چرا مرزهای شخصی گاهی ما را از زندگی واقعی دور میکنند؟
آیا احساس میکنید در دنیایی خودخواهانه زندگی میکنید؟ اگر چنین است، شما تنها نیستید – هرچند ممکن است این احساس تنهایی به شما دست دهد. مقالهای در مجله فورچون با عنوان «عصر خودخواهی ما را بیمار، تنها و بدبخت میکند» این افزایش خودخواهی را به انزوا در دوران همهگیری مرتبط دانسته است. اما چه میشود اگر این خودخواهی ریشه در مرزهایی داشته باشد که در روابطمان تعیین میکنیم؟
مرزهای شخصی: کلید خوشبختی یا مانع ارتباط؟
برای دههها، فرهنگ روانشناسی عامهپسند و خودیاری، مرزهای شخصی را به عنوان کلید خوشبختی تبلیغ کردهاند. بسیاری از ما سخت تلاش کردهایم تا این مرزها را شناسایی و اعمال کنیم، حتی یکدیگر را برای این کار تشویق میکنیم. اما در این فرآیند، برخی این مرزها را در مقابل – و نه در کنار – عمیقترین نیازهای خود قرار دادهاند: ارتباط، آرامش و امنیت رابطهای.
به عنوان یک درمانگر، اجازه دهید یک مثال شخصی بزنم. چند سال پیش، دوستی از من خواست حدود دو هفته از حیوانات خانگیاش مراقبت کنم. درخواست بزرگی بود، اما قبول کردم – چون دوستان این کار را میکنند، نه؟
در غیاب آنها، یکی از حیوانات – یک گربه – ناپدید شد. معلوم شد شخص دیگری (با اجازه صاحبخانه اما نه من) وارد خانه شده بود. شبهای بیخوابی کشیدم، به پناهگاهها زنگ زدم، آگهی نصب کردم و گروههای جستجو سازماندهی کردم. خوشبختانه، گربه در پایان سفر دوباره ظاهر شد. دوستم برگشت، به زمانبندی گربه خندید و به من یک سوغاتی داد. احساس کردم این قدردانی کمی ناامیدکننده است – اما فرض کردم انتظاراتم بیش از حد بوده است.
چند ماه بعد، از همین دوست خواستم مرا به فرودگاه برساند. من به ندرت درخواست کمک میکنم و با توجه به برنامهشان، فکر کردم درخواست معقولی است. پاسخ آنها؟ «این برای من مناسب نیست» و پیشنهاد استفاده از حمل و نقل عمومی.
چرا این اتفاق میافتد؟ (یافتههای تحقیقاتی)
مطالعهای در سال ۲۰۲۳ با عنوان «انتظارات اجتماعی عمدتاً ریشه در عمل متقابل دارند» نشان میدهد:
- ما تمایل داریم دیگران همانگونه رفتار کنند که خودمان عمل میکنیم
- اعتماد بیشتر بر اساس عمل متقابل شکل میگیرد تا هنجارهای اجتماعی
- در روابط نامتوازن، خودخواهی تمایل به تقویت خود دارد
- افراد با گرایش بخشنده معمولاً در مواجهه با خودخواهی کنار میکشند، اما افراد خودخواه به ندرت در پاسخ به مهربانی بخشندهتر میشوند
به عبارت دیگر، خودخواهی نوعی مسری است. اعتماد با قضاوت دیگران به عنوان «خودخواه» یا اصرار بر تغییر آنها رشد نمیکند، بلکه با یافتن افرادی که نسبت بخشندگی/منفعتطلبیشان با ما همخوانی دارد، ایجاد میشود.
پشت پرده مرزهای شخصی
بسیاری از ما هرگز نحوه تعیین مرزهای سالم را نیاموختهایم، بنابراین طبیعی است که به آنها به عنوان ابزارهای ضروری بچسبیم. اما به نظر من، فرهنگ تشویق بیقید و شرط تعیین مرزها – بدون تفکر انتقادی – آسیبهایی وارد کرده است.
مرزها قرار است از رفاه محافظت و مشخص کنند چه چیزی در یک رابطه قابل قبول است. اما رفاه از یک تصمیم واحد ناشی نمیشود؛ بلکه حاصل انتخابهای متعدد در طول زمان است.
مرزهای «محافظت از خود با تفکر» چگونه به نظر میرسند؟
به عنوان یک درمانگر، به مراجعان کمک میکنم تأمل کنند که چه چیزی واقعاً به رفاه بلندمدت آنها خدمت میکند – نه فقط آنچه در لحظه آسانتر یا راحتتر به نظر میرسد. این شامل در نظر گرفتن هر دو تمایل خودمحور و جامعهمحور است.
اگر متوجه شدید بخشندگی خود را محدود میکنید، شاید به زمان بیشتری نیاز دارید – یا افرادی متفاوت که با انتظارات درونی شما همخوانی بیشتری دارند. و اگر اطرافیان از شما فاصله میگیرند، شاید ارزش دارد بپرسید: آیا من بیشتر از آنچه متوجه هستم بر خودم متمرکز شدهام؟
سوالاتی که قبل از تعیین مرز باید پرسید:
- هدف این مرز چیست؟
- آیا قبلاً نیاز خود را بیان کردهام؟
- خطرات و مزایای کوتاهمدت و بلندمدت آن چیست؟
- این مرز چگونه ممکن است بر طرف مقابل و رابطه تأثیر بگذارد؟
- آیا بدهبستان در این رابطه در حال حاضر متعادل است؟ (این ارزیابی «خود را جای دیگری گذاشتن» است)
- آیا این مرز با هویت و ارزشهای من همخوانی دارد؟
پس از پاسخ به این سوالات، ممکن است مرز شما ثابت بماند – یا کمی تکامل یابد. در هر صورت، احتمالاً در نحوه بیان آن واضحتر خواهید بود: با محبت، مستقیم، مختصر یا با ملایمت.
مرزها قدرتمندند. اما آنها به خودی خود خوب، مهربان، «سالم» یا خردمندانه نیستند. ارزش دارد مکث کنیم و به طور انتقادی بیندیشیم که از چه چیزی محافظت میکنند – و آیا به رفاه هم شما و هم روابطتان خدمت میکنند یا خیر.
این مقاله صرفاً برای اهداف آموزشی است و جایگزین درمان یا ایجاد رابطه حرفهای با نویسنده نمیشود.







