واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تاریخ مال کسی نیست!یاداشتی در واکنش به آیتم تاریخ بازیگری در برنامه «هفت»ما عادت داریم تاریخ نخوانیم و بدتر از آن فکر میکنیم با فراموشی آن و دور ریختن بخشی که باب میل ما نیست و نیز به گور بردن آدمهایی که به هر ترتیب تاریخ ما هستند و ما نمیخواهیم از آنان چیزی بگوییم، میتوانیم آینده را رقم بزنیم، بدون آنکه باور کنیم راه را اشتباه میرویم و اینکه گذشته است که چراغ راه آینده است.
سیاست به تعبیری به معنای سازش است. یعنی اینکه باید یک گام به عقب رفت و بعد گامی به جلو برداشت. این رفتار هر تفسیری که داشته باشد به گواه زمانه راه مناسبی برای به دست آوردن امتیازهای حداقلی است.این بده بستانها زمانی که قرار است امتیازی به همراه بیاورد که به تبع آن بشود از خطوط قرمز حاکمیت عبور کرد. حساسیت خاصی دارد و راه رفتن بر لبه تیغ است. از این رو مجری آن از ترس مقابله گاها از آن طرف بوم به زمین میخورد.قصد نوشتن یادداشتی سیاسی را ندارم، بلکه میخواهم به پخش آیتمی در برنامه «هفت» اشاره کنم. که به بررسی ستارههای قبل از انقلاب میپرداخت و اشارهای گذرا به تاریخ بازیگری در سینمای ایران داشت. اینکه تصاویر ستارههای سینمای قبل از انقلاب چون فردین، ملک مطیعی و بهروز وثوقی از رسانه ملی پخش شد به نوبه خود تابوشکنی است. و میتواند چراغ کم سویی باشد که امیدوار باشیم جای خالی طرح مسایلی از این دست در تلویزیون باز شود. اما سوال اینجاست که به چه قیمتی؟!این موضوع که شخص رفتار سیاسی اش چیست و یا اینکه از نگاه عرف مورد پذیرش است یا خیر، واینکه شخص در مسیری که کار میکند مشروعیت دارد یا خیر؟! بحث دیگری است. یک ستاره زمانی که در رده اول سینمایی قرار میگیرد و قهرمان بخش اعظمی از جامعه میشود جدا از خودش، شخصیت تازهای مییابد که متعلق به او نیست بلکه متعلق به جامعه است. هر نوع رفتار غیرموجه فرد ممکن است بت او را بشکند و ممکن است او را به نابودی بکشد اما آن چیزی را که جامعه به خاطر آن او را دوست داشته، نابود نمیشود. در یک کلام شخص نابود میشود اما شخصیتهایش زنده میماند.ما عادت داریم تاریخ نخوانیم و بدتر از آن فکر میکنیم با فراموشی آن و دور ریختن بخشی که باب میل ما نیست و نیز به گور بردن آدمهایی که به هر ترتیب تاریخ ما هستند و ما نمیخواهیم از آنان چیزی بگوییم، میتوانیم آینده را رقم بزنیم، بدون آنکه باور کنیم راه را اشتباه میرویم و اینکه گذشته است که چراغ راه آینده است.اینکه برنامه «هفت» به هر ترتیب بنای این را دارد که به تاریخ رجوع کند و از تحلیل گذشته وام بگیرد، جای تقدیر دارد و این بر همه آشکار است که نه تنها از حیث مسایل مدیریت کلان در کشور بلکه حتی از لحاظ ظرفیت جامعه نیز رجوع به بخشی از گذشته با حساسیت طرف است و کار خطیری است. اما برای رسیدن به این مهم نباید به رفتار ناصوابی دست زد.سیاست به تعبیری به معنای سازش است. یعنی اینکه باید یک گام به عقب رفت و بعد گامی به جلو برداشت. این رفتار هر تفسیری که داشته باشد به گواه زمانه راه مناسبی برای به دست آوردن امتیازهای حداقلی است.متن نریشینی که بر روی آیتم ذکر شده در برنامه «هفت» خوانده شد. به شدت جانبدارانه و غرض ورزانه بود، البته بنده با همهی آنچه که ذکر شد مخالف نیستم و بخشی از آن را قبول دارم و بسیاری از موضوعات مطرح شده را بحثی جدی میدانم که شاید در رسانههای نوشتاری فضای فراختری را برای بیان داشته باشد. اما از آنجا که موضوع مطرح شده عبور از خطوط قرمزی بود که پیش از این مرسوم شده بود. به نظر میآمد که مجریان برنامه به خاطر آنکه خشم آنانی را که ممکن بود از این تابوشکنی در آید را فرونشاند به سمت گفتاری رفته بودند که بیشتر باب رضایت آنان را فراهم سازد. آری چند قدم به پس و یک قدم به پیش. این به نوبه خود قابل توجیه است. اما اگر این محافظهکاری زیاد جلوه نماید نه تنها عمل انجام شده کارایی نخواهد داشت بلکه تاثیر معکوس میگذارد.اینکه در این آیتم همهی ستارههای سینمای گذشته به نابودی و فنا رسیدند و سرگذشت نافرجامی داشتند و نیزاقبال گذشتهشان در گرو شرایط خاص جامعه و شانس و اقبال و مسایلی چنین بود، کمی جانبدارانه بود و به نظر میرسید چون اشخاص موجه نبودند. میبایست به گذشته آنان نیز حمله کرد. این دلیل خوبی نیست که چون شخص مورد وثوق نیست و حتی آنچه را که بوده و یا کرده مورد تایید نیست. پس تواناییهایش را نیز نادیده انگاریم. به عنوان مثال بهروز وثوقی جدا از شخص بهروز وثوقی بازیگر توانایی است که نه تنها به ظن متن برنامه «هفت»، لات معترض جامعه ایران بود، بلکه قهرمان و ابر ستارهی سینمای پیش از انقلاب بود که تاثیرات زیادی را روی جامعه داشت. مگر میتوان نقش ماندگارش در «سوتهدلان» را فراموش کرد. مگر میتوان لات جنوب شهری به اضمحلال رفته و معتاد «گوزنها» را که بلند میشود و ایستاده میمیرد نماد اعتراضی جامعه ایران در زمان شکل گیری انقلاب اسلامی نپنداشت. و یا چگونه میشود «قیصر» را از پیشانی سینمای ایران پاک کرد. چگونه است که ماجرای سینمای رکس آبادان و فیلم معترض «گوزنها» هر ساله بر زبان میافتد ولی قهرمان فیلم را زیر گور میرود. من با شخص بهروز وثوقی هیچ کاری ندارم. اینکه او فرد موجهی است و یا خیر، در صلاحیت من نیست که بتوانم راجع به آن نظر دهم. اما این که شخصیتهایش در فیلمهایش و توانایی بازیگریش ستودنی است. جزو تاریخ منگه شدهی سینمای ایران است. حال حتی اگر کسی چنین نظری نیز ندارد نقد کند. تحلیل ارائه دهد. اما خط کشی نکند. جملهی معروفی است که میگوید که از ترس فاجعه مردن خود بدترین فاجعه است. حال آنکه دستاندکاران برنامه «هفت» اگر قصد دارید از تابویی عبور کنید سازش بکنید. اما حقیقت را کتمان نکنید.بخش سینما و تلویزیون تبیان منبع:سینما نگار
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 255]