تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هركس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد سخن خير بگويد يا سكوت نمايد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813345762




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عروس (The Bride)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 عروس (The Bride)
عروس (The Bride)     لشکر يک نفره شناسنامه چهره بازيگر: اوماتورمن خالق: کوئنتين تارانتينو، اوماتورمن با نام (Q&U) فيلم ها: بيل روبکش جلد اول (2003)، بيل روبکش جلد دوم(2004). اهميت چهره:يک لشکريک نفره: جنگجوي مونث به معني واقعي.او قهرمان دنياي اکشن است که جنسيت اش چندان در ميدان نبرد برايش دست وپا گير نيست. اوما تورمن از رابطه اش با شخصيت عروس مي گويد. به نظرت چرا شخصيت عروس به چنين موقعيت نماديني به عنوان يک چهره سينمايي دست پيداکرد؟ يادم مي آيد که سر فيلمبرداري قصه ي عامه پسند بوديم. تمامي بازيگران و عوامل ساخت جمعه شب ها براي صرف شام و نوشيدني بيرون مي رفتيم. در بين صحبت هايمان درباره سينماي ژانري و اين که چطور ژانرها نقش هاي جاودانه اي براي زن ها به وجود مي آورند، هم حرف مي زديم. به نظرم شخصيت هاي مونثي که در اين فيلم ها خلق مي شدند، بسيار فراتر از شخصيت هاي زن فيلم هاي رايج سينما بودند؛ همين نوه نگرش به ما کمک کرد تا بتوانيم شخصيت مونث قدر و دوست داشتني عروس را خلق کنيم. گذشته از اين، هر دو تا فيلم هم کارهاي خوبي از آب درآمدند. مي شود از ماجراي خلق اين شخصيت برايمان بگويي، چون کوئنتين هميشه مي گويد که بخشي از کار بر عهده تو بوده است. زماني که سر صحنه قصه ي عامه پسند درباره اين جور شخصيت ها بحث مي کرديم، من و کوئنتين مدام ايده هايمان را با هم رد وبدل مي کرديم و نگاهي خريدارانه به کل ماجرا داشتيم. اين طوري شد که اين شخصيت را در ذهن هايمان خلق کرديم، اسمي برايش انتخاب کرديم و بعد هم صحنه قتل عام در کليسا را طراحي کرديم و طرح انتقام را ريختيم. بعد شخصيت مقابل او يعني بيل را خلق کرديم و اسم فيلم را گذاشتيم بيل رو بکش. نطفه اصلي فيلم در دل همين بحث هاي روزمره ما بسته شد؛ همان بحث هايي که خيلي از وقت ها با ديگران انجام مي دهي و دست آخر هم هيچ چيزي عايدت نمي شود، مگر اينکه نويسنده باشي. جالب اين بود که من نويسنده نبودم و نتيجه درخشاني حاصل شد. بعد از آن گفتگويمان، کوئنتين رفت و هفت صفحه اول فيلمنامه را نوشت؛ وقتي که فيلمبرداري قصه ي عامه پسند تمام شد، او تمام سکانس افتتاحيه فيلم را نوشته بود. بعد کار بر روي متن را ول کرد و ما هم ارتباط مان قطع شد. درست سه سال پيش از ساخت بيل روبکش جلد اول، دوباره همديگر را ديديم و ذکر اين ايده دوباره کوئنتين را حسابي سرحال آورد. بعد هم رفت خانه و متن را دوباره از کشوي ميزش بيرون کشيد و صحنه هاي هنگ کنگ و سامورايي بازي ها را به آن اضافه کرد. در اصل و در اول کار ايده اين بود که عروس تفنگ دست مي گرفت و به دستشويي هاي مردانه مي رفت و دخل آدمکش ها را مي آورد و بعد هم ياد داشتي به اين مضمون از خودش به جا مي گذاشت: «بيل بعدش نوبت توئه!» بعد از شروع کار فيلمبرداري؛ کوئنتين چقدر تو را راهنمايي مي کرد؟ راست اش هرچقدر بگويم باز هم کم گفته ام! کار فيلمبرداري حدود 156 روز طول کشيد و من سه ماه هم پيش از آن تمرين داشتم که يک آزمون دشوار حسابي بود و زمان زيادي هم صرف اين کرديم که نبض کار فيلم را به دست بگيريم. و نکته بسيار مهم و منحصر به فرد کوئنتين اين است که شخصيت ها را در لحظه اي کشف مي کند که بازيگر مي تواند آنها را به صورت زنده پيش چشمانش مجسم کند. او با پايه ريزي شخصيت ها؛ شرح گذشته آنها و تصويرسازي از تمامي ماجراهاي ريز و درشت زندگي آنها براي بازيگر، آنها را گسترش نمي دهد. او با اين روش سنتي زبان فيلمنامه نويسي سروکاري ندارد. او يک دفعه وسط صحنه اي در حال اجرا مي پرد و به بازيگر نشان مي دهد که شخصيت واقعا چه ويژگي هايي دارد و يا بايد داشته باشد. من تا به امروز در وجود هيچ کارگرداني، نمونه مشابه اين کار را نديده ام؛ او به راستي منطق را کنار مي زند و اين فوق العاده است. البته اين را هم بگويم که براي بازيگر بسيار هولناک است که قرار باشد در سکانس هايي کمترين اطلاعات درباره زندگي يک شخصيت را داشته باشد و از گذشته او هيچ خبري نداشته باشد و با تمامي اين تفاسير روبروي آن قرار بگيرد. سخت ترين بخش تمرين کدام بود؟ از اول تا آخرش به وقول خودت سخت ترين بخش ماجرا بود. استاد بدلکاري ام يوئن وو-پينگ بود که براي سري ماتريکس به کيانو ريوز آموزش داده بود. راست اش آنقدر حرفه اي آموزش مي دهند و آنقدر سختي مي کشي که وقتي سرصحنه مي روي، خيلي راحت کارهاي لازم را انجام مي دهي. البته طي آموزش ها به شما کونگ فوي واقعي ياد نمي دهند؛ مثلا اگر کسي الان به من حمله کند، نمي توانم از خودم دفاع کنم! اغلب به اين موضوع فکر مي کنم که فقط اگر دوباره شش هفته ديگر تحت تعليم قرار مي گر فتم، مي توانستم زندگي تازه اي شروع کنم. تجربه اي بسيار متحول کننده بود؛ من حدود نه ماه عضو يک تيم ورزش هاي رزمي بودم و همين زندگي ام را از اين رو به آن رو کرد. آنها به من ياد دادند که چطور از نظر جسماني سخت تر و فشرده تر از حدي که تا به آن زمان کار کرده بودم، تمرين کنم. وقتي پي مي بري که مي تواني حدومرزهاي شخصي خودت را بشکني، احساس بي نظيري به آدم دست مي دهد واقعا کار با آن تيم تجربه با ارزشي برايم بود. منظورت اين است که بازي در نقش عروس زندگي ات را متحول کرد؟ آن زمان زندگي ام را تغيير داد. اما حالا دوباره تغيير کرده ام و دوباره به همان آدم تنبلي که سابقا بودم. تبديل شده ام! اما خيلي دلم براي آن دوران و آن نقش تنگ مي شود و اميدوارم که در آينده دوباره به دنياي نقش هاي رزمي برگردم. در شروع، خيلي از شمشيربازي سامورايي ها و فن هاي ووشو خوشم مي آمد. تا آن روز که هيچ وقت تا اين حد به سيم آخر نزده بودم. کار تمرين درست مثل زنده ماندن در ميدان جنگ بود؛ انگار شما را برده اند در ويتنام و دارند آموزش نظامي مي دهند. تجربه اي احساسي و فيزيکي ست. کارآموزش و تمرين به مرور شکل عوض کرد و وسعت يافت و حسابي از کنترل خارج شد؛ نه برنامه اي در کار بود، نه پاياني داشتيم و نه شروعي و وقتي هم که اسم کوئنتين وسط باشد، خب ديگر هيچ خبري از محدوديت و حدومرز نيست. کار با کارگرداني که بداهه پردازي اصل اول کارش است، تجربه اي عجيب و غريب است. من تا به حال هيچ کسي را نديده ام که اينطوري به سبک آزاد فيلم بسازد. يکي از سختي هاي کار اين است که وقتي دلت مي خواهد تعريف کاملي از کاري که قرار است انجام بشود، داشته باشي، دستت به جايي بند نمي شود و همين موضوع مي تواند تا حد زيادي باعث پريشان خاطري شود. من هيچ وقت نشنيدم که برنامه کاري کارگردان ديگري مثل کوئنتين سرصحنه بيل رو بکش، اين قدر باز باشد؛ او از امروز تا فردا هر کاري که دل اش مي خواست، انجام مي داد. کدام صحنه هاي فيلم در ذهن ات ماندگار شده اند؟ صحنه بيمارستان. البته صحنه اي که در فيلم مي بينيد، بسيار ملايم شده؛ در ابتدا قرار بود صحنه اي پر از زدوخورد باشد، درست مثل چيزي که در قصه ي عامه پسند داشتيم، که طبيعتا بسيار هولناک تر از حالا مي شد. به جز آن، عروس هم در اين صحنه متوجه مي شد که بچه اش را از دست داده و اين احساس براي يک زن قابل تصور و دست يافتني ست. راست اش از استاد کونگ فو بودن خيلي راحت تر و ملموس تر است. صحنه نبرد محبوبت کدام يکي ست؟ نبرد با اِل درايور خيلي بامزه بود؛ اما صحنه محبوبم نبرد در خانه برگ هاي آبي بود، چون اولين صحنه بود و واقعا چالش برانگيز بود.فيلمبرداري آن هشت هفته طول کشيد در حالي که قرار بود فقط سه تا برداشت باشد. درست مثل مسابقه مارتوني بود که تا به آن روز هيچ وقت در زندگي ام در آن شرکت نکرده بودم؛ وقتي نسخه نهايي را ديدم، خيلي تحت تاثير قرارگرفتم. بعيد است ديگر کار مشابه به آن را انجام بدهم، به همين خاطر برايم عزيز و خاطره اش بسيار جذاب و دوست داشتني است. شخصيت عروس چقدر شبيه به خودت است؟ من با هر شخصيتي که بازي مي کنم، خودم را درگير مي کنم. بايد با شخصيت همذات پنداري کني. جايي در وجود من، ذره اي از شخصيت يک جنگجو نهفته است. منبع: دنيا تصوير - ش188 /ج  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 394]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن