واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: براي خدمت به جوانان، فرهنگشان را بشناسيم
رفاهو خدمات- علي شاكر:
جوانان و نوجوانان دانشآموز روستايي دهه 40 در حالي اصول انقلاب سفيد و اصلاحات ارضي محمدرضا پهلوي را بين راه شهر تا دِه به زور از بر ميكردند كه زرقوبرقهاي شهر و آدمهايش آنها را بيش از پيش تشويق به شهرنشيني ميكرد.
اين جوانان هرچند ابتدا زندگي و فرهنگ روستايي خود را به شهر آوردند، اما به مرور چنان ميان اقتضائات مدرن شهرهاي بزرگ بر خوردند كه همولايتيها هم اگر آنها را ميديدند، نميشناختند.
مقيم شهر شدنِ جوانان آن زمان با نوعي تجرد شيطنتآميز همراه بود. ديگر مثل دِه لازم نيست تا اندكي از آب و گل در آمدند، دست در دست همسر بگذارند و در يك چشم به هم زدن دور و برشان را با چندين بچه شلوغ كنند.
در اين فرصتي كه پيش آمده ميتوانند به امور ديگري نيز بپردازند. بدين ترتيب، هجوم مهاجران جوان از روستاها به شهرها موجب شد تا در شيوه زندگي جوانان در حوزههايي مثل سبك پوشش، تحصيلات، مناسبات اجتماعي، عادات غذايي، الگوي گذران اوقات فراغت و نظاير اينها تحولاتي تازه پديد آيد. از طرف ديگر، مهاجرت باعث افزايش تعداد مردان جوان در شهرهاي بزرگ شد و تعادل نسبت مردان و زنان را بر هم زد.
اينجاست كه اگر نگاهي به گزارشهاي آن زمان بيندازيم شاهد پيدايش گروههاي بزهكاران جوان، افزايش بيبندوباري اخلاقي در ميان جوانان شهري، بهويژه اقشار بالاي اجتماعي، ايجاد انحرافات و جرائم جنسي در ميان جوانان طبقات پايين و افزايش تعداد مواليد خارج از پيوند زناشويي هستيم.
از طرف ديگر، اين شيوه شهرنشيني سريع در ايران با يك نوع غربگرايي كور همراه بود. در اين ميان راديو، تلويزيون، سينما، تبليغات بازرگاني، سبك معماري، سبك پوشش، عادات غذايي، نظام آموزشي و البته باشگاهها و سازمانهاي جوانان همچون ابزارهاي اين نوع غربگرايي عمل ميكردند كه مدام در كوره شكلگيري قشر جديدي به نام «جوانان» و «خرده فرهنگ جواني» ميدميدند. اين سينماها، قهرمانان فيلمها و خوانندگان غربي بودند كه مُد را تعيين ميكردند و ديگر از آن نظام سنتي كه سعي در ارشاد، هدايت و كنترل همگان داشت، خبري نبود.
حمايتهاي فرهنگي انقلاب از جوانان
البته تَب تُند غربگرايي و برهم خوردن بيضابطه تعادل اجتماعي بعدها تبديل به يكي از دلايل تحولات بزرگتري همچون انقلاب اسلامي در جامعه ايراني شد. شايد به همين خاطر بود كه انقلابيها شعار مشترك خود را نفي نظام استبداد سلطنتي و شيوه نوسازي قرار دادند.
با وقوع انقلاب اسلامي و تاسيس جمهوري اسلامي، بازسازي هويتهاي فرهنگي و سياسي بهصورت مهمترين دغدغه دولت انقلابي درآمد. دولت اسلامي وظيفه خود دانست كه براي ايجاد جامعه مبتني بر اخلاق اسلامي، حوزه خصوصي و عمومي حيات انساني را كنترل كند. مذهب بهعنوان مولفه اصلي هويت فرهنگي نقش مهمي در بازسازي هويت فرهنگي و سياسي ايفا كرد، بدون آنكه فرايند نوسازي بهطور كامل طرد شود. بازسازي نظم اخلاقي از طريق برنامه اسلاميسازي در همه جنبههاي حيات فردي و اجتماعي دنبال شد. برنامه اسلاميسازي مبتني بر يك رويكرد فقهي به اسلام بود كه براساس آن، اولين وظيفه حكومت ديني، منطبق كردن همه جنبههاي حيات فردي و اجتماعي با شريعت اسلامي است.
از اين نقطهنظر، تمام جنبههاي حيات انساني بايد منعكسكننده باورهاي اسلامي باشد. پس پاكسازي جامعه ايراني از مفاسد و پليديهاي جامعه شبه مدرن و احياي ارزشهاي اسلامي در دستور كار نظام اسلامي قرار گرفت. سياستگذاران فرهنگي كشور چنين استدلال ميكردند كه براي اثربخشي برنامه اسلاميسازي لازم است از فضاي فرهنگي كشور در برابر تهاجم فرهنگي غرب حمايت و حراست شود.
بنابراين، منع فعاليتهاي ويدئويي در دهه اول پس از پيروزي انقلاب و ادامه چنين ممنوعيتي در مورد تلويزيونهاي ماهوارهاي و تا حدي ارتباطات اينترنتي و مبارزه با غربگرايي در رفتار جوانان همگي پيامد التزام نظام جمهوري اسلامي به حمايتگرايي فرهنگي است. اين حمايتگرايي فرهنگي در سياستگذاري امور جوانان نيز منعكس شده است. اما اين نوع حمايتها و هدايتهاي فرمايشي تا چه حد توانست موفق باشد؟
وقتي مشكلات جوان را نشناسيم
متأسفانه بهنظر ميرسد كه اين نوع فرهنگ جواني كه از اواسط دهه 40 در ايران شكل گرفت به درستي شناخته نشد و بيشتر آن را يك معضل يا آسيب اجتماعي ديدند كه بايد جوانان را از آن دور نگه داشت. بدين ترتيب است كه حالات و رفتارها و نيازهاي جوانان هم درست شناخته نميشود و مسئولان- هرچند قصد خدمت دارند- بهدليل پيشفرضهاي اشتباه در مورد خردهفرهنگهاي جواني در ايران دچار اشتباهات عملكردي در حوزه جوانان ميشوند.
تحقيقات نشان ميدهد، بخش قابل ملاحظهاي از جوانان ايراني حداقل در برخي از حوزههاي حيات اجتماعي خود، تعريف ديگري از «بهنجاري» و «زندگي خوب» دارند. بدين ترتيب كه «ارضاي آني» يا «لذتطلبي لحظهاي»، جستوجوي غيرمسئولانه لذت، هوس اجتماعي، مُدگرايي و ماجراجويي، براي آنان ارزش اصلي به شمار ميآيد.
البته دچار اشتباه ديگري نيز نبايد شد، چون همه جوانان را نميتوان عضو خردهفرهنگهايي دانست كه به نمونههاي غربي خود شباهت دارند. چرا كه آنان براي اعتراض به وضع موجود شكل گرفتند و به حيات خود تا اوايل دهه 90 ادامه دادند، اما در ايران مواجهه با فرهنگ غربي و از جمله خردهفرهنگهاي جواني آن، ابتدا در ميان طبقات متوسط به بالا شكل ميگيرد. در ايران مطالبه خردهفرهنگهاي جواني حذف نابرابريهاي طبقاتي نيست، بلكه كسب آزاديهاي فردي بيشتر و در يك كلام «تجددخواهي» است. پس با آن راحتتر ميتوان مواجه شد و ارزشهاي فرهنگياش را شناخت.
از طرف ديگر، شكاف ميان سنت و مدرنيته در جامعه امروز ايران بهويژه در ميان جوانان نشاندهنده آن است كه ما با يك نوع برخورد دوگانه با ارزشهاي مدرن مواجهايم. براي مثال در حوزه خصوصي جوانان شاهد رفتارهايي همچون، به تاخير انداختن ازدواج و تمايل به تشكيل خانوادههاي هستهاي با فرزندان كمتر هستيم كه هرچند تا حدي به ارزشهاي مدرن تنه ميزند، اما در حوزههاي عموميتر بهدليل وجود ساختارهاي سنتي و ايدئولوژيك، ارزشهايي را حاكم ميبينيم كه ممكن است با مدرنيته هم در تضاد باشد.
از جمله نشانههاي تحول در پديده جواني و امتداد يافتن آن، بالا رفتن سن ازدواج و تاخير در پذيرش نقشهاي هنجاري مرتبط با بزرگسالي است. درصد مردان و زنان ازدواج نكرده بين 25 تا 29 سال به سرعت در حال افزايش است. شايد تاخير در تشكيل خانواده واكنشي در برابر آداب و رسوم ازدواج باشد، زيرا خريد مسكن و هزينههاي خانواده رو به افزايش است. البته آهنگ تغييرپذيريها در نگرش و رفتار ازدواج همچنان تابع شرايطي همچون مكان زندگي، خاستگاه قومي يا فرهنگي، طبقه اقتصادي و... است.
از طرف ديگر نبايد فراموش كنيم كه عدممشاركت اقتصادي، بيثباتي بازار كار، نبود فرصتهاي شغلي مناسب با تخصص، تعدد مشاغل كاذب، وابستگي به والدين و... از عوامل ايجادكننده يأس اجتماعي جوانان در عرصه اقتصادي هستند. نبود شغل و در نتيجه درآمد، مشكلاتي مانند عدمتامين نيازهاي رفاهي، ناتواني در پرداخت هزينههاي زندگي و بهاي مسكن و بروز فقر را موجب ميشود.
اين همان دغدغه اساسي جوان امروز است. براساس تحقيقي كه در رابطه با «روابط و ارزشهاي اجتماعي جوانان ايراني» تابستان پارسال در فصلنامه «مطالعات جوانان» منتشر شده است، اشتغال مناسب و مسائل مالي اولويت اول مشكلات جوانان است و بسياري از نيازهايي كه جوانان براي رشد و ارتقاي مهارتهاي خود و حتي فراغت و سرگرمي احساس ميكنند در گرو استقلال اقتصادي آنان است.
به همين دليل پرداختن صرف به اصول ارشادي و غافل شدن از نيازهاي اساسي جوانان ميتواند يك نوع فرهنگ مخفي را در آنها بيش از پيش گسترش دهد كه در دل خود نوعي بياعتمادي به نظام فرهنگي حاكم را پرورش ميدهد. آن زمان حرفها و ارشادهاي ما همان اصول پيچيده و ملالآور انقلاب سفيد و اصلاحات ارضي را ميماند كه بچههايمان بيهدف و به زور حفظ ميكنند و اعتقادي به آن ندارند.
تاريخ درج: 21 خرداد 1387 ساعت 12:30 تاريخ تاييد: 21 خرداد 1387 ساعت 15:37 تاريخ به روز رساني: 21 خرداد 1387 ساعت 15:36
سه شنبه 21 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 327]