واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اختلال شخصيت وابسته، از تشخيص تا درمان نويسنده: دکتر ژامک مدرسي انسان موجودي اجتماعي است که تا حدودي به اطرافيانش وابستگي دارد، ولي مشکل زماني آغاز مي شود که اين وابستگي حالتي افراطي و بيمارگونه پيدا مي کند. يکي از دلايل شايع براي چنين وضعيتي، وجود اختلال در شخصيت افراد است. بيماران مبتلا به اين حالت، نيازهاي خود را تحت الشعاع نيازهاي ديگران قرار مي دهند، مسؤوليت هاي مهم زندگي خود را به گردن ديگران مي اندازند، به خود مطمئن نيستند و اگر براي مدتي کوتاه تنها بمانند، احساس ناراحتي زيادي مي کنند. روان پزشکان به اين حالت مي گويند: اختلال شخصيت وابسته. اين اختلال در ميان خانم ها شايع تر از آقايان است. به تازگي مطالعاتي در کشورهاي غربي صورت گرفته که نشان مي دهد فرزندان کوچک خانواده با احتمال بيشتري در معرض خطر ابتلا هستند. افرادي هم که در کودکي بيماري جسمي و ذهني داشته اند، ممکن است بيش از بقيه مستعد اين اختلال باشند. مشخصه اين افراد، رفتاري حاکي از وابستگي و سلطه پذيري به صورت الگويي نافذ و فراگير در کليه ابعاد زندگي آنهاست. افراد مبتلا، از تصميم گيري عاجزند مگر آن که با ديگران به مقدار بسيار زيادي مشورت کرده و کاملاً مطمئن شده باشند. آنها از موقعيت هاي مسؤوليت آور پرهيز مي کنند و اگر از آنها خواسته شود که نقش رهبر را در جايي به عهده بگيرند، به شدت مضطرب مي شوند و ترجيح مي دهند تحت سلطه باشند. پافشاري در انجام تکاليفي که مربوط به خودشان است را دشوار مي يابند، اما اگر قرار باشد آن تکاليف را براي کسي ديگر انجام دهند، مداومت در آنها کاري سهل و آسان محسوب مي شود. اين بيماران دوست ندارند تنها باشند و دل شان مي خواهد کسي را پيدا کنند که بتوانند به او وابسته شوند. همين نياز آنها- دلبستگي به فرد ديگر- است که روابط شان را خدشه دار مي کند. آنها حتي از ابراز احساسات پرخاشگرانه خود نيز مي ترسند و به همين دليل اين دسته از افراد ممکن است همسري بدرفتار يا بي وفا را مدت ها تحمل کنند، فقط براي آن که احساس دلبستگي شان به او خدشه دار نشود. علايم معمول معيارهاي تشخيصي براي افراد با وابستگي بيمارگونه و مفرط، به طور خلاصه به شرح زير است: * نيازي نافذ، فراگير و افراطي به مراقبت شدن که به سلطه پذيري، وابستگي و ترس از جدايي بينجامد. * اين حالت از اوايل بزرگسالي شروع شده باشد و در زمينه هاي گوناگون به چشم آيد که نشانه هايش وجود حداقل پنج مورد از موارد ذکر شده در زير باشد: 1- بدون توصيه و اطمينان بخشي فراوان ديگران، در گرفتن تصميمات روزمره مشکل داشته باشد( مثل پوشيدن لباس يا انتخاب غذا در رستوران). 2- نيازمند آن باشد که ديگران مسؤوليت بيشتر مسايل عمده زندگي اش را برعهده بگيرند( مثل خريد خانه، انتخاب همسر، تعيين رشته تحصيلي و غيره). 3- به دليل ترس از برخوردار نشدن از حمايت يا تأييد ديگران، در ابراز مخالفت با آنها مشکل داشته باشد که اين امر به دليل فقدان اعتماد به قضاوت ها يا توانايي هاي خود باشد، نه فقدان انگيزه يا انرژي. 4- در کسب حمايت و پشتيباني ديگران بيش از حد معطل بماند، تا جايي که حتي حاضر شود کارهايي را که دوست ندارد، به خاطر ديگري انجام دهد و اين امر حالتي تکرار شونده در روند زندگي فرد داشته باشد.
5- در تنهايي احساس ناراحتي يا درماندگي کند، به دليل ترس مبالغه آميز از نداشتن قدرت مراقبت از خود. 6- با ختم يک رابطه صميمانه، فوراً به جستجوي رابطه اي ديگر برآيد تا آن را منبع مراقبت و حمايت از خود قرار دهد. 7- ذهنش به طرزي غيرواقع گرايانه به اين انديشه مشغول باشد که مبادا براي مراقبت از خود، تنهايش بگذارند. مجموعه صفات فوق باعث مي شود کارکرد شغلي اين افراد اغلب مختل باشد، به طوري که نمي تواند مستقلاً و بدون نظارت دقيق شخص ديگري کارهاي خود را انجام دهند. * روابط اجتماعي آنها اغلب فقط با کسي است که مي توانند به او وابسته شوند و خيلي از اين افراد مورد بدرفتاري جسمي يا روحي- رواني قرار مي گيرند، فقط به اين علت که با جرأت نيستند و در نتيجه نمي توانند ابراز وجود کرده و از حق و حقوق خود دفاع کنند. * اگر غيبت فردي که به او وابسته اند طولاني شود، بيمار در معرض خطر اختلال افسردگي قرار مي گيرد. پشت پرده وابستگي حقيقت اين است که صفت وابستگي در بسياري از اختلالات روان پزشکي ديده مي شود. جالب است بدانيم يک بيماري روان پزشکي وجود دارد که طي آن بيمار مبتلا از تنها ماندن در فضاهاي باز به شدت وحشت دارد و در صورت تنها ماندن در چنين شرايطي، حملات شديد اضطراب را تجربه مي کند. به طور طبيعي اين بيماران اغلب براي خارج شدن از منزل نياز به همراهي فرد دومي دارند که در اکثر موارد اين فرد دوم، همسر آنها است و در اينجا هم يک نوع وابستگي بيمارگونه ملاحظه مي شود. بنابراين کمک گرفتن از پزشک متخصص براي افتراق انواع مختلف وابستگي که در بيماري هاي متنوع روان پزشکي رخ مي دهد، امري لازم و گاه ضروري است. ... و اما درمان خوشبختانه درمان اختلال شخصيتي وابسته با نتايج خوبي همراه است و اغلب نتيجه بخش مي باشد. پايه اصلي درمان بر روش هاي غيردارويي بنا شده. يکي از آنها درمان هاي مبتني بر بينش است که بيمار بتواند صورت هاي اوليه رفتار خود را بشناسد و با حمايت درمانگر به فردي مستقل تر، با جرأت تر و با اتکا به نفس بيشتر تبديل شود. طبيعي است که ايجاد اين تغييرات نياز به زمان دارد. بنابراين صبر و حوصله و بردباري کمک زيادي به پيشرفت مي کند. رفتاردرماني، جرأت آموزي، خانواده درماني و گروه درماني نيز از جمله ساير روش هاي غيردارويي هستند که به کار مي روند و در بسياري از بيماران نتايج موفقيت آميزي هم داشته اند. اگرچه از روش هاي دارويي هم براي درمان اين مشکل استفاده مي شود اما روش هاي غيردارويي، آثاري ديرپا و ماندگار بر جا مي گذارند و به اين ترتيب بيماري که تحت اين دسته از درمان ها قرار گيرد، تا سال هاي سال قادر به بهره مندي از يک زندگي طبيعي خواهد بود. منبع:کوچه ما، شماره 9. /ج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 555]