واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عنصر «شخصيت »در مقامات حريري و حميدي (1) نويسندگان:دکتر حسن دادخواه* ليلا جمشيدي** چکيده مقامات حريري و حميدي به عنوان دو اثر منثور ، جزء آثار داستاني کهن در ادب عرب و فارسي به شمار مي آيند . اين دو مجموعه ء داستاني از نظر داشتن عناصر داستان و پردازش نيکوي آنها از چنان قوت و مقبوليتي برخوردارند که مي توانند با داستانهاي کوتاه در عصر حاضر ، برابري کنند . از جمله عناصر داستاني بلکه مهمترين آنها ، عنصر «شخصيت » است که بويژه در مقامات حريري نقشي برجسته و جذاب دارد . مقايسه شيوه هاي شخصيت پردازي و تحليل انواع شخصيتها در اين دو مقامات ، سبب مي شود تا ضمن شناساندن ارزش ادبي اين دو اثر ، جنبه اي مهم از ارتباط ميان زبان و ادب فارسي و عربي و پرباري آنها روشن شود. واژگان کليدي :مقامات حريري ، حميدي ، عنصر شخصيت مقدمه از جمله شاهکارهاي ادبي در ادب عربي ، مقامات حريري است که به عنوان اثري ارزنده از زمان نگارش ، يعني قرن پنجم هجري تاکنون با استقبال گسترده ادبيات و ادب دوستان روبه رو شده است . حريري (446-516ه.ق) با آفرينش اين اثر ادبي ، ساختار مقامه نويسي را تداوم بخشيد و با متکامل ساختن آن ، مسيري مستقل و چشم اندازي گسترده را در افق ديدگان ديگران گشود . قاضي حميد الدين بلخي (متوفاي 599ه.ق) نيز با گام نهادن در اين عرصه ، تنها مقامات فارسي به سبک مقامات عربي را در قرن ششم آفريد و راهي تازه را فراروي نويسندگان فارسي زبان قرار داد تا بر غناي گنجينه ء زباني خويش بيفزايند . حريري و حميدي با برگزيدن قالب داستان و بهره گيري از عناصر داستان نويسي ، کوشيده اند تا رغبت خوانندگان را براي مطالعه اثر خود برانگيزند .از اين رو مقامات ، افزون بر سبک نگارش آن ، که تحسين و شگفتي علاقه مندان ادبيات را برانگيخته است از جنبه ء داستاني نيز در بالاترين سطح داستان پردازي قرار دارد و در استفاده از برخي عناصر به شيوه هاي داستان نويسي جديد پهلو مي زند . مقامه و ادبيات داستاني (fiction) واژه ء مقامه ء به فتح اول يا به ضّم اول از ريشه «قام ، يقوم ، قوماً و قومه » (لسان العرب ، 1357ه.ش ) در اصل ، واژه اي عربي است که پس از دگرگونيهاي معنايي در قرن چهارم هجري براي گونه ء خاصي از نثر مصطلح شد . مقامه به طور کلي يکي از انواع داستانهاي کهن است که با نثر مصنوع آميخته با شعر در مورد قهرماني است که به صورت ناشناس در داستان ظاهر مي شود و حوادثي به وجود مي آورد و همين که در پايان داستان شناخته مي شود ، ناپديد مي گردد تا اين که در هيبتي ديگر در مقامه بعدي آشکار گردد (انواع ادبي ، ص 207) لذا مقامات را مي توان مجموعه اي از داستانهاي جداگانه دانست که داراي وحدت در موضوع است . از سويي ديگر ، امروزه داستان در معناي خاص آن با ادبيات داستاني مترادف است . ادبيات داستاني بر آثار منثوري دلالت دارد که از ماهيت تخيل برخوردار باشد . غالباً به قصه ، داستان کوتاه ، رمان ، رمانس و آثار وابسته به آن ادبيات داستاني مي گويند (ادبيات داستاني ، ص25) با توجه به اهميت عنصر «شخصت »در ميان ساير عناصر داستان (مانند پيرنگ ، زاويه ديد ، صحنه ، درونمايه ، موضوع ، گفت و گو ، سبک ) و نقش پايه اي آن در حوادث داستان به بررسي علتهاي اهميت آن و مقايسه روش پردازش شخصيت در مقامات حريري و حميدي مي پردازيم . شخصيت (character) داستاني و ويژگيهاي آن مفهوم شخصيت در ادبيات داستاني ، همچون ديگر اصطلاحات و نامهاي موجود در هنر درگذر زمان دستخوش دگروگوني شده تا امروزه به سطحي پيچيده پيشرفته ارتقا يافته است . در تعاريفي که خواهد آمد ، مي توان به مفهوم و ويژگيهاي عنصر شخصيت پي برد . « شخصيت در اثر روايتي (داستان )يا نمايشي ، فردي است که کيفيت رواني و اخلاقي او در عمل او و آنچه مي گويد و مي کند ، وجود داشته باشد (عناصر داستان ، ص84) «کارکتر ، عبارت است از مجموعه ء غرايز و تمايلات و صفات و عادات فردي ؛ يعني مجموعه کيفيات مادي و معنوي و اخلاقي که حاصل عمل مشترک طبيعت اساسي و اختصاصات موروثي و طبيعت اکتسابي است و در اعمال و رفتار و گفتار و افکار فرد جلوه مي کند و وي را از ديگر افراد متمايز مي سازد (ابراهيم يونسي ، ص265) با توجه به اين دو تعريف ، مي توان شخصيت را بخشي از ساختمان داخلي داستان به شمار آورد که ادبيات فارسي بي حضور آن ، مفهوم پيدا نمي کند و نمي تواند قابل تصور باشد . البته ضرورت دارد شخصيت داستاني با کليت هنري داستان «متناسب »باشد . از همين روست که برخي ، «شخصيت »را کليد فهم هر داستان دانسته اند (عناصر داستان هاي علمي - تخيلي ، ص60) انواع شخصيت (بر اساس ميزان نقش آنها ) در مقامات در مقامات حريري ، نخستين مقامه با آشنايي دو شخصيت همه داستانها يعني «ابوزيد سروجي » به عنوان شخصيت اصلي يا شخصيت مرکزي و حارث ابن همام به عنوان راوي مقامه ها آغاز مي شود . حارث که به دليل سختي روزگار مجبور به سفر شده است با پيرمردي (ابوزيد )آشنا ، و شيفته گفتار دلشنين و زيباي وي مي شود و هر بار او را در ظاهر و هيبتي متفاوت و در ميان گروهي از مردم ، مشغول فريب دادن آنان و به قصد دريافت کمک مالي مي يابد ؛ ولي ابوزيد بعد از دريافت کمک و پيش از اين که حيله اش آشکار شود ، متواري مي گردد .ابوزيد حيله گر و ريا کاربالاخره در آخرين مقامه به پيرمردي زاهد تغيير شخصيت مي دهد که از گناهان گذشته اش دست شسته و توبه کرده است . حارث در پايان ، ابوزيد را در سلک صوفيان مي بيند که حتي به درجه اي از کرامت نيز رسيده است . بر اين اساس ، مي توان حارث بن هام (شخصيت راوي )را که شخصيت اصلي داستان ، يعني ابوزيد سروجي به اواعتماد کرده و با او اسرار خود را در ميان گذاشته ، شخصيت همراز (contidant) بناميم . البته وي در برخي داستانهاي مقامات حريري به صورت شخصيت اصلي ظاهر مي شود و داستان با دو شخصيت اصلي ادامه مي يابد. برخي از شخصيتهاي موجود در مقامات حريري مانند همسر ابوزيد ، پسر او ، قاضي ، والي و حاضران در مجلس را که سبب مي شوند تا شخصيت اصلي ، بهتر و برجسته تر به ظهور رسد ، مي توان شخصيتهاي مقابل نامگذاري کرد . در برخي از داستانهاي حريري شخصيتهاي مخالف نيز ديده مي شوند که به معناي خاص کلمه ، چنداني ندارند ، بلکه همان شخصيتهاي فرعي هستند که گاه به عنوان شخصيت مخالفت ظاهر مي شوند و با شخصيت اصلي از در ستيزه در مي آيند .(!) در مقامات حميدي ، بيشتر داستانها از دو شخصيت تشکيل شده است :يکي شخصيت اصلي است که در هر مقامه متغير است و به صورتهاي پيرمرد تکيده و فرازانه ، اديب ، فقيه يا صوفي ظاهر مي شود و در ميان گروهي از مردم ، سخنان نغزي مي گويد و در پايان مقامه ، ناگهان مجلس را ترک مي کند و به محل نامعلومي مي رود . شخصيت دوم ، که او را نيز مي توان شخصيت اصلي يا شخصيت همراز دانست ، راوي مقامه است که حميدي نام وي را بيان نمي کند و از وي اين گونه ياد مي کند :حکايت کرد مرا دوستي که ... برخلاف موضوع داستانهاي حريري که همگي بر پايه ي «کديه » و «حيله گري » شخصيت اول مي چرخد در مقامات حميدي ، شخصيت اول در نقش فقيه ، صوفي و مانند آن ظاهر مي شود و لذا موضوع داستانهاي حميدي پيرامون تعليم و تربيت دور مي زند . نکته ديگر اين که دگرگوني شخصيت در مقامات حميدي ديده نمي شود ؛ حال اين که در مقامات حريري به جز راوي و شخصيت اصلي در برخي داستانهاي آن ، شخصيتهاي فرعي نيز ديده مي شود . در مجموع ، کرانه (تعداد )شخصيتها در مقامات به دليل کوتاه بودن داستانها محدود و کم است . شخصيت پردازي (characterization) و شيوه هاي آن شخصيت پردازي همان آفريدن تصاويري قابل قبول از افراد خيالي از سوي نويسنده است . اين تصاوير از نظر ويژگيهاي اخلاقي و روحي بايد براي خواننده در محدوده ء ادبيات داستاني ، واقعي جلوه کنند (همان ، ص60) نويسندگان براي شخصيت پردازي در داستان از سه شيوه استفاده مي کنند : الف :توصيف (Description) و تشريح مستقيم ويژگيهاي شخصيت :اين کار يا توسط راوي انجام مي شود (مانند داستان هاي مقامات )يا به وسيله ء يکي از اشخاص داستان صورت مي پذيرد . ب. نويسنده ، گاهي اشخاص داستان را غير مستقيم در ضمن عمل و گفتار شخصيت ها معرفي مي کند . اين توصيف ، که اصطلاحاً شيوه ء نمايشي (Dramatic) نام دارد ، نسبت به روش مستقيم ، واقع نمايي بيشتري دارد . ج: نويسنده مي تواند در مقام داناي کل و بي طرف ، ذهنيات آگاه و نميه آگاه اشخاص را به خوانندگان منتقل کند و خود هيچ تعبير و تفسيري بر آن نيفزايد . در اين روش ، که توصيف قرينه اي نام دارد ، شخصيت را با کلماتي که درباره او گفته مي شود ، مي شناسيم . مهمترين و کاربدي ترين شيوه براي معرفي شخصيت ها ،اين است که نويسنده هر سه شيوه را با هم در آميزد بويژه اگر داستان مورد نظر ، داستان کوتاه باشد ؛زيرا محدوديت زماني در اين داستانها سبب مي شود تا نويسنده نتواند تنها به ياري يکي از اين شيوه ها ، شخصيتهاي داستان را معرفي کند. نکته مهم شخصيت پردازي ، واقع نمايي (cantextoal) آن است ؛ به اين معنا که خواننده بايد در پذيرش شخصيتها متقاعد شود (چگونه ادبيات داستاني را تحليل کنيم ، ص48) . به همين دليل لازم است که : 1-شخصيتها در رفتارشان ثابت باشند ؛يعني در يک موقعيت به يک روش رفتار کنند . 2- در هر آنچه انجام مي دهند ، داراي انگيزه باشند و خواننده بايد دلايل آنچه را شخصيتها انجام مي دهند ، بفهمند . 3- شخصيت ها موجه و واقعي باشند . (ادبيات داستاني ، ساختار ، صدا و معني ، ص46) پی نوشت ها : *استاديار دانشگاه شهيد چمران اهواز **کارشناس ارشد زبان و ادب عربي منابع : نشريه دانشکده ادبيّات و علوم انساني دانشگاه شهيد باهنر کرمان دوره ء جديد ، شماره ء 21(پياپي18)بهار 86 پايگاه نور ش 30 ادامه دارد...
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4569]