلسفه غرب و شرق در چیست؟
کتاب «شفاء» ابنسینا و شرحهای ابنرشد از کتاب ارسطو، از عربی به لاتین ترجمه شد و برای نخستین بار اروپاییان با این متونها آشنا شدند. همزمان با ترجمه متون فلسفی ...
کتاب «شفاء» ابنسینا و شرحهای ابنرشد از کتاب ارسطو، از عربی به لاتین ترجمه شد و برای نخستین بار اروپاییان با این متونها آشنا شدند. همزمان با ترجمه متون فلسفی ...
امتداد و بررسی آن در معرفت شیء و شی هنری
ارسطو و امتدادپیشتر گفتیم که میخواهیم دامنه موضوع امتداد و معرفت اشیا را به زمان ... ارسطو جواب میهد:" از انجا که جوهر هرچیز هستی اولیه آن است و چنین مهم ...
ارسطو و امتدادپیشتر گفتیم که میخواهیم دامنه موضوع امتداد و معرفت اشیا را به زمان ... ارسطو جواب میهد:" از انجا که جوهر هرچیز هستی اولیه آن است و چنین مهم ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها