واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
واکنشهایی که طی چند روز گذشته در قبال افشاگریهاي فرمانده کل سپاه درخصوص ابعاد پنهان فعالیت سیاسی نفاقآلود برخی سران جریان اصلاحطلب به عمل آمد، علاوه بر آنکه دامنهای از «غافلگيري»، «ترس» و «فراربه جلو» را در اردوگاه دوم خرداديها به نمایش گذاشت؛ ازدیگرسو ابهامات و سؤالاتي جدی را در افكار عمومي فراروي سرآمدان این جریان قرار داد. سردار جعفری که بنا بر وظیفه اصلی سپاه - دفاع از دستاوردها و مقابله با تهديدات مقابل انقلاب - پرده از نفاق سياسي سران جريان دوم خرداد برداشت و به همين دليل از جانب مجمع روحانیون مبارز چنان مورد هجمه واقع شد که از خلال آن میشود واهمه از برون افتادن بسیاری دیگر از «رازها» و«قرارها» را مشاهده کرد. مجمع روحانیون مبارز با مدیریت خاتمی - موسوی خوئینیها در بيانيه خود آنچه بر زبان فرمانده سپاه جاري شده – بويژه تلاش براي تضعيف جايگاه رهبري- را نفي نكرده بلكه سراسيمه به شيوه جاري خود يعني تهديد متوسل شده تا به زعم خود از گسترش يافتن دامنه اين افشاگريها جلوگيري كند. اما به راستي آقاي خاتمي و موسوي خوئينيها از چه چيزي در اظهارات فرمانده سپاه نگران شدهاند؟ همان گونه كه عنوان شد، مهمترين نكته در اظهارات سردار جعفري رونمايي از «نفاق جديد» است؛ آفتي كه مدتهاست سران جريان موسوم به اصلاحطلب دچار آن شده و در جريان حوادث اخير بيش از پيش اين آفت نمايان شد. اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 بود که «تجدیدنظر طلبی» در اصول انقلاب دامنگیر عناصری از جریانهای سیاسی، بویژه جریان«چپ» شد. زمانی که اقبال عمومی به این جناح رو به کاهش نهاد، بویژه پس از ناکامی در انتخابات مجلس چهارم که فعالان این جناح خصوصاً اعضای مجمع روحانیون مبارز، سیاست اعتزال و گوشه گیری اختیارکردند، بخشی از عناصر جوانشان، جذب آرا و اندیشه های لیبرالی شده و با حضور در محافل و حلقههایي چند به تدریج دچار تطورات عمیق معرفتی – سیاسی شدند. مباحث بیان شده در این حلقهها در عرض چند سال سوپر رادیکال های چپ دهه 60 را چنان دچار استحاله هویتی کرد که تا چند سال بعد، آرام آرام شعارهای آرمانخواهانهای چون استکبارستیزی، حمایت ازمستضعفین و دفاع از خط امام (ره) را به کناری نهادند، چنان که زعيم اين جماعت كه روزگاري از فرط تمايلات چپروانه و شبهسوسياليستي «آخوند سرخ» خوانده ميشد، عملاً به ورطه ليبراليسم و مخالفت با مباني اعتقادي نظام بويژه ولايت فقيه درافتاد. درهم آمیختگی بخشی از جریان «چپ» با گروه های لیبرال، در محافل آکادمیکی چون «مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری» که ریاستش درآن ایام برعهده موسوی خوئینیها بود به شدت دنبال ميشد به گونهای که درسال های میانی دهه 70 این بخش از جناح چپ، عملاً به اشتراک معرفتی، سیاسی و حتی تشکیلاتی با گروههای لیبرال و اپوزیسیون رسید. اینان درآن سالها گرچه درحاکمیت نبودند و افکارو نیاتشان در معرض عموم قرار نگرفته بود اما زمانی که با انتخاب سید محمد خاتمی در خرداد 76 به قدرت بازگشتند، شاید به ذهن کسی هم خطور نکرد کسانی که روزگاری خود را پرچمدار انحصاری دفاع از خط امام(ره)، مبارزه با آمریکا و حمایت از مستضعفین میدانستند و رقبای سیاسی و سلیقهای خود را با برچسب اسلام آمریکایی از صحنه به در ميکردند، طی چند سال دچار چنان دگردیسی و تطوری شده باشند که در یک حرکت پاندولی درست در مقابل دیدگاهها و نظرات انقلابی سابق قرار بگیرند و ضمن تشکیک در«حاکمیتدین» و اصل«ولایت فقیه» پرچم تسلیم در برابر آمریکا را بالا ببرند و صراحتا اعلام کنند که کشورهای مستقل هیچ چارهای جز پذیرش نظم نوین جهانی ندارند. تلاش اين جريان براي تضعيف رهبري و خدشهدار كردن اين جايگاه در دوران دوم خرداد به گونهاي بود كه در آستانه انتخابات سومین دوره مجلس خبرگان رهبری در سال 1377 تاکید کرده بودند«باید کاری کنیم که بیشتر از 7 میلیون رأی از صندوقها بیرون نیاید» تا بتوانند با مستمسک قراردادن مشارکت کم مردم در انتخابات خبرگان، وجه اسلاميت نظام و بخشهای برآمده از آن را فاقد پشتوانه و مقبولیت مردمی نشان داده، با تبلیغات روانی، ضرورت سکولاریزه شدن نظام و انجام رفراندوم را پی گیرند. هر چند با وجود تبلیغات سنگین جریان تجدیدنظرطلب، سومین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری با شرکت مردم با شکوه هرچه بیشتر تمام شد و طرح بیاعتبارسازی نظام دینی با شکست مواجه گردید. ماجرای تلاشهای این جریان ادامه داشت و شکستهای متعددی برای آنان رقم خورد تا اینکه با از دست دادن اکثریت در انتخابات مجلس هفتم در سال 82 و پس از آن سپردن قدرت اجرایی کشوردر سال 84، دوره بازسازي و تلاش برای بازگشت به قدرت این جریان شروع شد. بی اقبالی به گفتمان جریان اصلاح طلبان آنان را برآن داشت تا طی یک همانندسازی گفتمان اصولگرایان را مد نظر قراردهند برای مصداق هم از اعماق تاریخی به قدمت 20 سال، نخستوزیری را به صحنه آوردند که گرچه شعار انقلاب می داد و از امام (ره) میگفت اما گویا قصد قدم گذاشتن به معرفت و شناخت سال 1368 به بعد را نداشت. حرکت پاندولی جریان نفاقپیشه زمانی آغاز شد که شعارهای كانديداي به ظاهر خط اماميشان رغبتی ایجاد نکرد پس چاره کار را درتبلیغات و ژست های لیبرالی دیدند. اما انتخابات که تمام شد، نتیجه آنی نشد که جماعت نفاق جديد انتظار داشتند. فلذا براي جبران، خاتمی در یک اقدام غیرمنطقی پیام تبریک پیروزی برای كانديداي شکست خورده انتخابات فرستاد و ادعاي تقلب در انتخابات با پیام تبريك خاتمی و نشست خبری میرحسین موسوی كليد زده شد تا به تعبير ابطحي، علامت رمز آشوب باشد. علي القاعده خطبههاي نماز جمعه رهبر معظم انقلاب در 29 خرداد ميبايست فصلالخطاب و جمع كننده همه ماجراها باشد. همه منتظر خطبهها بودند اما لجنه نفاق در مجمع روحانيون مبارز كه تضعيف جايگاه رهبري هدف اصلي و فرا انتخاباتياش بود، چهارشنبه 27 خرداد - يعني دو روز پيش از نماز جمعه رهبري- بيانيهاي صادر كرد و خواستار برگزاری راهپيمايي غيرقانوني در روز شنبه 30 خرداد گرديد. اين اعلام راهپيمايي غيرقانوني براي 30 خرداد از سوي خاتمي و موسويخوئينيها در حالي بود كه آنها از برگزاري نماز جمعه به امامت رهبر انقلاب در 29 خرداد اطلاع داشتند و به زعم خود قصد داشتند تا بعد از سخنان فصلالخطاب رهبري نيز آشوب را ادامه دهند. خاتمي و خوئينيها تنها زماني بيانيه غيرقانوني خود را پس گرفتند كه متوجه شدند با بيانات رهبرانقلاب در خطبههاي نماز جمعه و آن حضور باشكوه 5 ميليوني، استقبالي از جانب مردم نسبت به آنان صورت نخواهد گرفت. بدين ترتيب ننگ خروج بر حاكميت از سوي سران مجمع روحانيون مبارز درست در روز 30 خرداد يعني سالروز خروج منافقين قديم بر نظام اسلامي بر پيشاني آنان حك گرديد. اكنون اما چهره نفاق جديد و سران آن كه فراتر از انتخابات اخير در ذهن كوچك خود روياي تضعيف جايگاه ولايت فقيه و رهبري معظم انقلاب را ميپروراندند، بيش از پيش آشكار شده و اظهارات فرمانده سپاه و ارائه كدهاي دقيق از اظهارات ضدانقلابي اين چهرهها، آب در لانه آنان ريخته و آنان را هراسان به اتخاذ مواضع مشوش كشانده است. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]