واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: «من با یک شرکت قرار دارم، نمیتوانم مصاحبه کنم». این تکراریترین جملهای بود که شاکر دوست در برابر درخواست خبرنگاران برای مصاحبه رو میکرد. این که این شرکت چی بود... هنوز هم حرفی برای گفتن ندارمالناز شاکر دوست در اولین گفت و گوی مطبوعاتیاش، در مطبوعات میگوید؛ کاری که انگار قفل سکوت را شکسته.«من با یک شرکت قرار دارم، نمیتوانم مصاحبه کنم». این تکراریترین جملهای بود که شاکر دوست در برابر درخواست خبرنگاران برای مصاحبه رو میکرد. این که این شرکت چی بود، هیچ کس نمیدانست. روزگار چرخید تا گذر او به اهالی مطبوعات افتاد و مثل خیلی از ستارههای سینمایی، نامش روی جلد یکی از نشریات به عنوان عضو تحریریه نقش بست. شاکر دوست در کنار گلزار، فروتن و چند نام آشنای دیگر، در این مجله، پیشنهاد و یادداشت مینویسند. گفت و گو حول و حوش حضور ستارهها، در مطبوعات سرانجام سکوت این بازیگر 24 ساله را شکست؛ بازیگری که در عرض 4 سال اخیر، حداقل در 20 فیلم بازی کرده. کارنامه شاکر دوست بیشتر یک کارنامه و ملغمهای از سینمای گیشه پسند است تا یک روند هنری رو به جلو ولی تنوع کار در آن بد نیست؛ از دختر شل و ول در «مجردها» تا دختر سرتق نسل سومی «چه کسی امیر را کشت»؛ از فیلم جنگی «اتوبوس شب» تا فیلم معناگرایی «خدا نزدیک است». قبل از مصاحبه، برای عکاسی به کیوسک زیر پل کریمخان رفتیم تا آن جا در داخل گیشه به ملت مجله بفروشد. هجوم به کیوسک نیمه خلوت زیر پل نشان داد حضور ستارهها در مطبوعات و تب آن، کاملا ً جذاب است. چی شد که وارد عالم مطبوعات شدید؟همیشه محیط مطبوعات را دوست داشتم. از طرف دیگر نشریات زرد هم بودند که جایگاه امنی برای برقراری ارتباط نبودند. اما این فضا جایگاه امنی است که مأمن خوبی برای مخاطبان بوده و فضای سالمی دارد. یعنی ستارهها وقتی میبینند این فضا هست، میآیند؟برای ورود من به این فضا بعد از این که پیشنهادش را گرفتم پیش آمد چون نه تخصصش را دارم نه حرفهام این است ولی دوست داشتم بتوانم دست نوشتههای پراکندهام را جایی جمع آوری کنم؛ ضمن این که این کار باعث شده درون گراتر شوم و بابت این اتفاق خوشحالم.شما کار مطبوعاتی تان را «دبیری بخش آزاد» شروع کردید. فکر میکنید، به اهدافی که میخواستید رسیده اید؟به معنای واقعی، نه هنوز؛ شاید مشغله کاریای که داشتم اما همه تلاشم را کردم. البته من برای عنوان بخشی که برای نوشتن انتخاب کردم، دلیل مهمی داشتم. دوست داشتم بدون محدودیت بتوانم درباره همه چیز حرف بزنم؛ گاهی درباره مسائل اجتماعی، گاهی درباره مسائل سینما یا هر چیزی ... تا پیش از این هیچ وقت با هیچ کدام از مطبوعات مصاحبه نکرده اید. پس چطور شد که کار در مطبوعات را قبول کردید؟ یعنی الأن در فضایی کار میکنید که قبلا ً میانه چندان خوبی با آن نداشتید.مجلهای که به من پیشنهاد کار داد (مجله رویش)، من را به عنوان یک ابزار نمیخواست. نمیخواست از من به عنوان یک مصاحبه شونده استفاده کند. قرار بود من حرفهایی را بزنم که خارج از محدوده مصاحبه کننده و مصاحبه شونده است. در آن جا من این جایگاه را داشتم و این امکان برایم به وجود آمده بود. حتی قبل از این فعالیت رسمی، یک بار من در زمان جشنواره فیلم فجر درباره فیلم خسرو معصومی مطلبی نوشتم و چند برگ از نوشتههای شخصی ام را با عنوان «رازهای افشا شده یک بازیگر» به مجله فیلم دادم که هم در مجله فیلم و هم در جاهای دیگر چاپ شد. گفتید خیلی از مطبوعات میخواستند از شما به عنوان یک ابزار استفاده کنند اما بسیاری از آنها با استفاده از عکسهای شما روی جلدشان، هم محبوبیت شما را بالا بردند و هم فروش خودشان را تضمین کردند.بله، این تقابل که صد در صد است ... . این تجارت 2 طرفه است و من بعد از چند سال، تازه میتوانم با این موضوع کنار بیایم. یک دلیل دیگر برای مصاحبه نکردنم در این چند سال این بود که حرفی برای گفتن ندارم. حرف من کار من است اما متأسفانه خیلی وقت است که کارهایم _ به خصوص کارهایی که دوستشان دارم _ اکران نشده اند. بازیگری که مشاوره مطبوعاتی میشود، چه کاری انجام میدهد؟تعریف من این بود که جایگاهی داشته باشم و تریبونی که کاملا ً از نظر مخاطب قابل اعتماد باشد؛ یعنی مخاطب مطمئن باشد که آن حرف واقعا ً مربوط به خود گوینده است؛ چرا که بعضی اوقات مطبوعات سوء استفاده میکنند و کلمات و جملهها را بازیچه قرار میدهند تا صرفا ً مخاطب را جذب کنند. یعنی حرفهای خودشان را از دهان شما مینویسند؟ کاملا ً. اما من دنبال فضایی بودم که دست نوشتههایم را چاپ کنم؛ برای خودم، مخاطب و کسانی که دوست دارند دست نوشتههایم را بخوانند و همین که این کار باعث درونگرا شدنم شده، خوشحالم. یعنی کار در مطبوعات باعث درون گرایی آدمها میشود؟بستگی دارد؛ اگر به عنوان یک شغل باشد _ مثل شکلی که برای شماست _ نه اما برای من بله، برای من کاملا ً فرق میکند. یعنی کار در مطبوعات برایتان شغل نیست؟نه، برای من یک دل مشغولی است. مشغله کاری ام نیست، مشغله دلم است. گفتید که بعد از چند سال پذیرفتید که یک سری چیزها تجارت است. حالا دل مشغولی شما در مطبوعات با آن ماجرای تجارت ربطی هم دارند؟نمیشود این مسأله را با آن رابطه مقایسه کرد؛ مثلا ً در همین مجله رویش تا حالا هرگز نه از اسم و نه از عکس شخصی من استفاده شده و واقعا ً این احساس را در من ایجاد کرده که میتوانم اعتماد کنم. اما بالأخره اسمتان در مجله هست.بله، اسمم هست اما به عنوان یک دبیر. و اصلا ً مصاحبه ای نکرده اید؟نه، اصلا ً مصاحبه ای در کار نبود. حرفهایی هم که زدم، جدا از الناز شاکر دوست بازیگر بوده است. اما تازگیها اسمهای ستارههایی مثل شما در مطبوعات خیلی زیاد شده؛ یعنی واقعا ً مربوط به همان رابطه تجارت نیست؟خب، این مسأله هم هست اما حضور همین ستارهها میتواند باعث شود مطلب خوب آن دبیری که نوشتههایش ارزشمند بوده و سالهاست که مینویسد، دیده شود و مخاطب هم واقعا ً به خواندن علاقه مند شود. فکر کنم این رابطه یک رابطه کاملا ً 2 طرفه است. منظورتان این است که شما شهرتی دارید و وقتی مثلا ً عکس یک ستاره که خودش مشاور هنری یک مجله است، روی جلد آن مجله میرود باعث خوانده شدن مجله میشود؟خب بی تأثیر نیست اما نه این که کاملا ً مؤثر و تضمین کننده باشد. به نظر من حضور عزیزانی که حرفهای و تخصصی کار میکنند مؤثر است؛ مثل مجله شما که خب یک مجله پرفروش است و ستارهای هم در مجله تان نیست که بتواند باعث فروش بشود اما خب حضور ستاره بی تأثیر هم نیست. اما یک ستاره چرا باید دغدغه این ماجرا را داشته باشد؟ یعنی بازیگرها در شغل خودشان ارضا نمیشوند؟نه، اصلا ً این طور نیست. به نظر من شما منفی نگاه میکنید. خب، یک بازیگر هیچ گاه آرام و قرار ندارد چون همیشه در زندگیاش نقشهای مختلفی را بازی کرده؛ مثلا ً همین دبیر بودن من هم یک بازی است اما یک مقدار جدی تر است و در زندگی شخصیام تأثیر میگذارد. مطبوعات یکی از بازیهای من است که واقعا ً دوستش دارم. تا حالا در مطبوعات با کسی آشنا بوده اید که دبیر بوده باشد و کارش را از نزدیک دیده باشید؟خب، وقتی قرار شد کارش را قبول کنم؛ قبلش یک سری اطلاعات گرفتم برای یاد گرفتن. اما این کار خیلی سخت است، خیلی. چطور این اطلاعات را به دست آورید؟ مثلا ً آنهایی که در مطبوعات هستند، هر روز مطبوعات را به دقت میخوانند.اما من میخواستم دلی کار کنم؛ با وجود این سعی میکردم چیزهایی را با خواندن یاد بگیرم. اما وقتی مطلبی چاپ شد، دیگر باید آماده فحش خوردن باشید؟خب، من همیشه قبل از چاپ مطالبی که مینوشتم، با آدمهای متخصص مشورت میکردم. روزانه چقدر مجله میخوانید؟اگر بخواهم دروغ نگویم، حتما ً روزانه 10 دقیقه مجله میخوانم. خب این لازمه کار ماست که اخبار کارمان را از خواندن مطبوعات به دست بیاوریم؛ به خصوص برای من که دوستان سینمایی زیادی ندارم و در جریان امور نیستم و از همین طریق از اخبار باخبر میشوم. جز خواندن اخبار، مطالب خودتان را هم میخوانید؟بله، وقتی مطلبم چاپ میشود اولین نفری هستم که مطلب خودم را میخوانم. با این که کاملا ً میدانم مطلبی که نوشتم چیست ولی وقتی چاپ شدهاش را میبینم. لذت خاصی دارد. مثل همان بازیگری که با این که میداند چه کار کرده ولی وقتی کار را تدوین شده روی پرده سینما میبیند، آن وقت لذت دیگری میبرد. آمار دارید که ماهانه چقدر خرج روزنامه و مجله میکنید؟مجلهها را مادرم میخرد. باید بپرسم چقدر هزینه میکند. مجلههای مورد علاقه تان چیست؟مجله فیلم را خیلی دوست دارم. همین مجله شما را هم میخوانم چون خواهر کوچکی دارم که همیشه مجله شما را میخواند. بانی فیلم هم جزو مجلههایی است که میخوانم. اما قبل از همه اینها، مجله مورد علاقه ام که آن قدر میخوانمش که کهنه میشود، مجله گلستانه است. عاشق این مجله هستم. از دوران پیش دانشگاهی این مجله را میخواندم. ولی مجله تخصصی سینماییای نبوده که بگویم میخواندم و آرشیو میکردم. مطالبی بوده که به عنوان یک مشاوره مطبوعاتی دلتان بخواهد در مجله خودتان کار کنید؟خب بله، من طرحهای روی جلد مجله شما را خیلی دوست دارم. این نوع جلدها باعث میشود آن تفکری که دوست دارید، دیده شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]