پوتین چگونه با الهام از امپراتوری روسیه، دیپلماسی را به ابزاری برای پیشبرد اهداف نظامی تبدیل کرده است؟

پوتین چگونه با الهام از امپراتوری روسیه، دیپلماسی را به ابزاری برای پیشبرد اهداف نظامی تبدیل کرده است؟

فهرست محتوا

دیپلماسی پوتین: ابزاری برای پیشبرد اهداف نظامی با الهام از امپراتوری روسیه

ولادیمیر پوتین، رهبر روسیه، با الهام از امپراتوری تاریخی روسیه، دیپلماسی را به ابزاری برای پیشبرد اهداف نظامی تبدیل کرده است. در این مقاله، به بررسی استراتژی‌های پوتین و تأثیر آن بر روابط بین‌الملل می‌پردازیم.

زمینه‌سازی برای حمله به اوکراین

سه سال و نیم پیش، پوتین سالن “نشان کاترین مقدس” در کرملین را برای گردهمایی‌های خود انتخاب کرد. این سالن که در دوران تزارها برای نمایش شکوه امپراتوری روسیه ساخته شده بود، به صحنه‌ای برای گزارش پوتین از دستاوردهای سفیرش به آلاسکا تبدیل شد. پوتین با الهام از “صداقت” ترامپ و تلاش‌هایش برای پایان دادن به جنگ، گفت: “این شرایط ما را به تصمیم‌گیری‌های ضروری نزدیک‌تر می‌کند”.

نمایش عجیب تلویزیونی در واقع مقدمه‌ای برای آغاز حمله به اوکراین بود. گردهمایی پس از سفر آلاسکا نیز نشانه‌ای از این است که جنگ به پایان می‌رسد، البته با حفظ شرایط روسیه. پیام پوتین نیز نشان‌دهنده خستگی از جنگ و اعتماد به نفس برای پیروزی است، چه در میدان نبرد و چه پشت میز مذاکره. ابتکارات صلح و اقدامات نظامی‌اش در نهایت به یک هدف واحد خدمت می‌کنند: قدرت بیشتر.

نقش ترامپ در دیپلماسی پوتین

لحن پوتین آشتی‌جویانه بود: “ما به دولت آمریکا احترام می‌گذاریم که می‌خواهد خصومت‌ها هر چه زودتر پایان یابد. ما هم همین را می‌خواهیم”. فردی که به نظر می‌رسد پوتین سخنانش را به ظاهر پذیرفته، ترامپ است که طی ماه‌های اخیر نوعی وابستگی آشکار و تقریباً بیمارگونه به مرد نیرومند کرملین نشان داده و هر بار که اوکراین و متحدان اروپایی‌اش از او خواسته‌اند فشار بیشتری وارد کنند، عقب‌نشینی کرده است.

همزمان ترامپ در واشنگتن با ولودیمیر زلنسکی و هفت رهبر اروپایی دیدار داشت. دیداری که در جریانش یک میکروفن باز زمزمه ترامپ خطاب به امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، را ضبط کرد: “فکر می‌کنم او [پوتین] می‌خواهد برای من توافقی کند، می‌فهمی؟ چند دیوانه‌وار به نظر می‌رسد”.

ترامپ برخلاف وعده‌های پیشین، نه تحریمی وضع کرد و نه آتش‌بس را پیش‌شرط گفت‌وگوهای صلح قلمداد کرد. پوتین احتمالاً به لبخندها، ضربه‌های دوستانه بر شانه و اطمینان‌های حمایتی از اوکراین در کاخ سفید اهمیت نمی‌دهد. تماس تلفنی ترامپ با پوتین، دقیقاً در میانه نشست با رهبران اروپایی، به او اطمینان خاطر داد: ترامپ هیچ کاری در مورد اوکراین بدون مشورت با روسیه انجام نخواهد داد.

پوتین یا اسکندر سوم!

نشست پوتین با ترامپ در عوض موفقیت‌آمیزتر بود. کسی که از سوی رئیس‌جمهور پیشین آمریکا “جنایتکار خون‌ریز” خوانده می‌شد، حالا پا روی فرش قرمز گذاشته و با تشویق‌های ترامپ روبه‌رو شد. ریاست‌جمهوری ایالات متحده انزوا دیپلماتیک رهبر روس را پایان داد و جایگاهش را به عنوان بازیگر قدرتمند اروپا احیا کرد.

الکساندر دوگین، فیلسوف رادیکال حامی امپریالیست و مدافع جنگ، با شور و شوق در این باره به اکونومیست گفت: “به همه بابت یک نشست بی‌نقص تبریک می‌گویم. باشکوه بود. همه‌چیز را بردند و هیچ‌چیز را نباختند، فقط اسکندر سوم قادر به چنین کاری بود”. هنوز معلوم نیست این دو رهبر دقیقاً به چه توافقی رسیدند، اما پوتین به آلاسکا نرفته بود تا مذاکره کند، بلکه حضور داشت تا قدرت‌اش را به نمایش بگذارد. مخاطب این نمایش شتاب‌زده، نه ترامپ، بلکه نخبگان و شهرداران روسیه بودند.

نظرسنجی‌های اخیر نشان می‌دهد ۸۰ درصد روس‌ها معتقدند کشورش در میدان جنگ موفق بوده است. همزمان ۶۲ درصد نیز خواهان گفت‌وگوهای صلح هستند. ترس از شکست مدت‌هاست از بین رفته، اما میل به ادام جنگ هم چندان وجود ندارد. یک تاجر آگاه نخبگان را این گونه خلاصه می‌کند: “کسی اهمیتی نمی‌دهد پایان‌اش چگونه باشد، مهم این است که تمام شود. پوتین می‌تواند هر چیزی را به عنوان پیروزی بفروشد”.

حداقل خواسته او اما این است که آمریکا اشغال کریمه و کریدور زمینی متصل‌کننده‌اش به روسیه را به رسمیت بشناسد، اوکراین برای همیشه از ناتو کنار گذاشته شود و انتخابات ریاست‌جمهوری در اوکراین برگزار گردد. یک منبع روسی می‌گوید: “تا زمانی که زلنسکی در قدرت است، هیچ توافقی ممکن نیست”.

چرا دیپلماسی را برمی‌گزید؟

اشتیاق تازه پوتین به دیپلماسی ناشی از محدودیت‌هاست. اقتصاد روسیه به سوی رکود پیش می‌رود. در هفت ماه نخست سال، کسری بودجه از هدف کل سال ۲۰۲۱ فراتر رفته است. این گزاره با توجه به افزایش ۲۰ درصدی هزینه‌های دولت در همین مدت، جای تعجب نیست. دست‌کم ۴۰ درصد کل هزینه‌های دولتی اکنون صرف حفظ ارتش قرارداد می‌شود که بیشتر در اوکراین می‌جنگد (طبق گزارشی از اندیشکده “ری، روسیه” مستقر در وین). کمبود نیروی کار نیز صنایع غیرنظامی را فلج کرده است.

این به معنای بحرانی بودن موقعیت پوتین نیست – او می‌تواند فشار اقتصادی بیشتری تحمیل کند – اما همان‌طور که کیریل روگوف، رئیس “ری، روسیه” می‌گوید: “این وضعیت خطرات و تنش‌های داخلی را افزایش و درک روس‌ها از هزینه‌های جنگ را به‌طور بنیادین تغییر خواهد داد”. مسئله دستاوردهای نظامی نیز مطرح است. برای سومین تابستان متوالی، روسیه نتوانسته خطوط مقدم اوکراین را بشکند. هرچند پیشروی کمی سریع‌تر از گذشته بوده، اما تنها حدود یک درصد از خاک اوکراین بیش از آنچه در آغاز ۲۰۱۹ داشت به کنترل درآمده است.

پوتین نمی‌خواهد خطر بسیج عمومی را بپذیرد یا جنگ را یک سال دیگر ادامه دهد. هزینه انسانی و اقتصادی عظیم آن فقط شکست ارتش در غلبه بر نیروهای اوکراینی را برجسته‌تر می‌کند. یکی از اعضای نخبگان تجاری روسیه می‌گوید: “همه می‌دانند ادام جنگ بی‌معناست و وقت پایان دادن به آن رسیده است”.

با این حال، این به معنای توقف فوری نیست. همان‌طور که روگوف توضیح می‌دهد، پوتین هنوز امیدوار است دو ماه آینده پیشرفتی در اوکراین به دست آورد. کشوری که با کمبود نیرو و نرخ بالای فرار سرپنجه نرم می‌کند: “او در حال باز کردن درِ دیپلماسی به عنوان یک گزینه احتیاطی است، در صورتی که حمله‌اش نتیجه دلخواه را نداده باشد”.

چشم‌انداز آینده

از نظر پوتین، مذاکرات بی‌پایان صرفاً بخشی دیگر از برنامه جنگی است. این روند ترامپ را در کنار او و به هدف بزرگ‌ترش – ایجاد تفرقه در غرب و داخل اوکراین – خدمت می‌کند. یک وبلاگ‌نویس روسی می‌نویسد: “اصل موضوع این است که جنگ متوقف شده است. رئیس‌جمهور ما گزینه‌های دیپلماتیک را بررسی خواهد کرد و در همین حین ارتش به کار خود برای آزادسازی سرزمین‌های ما ادامه می‌دهد”.

درخواست پوتین از اوکراین برای واگذاری سرزمین‌هایی در دونباس غربی که در میدان جنگ فتح نشده، ترفندی برای ایجاد بحران سیاسی داخلی در اوکراین است. او می‌داند زلنسکی قول داده حتی یک وجب خاک را واگذار نکند، اما در عین حال ممکن است در صورت مقاومت، حمایت ترامپ را از دست بدهد.

برای دستیابی به هدف رهبری خود در فروپاشی نظام امنیتی پس از جنگ، پوتین می‌خواهد اوکراین را از درون متلاشی کند، آمریکا را از اروپا براند و حمایت اروپا از اوکراین را تضعیف کند. او هنوز به هیچ‌یک از این اهداف دست نیافته است. اما حتی اگر فاز فعال جنگ متوقف شود، این نبرد برای نابودی وحدت غرب همچنان ادامه خواهد داشت.

منبع: تقی مولوی، متخصص برجسته سئو و تحلیل‌گر مسائل بین‌الملل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *