واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
واقعه غديرخم يكي از مهمترين و مستندترين صحنههاي تاريخ اسلام است كه دو ماه بعد از آن به فراموشي سپرده شد و حتي كساني كه خود را سينهچاك رسولالله(صلی الله) ميدانستند و در متن واقعه بودند، راهي ديگر برگزيدند. «در اين انديشه بودم كه آيا دست تنها براي گرفتن حق خود به پا خيزم؟ يا در اين محيط خفقانزا و تاريكي كه به وجود آوردهاند صبر پيشه سازم؟ كه پيران را فرسوده و جوانان را پير و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه ميدارد. پس از ارزيابي درست، صبر و بردباري را خردمندانهتر ديدم. پس صبر كردم در حالي كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوي من مانده بود و با ديدگان خود مينگريستم كه ميراث مرا به غارت ميبرند.»(1) مردمان امروز وقتي به آن حادثه نگاه ميكنند و آن انحراف را ميبينند، هيچ پاسخ اقناعكنندهاي براي خود نمييابند كه چگونه بعد از سفارش پيامبر رحمت در غديرخم، اميرالمؤمنين آنقدر تنها باشد كه «در محيط خفقانزا و تاريكي» صبر پيشه كند. در جايجاي نهج البلاغه، نفرين اميرالمؤمنين به پيروانش گواه اين است كه چرب و شيرين دنيا و گرايش به رفاه، بعد از سالها مبارزه، باعث شده بود كه پرداخت هزينه براي استمرار عدالت و ولايت خوشايند سيفالسلامهاي ديروز نباشد. اما در انقلاب اسلامي وضع اينگونه نبود؛ بهرغم اينكه بنیانگذار انقلاب اسلامي از جهت حقوقي وظيفهاي براي تعيين جانشين خود نداشت و مكانيزم انتخاب رهبري در مرجع و نهادي ديگر رقم ميخورد، اشارههاي او در مجلس خبرگان دنبال گرديد و كسي كه «در بين دوستان چون خورشيد ميدرخشيد» به مسند ولايت رسيد و بيعت عمومي نيز همراه آن شد. از آنچه مردم انجام دادند ميتوان به خوبي دريافت كه چرا امام راحل فرمودند: «ملت ما بهتر از ملت رسولالله(صلی الله) و اميرالمؤمنين(علیه السلام) است». اما در حوزه خواص و نخبگان چه اتفاقي افتاد؟ از فرداي ارتحال آن يگانه دوران، معلوم گرديد كه ياران امام(ره) در سه دسته جاي گرفتند كه البته از نظر كمي و كيفي هموزن نبودند و بعد از امام(ره) رويشها نيز اضافه شد. دسته اول: كساني بودند كه به فرداي بعد از امام(ره) انديشه نكرده بودند و براي استمرار انقلاب اسلامي، بدون حضور امام(ره) آمادگي لازم را نداشتند و «شخص» امام(ره) براي آنان موضوعيت داشت، نه اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامي. اين دسته نتوانستند در فرداي امام(ره)، قرائت ولي فقيه از راه و انديشه امام(ره) را بپذيرند و با زخم زبان و دوگانگي در دل و زبان طي مسير نمودند. آنان خود را صاحب سبك و واجد صلاحيت براي قرائت انديشه امام(ره) پنداشتند و برخي از نظرات امام(ره) را برجسته و برخي را به كلي ناديده گرفتند. دسته دوم: كساني بودند كه از اساس، مباني امام(ره) در حكومت اسلامي مانند اصل ولايت فقيه را قبول نداشتند و به حرمت و عظمت امام(ره)، نگاه خود را كتمان كرده بودند. اما بعد از عروج امام(ره) بياعتقادي خود را علناً اعلام كردند و در نقطه رهايي نظام اسلامي باقي ماندند. دسته سوم: كساني بودند كه براي آنان مصداق ولايت فقيه، فرع بر اصل ولايت فقيه بود و به حكومت جهاني اسلام و مصلحت پابرهنگان و امت اسلامي و استكبارستيزي همچنان پايبند بودند و هر كس در سنگر ولايت فقيه قرار ميگرفت، با او بيعت ميكردند و كردند و همچنان در اين عرصه فعال و پرحضور به پيش ميروند. دسته چهارم: رويشهاي بعد از امام(ره) كه در استمرار سلسله نسلهاي انقلاب، جاي «ريزشها» را پر نمودند و بهرغم اينكه امام(ره) را از نزديك درك نكرده بودند، اما نفس و انديشه او را در جانشينش يافتند و همچون صحابي اميرالمؤمنين (علیه السلام) كه پيامبر را نديده بودند (مالك، ابنعباس، حجربن عدي، محمدبن ابوبكر) همچون سربازي فداكار و ديدهباني آمادهاند تا به فرمان جانشين امام(ره)، خطوط استكبار را بههم بريزند.اما جوانان نسل سومي كه با دو جريان سياسي عمده كشورو شخصيتها و افراد مختلف مدعي خط امام(ره) ارتباط دارند، چگونه ميتوانند دستههاي ذكر شده در بالا را از هم و خط اصيل امام(ره) را از لابهلاي خط مدعيان دروغين تشخيص دهند؟ بدون شك معيار و شاغول اندازهگيري ميزان پايبندي به انقلاب و آرمانهاي آن، راه ترسيم شده توسط امام(ره) خواهد بود. از اين رو، براي مطالعه و قضاوت درباره مدعيان راه امام(ره)، ناچار بايد به تطبيق معيارهاي ذيل با عملكرد مدعيان بپردازيم. شاخصهاي ذيل ميتواند قضاوتها در اينباره را تسهيل كند. 1ـ نگاه به حكومت ديني آيا همه مدعيان خط امام(ره) به مردمسالاري ديني معتقدند يا به دموكراسي؟ و در قبال بخش «ديني» آن چه ميگويند؟ بايد ديد كساني كه از همه ابعاد فكري و سياسي امام(ره) به جمله «ميزان رأي ملت است» اكتفا كردهاند، نسبت به اين جمله امام(ره) كه «اصولاً آنچه بايد در نظر گرفته شود خداست، نه مردم. اگر صد ميليون آدم، اگر تمام مردم دنيا يك طرف بودند و شما ديديد كه همه آنها حرفي ميزنند كه برخلاف حكم قرآن است بايستيد و حرف خدا را بزنيد ولو اينكه تمام بر شما بشورند» چه موضعي دارند؟ (2) آيا كساني كه مدعي مدل حكومتي «دموكراسيخواهي، مشروطهخواهي، جمهوريخواهي» هستند و حاكميت دوگانه را ترويج و تبليغ ميكنند، ميتوانند همزمان مدعي راه امام(ره) نيز باشند؟ 2ـ ولايت فقيه تلقي از ولايت فقيه يكي از مسائل اختلافي در حوزه نظري است. اما نگاه امام(ره) به ولايت فقيه، فصلالخطاب جريانات داخل نظام است؛ «ولايت فقيه همان ولايت رسولالله است»، «ولايت فقيه چيزي نيست كه آن را خبرگان درست كرده باشند (الهي نه انتخابي)» و «اگر ولي فقيه حكم رئيسجمهور را تفويض نكند، اين حكومتش حكومت طاغوت است». بايد نگاه جريانات را با جملات تطبيق داد و در رد و تأييد آن اقدام كرد. 3ـ قانون اساسی اگر چه قانون اساسي ما ميتواند داراي ايراداتي باشد، اما خدشه به كليت آن خصوصاً اصلي كه امام(ره) آن را «مترقيترين اصل قانون اساسي» ميداند، توسط مدعيان خط امام(ره) صورت نگرفت و نميگيرد؟ كساني كه به دنبال كم رنگ كردن اصول مربوط به اسلاميت نظام به نفع جمهوريت (به زعم خود) هستند، ميتوانند مدعي يكپارچه بودن دين و سياست در اسلام و نظام جمهوري اسلامي باشند؟ 4ـ استقلال طلبي (نه شرقي و نه غربي) كساني كه در مقابل هيمنه غرب وا دادهاند، ميتوانند مدعي خط امام(ره) باشند كه ميفرمود «اگر خميني يكه و تنها هم بماند در كنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنگان مغضوب ديكتاتورها به راه خود ادامه خواهد داد». (3) آيا آنان كه در كنفرانسهاي «سيرا»، «قبرس» و «برلين» كف ميزدند، ميتوانند استكبارستيزي امام(ره) را ناديده بگيرند كه ميفرمود «ما درصدد خشكانيدن ريشههاي فاسد سرمايهداري صهيونيسم و كمونيسم در جهان هستيم.»؟(4) 5ـ اعتقاد به اقتصاد ملي مدعيان خط امام(ره) بايد تمامي همت خود را براي قطع كردن رگههاي وابستگي به كار گيرند و در اداره جامعه اسلامي، اسلام را در همه ابعاد پاسخگوي مسائل بدانند. چنين افرادي نميتوانند براي حل مسائل اقتصادي كشور، مدلهاي وارداتي - ليبراليستي را به اجرا در آورند و به نگراني امام(ره) دامن بزنند كه ميفرمود: «من خوف از آن دارم كه اين جمهوري اسلامي فقط اسمش اسلامي باشد و محتوايش چيز ديگري شود.» 6ـ پايبندي به هويت ملي و ديني «انحلال فرهنگي»، «غارت فرهنگي»، «شبيخون فرهنگي» و «مظلوميت فرهنگ در كشور ما» واژههايي هستند كه جانشين امام(ره) براي توصيف وضع موجود فرهنگي كشور به كار گرفتهاند. آيا مدعيان حفظ خط امام(ره)، معتقد به حفظ هويت فرهنگي ديني و ملي هستند؟ يا به «پلوريسم فرهنگي» معتقدند و در سايه شعار «تساهل و تسامح» درصدد آلودهكردن جامعه اسلامي به فرهنگ برهنه و مبتذل غربند؟ دولتمردان سالهاي گذشته چقدر براي مقابله با فرهنگ اجنبي تلاش نمودهاند و براي مظلوميتزدايي از چهره فرهنگ چه درصدي از بودجه سالانه كشور را تخصيص دادهاند؟ راه امام(ره) با قرائت ولي حّي ادامه مييابد، بروز بيمهریها در قالب آويزان شدن به «شخص» امام(ره) و به انحصار درآوردن تفسير انديشههاي امام(ره) توسط كساني كه اثبات نمودند بين محتوا و شكل جمهوري اسلامي تفاوت قائل هستند، امري نخنماست؛ كه فهم ملت ما در چهار انتخابات اخير نسبت به آن به اثبات رسيده است. فقط آنان كه با امير قافله انقلاب حركت كنند، در راه امام(ره) هستند و آناني كه از اين كاروان جا ماندهاند، بايد بپذيرند كه حجتهاي آنان دستساز و خودساز است. راه امام(ره) توفنده است و آنها در سكون و تحجر خودساخته گرفتار آمدهاند. مستي و ميسوري در عاقبت كار است. پينوشت: 1- نهجالبلاغه، خطبه 3، ترجمه مرحوم دشتي 2- صحيفه نور، ج 13 ، ص 53 3- همان، ج 21 4- همان /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 383]